خانه » همه » مذهبی » اینکه می گویند عالم دیگری قبل از این دنیا بوده و یا اینکه می گویند قبل از آفرینش زمین و آسمانها خداوند نور پیامبر(ص) و ائمه(ع) را آفرید یا اینکه می گویند خداوند جهان آفرینش را به خاطر ائمه(ع) و پیامبر(ص) آفریده، خلاف عدل و اصل اختیار برای سایر انسانها نیست؟(پس فلسفه وجود ما در این دنیا چیست؟)

اینکه می گویند عالم دیگری قبل از این دنیا بوده و یا اینکه می گویند قبل از آفرینش زمین و آسمانها خداوند نور پیامبر(ص) و ائمه(ع) را آفرید یا اینکه می گویند خداوند جهان آفرینش را به خاطر ائمه(ع) و پیامبر(ص) آفریده، خلاف عدل و اصل اختیار برای سایر انسانها نیست؟(پس فلسفه وجود ما در این دنیا چیست؟)

نخست باید دانست که ساختار جهان و نظام مندی دنیا می طلبد که سلسله مراتب وجود داشته باشد و برای هدایت بشر، خداوند متعال به برخی افراد مسئولیت بدهد. بدیهی است در برابر این مسئولیت و خوب انجام گرفتن آن لازم است امکانات ویژه ای نیز در اختیار آنان قرار داده شود و چه بسا از ویژگی هایی در آفرینش بهره مند باشند. البته لیاقت و قابلیت و اختیار آنان آن گاه آشکار می شود که این امکانات موهبتی الهی را به خوبی نگهداری کنند و بیشترین تلاش را در جهت ارتقای آن انجام دهند. بدین جهت پیامبر(ص) و امامان بیشترین عبادت و جهاد و ایثار را انجام می دادند و خداوند نیز در برابر این موهبت ها، بیشترین مسئولیت ها را از آنان خواسته است و در برابر کوچک ترین سستی یا لغزش آنان شدیدترین هشدارها را مطرح کرده است. به طوری که خطاب به پیامبر اسلام می فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ اْلأَقاویلِ. لأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتینَ. فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزینَ. وَ إِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقینَ. وَ إِنّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْکُمْ مُکَذِّبینَ» ؛ «و اگر [او] پاره اى گفته ها بر ما بسته بود. دست راستش را سخت مى گرفتیم. سپس رگ قلبش را پاره مى کردیم. و هیچ یک از شما مانع از [عذاب] او نمى شد. و در حقیقت [قرآن] تذکارى براى پرهیزگاران است. و ما به راستى مى دانیم که از [میان] شما تکذیب کنندگانى هستند» (سوره الحاقه، آیه 44 تا 49)

و اما درباره حدیث «لولاک…» به مطالب زیر توجه کنید:
حدیث »لولاک لما خلقت الافلاک« از احادیث قدسى است. این دسته از احادیث براساس اصول دانش حدیث شناسی دارای اعتبار سندی لازم نیستند و نمی توان مفاد آنها را جزو اعتقادات و آموزه های مسلم دینی فرض نمود. لیکن با صرف نظر از اشکال سندی و با احتمال این که چنین نصوصی واقعا از مجاری معتبر دینی صادر شده باشند توجه به مطالب زیر در توجیه و فهم محتوای آنها بایسته است:
یکم. مراد از اینکه «اگر تو نبودى این جهان را نمى آفریدم»، ممکن است؛ یکى از سه معناى زیر باشد:
1. هدف از آفرینش جهان، چیزى است که جز با وجود پیامبرصلى الله علیه وآله تحقق نمى یابد. از دیدگاه قرآن، همه جهان براى انسان آفریده شده است: «خَلَقَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»(1)؛ انسان نیز براى بندگى آفریده شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»(2). حقیقیت عبادت خداوند در میان انسان ها محقق نمى شود؛ جز با هدایت پیامبران و نبى اکرم که خاتم انبیا و پیام آور دین کامل الهى است. پس صحیح است که گفته شود، عبادت خداوند، جز با وجود پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله در میان بندگان محقق نمى شود.
2. پیامبرصلى الله علیه وآله مى تواند تمام هدف از آفرینش جهان را در خود جلوه گر کند و آن هدف را به صورت کامل در خود محقق سازد. هدف آفرینش جهان، بندگى انسان است و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به دلیل اینکه کامل ترین انسان ها است، کامل ترین بنده نیز مى باشد. از این رو، آن حضرت، هدف از خلقت جهان را به معناى تمام و کمال در وجود خود محقق ساخته است و دیگر انسان ها هر یک به اندازه مرتبه کمالشان، آن هدف را محقّق کرده اند.
3. پیامبرصلى الله علیه وآله غرض اصلى خدا از آفرینش جهان بوده است و دیگران را از طفیلى پیامبرصلى الله علیه وآله خلق کرده است. طبق معناى قبلى، پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله کسى است که هدف از آفرینش جهان را به تمام و کمال، در خود محقّق ساخته است؛ اما براى اینکه پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله بتواند در این دنیا، چنین کمالى را در خود محقّق سازد، باید همه این جهان آفریده مى شد و همه این انسان ها – چه مؤمنان و چه کافران و حتى دشمنان پیامبر و دوستان آن حضرت – باید خلق مى شدند تا پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، مجال رشد و تکامل پیدا مى کرد و مى توانست قابلیت هاى خود را به فعلیت برساند. البته به این معنا نیست که مثلاً دشمنان از روى جبر با آن حضرت دشمنى کرده اند؛ بلکه وجود انسان هایى براى تحقق کمال اختیارى پیامبرصلى الله علیه وآله نیاز است و آن حضرت مى تواند در فضاى میان آنان – چه فضاى دوستى و چه دشمنى – در مسیر رشد و تکامل خود قرار گیرد. انسان هاى دیگر نیز هر یک به اندازه مرتبه کمالشان، غرض از خلقت اند؛ یعنى، هر اندازه که کمال آنان بیشتر باشد، غرض اصلى از خلقت نیز به آنان بیشتر تعلق مى گیرد و هر اندازه نقصان دارند، به همان اندازه طفیلى اند و غرض به طور عرضى به آنان تعلق گرفته است.
گفتنى است که این سه معنا با یکدیگر منافاتى ندارد و همه آنها با هم سازگار است. خداوند، مى خواهد همه انسان ها به کمال نهایى برسند و این کمال، متوقف بر اطاعت از دین است و دین را پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله آورده است. از سوى دیگر هر انسانى، به اندازه اى که به کمال مى رسد، هدف از آفرینش را در خود محقق ساخته و در کوتاهى هاى خود و نقصان اختیارى اش، از هدف خلقت دور شده است. پس وجود این نقصان ها، غرض اصلى نیست؛ بلکه به تبع و بالعرض، امکان وجود پیدا کرده است .
دوم. بنا بر برخى نسخه ها در ادامه روایت آمده است: »… و لولا على لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما«(3)؛ و نیز: »فلولاکم ما خلقت الدنیا و الأخره و لا الجنه و النار«(4)؛ و نیز »و لولاکما لما خلقت الافلاک«(5) در این باره چند معنا احتمال دارد؛
1. بندگى انسان ها جز با پیروى از دین ممکن نیست و پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، این دین را آورده است. گفتنى است که امامان حافظ دین هستند و اگر پس از وفات پیامبرصلى الله علیه وآله، امامت نبود، دین آن حضرت به انحراف کشیده مى شد. به عبارت دیگر خداوند، دین خاتم را از طریق »امامت« حفظ مى کند، لذا نخست از امام على علیه السلام یاد شده است و سپس از حضرت فاطمه علیها السلام یاد شده است، زیرا امامان به جز حضرت على علیه السلام، همگى از فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام هستند. پس صحیح است که گفته شود: »اگر فاطمه نبود، امامت ادامه نمى یافت و دین باقى نمى ماند و در نهایت هدف از آفرینش انسان )بندگى( نیز محقق نمى شد«.
2. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله، فاطمه زهراعلیها السلام، و امامان معصوم علیه السلام همه یک نوراند و کمال آنان هیچ تفاوتى با هم ندارد. پس این چهارده تن، همه با هم هستند و دوگانگى از حیث کمال بین آنان نیست و همان گونه که پیامبرصلى الله علیه وآله تحقق بخش هدف آفرینش جهان است، فاطمه علیها السلام و امامان علیه السلام نیز، همان گونه اند و فرقى از این جهت میان آنان نیست. این معنا، مى تواند جملات دیگرى را نیز که در شأن اهل بیت وارد شده است، توضیح دهد؛ به عنوان نمونه پیامبرصلى الله علیه وآله مى فرماید: »حسین منى و انا من حسین«(6). اینکه حسین علیه السلام از پیامبر است، روشن است؛ اما اینکه پیامبرصلى الله علیه وآله از حسین علیه السلام است، به این دو معنا است: اولاً، دین پیامبرصلى الله علیه وآله به واسطه امام حسین علیه السلام باقى مى ماند. ثانیاً، آن دو یکى هستند و فرقى میان شان نیست.
همچنین رسول اکرم صلى الله علیه وآله مى فرماید: »خدا با رضاى فاطمه راضى مى شود و با خشم او غضبناک مى گردد«(7). این بدان دلیل است که رضاى فاطمه علیها السلام و خدا داراى یک ملاک است؛ یعنى، هر موردى که ایجاد رضایت مى کند، هر دو را با هم راضى مى نماید و اگر خشمگین کند، هر دو را خشمناک مى سازد؛ زیرا فاطمه نیز فقط به رضاى خدا، راضى مى شود. پس چنین نیست که خداوند، منتظر باشد که فاطمه علیها السلام از چه چیزى راضى مى شود تا بعد از او راضى شود.

از نکات پیش گفته به خوبی به دست آمد که انتخاب معصومان براساس لیاقت ها و ظرفیت های وجودی آنان که ناشی از اعمال اختیاری آنان است بود، و وجود آنان واسطه فیض برای مخلوقات و سبب هدایت و رسیدن انسان به کمال است. و این خلاف عدالت نیست، بلکه عین عدالت چون خداوند بهترین ها را برگزیده و هادی دیگر انسان ها قرار داده، این را باید بپذیریم که خلقت و هدایت انسان نیاز به رهبران و الگوهای دارد که از میان بهترین ها را برگزید نشوند، و خداوند با انتخاب پیامبران و امامان در واقع چنین کاری انجام داده است آیا این بی انصافی نیست که کار خداوند را که کاملا به نفع انسان هاست خلاف عدالت بدانیم؟!
اما درباره هدف خلقت باید گفت: که هدف آفرینش انسان ها این است که به کمال و سعادت برسند، و رسیدن به کمال نهایی بدون وجود انسان کامل محقق نمی شود. بارزترین مصداق انسان های کامل همان معصومان هستند، این که گفته می شود هدف غائی خلقت معصومان بوده است به این معنی است که خداوند به این جهت عالم دنیا و مخلوقات آن را آفرید چون بهترین محصول آن انسان های کامل و در رأس آنان معصومین(ع) بوده است این که ملائکه به خلقت انسان اعتراض کرد چون از بهترین محصولات این دنیا بی خبر بودند، به دست آمدن بهترین انسان معنی اش این نیست که انسان های دیگر بی هدف و لغوند، بلکه همه آفریده شده اند که به کمال برسند، قرآن با صراحت می فرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ اْلإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند». (ذاریات، 56) و بنده خدا گردند که نهایت کمال آدمی است پس وجود معصومان در واقع الگوی است برای رسیدن انسان های دیگر به کمال نهایی. مثلا اگر گفته شود فلان کلاس برای این برگزار شد که معلمان خوبی داشتیم، این به آن معنی نیست که وجود شاگردان لغو و بی هدفند، بلکه این نشانه تکریم و اهمیت دادن به دانش آموزان است که تا معلم نباشد کلاس برگزار نمی شود، و الان که برگزار شده به خاطر وجود معلمان خوب است تا به حال شاگردان مفید باشد.
خلقت معصومان هم چنین حالتی دارد این که در حدیث آمده اگر پیامبر نبود جهان خلق نمی شد به همین معنی است که جهان بدون معصومان هم چون کلاس است که معلم و آموزگار ندارد. اول باید معلمان خوب آفرید براساس لیاقت ها آنگاه کلاس تشکیل داد.
لذا اولین انسانی که پا در زمین می گذارد نبی و معلم و حجت الهی است، آنگاه شاگردان ایجاد می شوند.
————————
پی نوشت ها:
1) بقره (2)، آیه 29.
2) ذاریات (51)، آیه 56.
3) شیخ على نمازى، مستدرک سفینة البحار، ج 3، ص 168 و 169.
4) همان، 167.
5) بحارالانوار، ج 74، ص 611.
6) بحارالانوار، ج 43، ص 316.
7) ر.ک: بحارالانوار، ج 43، ص 19 به بعد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد