جنبش جهاد اسلامی را می توان انشعابی از جنبش اخوان المسلمین مصر دانست که حدود 4دهه در فلسطین فعال بوده و به بسیج مردم می پرداخته.
این جنبش در اواخر دهه70 میلادی توسط عده ای از جوانان انقلابی عضو اخوان المسلمین نوار غزه که از اخوان منشعب شده بودند تاسیس گردید و برای کسب آموزش نظامی و مبارزات تشکیلاتی با اسرائیل از جنبش فتح درخواست کمک نموده و در مجموع روابط حسنه ای با فتح برقرار کردند،البته باید توجه داشت که الفتح درآن برهه از زمان جنبشی کاملا انقلابی بود که قائل به جنگ با اسرائیل تا آزادسازی کامل فلسطین بوده و لذا طبیعی است که بین جهاد و فتح نوعی هماهنگی و اتحاد در مواجه با دشمن پدید بیاید.
درآن مقطع اخوان المسلمین که در اوج ضعف خود بسر می برد ،نگرشی محافظه کارانه در قبال مسئله فلسطین اتخاذ کرده بود و اصولا قائل به تشکیل ابتدا حکومت اسلامی در فلسطین بوده و سپس بعد از تاسیس حکومت ،اجازه جهاد بر علیه متجاوز را می داد که این امر از سوی اعضای جهاد اسلامی مردود شمرده شده بود آنها راه حل جهاد برای آزاد سازی و تشکیل حکومت اسلامی را دستور کار خود قرار دادند و به اندیشه های انقلابی سید قطب پناه بردند.
پیدایش این جنبش همچنین مولود بی اعتنایی به مسئله فلسطین به عنوان یک مسئله کلیدی جهان اسلام و بی توجهی به بعد اسلامی این مسئله است. دکتر فتحی شقاقی ایده تشکیل این جنبش را مطرح کرد تا از این طرح به این چالش و مشکل پایان بخشد.
در اوایل دهه 80 و پس از بازگشت دکتر فتحی شقاقی و شماری از برادران به وطن، هسته تشکیلاتی این جنبش در فلسطین شکل گرفت و این تشکیلات وارد فاز بسیج مردمی و سیاسی در بین توده مردم در کنار مبارزه مسلحانه علیه دشمن صهیونیستی به عنوان یگانه راه حل آزاد سازی فلسطین شد.
نگاهی به اندیشه های شهید شقاقی:
دکتر فتحی شقاقی در سال 1951 در نوار غزه دیده به جهان گشود و نشو و نمای وی در خانواده ای متدین آغاز گشت.
به لحاظ تئوریک وی کاملا تحت تاثیر اندیشه های استاد حسن بنا و امام راحل(ره)قرار گرفته بود و یکی از کتب خود را به این دو بزرگوار اهدا نموده بود.
در زمان تحصیل در مصر به عضو جنبش اخوان المسلمین درآمد و در همان هنگام بود که با نوشتن کتابی تحت عنوان( امام خمینی راه حل اسلامی و جایگزین ) به نشر افکار وحدت گرایانه امام راحل پرداخته و به سبب نوشتن همین کتاب مدتی را در زندان سپری نمود.
از جمله دیگر آثار وی می توان به (شیعه و سنی؛غوغای ساختگی) و (طرح اسلامی معاصر و مرکزیت مسئله فلسطین) اشاره داشت که کتاب دومش به رفع ابهامات و اختلافات در روابط دو گروه عمده شیعه و سنی پرداخته و این اختلاف را مولود کج فهمی ها و عوامل بیگانه برای ایجاد تفرقه بر مسلمین برشمرده و در کتاب اخیر خود به مرکزیت فلسطین به عنوان عامل اصلی انسجام اسلامی پرداخته .
تاثیرات وی از اندیشه های حضرت امام (ره) زیاد بود که برخی جهاد اسلامی را به عنوان ابزاری در دست جمهوری اسلامی برشمرده اند که این امر به هیچ وجه صحت ندارد و علی رغم به وجود آمدن نوعی همگرایی بین ایران و جهاد ،شاهد استقلال جهاد در تصمیم گیری های سازمانی خود می باشیم هرچند که شهید شقاقی بارها الگو پذیری جوانان فلسطینی از ملت ایران را برای رهایی از زیر یوغ استعمار و استبداد گوشزد کرده بود.
اندیشه ها، موازین و اصول این جنبش :
جنبش جهاد اسلامی فلسطین به اسلام ناب محمدی (ص)، شریعت و نظام حیات به عنوان ابزاری برای تجزیه و تحلیل و فهم ماهیت نبرد امت اسلام با دشمنانش و به عنوان مرجع اساسی در تدوین برنامه های اسلامی برای بسیج و رویارویی ایمان دارد و از ایجاد هرگونه تفرقه میان مسلمین جلوگیری می کند.
فلسطین ارض موقوفه اسلامی تلقی می گردد و از رود اردن تا دریای مدیترانه یک سرزمین اسلامی عربی به شمار می رود که نادیده انگاشتن آن از نظر شرع حرام است و رژیم صهیونیستی یک رژیم باطل به شمار می رود که به رسمیت شناختن آن شرعا حرام است وکسی نمی تواند آنرا ببخشد یا معامله کند.
رژیم صهیونیست خط مقدم پروژه استعمارگری معاصر غرب در جنگ تمدن ها علیه امت اسلام است و تداوم موجودیت این رژیم علیه رژیم صیونیستی بر سرزمین فلسطین به شمار می رود و لذا بایستی از طریق مبارزه با این رژیم به مسئله فلسطین مرکزیت داد.
فلسطین از نظر اسلام اهمیت زیادی دارد و دلایل قرآنی و تاریخی بر این نکته صحه می گذارد و به آن رنگ و بوی یک مسئله عمده برای امت اسلامی می دهد که مجموعا موجب آزادی فلسطین و رویارویی با رژیم صهیونیستی می شود.
امت های عربی و اسلامی حامی واقعی ملت ما در مبارزه علیه رژیم صهیونیستی به شمار می روند و نبرد آزاد سازی فلسطین و پاکسازی اراضی اشغالی از لوث صهیونیست های غاصب و مقدسات نبرد امت اسلامی است که باید با تمامی امکانات و پتانسیل های مادی و معنوی خود در این فرآیند نقش آفرینی بکنند. ملت فلسطین و مبارزان راه آزادی فلسطین طلیعه داران امت اسلام در نبرد آزادسازی به شمار می روند و از این رو مسئولیت بزرگی در حمایت از جهاد ملت فلسطین و آزادی این سرزمین دارند.
اهداف این جنبش :
جهاد اسلامی در راستای تحقق بخشیدن به اهداف زیر تلاش می کند:
آزادی کامل فلسطین، نابودی رژیم صهیونیستی، تشکیل دولت اسلامی در فلسطین که ضامن تحقق عدالت، آزادی، برابری است، بسیج ملت فلسطین و آماده سازی آنان از نظر نظامی و سیاسی برای نبرد با دشمن صهیونیستی با بهره گیری از تمامی مکانیسم ها و ابزارهای تربیتی، فرهنگی و تشکیلاتی ممکن، بیدار سازی امت اسلام و بسیج و تشویق آنان به انجام نقش تاریخی خود در ورود به نبردی سرنوشت ساز با رژیم صهیونیستی، تلاش در جهت یکدست کردن تلاش های اسلامی در قبال فلسطین، تحکیم روابط با جنبش های اسلامی و رهایی بخش در سراسر جهان، دعوت به عقیده، شریعت و آداب و سنن اسلامی و نشر آموزه های پاکی که تمامی اقشار ملت فلسطین را در بر می گیرد و احیای رسالت متمدن امت اسلام و بشریت .
ابزارهای جنبش برای تحقق بخشیدن به اهدافش :
جنبش جهاد اسلامی فلسطین برای تحقق بخشیدن به اهداف خود از مکانیسم های زیر بهره می گیرد:
جهاد مسلحانه علیه اهداف و مصالح دشمن صهیونیستی، آماده سازی و بسیج مردم و جذب و ساماندهی آنان در این جنبش، آماده سازی کامل مردم فلسطین با تکیه بر روش قرآن، سنت و میراث گران سنگ امت اسلام، گسترش رابطه و همکاری با جنبش ها و سازمان های اسلامی و مردمی و گروه های آزادی بخش جهان در جهت حمایت از جهاد علیه رژیم صهیونیستی، مبارزه با نفوذ صهیونیسم جهانی، تلاش در جهت ایجاد پیوند و ارتباط میان گروه های اسلامی و ملی فعال در عرصه مبارزه با رژیم صهیونیستی با هدف آماده سازی آنها برای مخالفت با به رسمیت شناختن این رژیم و ایجاد تشکیلات و سازمان ها و نهادهای مردمی لازم برای تشدید فعالیت های اسلامی و انقلابی
بهره گیری از کلیه ابزارهای آموزشی، تشکیلاتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اطلاع رسانی، سیاسی و نظامی که شرع آنها را جایز می شمارد. به کاری گیری تمامی شیوه های تاثیر گذار و سودمند رسانه ای نهادهای جنبش و ارگان های آن باید شیوه های تحقیقاتی، برنامه ریزی، ارزبابی و نظارت را که ضامن ثبات این جنبش و پیشرفت آن است در پیش بگیرند.
هم اکنون دکتر رمضان عبدالله الشلح دبیر کل جنبش جهاد اسلامی است و در دمشق پایتخت سوریه سکونت دارد. از رهبران برجسته این جنبش می توان به خالد البطش، عبدالله الشامی و الهندی اشاره کرد.
مراحل تحول وتطویر در جنبش:
به اعتقاد فتحی شقاقی گروه جنبش جهاد اسلامی فلسطین از آغاز پیدایش در فلسطین از سه مرحله عبور کرده است:
مرحله آماده سازی و بسیج از طریق کار سیاسی و مردمی و تبلیغ در مساجد و دانشگاهها و اتحادیه ها و جزوات و اعلامیه ها و نشریه های مخفی.
آغاز مبارزه و جهاد مسلحانه که در ایجاد اعتماد به نفس به مردم فلسطین تاثیر زیادی داشت،در حالی که نیروهای لائیک و ملی گرا از مبارزه مسلحانه روی گردانیده و راه سیاسی و دیپلماتیک را انتخاب کردند،آنان در این رهگذر بی آنکه رهاوردی داشته باشند خود را خوار وذلیل ساختند.
انتفاضه،که جنبش جهاد اسلامی از روز اول و به طور روزمره در همراهی رویدادهای انتفاضه حاضر بود.
جهاد اسلامی و حماس:
ازآنجا که رویکرد اصلی هردو جنبش اسلامگرایانه است و هردو قائل به وحدت در مبارزات و پایبندی بر آزادسازی فلسطین از چنگال اسرائیل هستند لذا در اکثر موارد شاهد همگرایی بین مواضع دو جنبش هستیم و این تاآنجا پیش رفت که برخی پیشنهاد ادغام دو جنبش در یکدیگر را سر دادند .
اما ازانجاکه در عین همسویی در مواضع برخی اختلاف نظرهای در نحوه چگونگی اداره مقاومت اسلامی وجود دارد لذا رئوس دو جنبش ترجیح دادند تا در عین همگرایی از یکدیکر استقلال داشته باشند .
مخصوصا پس از ورود حماس به سیاست علت این تبدیر پبش از پیش مشخص گردید چراکه اصولا جهاد قائل به ورود در بعد سیاسی نبوده و بر جهاد مسلحانه بر علیه اسرائیل تاکید بسیار داردو معتقد است که ورود به بعد سیاسی از توان مقاومت می کاهد و موجب تضعیف آن می گردد (امری برای الفتح پیش آمد و به استحاله کشیده شدن این جنبش و شناسایی اسرائیل انجامید.)
اما پس از ورود حماس به سیاست ،جنبش جهاد اسلامی ضمن ادامه دادن به حملات خود به شهرکهای صهیونیستی و انجام عملیات شهادت طلبانه در عمق خاک اسرائیل ،به حمایت از حماس پرداخته و دو جنبش بزرگ فتح و حماس را از ایجاد هرگونه جنگ داخلی برحذر داشته و بارها نقش میانجی گر را در بین این دو جنبش بازی کرده و در مجموع می توان از آن به عنوان پشتوانه ای برای جنبش حماس یاد کرد.
سوال اصلی این است که در صورت پذیرفتن آتش بس از سوی اسرائیل و پایبندی حماس بهآن آیا جهاد اسلامی بازهم به عملیات خود ادامه می دهد (تقابل با حماس) یا عملیات خود را متوقف می سازد (عدول از ایدئولوژی جهاد)؟
جهاد اسلامی و فتح:
تا قبل از استحاله شدن الفتح و قبل از پیمان اسلو ،روابط نسبتا قابل قبولی میان دو جنبش بزرگ جهاد اسلامی و الفتح وجود داشت هرچند که گاهی اختلافات ریشه ای مابین این دو جنبش وجود داشته که به سردی روابط میان آنها منجر گردیده(منجمله حمایت جهاد اسلامی از ایران در طول دفاع مقدس و حمایت الفتح از رژیم بعثی در عراق) اما پس از تغییر رویه فتح و به رسمیت شناختن اسرائیل ،جهاد اسلامی این حرکت فتح را به شدت محکوم کرده و بارها بر علیه آن اعلامیه و بیانیه صادر کرده و با انجام عملیات شهادت طلبانه از سوی اعضای این جنبش به مخالفت علنی و عملی با آن پرداخته است.
اختلافات پس از تشکیل دولت خودگردان که الفتح مامور گردید تا با مقاومت در نوار غزه و کرانه باختری مقابله کند و امنیت اسرائیل را تامین کند به حد اعلا ی خود رسید اما رهبران جهاد اسلامی با هوشیاری خود از ورود به جنگ داخلی که به ضرر همه گروهها در فلسطین می انجامید جلوگیری کرده و به خویشتن داری پرداختند.
پس از ورود حماس به عرصه سیاسی و شکسته شدن انحصار الفتح ،هرگاه تقابل میان این دو جنبش جدی می شد جهاد اسلامی با دعوت از رئوس دو جنبش به میز مذاکره از ایجاد جنگ داخلی در فلسطین جلوگیری می کرد که این امر یا از طریق سیاسی پیگیری می شد و یا از طریق نظامی،به عنوان مثال عملیات شهادت طلبانه شهید محمد السکسک در ایلات در بخش جنوبی اسرائیل حاوی پیام مهمی برای دو گروه بود تا دست از جنگ و نزاع با یکدیگر بردارند و به جهاد مسلحانه با اسرائیل بپردازند .
آینده جهاداسلامی:
به اعتقاد نگارنده جهاد اسلامی توانسته با عدم ورود خود به عرصه سیاست وادامه خط جهادی خود از جایگاه والایی در بین ملت فلسطین برخوردار گردد و تجربیات مقاومت در فلسطین این امر را ثابت کرده که تنها راه پیروزی بر اسرائیل مقاومت مسلحانه در برابر رژیم صهیونیستی می باشد و لذا قدرت جهاد اسلامی پس از ورود حماس به قدرت دوچندان گردید چراکه توانست بدون ورود به سیاست و کاستن از توان جهادی خود از مزایای ورود به عالم سیاست بهره گیرد که این فرصت را حماس برای جهاد اسلامی مهیا کرد.
به عبارت دیگر درست است که جهاد به عرصه سیاست وارد نشد ،اما از آنجا که زمام امور به دست جنبش حماس افتاد و حماس هم قائل به مبارزه با اسرائیل و ازادی فلسطین و پذیرش حق بازگشت برای آوارگان و مواردی که اگر جهاد اسلامی دولت رادر دست می گرفت مجبور به انجام می شد ، با عدم ورود خود به عرصه سیاست توانست از مزایای ورود به سیاست بهره گیرد و از مضرات آن جلوگیری نماید.
باتوجه به قدرت یافتن مقاومت اسلامی در منطقه به رهبری ایران می توان انتظار داشت تا کفه ترازو به نفع جهاد اسلامی در آینده سنگینتر از گذشته گردد. با توجه به دستاوردهایی که این جنبش توانسته است برای ملت فلسطین به ارمغان بیاورد می توان تبدیل شدن جهاد اسلامی به عنوان قطب مبارزاتی بر علیه اسرائیل در فلسطین را نوید داد.
(منبع : جنبش جهاد اسلامی گذشته ،حال وآینده ، کسری صادقی زاده، روزنامه رسالت، ش6151، 86/2/30 ، صفحه 8 .)
دوم . جنبش فتح
فتح شکل وارونه واژه حتف است و این واژه علامت اختصاری حرکة التحریر الفلسطینیة (جنبش رهایی بخش فلسطین) است که در پایان دهه 50 و آغاز دهه 60 و پس از تجاوز سه گانه به کشور مصر در سال 1956 و اشغال نوار غزه توسط اسرائیل تاسیس شد. هسته اصلی این جریان (فتح) به صورت محرمانه در پایان دهه پنجاه و آغاز دهه 60 در سوریه، لبنان، اردن و چندین کشور منطقه شکل گرفت. طولی نکشید که این جنبش در نوامبر سال 1959 ماهنامه ای را با عنوان فلسطین ما منتشر کرد که منادی شکل گیری یک دولت فلسطینی مستقل از رژیم های عربی و مخالف قیمومت عربی بر ملت فلسطین بود.
به گفته یکی از رهبران جنبش فتح بن مایه ایده شکل گیری این جنبش به تجربه جبهه مقاومت مردمی برمی گردد و این تجربه در همپیمانی کوتاه مدت اخوان المسلمین با بعثی های سوریه در جریان اشغال نوار غزه در سال 1965 از سوی اسرائیل نمود پیدا می کند. سلیم الزعنون یکی از پایه گذاران این جنبش میگوید که این تجربه کوتاه مدت عامل اصلی تولد هسته اصلی این جنبش بود؛ به نحوی که 12 تن از اعضای جبهه مقاومت مردمی در غزه گرد هم آمدند و طرحی را برای ساماندهی به جبهه ای در فلسطین تدوین کردند که منجر به شکل گیری جنبش فتح در سال 1961 شد و 35 یا 40 سازمان فلسطینی که به صورت خودجوش در کویت شکل گرفته بودند به این جنبش پیوستند و محمود عباس (ابومازن) و محمد یوسف النجار و کمال عدوان ـ از اعضای کمیته مرکزی این جنبش ـ آن را رهبری میکردند که دو تای آخر در سال 1973 به دست نظامیان صهیونیست در بیروت مورد سوء قصد قرار گرفتند.
نحوه شکل گیری
جنبش فتح احداث پایگاه های خود در الجزایر را در سال 1962 و در سوریه در سال 1964 آغاز کرد تا اینکه شاخه نظامی آن العاصفه شکل گرفت و تبدیل به صدها تیم عملیاتی شد و این تیم ها در کرانه باختری و نوار غزه مستقر شدند و کنترل اسرائیل از هر سو به دست گرفتند و حتی دایره فعالیت های آنها به اردوگاه های سوریه و لبنان و آمریکای شمالی و جنوبی نیز کشیده شد. جنبش مورد بحث مبارزه مسلحانه خود را در سال 1965 آغاز کرد و این جنبش به رغم محدودیت هایی که کشورهای مجاور اسرائیل بر آن تحمیل می کرد، اما همچنان به فعالیت های خود ادامه داد.
فعالیت های مسلحانه نیروهای العاصفه در پایان سال 1966 و آغاز سال 1967 شدت یافت؛ امری که وزیر جنگ وقت اسرائیل را بر آن داشت تا به تشدید اقدامات و عملیات نظامی این نیروها اعتراف کند. یاسر عرفات در حمایت محرمانه از جنبش فتح، توسعه و ایجاد تیم های نظامی جدید در 1967/6/30در کرانه باختری نقش عمده ای داشت. پس از جنگ کرامه سیل کمک های نظامی و مادی کشورهای عربی و خارجی به این جنبش سرازیر شد و در اجلاس سال 1969 سران 5 تا از کشورهای عربی در رباط ـ پایتخت مراکش ـ مورد حمایت قرار گرفت.
در پی ظهور جنبش فتح و توسعه آن چندین سازمان فلسطینی از جمله سازمان پیشگامان ایثار برای آزادی فلسطین (تیم خالد بن الولید) در هفتم سپتامبر سال 1968، جبهه آزادی بخش ملی در سیزدهم سپتامبر سال 1968، جبهه انقلابیون فلسطین در بیست و پنجم نوامبر سال 1968، نیروهای جهاد مقدس در دوازدهم ژوئن 1969 در این جنبش ادغام شدند و نیروهای العاصفه نماینده تمامی این سازمان ها است.
اصول و مبانی این جنبش
1ـ فلسطین بخشی از میهن عربی و ملت فلسطین بخشی از امت عربی و مبارزاتش بخشی از مبارزات این امت به شمار می رود.
2ـ ملت فلسطین دارای شخصیت مستقلی است و حق دارد سرنوشتش را خودش رقم بزند و حق حاکمیت مطلق بر تمامی سرزمین های خود دارد.
3ـ انقلاب فلسطین طلیعه انقلاب امت عربی در نبرد آزاد سازی فلسطین قلمداد می شود.
4ـ مبارزه ملت فلسطین بخشی از مبارزات مشترک ملل جهان در رویارویی با صهیونیسم، استعمار و امپریالیسم جهان به شمار می رود.
5ـ نبرد آزادی فلسطین یک وظیفه ملی است که باید تمامی امت های عربی با کلیه امکانات، پتانسیل ها و توانمندی های مادی و معنوی خود در این نبرد نقش آفرینی کند.
6ـ هرگونه طرح، برنامه، توافقنامه یا قطعنامه صادره از سازمان ملل یا گروهی از کشورها یا هر دولتی که به تنهایی پیگیر مسئله فلسطین است حق برخورداری ملت فلسطین از میهنشان را نادیده انگارد باطل و مردود است.
7ـ صهیونیسم از لحاظ ایدئولوژی، اهداف، تشکیلات و روش یک جنبش نژاد پرستانه استعماری و متجاوز به شمار می رود.
8ـ وجود اسرائیل در فلسطین یک تجاوز صهیونیستی محسوب می شود که هدف عمده آن استعمار این سرزمین است و همپیمان طبیعی استعمار و امپریالیسم جهانی به شمار می رود.
9ـ آزادی فلسطین و دفاع از مقدسات یک تکلیف عربی، دینی و انسانی به شمار می رود.
10ـ جنبش آزادی بخش فلسطین فتح یک جنبش ملی و انقلابی و مستقل و طلیعه دار انقلاب ملت فلسطین به شمار می رود.
11ـ مردم انقلابی که در آزادی اراضی اشغالی نقش آفرینی می کنند صاحب زمین و مالک فلسطین هستند.
پس از اسلو
پس از اینکه فتح عزم خود را جزم کرد و تصمیم گرفت در مسیر مذاکره با رژیم صهیونیستی گام بردارد مرام نامه خود را تعدیل کرد و بند مربوط به محو اسرائیل از صفحه روزگار و آنچه را که با پیمان اسلو در تضاد بود حذف کرد و این رویکرد در پیام یاسر عرفات رئیس سازمان آزادی بخش فلسطین ساف به اسحاق رابین نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی قبل از امضای اسلو مبنی اینکه ساف اسرائیل و حق برخورداری آن از امنیت و صلح را به رسمیت می شناسد ظهور کرد. وی در این پیام پایبندی ساف به تلاش مسالمت آمیز در جهت حل فصل درگیری میان طرفین فلسطینی و صهیونیستی و کنار گذاشتن تروریسم (مقاومت) و ملزم کردن تمامی اعضای این سازمان به این امر را مورد تاکید قرار داد. در بخشی از این پیام آمده است: در پرتو آغاز عصری نوین و امضای مرام نامه جنبش فتح و پایبندی طرف فلسطینی به قطعنامه 242 و 338 شورای امنیت، سازمان آزادی بخش فلسطین تاکید می کند که بندهایی از این پیمان نامه که موجودیت اسرائیل را نادیده می گیرد و با تعهدات مذکور در این پیام تناقض دارد ملغی است و دیگر موضوعیت ندارد و قابل اجرا نیست؛ از این رو ساف متعهد میشود که رسما موافقت خود با تغییرات ضروری بندهای این مرام نامه را تقدیم شورای ملی فلسطین میکند.
(منبع : مرکز اطلاع رسانی فلسطین ، سایت http://www.palestine-info )
سوم . جنبش حماس
حماس” نام اختصارى “حرکه المقاومه الاسلامیه ” بوده که جنبش مقاومت مردمى – ملى است که تلاش مى کند زمینه را براى آزادى و رهایى ملت فلسطین از ظلم و جور و همچنین آزاد سازى سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستى برخوردار از حمایتهاى نیروهاى استکبارى فراهم آورد.این جنبش در سال 1987 تنها دو ماه پس از آغاز انتفاضه بهوسیله شیخ احمد یاسین در غزه پایه گذارى گردید.
مقاومت اسلامى حماس از انتفاضه زاییده شده و نشانى است از بازگشت مجدد وقاطعانه سیاسى نیرو هاى اسلامى در نوار غزه و کرانه باخترى به مواجهه با اشغالگرى اسرائیل و نیرو هاى ملى سکولار تحت امر ساف12 – Abu(5:1993 ، .)amr جنبش مقاومت اسلامی(حماس)از برجسته ترین جنبش هایى است که از خط ایدئولوژى در صحنه فلسطین پیروى مى کند؛«راه آن اسلام است و اندیشه ها و باورهاى خود را در مورد آفرینش و حیات انسان از اسلام بهره مى گیرد و به داوریهاى اسلام گردن مى نهد و گامهاى خود را از اسلام الهام مى گیرد.جنبش حماس پس از پیدایش ،خودرا «یکى از جناحهاى اخوان المسلمین در فلسطین » معرفى کرده است.این جنبش مبارزات اخوان المسلمین در فلسطین را عمق تاریخى خود مى داند.13 (برغوثی،29: 1382-28.)با وجود اینکه اخوان المسلمین خود را پایه گذار و رهبر انتفاضه فلسطین مى داند از جمله سازمان هایى است که با پیدایش انتفاضه در استراتژى مبارزاتى خود تحول عمیقى را ایجاد کرد ونام جدیدى رابراى تفکر جدیدش انتخاب نمود.
«حماس» مولود این چرخش در استراتژى تدریجى و تاخیرى اخوان المسلمین و ورود به «عمل مستقیم» و« مبارزه مسلحانه»بود.آنهایى که اعتقاد به «تاسیس جامعه اسلامى وحکومت اسلامى قبل از جهاد براى آزادى فلسطین » داشتند،در بازگشتى شجاعانه به «جهاد براى تاسیس حکومت و همزمان ،آزادسازى فلسطین» تغییر استراتژى دادند….انتفاضه به اخوان المسلمین اموخت که راهى جزجهاد و انقلاب براى فلسطین وجود ندارد(پاشاپور،116: 1381) ،با این وجود برخى پژوهشگران منجمله خالد الحروب از پژوهشگران حوزه مطالعاتى فلسطین معتقدند که :حماس یک مقاومت سیاسى مدرن است که از جنگ براى قدرت تشکیل شده و گفتمان سیاسى آن از مذهب منبعث گردیده است – Al(107:1999.)Hroub ,
3-2-ایدئولوژى حماس:
فهم فلسفه ى هدفهاى جنبش اسلامى حماس نیاز به بیان این نکته دارد که این جنبش علاوه بر آنکه یک جنبش آزادیجخش ملى به شمار مى رود،جنبشى اسلامى است که جنبه هاى گوناگون برنامه ى سیاسى ،اجتماعی،اقتصادى و فرهنگى خود را از بستر ایدئولوژى فراهم مى آورد.با این حال جنبش حماس از اصل پراگماتیسم و نرمش بسیار بالا پیروى مى کند که البته به گونه اى تحت تاثیر اصول این جنبش قرار دارد(برغوثی،53 : 1382)،
میثاق حماس که در اوت 1988 منتشر شد،فلسطین را یک زمین وقف اسلامى مى داند که آزادى آن از طریق جهاد براى هر مسلمان یک واجب عینى است.
فلسطین به عنوان یک موقوفه اسلامى یک امانت مذهبى است که تا آخرالزمان به مسلمانان واگذار شده و بنابراین به هیچ کشور یا پادشاه عرب تعلق ندارد و جزء یا کل آنرا نمى توان به دیگران اعطا کرد.و به طور صریح ،حماس همزیستى با اسرائیل را نمى پذیرد و متعهد است که هرگونه توافق صلح از سوى ساف و کشورهاى عربى با اسرائیل را به دلیل اینکه خلاف فرامین اسلامى است از بین ببرد(دکمجیان،356 : 1383-355.)
از دیگر اهداف ایدئولوژیکى حماس مى توان به موارد زیر اشاره کرد:
حماس جنبشى مقاومتى مى باشد و هدفش آزادسازى فلسطین است؛حماس یک حزب سیاسى نیست که برروى تصاحب قدرت متمرکز شده باشد(نظرى در تعارض با نظر الحروب.)
حماس جهاد فى سبیل ا.. را مورد توجه خود قرار داده ،جنگ براى آزادى به عنوان عنصر اصلى مقاومت در مقابل اشغالگرى صهیونیستى فلسطین.این امر تلاش براى دستیابى به منافع فلسطینیان از طرق مسالمت آمیز را به زیر سوال مى برد.
فلسطینیان نوک پیکان مبارزه با دشمن صهیونیستى به شمار مى روند اما این به معنى بى نیازى از کمک مسلمین جهان در سرتاسر دنیا نمى باشد(10:2006- Daoudi,15 .)
3-3-اهداف حماس:
حماس به عنوان یک بازیگر فعال و هدفمند در عرصه مبارزاتى فلسطینیان داراى این مزیت است که بر اساس اصول عملگرایى و تدوین برنامه هاى عملیاتى از اهداف مرحله اى واهداف استراتژیکى به هدف کلان که تاسیس حکومت اسلامى دست یابد ؛لذا خالى از فایده نیست تا این اهداف را مورد بررسى و ارزیابى قرار دهیم.
3-3-1-هدف عمومی:برقرارى دولت اسلامی:
اصولا هدف حماس از پیگیرى جهاد مسلحانه همانطور که قبلا بدان اشاره گردید تشکیل حکومت اسلامى است و فلسفه آزادسازى فلسطین تشکیل دولت اسلامى است که تقدم مبارزه بر تشکیل حکومت اسلامى در پى چرخش ایدئولوژکى جنبش اخوان المسلمین در فلسطین بهوجود آمد لذا در اندیشه حماس نوعى رابطه ساختارى بین آزادسازى و برقرارى دولت وجود دارد.در این میان اگر جنبش حماس همان جریانى باشد که ملت فلسطین را به سوى آزادى رهبرى کرده در این صورت این حق حماس خواهد بود که الگوى مورد فبول خودرا حاکم کند ،اما اگر جنبش حماس در اقلیت باشد ،در این صورت به انتخاب اکثریت احترام خواهد گذارد.
البته هدف دولت سازى در طرحهاى جنبش حماس شاهد تحولات برجسته بوده است.مثلا ملاحظه مى شود که مقوله «دولت مستقل فلسطین» به صورت گسترده در ادبیات سیاسى این جنبش به کار گرفته مى شود که این امر نشان از تحول سیاسى در اهداف راهبردى حماس به شمار مى رود.فراتر از آن خالد مشعل یکى از رهبران حماس و عضو دفتر سیاسى آن مى گوید: «این حق ملت ماست که همانند همه ملتها در زیر سایه ى یک نظام سیاسى و دموکراتیک مبتنى بر شورا و پلورالیسم سیاسى زندگى کند و عزت و حقوق و آزادى خود را به دست آورد.» در تایید همین رویکرد،شیخ احمد یاسین بنیانگذار جنبش حماس مى گوید : «من خواهان دولت دموکراتیک همراه با تعدد احزاب هستم و قدرت به کسى تعلق دارد که در انتخابات پیروز شود.»(برغوثی،61 : 1382.)
3-3-2-هدف استراتژیک :آزادسازى همه ى سرزمین فلسطین:
جنبش حماس مى کوشد همه سرزمین فلسطین را آزاد کند اما براى نیل به این هدف دوایر مختلفى در نظر مى گیرد؛طبق منشور این جنبش: «مسئله آزادى فلسطین در سه دایره قابل بحث است:دایره ى فلسطین،دایره جهان عرب و دایره جهان اسلام.هریک از این دوایر سه گانه در روند کشمکش و رویارویى با صهیونیسم سهم و وظیفه دارند.جنبش حماس بر این باور است که جبهه پیکار با دشمن از سوى صاحبان اصلى اش اداره مى شود.اگر آنها به فرجام نرسند،مسلمانان وارد عمل مى شوند،اگر آنها نیز به فرجام نرسند نسلهاى بعدى مى آیند و همینطور..تا آزاد سازى فلسطین براى همه مسلمانان واجب عینى شود.این همان خط مشى است که در ماده (32) منشور جنبش حماس مورد تاکید قرار گرفته است: «جنبش اسلامى حماس خود را نوک پیکان این پیکار یا گامى در راه ان مى داند.» (همان:62-61.)
3-3-3-اهداف مرحله ای:
الف-آزادسازى کرانه باخترى و نوار غزه:
جنبش حماس در مخالفت با قرارداد اسلو به این دیدگاه سیاسى تکیه کرد که این قرارداد استقلال و حاکمیت واقعى و همه جانبه را براى ملت فلسطین به ارمغان نخواهد آورد.مضافا براین قرارداد مزبور از بخشى از اراضى فلسطین چشم پوشى مى کند و این چیزى است که حماس آنرا نادیده گرفتن جنبه هایى از باورهاى دینى مى داند .از این رو حماس همچنان -حتى پس از امضاى قرارداد اسلو-آزادسازى کرانه ى باخترى و کامل کردن آزادى نوار غزه را در صدر هدفهاى مرحله اى خود قرار داده است.محمد نزال -یکى از رهبران جنبش حماس-مى گوید: «ما با هر راه حل مرحله اى موافق هستیم، اما بدون شناسایى دشمن اسرائیلى یا شناسایى موجودیت او.به عبارت دیگر ما مخالف عقب نشینى اسرائیل از هر بخش از سرزمین فلسطین نیستیم.شرط ما صرفا عدم شناسایى اسرائیل است»؛به نظر مى رسد شیخ احمد یاسین با وضوح بیشترى به طرح این موضوع مى پردازد. وى مى گوید : «ممکن است با اسرائیل موافقتنامه ترک مخاصمه به مدت 10یا20 سال امضا کنیم ،به شرطى که اسرائیل از کرانه باخترى و نوار غزه و بخش شرقى قدس یعنى تا مرزها ی1967 عقب نشینى کند و به ملت فلسطین امکان دهد سرنوشت خود را آزادانه تعیین کند.» (همان:64.)
ب-اسلامى کردن جامعه فلسطین:
جنبش حماس به عنوان یک جنبش اسلامى مى کوشد جامعه فلسطین را طى یک برنامه مرحله اى اسلامى کند،زیرا این جنبش خود در جامعه اى پا به عرصه وجود گذاشته است که اکثریت ساکنان آن پیرو اسلام به مثابه ى عقیده،فرهنگ و تمدن هستند.به عبارت دیگر اسلام نقطه اشتراک بخش وسیعى از مردم فلسطین محسوب مى شود.به نظر مى رسد حماس توانسته تا اندازه اى در تحقق این امر موفق بوده باشد و ورود عبارات قرآنى در اعلامیه هاى ساف که تبدیل به یک سازمان لائیک گردیده و نیز حمل قرآن توسط اعضاى فتح براى تبلیغات در انتخابات دانشجویى دانشگاه النجاح در سال 1993 حکایت از غلبه گفتمان اسلامگرایى در عرصه عمومى دارد.(همان:67-66)همچنین نباید از این مطلب غافل شد که در صورت اسلامیزه شدن جامعه فلسطین در صورت آزادسازى بخشهایى از آن و در پى آن تشکیل دولت توسط مردم ،رویکرد مردم به حکومت اسلامى با اقبال مضاعف روبرو خواهد شد که این امر مى تواند حماس را در نیل به هدف کلان خود یارى رساند.
ج-تاکید بر مشروعیت پیکار مسلحانه:
حماس عقب نشینى داوطلبانه یا اجبارى اسرائیل از اراضى اشغالى فلسطین را در صدر هدفهاى میان مدت خود قرار داده است.جنبش حماس براین باور است که هرجا اشغالگرى هست،مشروعیت مقاومت در برابر آن پیشاپیش وجود دارد.به گفته حماس این مقاومت در عرف و قوانین سازمان ملل متحد مورد تائید قرار گرفته است،چراکه این سازمان، دفاع از خود، سرزمین و مقاومت دربرابر متجاوزان را مشروع مىداند.از این رو حماس کوشش کرد توده هاى مردم فلسطین و افکار عمومى جهان عرب،جهان اسلام و خانواده بین المللى را در جهت تائید و حمایت از حق خود در مقاومت علیه اشغالگران بسیج کند (همان:70-67.)این امر موجب شد تا برنامه ساف براى خلع سلاح کردن حماس در سال 1993 که با مخالفت شدید حماس مواجه گردید عقیم بماند .
د-ادامه انتفاضه:
هرچند نهایتا آتش انتفاضه اول با آغاز کنفرانس صلح مادرید در 1991 و سپس منعقد شدن پیمان اسلو بین ساف و اسرائیل به سردى گرایید اما موضع حماس در قبال انتفاضه مبنى بر حمایت و تداوم آن تا کسب آزادسازى فلسطین بوده ،حماس در بستر انتفاضه متولد شده بود و تداوم انتفاضه مى توانست در ارتقاى گفتمان این جنبش در فلسطین نقش اساسى داشته باشد مضافا اینکه اکثر فلسطینیان خواهان ادامه انتفاضه بودند و هنوز به آمریکا اعتماد نداشتند و در آن هنگام حماس و جهاد اسلامى به جبهه مردمى براى آزادى تبدیل شده بودند(6:2001.) seitz ,به نظر مى رسد یکى از برگهاى برنده حماس در قبال جریان هاى سازشکار و برانداز در فلسطین همین برگ انتفاضه باشد چنانکه خالد مشعل چندى پیش اذعان داشته بود در صورت سرنگونى دولت حماس و انجام کودتا بر ضد ان انتفاضه سوم را شعله ور خواهند کرد و انتفاضه سوم همواره به عنوان یک راه حل برون رفت پیش روى حماس قرار دارد .
و-پاسدارى از وحدت ملی:
جنبش حماس از آغاز ولادت خود موضوع وحدت ملى و تحریم جنگ داخلى را در سرلوحه برنامه هاى خود قرار داد.حماس در سطوح داخلى به تلاشهاى وسیعى براى پاسدارى از وحدت ملى و رویارویى با سیاست اسرائیل مبنى بر«اختلاف بینداز و حکومت کن»دست زد.حماس روى پایبندى هاى انسانى تشکیلات خودو تعامل مثبت با غیر مسلمانان و تعامل سازنده با دیگر گروههاى فلسطینى اصرار مى ورزید. جنبش حماس در همین زمینه اعلام کرد که خود را جنبش همه توده ها از مسلمان گرفته تا مسیحى بى هیچ تفاوت و تبعیض مى داند. محمود الزهار یکى از رهبران جنبش حماس در نوار غزه با اشاره به همین موضوع مى گوید: «استراتژى جنبش حماس در قبال موضوع وحدت ملى روى بهره گیرى از کله روشها براى خویشتن دارى و ترویج این سیاست درمیان افکار عمومى متمرکز بود.
مردم باید بدانند که جنبش حماس سیاست خویشتن دارى را حفظ کرده است.مردم سراسر جهان میدانند که اگر اسرائیل مرتکب این عمل شده بود (قتل عام مسجد فلسطین که به تاریخ 1994/11/18 به وقوع پیوست)جنبش حماس انتقام بسیار سختى از آن مى گرفت.معناى این مسئله این است که خویشتن دارى بر روى احساس ضعف استوار نیست، بلکه این از لوازم معادله موجود است.
جنگ داخلى از دیدگاه حماس خط قرمزى است که به هیچ قیمتى نباید از ان عبور کرد.» (برغوثی:73-72) همچنین در مرامنامه حماس بر حفظ اصل برادرى همراه با آرزوى کاهش اختلافات و شکاف ها تاکید شده است ،«سازمان آزادیبخش فلسطین (فتح) از نزدیکترین عناصر به جنبش حماس محسوب مى شود.وطن ما واحد است،مصیبت ما واحد است و سرنوشت ما یکسان و دشمن ما یکى است.» (همان: 194.)
( منبع : جنبش مقاومت اسلامى (حماس)؛گذشته،حال و آینده، کسرى صادقى زاده)
چهارم . ریشه یابی اختلافات
در سیر تاریخى مبارزات ملت فلسطین همواره دو اندیشه اسلامگرایانه و ملى گرایانه با یکدیگر و دوشادوش هم این ملت بزرگ را همراهى کرده اند. در یک طیف مبارزه تاکید بر اسالیب ملى – اسلامى بوده و در طیف دیگر تاکید بر ملى گرایى صرف بوده که قومین آن تحصیلکردگان عرب در غرب و عربهاى مسیحى بوده اند. اندیشه اسلامى تا قبل از تاسیس رژیم صهیونیستى از تفوق بالایى نسبت به رقیب خود برخوردار بوده است، اما پس از تاسیس اسرائیل و ورود لژیونرهاى عربى به عرصه مبارزه، از شدت و حدت رویکرد اسلامگرایى در سیر مبارزات فلسطینیان به نفع ملى گرایى صرف و اندیشه هاى غیر اسلامى، کاسته شد تا اینکه با افول اندیشه هاى غیر بومى در عرصه عملى و مبارزاتى جنبش هاى رهایى بخش در سرزمین فلسطین و رشد اسلامگرایى متاثر از پیروزى انقلاب اسلامى ایران در منطقه و اثبات کارایى اندیشه مقاومت اسلامى ،اقبال مردم فلسطین هم به الگوپذیرى از مدل ایران افزایش یافت که نمونه بارز آنرا مى توان در تاسیس جنبش جهاد اسلامى یافت که در آغاز دهه 80 میلادى به دست عبدالعزیز عوده و دکتر فتحى شقاقى پایه گذارى گردید.پس از شعله ور گشتن قیام اسلامى و مردمى یعنى انتفاضه اول در سال 1987م تنها چند روز بعد از آن فلسطین شاهد تولد یکى از بزرگترین و فراگیرترین جنبش هاى اسلامى در خود تحت عنوان جنبش مقاومت اسلامى ،حماس بود.خاستگاه اصلى حماس انتفاضه ملت فلسطین بوده و شعار اصلى آن جهاد مسلحانه بر ضد رژیم صهیونیستى مى باشد.
اما در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین در خارج از این سرزمین و با صدور فرمان رسمی سران عرب در 42 سال پیش تشکیل شد. هر چند که از نظر تئوریک می بایست این سازمان همه گروه های فلسطینی را در خود جای می داد، اما گروه فتح به ریاست یاسر عرفات و پس از او ابومازن از سال 1969م. تاکنون، همچنان تمام ارکان تصمیم گیری در این سازمان را از بالا تا پایین در انحصار کامل خود دارند.به همین سبب و به دلایل دیگری که به اختلاف در نگرش سیاسی باز می گردد، حماس از زمان تأسیس در نیمه دوم دهه هشتاد (قرن بیستم) میلادی، از عضویت در ساف خودداری کرده است.
بر خلاف ساف، حماس در داخل فلسطین تأسیس شده است و نیز بر خلاف ساف، این گروه مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران را در پیش گرفت و حال آنکه عرفات در تلاش برای جلب رضایت آمریکا و به رسمیت شناخته شدن از سوی دولت این کشور علنا مبارزه مسلحانه را کنار گذاشت. آن تلاش عرفات در پایان به توافق اسلو انجامید.
از سال ها پیش نیاز به تغییر ساختار ساف از وضع فعلی به صورتی که با تحولات جدید همخوانی داشته باشد، احساس شده است تا به این ترتیب بتواند تنها نماینده واقعی و قانونی ملت فلسطین باشد.
هم اکنون بیشتر اختلافات و مخالفت های درون فلسطین میان تشکیلات خودگردان و حماس است . حماس معتقد است که تشکیلات خودگردان به نوعی بازیچه و ملعبه ی دست صهیونیست هاست که عروسک گردان هرگاه بخواد دست و پای این عروسک را به حرکت در میاورد . مقید شدن تشکیلات خود گردان به قراردادهای بین المللی ، قبول کردن خلع سلاح شدن ، نشستن سر میز مذاکره و محکوم کردن جنبش های جهادی در عملیات ها از جمله مواردی است که حماس آنها را مایه ی ننگ می داند .
جریان هایی چون حزب الله در لبنان و شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران سرلوحه ی مناسبی برای حماس بودند .
عملیات های استشهادی نمونه ای از این اقدامات بود که یکی از مواضع مورد اختلاف حماس و دیگر گروه ها و تشکیلات هاست .
در ادامه جهت تبیین دقیق تر این اختلافات مقاله ای تحت عنوان کنکاشی در ریشه درگیری های اخیر در فلسطین ، خبرگزاری جمهوری اسلامی ارائه می شود :
درگیری های اخیر نوار غزه بین گروه های حماس و فتح بار دیگر مساله فلسطین را وارد مرحله ای خطر ناک کرد، به عبارت دیگر این سرزمین هنوز از زخم کهنه مبارزه با اسرائیل التیام نیافته است که عفونت دیگری سر بازکرد که مداوای آن هزینه و رنج بسیاری را به مردم فلسطین تحمیل خواهد کرد. نباید از یاد برد که فلسطین هم چنان درگیر جنگی نابرابر با رژیم صهیونیستی است و این رژیم غاصب هر روز به بهانه های مختلف مردم بی دفاع فلسطین را آماج حمله های خود قرار میدهد، در چنین شرایطی آغاز این بحران غیر منتظره و درگیری بین گروه های فلسطینی، مردم فلسطین و ملتهای جهان اسلام را در اندوه ناشی از این برادرکشی قرار داد. ابومازن ( محمودعباس ) رهبر فتح و رییس تشکیلات خود گردان فلسطین در حرکتی غیر دمکراتیک با برکناری اسماعیل هنیه نخست وزیر قانونی و منتخب فلسطین ۹سلام فیاض وزیر دارایی را مامور تشکیل
کابینه اضطراری کرد. در همین حال آمریکا، رژیم صهیونیستی و کشورهای اروپایی اعلام کردند تحریم های اعمال شده بر فلسطینان را لغو و کمک های مالی خود را به ابومازن و کابینه انتصابی وی ارائه خواهند کرد. از زمان پیروزی جنبش حماس در انتخابات پارلمانی و تشکیل دولت هنیه، اتحادیه اروپا، آمریکا و رژیم صهیونیستی این دولت را در محاصره کامل اقتصادی و سیاسی قرار دادند و فشار مضاعفی را بر ملت فلسطین و دولت حماس وارد کردند.
حنان عشراوی، قانونگذار فلسطینی اعلام کرد، کابینه فیاض با چالش های نگرانکننده ای روبروست که مهمترین آنها اجرای احکام و جلوگیری از گسترش بیقانونی از غزه به کرانه باختری رود اردن است .
محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به دنبال یک هفته درگیری شدید میان نیروهای طرفدار فتح و حماس در غزه و شکست توافق های صورت گرفته میان رهبران دو گروه برای ایجاد آتش بس ، دولت وحدت ملی را منحل و با اعلام وضعیت فوقالعاده سلام فیاض را به عنوان نخست وزیر منصوب و او را مسئول تشکیل دولت نجات ملی کرد. محمود عباس دلیل انحلال دولت وحدت ملی را تلاش برای کودتای نظامی علیه تشکیلات خودگردان ، نقض قانون اساسی فلسطین و قانون تشکیلات خودگردان از طرف کسانی که آنها را شبه نظامیان غیرقانونی خواند اعلام کرد. وی وعده داد که در زمان مناسب انتخابات زودهنگام برگزار خواهد شد.
از سوی دیگر اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت وحدت ملی با خودداری از برسمیت شناختن برکناری خود و رد ادعای اتهام کودتا از سوی حماس ، اعلام کرد:این اقدام کودتا علیه مشروعیت ، قانون و نقض قوانین فلسطین و همه توافقات ملی است و محمود عباس باید از این تصمیم صرف نظر کند. وی افزود: سلام فیاض باید با این ماموریت غیرقانونی مخالفت کند به ویژه آنکه وی عضو دولت فعلی فلسطین است. گمانه زنی های متعددی درباره بحران فلسطین مطرح است که هر یک عوامل داخلی یا خارجی را عامل تشدید درگیری های فتح و حماس بر میشمارند. واقعیت این است که این اختلاف بسیار عمیق است و ریشه در سال های گذشته دارد. اکنون بحث تشکیل دو دولت مستقل فلسطینی یکی در غزه و دیگری در کرانه باختری مطرح است اما هنیه هرگونه جداسازی غزه را از سایر بخشها رد و تاکید کرده است غزه نه فقط به حماس بلکه به همه فلسطینیها تعلق دارد و جدا کردن نوار غزه در دستور کار وی قرار ندارد و هیچ وقت نیز قرار نخواهد داشت.
پیش از این نیز خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس در دمشق در رد موضوع تجزیه فلسطین گفت: فلسطین یک پارچه است و غزه و کرانه باختری جزء لاینفک و جدایی ناپذیر فلسطین است و ملک حماس یا فتح نیست بلکه از آن همه ملت فلسطین است. وی خواستار گفت وگوی جدی و قاطع با فتح شد و گفت :حماس در اندیشه سیطره بر تشکیلات خودگردان نیست و کودتا در قاموس و فرهنک این جنبش جایگاهی ندارد،هدف اساسی آن مقاومت علیه اشغالگران صهیونیست است و به دنبال تکمیل پروژه آزادسازی فلسطین است .
دو جنبش فتح و حماس همواره از نظر ایدئولوژی به ویژه در مورد تشکیل دولت فلسطینی و نوع تعامل با اسرائیل با یکدیگر اختلاف داشته اند. جنبش حماس همواره در برابر این رژیم سلاح مقاومت را برای تحقق اهداف خود برگزیده و خط سیری اسلام گرایانه داشته و از سوی دیگر جنبش فتح که دارای ایدئولوژی ناسیونالیسم عربی است، راه حل دیپلماتیک و مذاکره را برگزیده است . جنبش فتح تا سال ۱۳۸۴قدرت را در اختیار داشت اما در انتخابات پارلمانی آن سال جنبش حماس توانست با کسب ۷۴کرسی از ۱۳۲کرسی مجلس نمایندگان، قدرت را در اختیار بگیرد.
حضور جنبش حماس در پروسه قدرت از همان آغاز، گروه سیاسی رقیب را به دلیل تمایزات فکری و نظری با نگرانیهائی روبرو ساخت. به سخن دیگر، حماس با پیروزی خود سلاح مقاومت را کنار نگذاشت بلکه با اطلاع از شرایط موجود فلسطین و پایگاه مردمی خود کوشید قدرتمند تر از گذشته در برابر رژیم صهیونیستی ظاهر شود و هم چنان مبارزه با اسراییل را تداوم بخشد. جنبش فتح از مشارکت در دولت حماس خودداری و شروع به سنک اندازی کرد. این دو گروه به دلیل درگیری های پراکنده در نوار غزه که ریشه در همان اختلافات ناشی از حضور حماس در قدرت دارد، با میانجیگری به آتش بس رضایت دادند ولی این آتش بس برای چندمین بار متوالی نقض شد و تلفات انسانی زیادی نیز برجای گذاشت. حماس براساس قاعده پیروزی در انتخابات، خواهان تسلط بر نیروهای امنیتی در نهاد خودگردان فلسطینی بود مساله ای که از سوی ابومازن و دیگر فرماندهان فتح، به شدت مورد مخالفت واقع شد،حتی محمود عباس ناچار شد با صدور حکمی تمام دستگاه های امنیتی (حداقل چهار دستگاه جداگانه فعال در نوار غزه و کرانه باختری رود اردن ) را تحت نظارت ریاست نهاد خودگردان ( یعنی تحت نظارت خود ) قرار دهد.
این امر رنجش حماس را در پی داشت و بعد از درگیری های پراکنده ،دو طرف به مصالحه ای تن دادند که ملک عبداللهپادشاه عربستان آن را تدارک دیده بود. بر اساس این مصالحه حماس به فتح اجازه مشارکت سیاسی را داد. اما بااین حال هم چنان جو بدگمانی و سوظن میان دو طرف حاکم بود و محمود عباس اجازه انحلال دستگاه های امنیتی و ادغام آن زیر نظر وزارت کشور را صادر نکرد. حماس ناچار شد برای برقراری امنیت در چارچوب وظایف وزارت کشور نیروی جداگانه ای به نام نیروهای اجرایی ایجاد کند که مسوولیت حفظ امنیت را به عهده گرفت . بارها بر سر انجام وظایف این نیرو با نیروهای امنیتی تابع محمود عباس درگیری پیش آمد. این امر، سرانجام به یک تسویه حساب خونین میان دو طرف منجر شد که در نهایت نیروهای محمود عباس به سختی شکست خوردند و محمد دحلان، فرمانده ارشد فتح و مسوول دستگاه های اطلاعاتی و استخباراتی و همچنین گارد امنیتی محمودعباس که دشمنی شدیدی نسبت به حماس دارد،ناظر شکست نیروهای آموزش دیده خود شد. این نیروها به تازگی تحت نظارت نیروهای آمریکایی و مصری دوره های ویژه ای را در قاهره گذرانده اند. اکنون وضعیت به گونه ای است که محمود عباس، کرانه باختری روداردن را در اختیار دارد و حماس در نوار غزه مستقر است . علاوه برآن ، عباس ، کابینه هنیه را که اکثریت را در پارلمان دارد، عزل کرد و به نظر نمیرسد به بهانه بحرانی شدن اوضاع، به زودی دستور برگزاری انتخابات جدید را صادر کند.
در چنین شرایطی ، اسماعیل هنیه در یک اقدام حساب شده، پایبندی خود را به قرارداد مکه ابراز داشت که نشاندهنده علاقه مندی حماس به ادامه مشارکت سیاسی با جنبش فتح است. اکنون این پرسش مطرح است که آیا این درگیریها ریشه در درون فلسطین دارد یاعوامل خارجی نیز در این ماجرا دخیل هستند؟
ریشه درگیری ها
رفتار بعضی از مسوولان جنبش فتح:
رفتار برخی از سران فتح خارج از فلسطین از جمله عوامل بستر ساز حوادت اخیر به شمار میرود. بسیاری از رهبران برجسته ی این جنبش که خارج از فلسطین بسر میبرند بدون در نظر گرفتن حساسیت قضیه ی فلسطین آن هم در شرایط کنونی تمام برنامه ریزیها و زمان خود را وقف انجام تغییرات بنیادین در ساختار جنبش فتح کردند. نظریه ی تغییر ساختار بنیادین جنبش فتح از زمانی مطرح شد که این جنبش در انتخابات فلسطین در رویارویی با رقیب خودحماس شکست خورد و برای اولین بار در تاریخ جنبش فتح، اداره و رهبری امور داخلی فلسطین به دست جنبش دیگری افتاد.
این احساس شکست و ضعف در صحنه سیاسی منجر به آن شد که مقام های مسوول فتح برای بازگرداندن قدرت و مطرح شدن مجدد در عرصه ی داخلی فلسطین دست خود را به سوی دوستان نقاب دار اروپایی و آمریکا دراز کنند. دوستانی که نقاب دوستی و مودت با فلسطین به چهره ی خود زده اند اما آن سوی این نقاب چیزی جز عطش سیراب ناپذیر برای محو فلسطین و تکوین امپراطوری صهیونیستی اسراییل در آنها وجود ندارد.
تنک تر شدن حلقه ی محاصره ی اقتصادی و سیاسی دولت منتخب مردمی حماس در فلسطین در کنار بسیاری از عوامل دیگر چون اتخاذ موضع گیری های خنثی از سوی رهبران فتح در ارتباط با فشارهای جهانی موجود علیه حماس جرقه ی اولیه ی تنش های داخلی و انتقادهای لفظی و به دنبال آن درگیری های مسلحانه بین دو طرف را بوجود آورد. نیروهای فتح با این اتهام که نیروهای حماس در پی کودتا و قبضه قدرت هستند، به مناقشات موجود دامن زدند و دامنه تعارضات را گسترش دادند. در این میان نقش سرهنک محمد دحلان به عنوان یکی از فرماندهان ارشد جنبش فتح (ریاست سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان ) در نوار غزه بر کسی پوشیده نیست .
دحلان بر این باور است که جنبش حماس مانع از اجرای برنامهها و مقاصد او در رسیدن به قدرت است و همیشه آماده انتقام گیری از این جنبش است . او بارها تلاش کرد تا نهادها و ساختار سازمانی حماس را از هم بپاشد و اعضایش را از میان بردارد و در این راستا شمار زیادی از اعضای حماس و حتی رهبران این جنبش را ( در زمانی که ریاست سازمان حفاظت اطلاعات را در دست داشت ) زندانی و به شدت شکنجه کرد.
او حتی شهید شیخ احمد یاسین را به اقامت اجباری در خانه وادار کرد و رایانهها و برنامهها و پرونده های دفتر شیخ را مصادره کرد. دحلان همچنین مانع از فعالیت سازمانها و نهادهای خیریه بینالمللی در غزه شد و با اجرای طرحی به نام خشکاندن چشمه ها که از سوی آمریکا تدوین شده بود، دفاتر خیریه را در این منطقه بست. وی در جریان عقب نشینی های رژیم صهیونیستی از نوار غزه متوجه شد که با خروج نیروهای اشغالگر ،خلاء رهبری در این منطقه به وجود خواهد آمد. او از اظهارات شارون که مدعی شده بود آماده است نوار غزه را به افرادی مانند دحلان تحویل دهد، بهره گرفت و به صراحت گفت که حاضر نیست ، مشارکت حماس را در اداره نوار غزه بپذیرد. حماس نیز بارها اعلام کرده بود که حاضر به مشارکت در قدرت نیست و برای اداره نوار غزه برنامه مستقلی تهیه کرده است . حماس به همگان اعلام کرد موضع گیری دو طرف در دیدار آخر میان عبدالعزیز رنتیسی و محمد دحلان درباره چگونگی عقب نشینی اشغالگران از نوار غزه مشخص شد. جنبش حماس در امور داخلی فلسطین قواعدی دارد که بر اساس آن رفتار می کند. خودداری از کشتار و خون ریزی داخلی میان فلسطینیان ، تحریم جنک داخلی و نیز جنک منحصرا علیه دشمن صهیونیستی از جمله این قواعداست.
دحلان با توجه به این موارد برنامه تخریبی خود علیه حماس را آغاز کرد. به دستور وی پس از انتصاب به ریاست سازمان حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان، صدها خانه متعلق به فلسطینیان مورد بازرسی قرار گرفت و صدها جوان به اتهام هواداری از جنبش حماس دستگیر شدند. این اقدامات حتی گاهی شدیدتر از اقدامات نیروهای ارتش اشغالگر علیه فلسطینیان بود.نیروهای تحت امر وی گاه مبارزان فلسطینی را نیز مورد حمله قرار دادند و دهها تن از آنها را در حوادت مختلف زخمی و شماری را بازداشت کردند. بسیاری از بازداشتشدگان مورد شکنجه قرار گرفتند. نیروهای وی همان شکنجههایی را که اشغالگران علیه فلسطینیان اعمال می کردند، علیه اعضای جنبش حماس بکار میبردند. دحلان آشکارا با صهیونیستها ارتباط داشت و آن را مصلحت ملی می نامید. این امر با آشکار شدن میزان اعتماد صهیونیستها به وی بر کسی پوشیده نماند. نیروهای تحت امر دحلان با شکنجه های شدید از برخی مبارزان فلسطینی اطلاعات مربوط به عملیات را میگرفتند و آن را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار میدادند و به این ترتیب چند عملیات بزرک علیه رژیم صهیونیستی ناکام ماند که عملیات در شرکت مخابراتی سیلکوم از آن جمله بود. دحلان هرگز این روابط را تکذیب نکرده است و همواره میگوید: مردم تفاوت میان هماهنگی امنیتی و همکاری امنیتی را نمیفهمند.
اظهارات دحلان به عنوان یکی از مسوولان ارشد فتح علیه انتفاضه و مقاومت هیچ گاه متوقف نشد زیرا مقاومت تهدیدی مستقیم علیه برنامهها و مقاصد او برای سیطره بر سرنوشت فلسطینیان و تشکیلات خودگردان است.
با انتقاد شدید او از تشکیلات خودگردان به خاطر عدم پذیرش توافقنامه کمپ دیوید ، ۲میزان آمادگی او برای امتیاز دادن به دشمن صهیونیستی کاملا آشکار میشود. او معتقد است که ما انتفاضه مهار شده ای میخواهیم. چه کسی
ادعا میکند که انتفاضه را نمیتوان کنترل کرد. به رغم این اظهارات که هدف از آن بیاهمیت نشان دادن دستاوردهای انتفاضه است، دحلان تلاش کرد که از دستاوردهای انتفاضه بهره برداری کند.
او به رغم آن که در ابتدای سال ) ۱۳۸۳مارس سال ۲۰۰۴)در واکنش به طرح شارون برای عقب نشینی از نوار غزه گفت : عقب نشینی بزرکترین دستاوردانتفاضه بود بعدها در دیدار با سردبیران روزنامه های اردنی تلاش کرد که مردم را از انتفاضه مایوس کند. وی از رهبران خواست که به رفح بروند و ببینند که اسرائیل چگونه سه هزار خانه را ویران کرده است و به بقایای جنین نگاه کنند. او با اشاره به هفت هزار و پانصد اسیر فلسطینی در زندان های صهیونیستی و کشته شدن سه هزار نفر در طول سه سال انتفاضه مدعی شد که امکان نجات دو هزار نفر آنها وجود داشت (منظورش با توقف انتفاضه بود).
اسرائیل:
با اندکی دقت مشخص میشود که بحران های داخلی فلسطین بلافاصله پس از پایان جنک لبنان و شدت گرفتن حلقه ی انتقادهای داخلی از عملکرد کابینه اولمرت در اسراییل آغاز شد. بنابراین نمیتوان منکر آن بود که تلاش های مخفیانه ی اسراییل برای متشنج ساختن فضای درونی فلسطین بی تاثیر بر بحران کنونی در نوار غزه نیست .
رژیم غاصب صهیونیستی که سالهاست در تنگنای مبارزاتی از سوی جنبش های اسلام گرای فلسطینی قرار گرفته است همواره در صدد است از طریق نقاب مذاکره پتانسیل انها را از بین برده و با طرح گفت وگو، استراتژی تفرقه را در میان گروه های فلسطینی تعقیب کند تا از این رهگذر به اهدافش دست یابد.
رژیم صهیونیستی پس از سالها تلاش برای در هم کشتن انتفاضه و مقاومت فلسطینان و ناکامی در استفاده از ابزارهای فیزیکی اینک راهبرد ارتباط با برخی گروههای اصلاح طلب درون فلسطین را دردستور کار قرار داده است . در همین راستا مدتی است تل آویو قوانین سختگیرانه خود در مبادی ورودی به نوار غزه را تعدیل کرده و به کامیون های حامل سلاحهای آمریکایی اجازه ورود به داخل نوار غزه را صادر کرده است .
مطمئنا این اقدام اسراییل در راستای حمایت از فتح و تقویت توانایی های نظامی این جنبش فلسطینی انجام نگرفته است بلکه تل آویو به خوبی میداند این سلاحها در نهایت در به راه انداختن جنک داخلی در مناطق فلسطینی میتواند بسیار تاثیر گذار باشد. پس از بروز درگیریها بین فتح و حماس ، عمیر پرتز، وزیر دفاع رژیم صهیونیستی اعلام کرد، تل آویو در امور داخلی فلسطین دخالت نخواهد کرد، اما اندکی پس از این اظهارات جنگنده های اسراییلی پایگاه نیروهای اجرایی و امنیتی وابسته به جنبش حماس را هدف قرار دادند. این حملات به بهانه ی کوتاه کردن دست نیروهای مسلح حماس از غزه تا به امروز هم چنان ادامه دارد و تاکنون دهها شهروند غیر نظامی فلسطینی قربانی این حمله هاشده اند. این نشان میدهد که رژیم صهیونیستی اگر تا به امروز چراغ سبز به جنبش فتح و ریاست تشکیلات خودگردان نشان داده تنها به این دلیل است که در تبانی با آمریکا درصدد گسترش اختلافات داخلی بین فلسطینیان ،ایجاد جنک داخلی و در نهایت تضعیف فلسطیین و نابودی آرمان های فلسطینان و گروه های جهادی منجر شود.
همکاری اسراییل با پانصد تن از نیروهای مسلح گارد ویژه ی ریاست تشکیلات خودگردان و اعطای اجازه ی عبور به این افراد مسلح برای ورود به نوار غزه ازسوی ارتش اسراییل را میتوان اقدامی در این راستا دانست. تمامی این افراد مجهز به پیشرفتهترین سلاحهای نظامی آمریکایی هستند و دوره ی آموزش های ویژه را در اردن سپری کرده اند. هم اکنون نیز نیروهای گارد ویژه ی تشکیلات خودگردان و نیروهای امنیتی فتح تحت فرماندهی دایتون یک ژنرال آمریکایی در سرزمین های اشغالی هدایت می شوند. هم اینک رژیم صهیونیستی ، سیاست تضعیف قدرت نظامی و سازمانی جنبش حماس را دنبال میکند،اما مطمئنا پس از حماس نوبت به فتح و دیگر جنبش های فلسطینی خواهد رسید. رژیم صهیونیستی امروز به صورت علنی در حمایت از نیروهای ابومازن ، نیروی نظامی به نوار غزه اعزام نکرده است اما همکاری های گسترده بین فتح و موساد سازمان اطلاعات اسراییل بسیار علنی تر از آن است که نیاز به گفتن داشته باشد.
به یقین گام بعدی اسراییل هدف قرار دادن زیرساخت های نظامی حماس خواهد بود که طی روزهای اخیر با ورود تانک های اسرائیلی به نوار غزه روند آن آغاز شده است. در واقع استراتژی کنونی تل آویو این است که هم زمان باحمله های هوایی به مقرهای نظامی و امنیتی حماس، عملیات ترور شخصیت های نظامی و سیاسی جنبش حماس از جمله نیروهای وابسته به گردان عزالدین قسام شاخه ی نظامی حماس نیز دنبال شود تا به این وسیله زمان تعیین شده برای تضعیف قدرت نظامی وسازمانی حماس به حداقل زمان ممکن برسد. اسراییل به خوبی از واقعیت های موجود در داخل فلسطین اگاه است و میداند جنبش فتح و تشکیلات خودگردان از موقعیت و جایگاه مردمی مناسب و لازم برخوردار نیست . درواقع احتمال شکست قاطع جنبش فتح و جدا شدن شاخه ی نظامی این جنبش یعنی گردان شهدای الاقصی از فتح بسیار قوی است زیرا گرایش های این گردان به گرایش های جنبش حماس بسیار نزدیک است .هم اکنون نیز در بسیاری از موارد این گردان برخلاف سیاست های تعیین شده ی مسوولان سیاسی فتح عمل میکند که چندان مورد رضایت سران فتح نیست.
عوامل منطقه ای :
به دنبال پیروزی چشمگیر حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین که به طور شفاف و سالم برگزار شد، رژیم های عربی از این پیروزی شوکه شدند. این رژیم ها کوشیدند تا از این پیروزی برای ماندن خود در قدرت و نیز کاهش فشارهای دموکراسی خواهی آمریکا و اروپا استفاده کنند. برخی رژیم های عربی که در برقراری ارتباط با رژیم صهیونیستی پیش گام بودند، واکنش آمریکا در خصوص پیروزی حماس و شکست حزب حاکم (فتح) را عاملی در خدمت برنامه های خود به منظور باقی ماندن در قدرت دانستند. بهانه این رژیم ها، حفظ ثبات و تداوم روند سازش در خاورمیانه بود، زیرا آشکار شد که برگزاری انتخابات آزاد و شفاف تنها به نفع گروه های اسلامی اصول گرا خواهد بود. جنبش حماس به لحاظ نظری و مبانی فکری یک گروه سنی مذهب و شاخه فلسطینی اخوان المسلمین در این کشور محسوب میشود.
پیروزی حماس و یک پارچگی این جنبش به دلیل پیوندهای ساختاری و حزبی ، ایدئولوژیک در میان احزاب جهان اسلام ، حکومت بعضی کشورهای منطقه به خصوص دوستان اسرائیل را نگران کرده است .حکومتهایی که اتفاقا جنبش اخوان المسلمین در کشور آنها قوی و پر رنک است . بر این اساس این حکومتها موفقیت های حماس را در عرصه فلسطین با دیده تردید مینگرند و حتی تهدیدی برای منافع ملی کشورخود ارزیابی می کنند. بعضی نظامهای سیاسی منطقه اثرات این تغییر را احساس کردهاند و جریان های اصولگرای در حال رشد در شهرها و روستاهایشان فعال تر شدهاند به همین دلیل آنها با دقت بیشتری حوادت را تعقیب و نگران تاثیرات این گروهها در درون کشورشان هستند. پیروزی حکومت داری حماس به عنوان نماینده جریان اسلامی منطقه، خطر بسیار بزرگی برای نظامهای غیر دمکراتیک منطقه است. رژیمهائی که با هرگونه حرکت دمکراتیک تاج وتخت خود را در معرض امواج توفنده مطالبات مردمی میبینند.
عوامل فرامنطقه ای (آمریکا و اروپا) :
مهمترین جریان فرامنطقه ای که از بحران فعلی منتفع میگردد، آمریکا است ،این کشور که حامی و متحد استراتژیک اسرائیل در منطقه است نمیتواند نسبت به تحولات فلسطین بیتفاوت باشد زیرا روند حوادث در سرزمین های اشغالی بیش از همه منافع واشینگتن را تحت تاثیر قرار می دهد. از این رو، پیروزی حماس و یک پارچگی درون حاکمیت فلسطین با منافع آمریکا در منطقه هم سویی ندارد و مقام های کاخ سفید بر این
اعتقادند که باید به هرقیمتی مسیر تحولات درسرزمینهای اشغالی را با قطب نمای آمریکائی و اسرائیلی هدایت نمایند. آمریکا اعلام کرده است که به دولت اضطراری و انتصابی سلام فیاض کمک های مالی ارائه خواهد کرد.
آمریکا تصمیم به همکاری با دولت فیاض گرفته است و ژاکوب ولز کنسول آمریکا در بیتالمقدس این مسئله را در دیدار با ابومازن به اطلاع وی رسانده است .این در حالی است که با گذشت ۲سال از دولت منتخب و قانونی حماس کشورهای غربی به ویژه آمریکا نه تنها کمک مالی به دولت حماس نکردند بلکه این جنبش مردمی را با هدف ساقط کردن از قدرت تحریم کردند. به این ترتیب اعلام حمایت از دولت انتصابی فیاض، زمینه ای مناسب برای نفوذ آمریکا و اسراییل در امور داخلی فلسطین بوجودمی آورد. اولین راهبرد آمریکا و رژیم صهیونیستی در برابر این فرصت به دست آمده آن بود که با اتخاذ موضع گیری سیاسی نسبت به بحران داخلی فلسطین موضوع ضرورت تحکیم قدرت فتح و بالا بردن توانایی های نظامی این جنبش را مطرح ساختند.
بر اساس این طرح کاندولیزارایس وزیر خارجه آمریکا به طور رسمی اعلام کرد که کاخ سفید مبلغی را برای آموزش نظامی جنبش فتح و بالا بردن توانایی های نظامی این جنبش اختصاص داده است.
طولی نکشید که گارد ویژه ی ریاست تشکیلات خودگردان مجهز به پیشرفتهترین سلاحها شدند و دوره های آموزشی این نیروها توسط یک فرمانده آمریکایی در اردن انجام گرفت . اسامه حمدان نماینده حماس در لبنان در اظهاراتی بیان داشت : بدیهی است که تردید ابومازن درباره انحلال دولت وحدت ملی و تشکیل دولت اضطراری پس از تماس تلفنی رایس با وی برطرف شد و رایس بر ضرورت انجام آن تاکید کرد. با عنایت به موارد فوق نقش آمریکا درایجاد بحران فعلی در فلسطین غیر قابل انکار،بلکه کاملا آشکار و برجسته است .
جمع بندی:
تمامی عوامل یادشده در فوق بالاخره توانستند شعله ی جنک های داخلی در فلسطین را برافروزند. به نظر میرسد از بحران بوجود امده در نوار غزه بیشترین بهره برداریها از آن رژیم صهیونیستی اسرائیل خواهد بود در واقع آرزوی چندین ساله رژیم اشغالگر قدس با این حوادث خونین برآورده شد. رژیم صهیونیستی همواره به دنبال چنین فرصتی بود تا بتواند نبرد فلسطینی – اسرائیلی را به نبرد فلسطینی – فلسطینی تبدیل کند. اینک در صورت تداوم این برخوردهای خونین و فقدان تحرک کشورهای اسلامی باید درانتظار روزهای سخت و کشتارهای گسترده ای توسط این دو جریان داخلی فلسطین بود. لذا بر سران دولتهای اسلامی است که با تحرکات دیپلماتیک طرف های درگیر را به مصالحه وادار کنند تا بیش از این شاهد برادر کشی در سرزمینهای اسلامی نباشیم .
اتحادیه عرب ،سازمان کنفرانس اسلامی و دیگر نهادهای منطقه ای و اسلامی نیز میباید با ارائه پیشنهادات کاربردی بستر مفاهمه و توقف درگیریها را بین این دوگروه فراهم نمایند و از گسترش دامنه خشونتها و قتل و کشتار بین برادران فلسطینی جلوگیری کنند. فلسطینیان نیک میدانند که هیچ یک از آنها از درگیری های داخلی و برادرکشی سود نخواهند برد و این وضعیت در نهایت به زیان ملت فلسطین و آرمانهای آن به ویژه آرمان تشکیل دولت مستقل به پایتختی قدس شریف خواهد بود. فلسطینیان نیک میدانند همه آنها تحت اشغالگری و محاصره ظالمانه رژیم صهیونیستی قرار دارند و آنچه که نیازدارند، حفظ وحدت و انسجام و تقویت آن است و اینکه هر چه زودتر درباره رهبری واحد برای دستیابی به آرمان مشترک به توافق برسند و بدانند که تنها دشمن مشترک آنها، رژیم اشغالگر و غاصب اسرائیل است . فلسطینیان نیک میدانند که از این پس تفنگ های آنها به جای اینکه به سوی هم نشانه رود باید سینه صهیونیست های غاصب را نشانه رود و آن را از هم بدرد.