تمسخر قومیت ها و بخشهای مختلف کشور به عنوان یک عادت بسیار زشت از آسیب های جدی فرهنگ جامعه ما می باشد که متاسفانه پیامدهای منفی بسیار زیادی نیز به دنبال دارد ؛ علاوه بر ایجاد تضاد ، اختلاف و تفرقه افکنی و ضربه زدن به اتحاد و انسجام ملی ، با امنیت و منافع ملی ناسازگار بوده و همواره به عنوان زمینه ای مساعد موجبات سوء استفاده بیگانگان را در مقاطع و شرایط حساس فراهم می آورد .
اگر از منظر تاریخی بخواهیم به بررسی و ریشه یابی دقیق این موضوع بپردازیم که از چه زمانی تمسخر و توهین به سایر قومیت ها ، و بخشهای کشور حال در قالب جک یا لطیفه یا شعر و… آغاز شده ، شاید نتوان تاریخ مشخص و مستندی را برای آن پیدا نمود زیرا مراجعه به منابع تاریخی و ادبی قدمتی طولانی برای این موضوع ارائه می نماید چنانکه متاسفانه در اشعار برخی شعرای پارسی زبان در سده های گذشته هجویات ، هزل و الفاظ رکیک وجود دارد نظیر عبید زاکانی و … یا اینکه در برخی مقاطع تاریخی پادشاهان ایران برای اداره و کنترل راحت کشور ، خود به وجود آورنده اختلافات میان اقوام یا بخشهای کشور بودند؛ چنانکه پارسا دوست می نویسد : « شاه عباس برای آنکه بتواند بدون هیچ دغدغه خاطر کشور را اداره کند …در هر یک از شهرها عمداً دو دسته مشخص به وجود آورده و آنان را به جان یکدیگر انداخت …نام این دو دسته را پلنگ و فلنگ یا پلوک و فلوک می نامیدند …
شاه عباس اغلب امر به تشکیل مبارزه این دو دسته می داد و خود جدالهای آنان را تماشا می کرد …بعدها این دشمنی واقعاً ریشه دار گردید … این دو دسته که بعدها به نام حیدری و نعمتی معروف شدند ، تا اواجر دوره قاجاریه نیز در شهرها وجود داشت …شاه عباس می خواست که افراد یک شهر و یک ولایت چنان با هم مخالف و به خون هم تشنه باشند که اهالی ولایات مختلف همواره سلاح در کف با یکدیگر مشغول باشند و تنفر و خصومت خود را دورتر از ولایت خود نبرند.» ( منوچهر پارسا دوست ، روایط دیپلماسی شاه عباس اول با اسپانیا و پرتغال ، پایان نامه دکتری ، دانشکده حقوق ؛ و ر.ک : آناتومی جامعه ، فرامرز رفیع پور ، تهران : شرکت سهامی انتشار ، صص 164-169 )
بر این اساس به نظر می رسد موضوع تمسخر و توهین به سایر قومیت ها و بخشهای کشور از قبل از دوره رضا خان در فرهنگ و سیاست ایران وجود داشته ، هر چند در دوره رضاخان این موضوع با توجه به سیاست های تحقیر آمیز و تبعیضی که به شدت بر علیه اقوام ، قبایل و خلق های مختلف ایران خصوصاً ترک ها و کردها اعمال گردید وسعت زیادی به خود گرفت . ( ر. ک : موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضا شاه ، خلیل الله سردار آبادی ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 160 -168 ؛ دولت و نیروهای اجتماعی در عصر پهلوی اول ، فرحناز حسام ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
البته همانگونه که گذشت این موضوع زمینه بسیار مناسبی را برای کشورهای بیگانه استعمارگر خصوصاً انگلیس که به سیاست تفرقه افکنی مشهور است ، فراهم می آورد و آنان در مواقع نیاز بر تشدید و دامن زدن به این موضوع همت می گماشتند .
اگر از منظر تاریخی بخواهیم به بررسی و ریشه یابی دقیق این موضوع بپردازیم که از چه زمانی تمسخر و توهین به سایر قومیت ها ، و بخشهای کشور حال در قالب جک یا لطیفه یا شعر و… آغاز شده ، شاید نتوان تاریخ مشخص و مستندی را برای آن پیدا نمود زیرا مراجعه به منابع تاریخی و ادبی قدمتی طولانی برای این موضوع ارائه می نماید چنانکه متاسفانه در اشعار برخی شعرای پارسی زبان در سده های گذشته هجویات ، هزل و الفاظ رکیک وجود دارد نظیر عبید زاکانی و … یا اینکه در برخی مقاطع تاریخی پادشاهان ایران برای اداره و کنترل راحت کشور ، خود به وجود آورنده اختلافات میان اقوام یا بخشهای کشور بودند؛ چنانکه پارسا دوست می نویسد : « شاه عباس برای آنکه بتواند بدون هیچ دغدغه خاطر کشور را اداره کند …در هر یک از شهرها عمداً دو دسته مشخص به وجود آورده و آنان را به جان یکدیگر انداخت …نام این دو دسته را پلنگ و فلنگ یا پلوک و فلوک می نامیدند …
شاه عباس اغلب امر به تشکیل مبارزه این دو دسته می داد و خود جدالهای آنان را تماشا می کرد …بعدها این دشمنی واقعاً ریشه دار گردید … این دو دسته که بعدها به نام حیدری و نعمتی معروف شدند ، تا اواجر دوره قاجاریه نیز در شهرها وجود داشت …شاه عباس می خواست که افراد یک شهر و یک ولایت چنان با هم مخالف و به خون هم تشنه باشند که اهالی ولایات مختلف همواره سلاح در کف با یکدیگر مشغول باشند و تنفر و خصومت خود را دورتر از ولایت خود نبرند.» ( منوچهر پارسا دوست ، روایط دیپلماسی شاه عباس اول با اسپانیا و پرتغال ، پایان نامه دکتری ، دانشکده حقوق ؛ و ر.ک : آناتومی جامعه ، فرامرز رفیع پور ، تهران : شرکت سهامی انتشار ، صص 164-169 )
بر این اساس به نظر می رسد موضوع تمسخر و توهین به سایر قومیت ها و بخشهای کشور از قبل از دوره رضا خان در فرهنگ و سیاست ایران وجود داشته ، هر چند در دوره رضاخان این موضوع با توجه به سیاست های تحقیر آمیز و تبعیضی که به شدت بر علیه اقوام ، قبایل و خلق های مختلف ایران خصوصاً ترک ها و کردها اعمال گردید وسعت زیادی به خود گرفت . ( ر. ک : موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضا شاه ، خلیل الله سردار آبادی ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، صص 160 -168 ؛ دولت و نیروهای اجتماعی در عصر پهلوی اول ، فرحناز حسام ، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامی )
البته همانگونه که گذشت این موضوع زمینه بسیار مناسبی را برای کشورهای بیگانه استعمارگر خصوصاً انگلیس که به سیاست تفرقه افکنی مشهور است ، فراهم می آورد و آنان در مواقع نیاز بر تشدید و دامن زدن به این موضوع همت می گماشتند .