در این باره گفتنی است وجود پدیده ها و اثر پدیده ها همگی از آفریده های خداست و تحت اراده اوست اما اراده خداوند نیز بر این اساس تعلق گرفته که پدیده ها براساس سلسله مراتب و نظم پیوسته فعالیت کنند که این قانون به «عالم خلق» و نظام تدریجی نام برده می شود. البته خداوند قدرت دارد که از طریق «عالم امر» به طور «کن فیکون» نیز در ایجاد پدیده ها تأثیر بگذارد ولی چنین موارد بسیار اندک است و تنها برای هشدار و بیداری مردم از غفلت و توجه آنها به نبردی ماوراء طبیعت انجام می پذیرد اما جریان طبیعی و عادی جهان بر اساس عالم خلق و تدریج است. از این رو خداوند جهان را با سنت ها و قوانین خود اداره می کند و دعا نیز خود از مصادیق سنت های الهی است . و از جمله قوانین و سنت های الهی این است که هیچ چیزی بدون سبب و علت تحقق پیدا نمی کند. مثلا” چیزی که خداوند مقدر کرده است که بسوزد باید آتش آن را بسوزاند و از جمله این اسباب ((دعا)) است و چه بسا ممکن است دعا سبب شود بلایی رفع شود و یا نعمتی بدست آید. در هر صورت قضا و قدر الهی با دعا کردن در تضاد نیست . چنانکه شهید مطهری می نویسد این اشکالات از اینجا پیدا می شود که گمان کرده اند. خود دعا بیرون از حوزه قضا و قدر الهی است. در صورتی که دعا و استجابت دعا نیز جزیی از قضا و قدر الهی است . و احیانا” جلو قضا و قدرهایی را می گیرد به همین دلیل نه با رضای خدا منافاتی دارد و نه با حکمت خداوند, (بیست گفتار, گفتار هجدهم ). جهت اطلاع بیشتر ر.ک به : قرآن صاعد, پژوهشی پیرامون دعا در فرهنگ اسلامی علیرضا برازش , چاپ امیر کبیر, بخش 5, دعا و قضا و قدر. و اما درباره توکل :
1. توکل بدین معنا است که انسان خداوند را آگاه به نیاز خود و توانا و غیر بخیل در برآورده کردن آن و دلسوز و مهربان به حال خود بداند; پس اگر به وظایفی که خداوند برای او مقرر فرموده رفتار نماید به قطع می داند آنچه برای او مقدر می شود به صلاح او است . زیرا خداوند دانا از نیازهای او آگاه است و بر برآوردن آنها توانا و غیر بخیل است و نسبت به او دلسوز و مهربان است . بنابراین , توکل به خداوند نوعی نگرش توحیدی در ربوبیت الهی است در مقام عمل و در همه امور.
2. توکل به خداوند از دو حیث در نتیجه عمل تأثیر دارد:
اول : انسان برای رسیدن به هدف خود در یک کار, به دو نوع از اسباب نیازمند است : اسباب مادی ; و اسباب روحی . ممکن است با وجود فراهم بودن همه اسباب طبیعی , ضعف اسباب روحی , چون ضعف اراده , ترس , سستی , بی فکری و… مانع رسیدن انسان به هدف شود. هرگاه انسان در افعال خود به خداوند توکل کند (به همان معنایی که ذکر شد) این ضعف ها جبران می شود.
دوم : از آنجا که توکل , نگرش توحیدی در مقام عمل است , از مراتب کمال نفس به شمار می آید و انسان را لایق جذب رحمت الهی می کند. این رحمت الهی به شکل خارق العاده یا طبیعی و عادی , باعث فراهم شدن اسباب موفقیت انسان در کارها می گردد, (ر.ک : علامه طباطبایی , المیزان , ج 4, ص 67, ذیل آیات 172 – 175 سوره آل عمران ; امام خمینی , چهل حدیث , حدیث 13).
1. توکل بدین معنا است که انسان خداوند را آگاه به نیاز خود و توانا و غیر بخیل در برآورده کردن آن و دلسوز و مهربان به حال خود بداند; پس اگر به وظایفی که خداوند برای او مقرر فرموده رفتار نماید به قطع می داند آنچه برای او مقدر می شود به صلاح او است . زیرا خداوند دانا از نیازهای او آگاه است و بر برآوردن آنها توانا و غیر بخیل است و نسبت به او دلسوز و مهربان است . بنابراین , توکل به خداوند نوعی نگرش توحیدی در ربوبیت الهی است در مقام عمل و در همه امور.
2. توکل به خداوند از دو حیث در نتیجه عمل تأثیر دارد:
اول : انسان برای رسیدن به هدف خود در یک کار, به دو نوع از اسباب نیازمند است : اسباب مادی ; و اسباب روحی . ممکن است با وجود فراهم بودن همه اسباب طبیعی , ضعف اسباب روحی , چون ضعف اراده , ترس , سستی , بی فکری و… مانع رسیدن انسان به هدف شود. هرگاه انسان در افعال خود به خداوند توکل کند (به همان معنایی که ذکر شد) این ضعف ها جبران می شود.
دوم : از آنجا که توکل , نگرش توحیدی در مقام عمل است , از مراتب کمال نفس به شمار می آید و انسان را لایق جذب رحمت الهی می کند. این رحمت الهی به شکل خارق العاده یا طبیعی و عادی , باعث فراهم شدن اسباب موفقیت انسان در کارها می گردد, (ر.ک : علامه طباطبایی , المیزان , ج 4, ص 67, ذیل آیات 172 – 175 سوره آل عمران ; امام خمینی , چهل حدیث , حدیث 13).