در پاسخ به این سوال توجه شما را به چند نکته جلب می نماییم.
الف) خداوند در آفرینش انسان، برنامه اى کامل و جامع طراحى کرده است. این طراحى، لوازمى را در پى دارد که از جمله آنها، پدیده شیطان و هم چنین نفس اماره در آدمى است.
این لوازم، از توابع قهرى یک نظام و برنامه است. وقتى که در طرح نظام انسانى، موضوع اختیار و قدرت انتخاب مطرح است، در کنار آن بایستى انگیزه هاى مختلفى نیز مطرح باشد وگرنه اختیار معنا ندارد.
خداوند متعال نظام انسانى را، نظامى آمیخته با اختیار طراحى کرده و به همین جهت عوامل هدایت و گمراهى را نیز مشخص نموده است؛ چنان که خود مى فرماید: «ما انسان را از نطفه اى آمیخته آفریدیم و او را شنوا و بینا ساختیم. ما راه را به او نمایاندیم حال یا شکرگزار خواهد بود و یا کفران خواهد کرد»، (سوره انسان، آیه 3).
در این مجموعه، از یک سو شیاطین و نفس اماره آدمى قرار دارند و از سوى دیگر تمامى پیامبران، کتاب هاى آسمانى و عقل آدمى به صف ایستاده اند و هر دو جبهه، انسان را به سوى خود فرا مى خوانند و آدمى نیز این توان را دارد که هر یک از دو دعوت را بپذیرد و دیگرى را طرد کند. حال چنانچه هر کدام از این دو جبهه وجود نداشت، طراحى خلقت ناقص بود و آنچه که مى بایست براى تکامل اختیارى بشر فراهم گردد، وجود نداشت.
ب) نکته دیگر این است که اساسا خداوند شیطان را براى وسوسه انسان نیافریده است بلکه شیطان از جنس جن مى باشد و مانند انسان موجودى مختار است و هر موجود مختارى مى تواند راه هاى خوب و بدى برگزیند و نتیجه آن را نیز دریافت کند. خداوند جن و انس را اساسا براى سعادت و رسیدن به کمال آفریده و آن دو را به راه سعادت هدایت فرموده است. لیکن برخى از انسان ها و جن ها راه هدایت را پذیرفته و برخى آن را رها ساخته و خود ودیگران را به بدى ها دعوت مى کنند. شیطان نیز یکى از همین ها است و در قرآن مجید هر انسان یا جن بدکار و دعوت کننده به بدى ها را شیطان نامیده است و یکى از این شیاطین همان «ابلیس» است که از سجده بر آدم سر برتافت و راه انحراف و دعوت به انحراف را پیش گرفت. لیکن او بر هیچ کس سلطه ندارد و فقط وسوسه گر مى باشد و خداوند خطر وسوسه گرى هاى او را گوشزد کرده و به مقاومت در برابر آن پاداش بسیارى مى دهد. بنابراین شیطان براى انسان هاى پاک و با ایمان وسیله اى براى تقرب و پاداش هرچه بیشتر مى شود.
شیطان و ابلیس: شیطان در لغت، اسم جنس است به معناى موجود شرور و شامل هر موجود متمرّد و طغیانگر و خرابکارى مى شود. خواه از جن باشد یا انسان یا سایر موجودات. به همین جهت در قرآن کریم گاه به صورت مفرد و گاه جمع به کار رفته است مانند تعبیر شیاطین الجنّ و الانس(انعام / 112).
پ ) شیطان به معناى اخص همان «ابلیس» است و به معناى خاص که شیاطین جنى هستند، ابالسه نامیده مى شوند. به معناى عام نیز هر عامل شر و گمراهى را گویند (مانند انسان هاى فاسد و مفسد) که قرآن آنها را «شیاطین انس» خوانده است.
ابلیس، موجودى است از نوع جنّ که به فرموده قرآن کریم به واسطه عبادت پروردگار در رتبه ملائکه قرار گرفته بود لکن با تکبّر و طغیان از فرمان و دستور الهى مطرود واقع گشت و قسم یاد کرد که بنى آدم را اغوا کند. فسجدوا الا ابلیس کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه(کهف / 50.الف) خداوند شیطان را براى وسوسه گرى نیافریده است؛ بلکه او بر اثر گمراهى اختیارى چنین راهى را برگزید؛ در حالى که مى توانست در طریق مقابل آن حرکت کند.البته به انسان نیز نیروى مقابله با وسوسه گرى هاى او را داده است.
ت ) شیطان هیچ قدرتى ندارد و فقط وسوسه گرى مى کند.
ج ) چنان که گفته شد شیاطین گروهى از جن و انسان هستند که راه انحراف را برگزیده و دیگران را به آن دعوت مى کنند و مهم ترین عامل آن حسادت مى باشد.
چ ) بدون وجود شیطان نیز امکان گناه وجود دارد؛ زیرا امکان گناه تابع وجود اختیار است. مگر آن که لفظ شیطان در معناى عام ترى به کار رود به طورى که غریزه ها و گرایش هاى مادى انسان نیز شیطان خوانده شود. به این معنا بدون وجود شیطان (گرایش هاى شهوانى) امکان گناه معنى ندارد.
براى آگاهى بیشتر ر.ک: شیطان کیست؟، نشر دفتر فرهنگ اسلامى.
الف) خداوند در آفرینش انسان، برنامه اى کامل و جامع طراحى کرده است. این طراحى، لوازمى را در پى دارد که از جمله آنها، پدیده شیطان و هم چنین نفس اماره در آدمى است.
این لوازم، از توابع قهرى یک نظام و برنامه است. وقتى که در طرح نظام انسانى، موضوع اختیار و قدرت انتخاب مطرح است، در کنار آن بایستى انگیزه هاى مختلفى نیز مطرح باشد وگرنه اختیار معنا ندارد.
خداوند متعال نظام انسانى را، نظامى آمیخته با اختیار طراحى کرده و به همین جهت عوامل هدایت و گمراهى را نیز مشخص نموده است؛ چنان که خود مى فرماید: «ما انسان را از نطفه اى آمیخته آفریدیم و او را شنوا و بینا ساختیم. ما راه را به او نمایاندیم حال یا شکرگزار خواهد بود و یا کفران خواهد کرد»، (سوره انسان، آیه 3).
در این مجموعه، از یک سو شیاطین و نفس اماره آدمى قرار دارند و از سوى دیگر تمامى پیامبران، کتاب هاى آسمانى و عقل آدمى به صف ایستاده اند و هر دو جبهه، انسان را به سوى خود فرا مى خوانند و آدمى نیز این توان را دارد که هر یک از دو دعوت را بپذیرد و دیگرى را طرد کند. حال چنانچه هر کدام از این دو جبهه وجود نداشت، طراحى خلقت ناقص بود و آنچه که مى بایست براى تکامل اختیارى بشر فراهم گردد، وجود نداشت.
ب) نکته دیگر این است که اساسا خداوند شیطان را براى وسوسه انسان نیافریده است بلکه شیطان از جنس جن مى باشد و مانند انسان موجودى مختار است و هر موجود مختارى مى تواند راه هاى خوب و بدى برگزیند و نتیجه آن را نیز دریافت کند. خداوند جن و انس را اساسا براى سعادت و رسیدن به کمال آفریده و آن دو را به راه سعادت هدایت فرموده است. لیکن برخى از انسان ها و جن ها راه هدایت را پذیرفته و برخى آن را رها ساخته و خود ودیگران را به بدى ها دعوت مى کنند. شیطان نیز یکى از همین ها است و در قرآن مجید هر انسان یا جن بدکار و دعوت کننده به بدى ها را شیطان نامیده است و یکى از این شیاطین همان «ابلیس» است که از سجده بر آدم سر برتافت و راه انحراف و دعوت به انحراف را پیش گرفت. لیکن او بر هیچ کس سلطه ندارد و فقط وسوسه گر مى باشد و خداوند خطر وسوسه گرى هاى او را گوشزد کرده و به مقاومت در برابر آن پاداش بسیارى مى دهد. بنابراین شیطان براى انسان هاى پاک و با ایمان وسیله اى براى تقرب و پاداش هرچه بیشتر مى شود.
شیطان و ابلیس: شیطان در لغت، اسم جنس است به معناى موجود شرور و شامل هر موجود متمرّد و طغیانگر و خرابکارى مى شود. خواه از جن باشد یا انسان یا سایر موجودات. به همین جهت در قرآن کریم گاه به صورت مفرد و گاه جمع به کار رفته است مانند تعبیر شیاطین الجنّ و الانس(انعام / 112).
پ ) شیطان به معناى اخص همان «ابلیس» است و به معناى خاص که شیاطین جنى هستند، ابالسه نامیده مى شوند. به معناى عام نیز هر عامل شر و گمراهى را گویند (مانند انسان هاى فاسد و مفسد) که قرآن آنها را «شیاطین انس» خوانده است.
ابلیس، موجودى است از نوع جنّ که به فرموده قرآن کریم به واسطه عبادت پروردگار در رتبه ملائکه قرار گرفته بود لکن با تکبّر و طغیان از فرمان و دستور الهى مطرود واقع گشت و قسم یاد کرد که بنى آدم را اغوا کند. فسجدوا الا ابلیس کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه(کهف / 50.الف) خداوند شیطان را براى وسوسه گرى نیافریده است؛ بلکه او بر اثر گمراهى اختیارى چنین راهى را برگزید؛ در حالى که مى توانست در طریق مقابل آن حرکت کند.البته به انسان نیز نیروى مقابله با وسوسه گرى هاى او را داده است.
ت ) شیطان هیچ قدرتى ندارد و فقط وسوسه گرى مى کند.
ج ) چنان که گفته شد شیاطین گروهى از جن و انسان هستند که راه انحراف را برگزیده و دیگران را به آن دعوت مى کنند و مهم ترین عامل آن حسادت مى باشد.
چ ) بدون وجود شیطان نیز امکان گناه وجود دارد؛ زیرا امکان گناه تابع وجود اختیار است. مگر آن که لفظ شیطان در معناى عام ترى به کار رود به طورى که غریزه ها و گرایش هاى مادى انسان نیز شیطان خوانده شود. به این معنا بدون وجود شیطان (گرایش هاى شهوانى) امکان گناه معنى ندارد.
براى آگاهى بیشتر ر.ک: شیطان کیست؟، نشر دفتر فرهنگ اسلامى.