خانه » همه » مذهبی » مدعیان تشیع روزانه سه بار دروغ می گویند. بماند! حدیثی که امام صادق(ع) فرمود که اینها از نزد ما خارج نمی شوند مگر اینکه بر ما دروغی می بندند و انگار الله تعالی این کار را بر آنها واجب ساخته. (رجال کشی) حال ما می خواهیم یکی از دروغ هایی که را که مدعیان تشیع روزانه آنها را به کار می برند در اینجا ذکر کنیم: هنگامی که به او گفته شود شهادتین را ادا کند می گوید: «اشهدان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله» و در اذان خود بعد از «علیا ولی الله» می گویند: «اشهد ان علیا حجت الله» در حالی که شهادتین در عربی یعنی ۲ شهادت ولی اینها شهادت ثالثه یعنی ۳ شهادت می گویند در حالی که هیچ حجتی برای اینکار ندارند در حالی که حتی مورد لعن عالمان دینی خود (مثل شیخ صدوق صاحب کتاب من لایحضره الفقیه) و غیره قرار گرفته اند و هم اینکه قرآن را قبول نکردند و در این باره توضیحاتی خواهیم داد. اما مطلب اول این موضوع که شیخ صدوق می گوید: «هَذَا الْکِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِیحُ لَا یُزَادُ فِیهِ وَ لَا یُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِی الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ مَرَّتَیْنِ وَ فِی بَعْضِ رِوَایَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ مَرَّتَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَی بَدَلَ ذَلِکَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً مَرَّتَیْنِ وَ لَا شَکَّ فِی أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ وَ لَکِنْ لَیْسَ ذَلِکَ فِی أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَکَرْتُ ذَلِکَ لِیُعْرَفَ بِهَذِهِ ؛(من لایحضره الفقیه ج : ۱ ص : ۲۹۱) مؤلف این کتاب (ره) می گوید:این ترتیب اذان که نقل کردیم همان اذان صحیح است نه چیزی بدان اضافه شده و نه چیزی از آن کاسته شده به هرحال اذان صحیح همین است بی کم و زیاد ولی مفوضه که از رحمت الله به دور باشند اخباری ساخته اند که و به موجب آن در اذان افزوده اند که باید دوبار گفت محمد و آل محمد خیر البریه و دوبار گفت اشهد ان علیا ولی الله … لیکن هیچ یک از اینها در اذان نیست و من روایات را بدان سبب نقل کردم که به وسیله این افزودنی های ساختگی مفوضه و آنکه به تدلیس خود را از شیعیان و جزو ما می دانند شناخته شوند.» و حالا می پردازیم به مخالفت این شهادت با آیه قرآن: اولا بدان که قرآن می فرماید: «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ بعداز انبیا صلوات الله اجمعین حجتی نیست.» اما مدعیان تشیع می گویند بعد از نبی(ص) علی حجت است. (النسا/۱۶۵) و همچنین در قرآن می فرماید: «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّه؛ ولایت تنها از آن الله است.» اما شیعه می گوید ولایت از آن علی و فرزندانش است. (الکهف/۴۴) و همچنین در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که به لحاظ اینکه خواننده خسته نشود از آن صرف نظر کردیم.

مدعیان تشیع روزانه سه بار دروغ می گویند. بماند! حدیثی که امام صادق(ع) فرمود که اینها از نزد ما خارج نمی شوند مگر اینکه بر ما دروغی می بندند و انگار الله تعالی این کار را بر آنها واجب ساخته. (رجال کشی) حال ما می خواهیم یکی از دروغ هایی که را که مدعیان تشیع روزانه آنها را به کار می برند در اینجا ذکر کنیم: هنگامی که به او گفته شود شهادتین را ادا کند می گوید: «اشهدان لا اله الا الله و ان محمد رسول الله و اشهد ان علیا ولی الله» و در اذان خود بعد از «علیا ولی الله» می گویند: «اشهد ان علیا حجت الله» در حالی که شهادتین در عربی یعنی ۲ شهادت ولی اینها شهادت ثالثه یعنی ۳ شهادت می گویند در حالی که هیچ حجتی برای اینکار ندارند در حالی که حتی مورد لعن عالمان دینی خود (مثل شیخ صدوق صاحب کتاب من لایحضره الفقیه) و غیره قرار گرفته اند و هم اینکه قرآن را قبول نکردند و در این باره توضیحاتی خواهیم داد. اما مطلب اول این موضوع که شیخ صدوق می گوید: «هَذَا الْکِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا هُوَ الْأَذَانُ الصَّحِیحُ لَا یُزَادُ فِیهِ وَ لَا یُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِی الْأَذَانِ مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ مَرَّتَیْنِ وَ فِی بَعْضِ رِوَایَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ مَرَّتَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَی بَدَلَ ذَلِکَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً مَرَّتَیْنِ وَ لَا شَکَّ فِی أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ وَ لَکِنْ لَیْسَ ذَلِکَ فِی أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَکَرْتُ ذَلِکَ لِیُعْرَفَ بِهَذِهِ ؛(من لایحضره الفقیه ج : ۱ ص : ۲۹۱) مؤلف این کتاب (ره) می گوید:این ترتیب اذان که نقل کردیم همان اذان صحیح است نه چیزی بدان اضافه شده و نه چیزی از آن کاسته شده به هرحال اذان صحیح همین است بی کم و زیاد ولی مفوضه که از رحمت الله به دور باشند اخباری ساخته اند که و به موجب آن در اذان افزوده اند که باید دوبار گفت محمد و آل محمد خیر البریه و دوبار گفت اشهد ان علیا ولی الله … لیکن هیچ یک از اینها در اذان نیست و من روایات را بدان سبب نقل کردم که به وسیله این افزودنی های ساختگی مفوضه و آنکه به تدلیس خود را از شیعیان و جزو ما می دانند شناخته شوند.» و حالا می پردازیم به مخالفت این شهادت با آیه قرآن: اولا بدان که قرآن می فرماید: «لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ؛ بعداز انبیا صلوات الله اجمعین حجتی نیست.» اما مدعیان تشیع می گویند بعد از نبی(ص) علی حجت است. (النسا/۱۶۵) و همچنین در قرآن می فرماید: «هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّه؛ ولایت تنها از آن الله است.» اما شیعه می گوید ولایت از آن علی و فرزندانش است. (الکهف/۴۴) و همچنین در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که به لحاظ اینکه خواننده خسته نشود از آن صرف نظر کردیم.

نسبت دروغ دادن به شیعیان که شیعه در روز سه بار به جهت شهادت به ولایت در اذان دروغ می گویند خود این سخن از مصادیق دروغ آشکار است، چون دروغ چیزی است که مخالف با واقع باشد و یا مخالف با اعتقاد گوینده، شیعیان ولایت و امامت امیرمؤمنان را یک حقیقت می دانند و آنرا در اذان نیز می گویند و این مطلب طبق نظر شیعه مطابق با واقع است و با اعتقاد آن نیز موافق است بنابراین این کلام دروغ نیست، بلکه نسبت دروغ دادن به آنان دروغ بزرگ است، بله ممکن است کسی بگوید هر حقیقتی را نمی توان در اذان گفت و بهتر بود اگر منصفانه برخورد می شد این گونه اشکال می شد که چرا شیعه این شهادت را در اذان می گوید، در پاسخ آن گفته می شود که شیعیان این ادعا را ندارند که شهادت به ولایت جزو فصول اذان است، لکن از آنجا که برخی از روایات دلالت بر مقرون بودن شهادت به ولایت با شهادت به توحید و نبوت دارد، و از سوی دیگر اضافه کردن چیزی در اذان در صورتی که آن را جزو اذان ندانیم بلا اشکال است و مشکلی در اذان ایجاد نمی کند. بر همین اساس بسیاری از فقهای امامیه با تصریح به عدم جزئیت آن در اذان قائل به استحباب گفتن آن پس از شهادت به توحید و رسالت اند و آن را شعار شیعه می دانند. نکته دیگر که قابل ذکر است این است که اگر نسبت به دروغ به شیعیان صحیح باشد،‌ همین نسبت را به اهل سنت در اذان می توان داد چون آنان در اذان صبح جمله «الصلاه خیر من النوم» را اضافه می کنند در حالی که خودشان معترف اند پیامبر آن را نمی گفته و خلیفه دوم آن را به اذان اضافه کرده، بنابراین می توان گفت اهل سنت هر روز دروغ می گویند، همچنین دست بسته نماز خواندن را خلیفه دوم به نماز اضافه کرده و اهل سنت انجام می دهند و نماز پیامبران این گونه نبوده به اعتراف اهل سنت پس این هم یک دروغ عملی خواهد بود.
در هر صورت شهادت ثالثه یک واقعیت است و در روایات فراوانی تصریح به این شده است که شهادت به توحید و نبوت در صورتی که همراه با شهادت به ولایت امیرمؤمنان نباشد ایمان واقعی نخواهد بود. و در روایتی آمده است هر کس گفت اشهد ان محمد رسول الله،‌ پس از آن بگوید و ان علیا امیرالمؤمنین برا این اساس گفتن آن در اذان بدون قصد جزئیت قطعا بلا اشکال است هر چند این احتمال نیز وجود دارد که نیامدن آن در اذان در روایات شیعه به جهت تقیه از حکام جور بوده، چون اذان حالت شعاری دارد و ابراز آن از سوی امامان شیعه که معمولا گرفتار طاغیان و بداندیشان زمان خود بوده اند مشکل ساز بوده است به همین جهت داعی بر اخفای آن وجود دارد و اما آنچه مرحوم صدوق فرموده اند، این نظر شخصی ایشان است و حتی نسبت غلو به کسانی که شهادت ثالثه را می گفته اند نیز یک نظر است که ایشان با ملاک های خودشان در باب غلو فرموده اند و ممکن است ملاک دیگران در مورد غلو و تقصیر با ایشان متفاوت باشد، مرحوم صدوق در مورد سهو پیامبر در نماز نیز فرموده اند، ادنی درجه غلو نفی سهو مطلق از پیامبر است و مانعی در این نمی دانند که خداوند به جهت مصلحتی در موردی سهو را بر پیامبر غالب کند، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق علمای شیعه این نظر ایشان را مردود می دانند، و نفی سهو را تنها از مصادیق غلو نمی دانند بلکه ایمان به کسانی می دانند و به آن معتقدند که شهادت ثالثه را می گفته اند. مطابق عقیده و ملاک خود ایشان در باب مقامات ائمه(ع) است که ممکن است دیگران آن را قبول نداشته باشند و این گونه اختلافات جزیی تا وقتی به اصول دین و ضروریات آن مربوط نشود، مشکلی ندارد.
ما درمورد آیاتی که به آنها استناد کرده اید, بد نیست که به معنی آنها هم توجه شود تا معلوم گردد که ربطی به موضوع مورد بحث ندارد .«رسلا مبشرین ومنذرین لئلا یکون للناس علی الله حجه بعد الرسل»یعنی خداوند پیامبران را فرستادتا اتمام حجت شود ومردم بهانه ای نداشته باشند ونگویند پیامبر برای ما نیامد وما دین را یاد نگرفتیم حجت بمعنی برهان ودلیل است نه اینکه بعد از پیامبر حجت نمی آید. آیه هنالک الولایه لله الحق هم ربطی به موضوع ندارد بلکه در صدد نفی اتکا به قدرتی غیر از خداوند است وتوحید در ربوبیت را می رساند .
اگر ولایت تنها از آن خداوند است ولایت رسول چه می شود همچنانکه در آیه دیگر ولایت رسول ثابت شده,ولایت امیر المومنین وسایر اوصیاء در آیه«انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویوتون الزکوه وهم راکعون»;مائده آیه55مطرح گردیده است.دقت کنید.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد