خانه » همه » مذهبی » عوامل تهدید کننده انقلاب را بررسی نموده و ما جوانان چه نقشی در قبال انقلاب و آینده داریم؟

عوامل تهدید کننده انقلاب را بررسی نموده و ما جوانان چه نقشی در قبال انقلاب و آینده داریم؟

هر انقلابی ممکن است از جهات مختلف مورد تهدید واقع شود، چه در هر کدام از مراحل که برای تداوم و تکامل هر انقلاب متصور است، می تواند تهدید خاصی شکل گیرد.لیکن بهر تقدیر انقلاب اسلامی دوران اول و دوم یعنی طغیان علیه نظم موجود و تثبیت و استواری نهادها را پشت سر نهاده است و در مرحله سوم یعنی پایه گذاری تمدنی نوین است.در هر یک از مراحل یاد شده انقلاب اسلامی با تهدیدهای مختلف مواجه بود که بحمداله با موفقیت آنها راپشت سر نهاد که آخرین آن جنگ تحمیلی بود.اینک که در مرحله سوم قرار دارد، در واقع آزمون بس مهمتری پیش رو دارد که در واقع همان نحوه تداوم و استمرار انقلاب است.اگر چه در این زمینه تحقیقات کمتری صورت گرفته است، لیکن بهر حال باید تدبیری اندیشید و با الهام از تجربیات سایر انقلابهای جهان موانع استمرار و تداوم انقلاب را مرتفع ساخت.با فرض اینکه انقلاب اسلامی در مرحله سوم یعنی ایجاد «تمدنی» نوین در جهان است، به شکل مختصر می توان به تهدیدات و آسیب پذیریهای انقلاب در این مرحله بشرح ذیل اشاره کرد: 1) عوامل تهدید کننده انقلاب از درون
انقلاب اسلامی ایران نیز مانند سایر انقلابهای اجتماعی بی تردید در وهله اول می تواند از درون مورد مخاطره و تهدید قرار گیرد.این تهدید از ابعاد مختلف می تواند صورت گیرد .عواملی نظیر عدم توانایی انقلاب در تأمین اهداف و خواسته های مردم، دوری مردم از اصول و اهداف انقلاب، بی اعتقادی نسل دوم و سوم انقلاب به اصول و ارزشهای آن (1) که موضوع اصلی فرضیه این تحقیق است)، تن پروری و مصرف گرایی متولیان و مردم جامعه انقلابی، اختلاف و تفرق در میان مردم و مسؤولین، فقدان عدالت اجتماعی (2) و یا عدل و ظلم و به عبارت دیگر عدم اعمال شیوه های منطقی و مردمی. (3) هر کدام از عوامل فوق به تنهایی یا با ترکیب سایر عوامل دیگر می توانند مانع از شکل گیری یک تمدن مبتنی بر انقلاب شده و در واقع حکم نابودی آن را صادر نمایند.در بررسی مختصر انقلابهای روسیه، فرانسه و نیکاراگوئه، اظهار نظرهای گوناگونی در این خصوص شده است.در خصوص توقف انقلاب فرانسه و حاکم شدن دیکتاتوری ناپلئون بر آن پس از سالهای 1789، بسیاری از صاحبنظران علت آن را خشونت شدید یا افراطیگری انقلابیون و تفرق و هرج و مرج ناشی از انقلاب ذکر کرده اند.گر چه باید پذیرفت که اگر چه انقلاب فرانسه در سال 1789 علی الظاهر با سلطه ناپلئون متوقف شد لیکن جنبشی را در اروپا برانگیخت که محصول آن تمدن امروز غرب است.در خصوص انقلاب روسیه 1917، که جدیدا فرو پاشیده است، نیز اظهارهای گوناگونی شده است.از جمله: ناکارایی و ناتوانی در تأمین مادیات مردم و ارائه یک اقتصاد پیشرفته .تکیه بیش از حد به نظامیگری، نفی مالکیت خصوصی و نادیده گرفتن آزادیهای اساسی و فطرت انسانی و عدم باور نسل دوم و سوم پس از انقلاب به اصول و آمال انقلاب کمونیستی و فقدان معنویت و انکار حقیقت هستی (خداوند تبارک و تعالی) از دلایل فروپاشی انقلاب روسیه عنوان شده است. (4) هر کدام از نظریات فوق در تحلیل فروپاشی انقلاب اکتبر 1917 ممکن است بخشی از واقعیت باشد که در صورت اتحاد و تجمع آنها بهر حال فروپاشی شوروی محصول آن شده است.در خصوص انقلاب نیکاراگوئه نیز که در سال 1979 توسط ساندنیست ها به پیروزی رسید و پس از مدتی انقلابیون به کنار گذاشته شدند، دلایل متعددی عنوان شده است، از جمله آنکه این انقلاب تقلیدی از انقلاب روسیه بود و در خود عناصر ذاتی و اساسی نداشت و در واقع پیام فراگیری نو برای جهانیان بویژه مردم نیکاراگوئه ارائه ننمود و بهمین جهت در بستر مسالمت آمیزی که پس از انقلاب فراهم شد، نسلهای دوم و پس از آن، با بی رغبتی و عدم تمایل به انقلابیون، افرادی غیر انقلابی را برگزیده و الگویی غربی و آمریکایی را در کشور خود حاکم ساختند . (5) البته باید آگاه بود که انقلابهای بزرگ و نامحدود اساسا داعیه جهانی داشته و رسالت بین المللی و رهایی بشر را برای خود قائلند، لیکن انقلابهای کوچک و محدود پس از سپری شدن چند سال از عمر انقلاب، صرفا به ایجاد رژیمی با ثبات در یک جامعه معین اکتفا می کنند .این انقلابها بعضا خود از انقلابهای بزرگ تأثیر پذیرفته اند و اساسا هدف از شکل گیری انقلاب، واژگونی یک رژیم و استقرار نظام حکومتی جدید می باشد.شاید بتوان انقلابهای نیکاراگوئه، مکزیک و برخی کشورهای آمریکای لاتین و…را از این دست بشمار آورد.اما بهر حال انقلابهای بزرگی که بدنبال «چارچوبی نو» برای زندگی بشری هستند، خود را محصور به مرزهای معینی نمی دانند و بهمین جهت می توانند پایه گذار تمدنی نوین در جهان باشند.بشرط آنکه عناصر و پتانسیل ذاتی برای انجام این وظیفه خطیر را در بطن خود داشته باشند.انقلاب اسلامی ایران در حقیقت از نوع همان انقلابهای بزرگی است که تنها برای رهایی یک ملت ظهور نکرده است، بلکه خود را به «حمایت از تمامی مستضعفین» موظف می داند.لازمه تحقق چنین وظیفه ای دارا بودن توان و شرایط ذاتی در بطن و جوهره انقلاب است تا با بر هم زدن نظم استعماری و ظالمانه موجود، «طرحی نو» دراندازد.
2) عوامل تهدید کننده انقلاب از بیرون
انقلابها علی الاصول در هر مرحله ای از رشد و تکامل خود که باشند، از بیرون یعنی خارج از مرزهای کشور انقلابی نیز ممکن است مورد تهدید واقع شوند.گو اینکه اساسا ماهیت انقلاب دگرگونی در نظم موجود در یک کشور است که می تواند الگویی برای کشورهای مشابه باشد.این خطر برای دشمنان انقلاب زمانی مضاعف می گردد که، رهبران انقلاب رسما و علنا، رسالت جهانی خود را اعلام و از انقلاب در سایر جوامع حمایت کنند، بهمین دلیل اولین گروه یا طبقه ای که علیه یک انقلاب دست به اقدام می زنند، کشورها یا جوامعی هستند که شرایط اجتماعی مشابهی با کشور انقلابی دارند و نگران سرایت الگوی انقلابی به جوامعی هستند که شرایط اجتماعی مشابهی با شکور انقلابی دارند و نگران سرایت الگوی انقلابی به جوامع خود هستند.نگرانی کشورهای فئودالیته حاکم در غرب پس از انقلاب 1789 فرانسه و اقدام دسته جمعی آنها برای مهار انقلاب فرانسه، نگرانی بلوک غرب پس از پیروزی انقلاب اکتبر 1917 شوروی و اتخاذ تدابیر پدافندی بر مبنای تئوریهای مختلف نظیر «سد نفوذ»«~ (Containment) ~»و ایجاد نهادهای سیاسی و نظامی نظیر ناتو و غیره برای مهار کمونیزم و سوسیالیزم و همچنین بسیج سیاسی، نظامی آمریکا و دیگر کشورهای غربی با همراهی برخی کشورهای منطقه، برای مهار انقلاب اسلامی ایران را می توان در این راستا تبیین نمود.بنا بر این یک انقلاب از بدو تولد، در وهله اول از خارج از مرزها نیز ممکن است مورد تهدید قرار گیرد.این دشمنان انقلاب ممکن است بطور فردی یا دسته جمعی اقدام به مهار و نابودی انقلاب نمایند.روشهای مختلفی را نیز ممکن است علیه انقلاب بکار گیرند: استفاده از ستون پنجم، ایجاد تفرقه و آشوب توسط عوامل داخلی، طرح کودتا، تحریمهای اقتصادی، سیاسی، نظامی و حتی حمله نظامی و جنگی بطور مستقیم یا با تحریک همسایگان.لیکن آنچه که در مرحله سوم تکامل انقلاب توسط دشمنان خارجی ممکن است، انجام شود جلوگیری از شکل گیری «تمدن نوین» بر پایه اصول انقلاب است.به این معنی که دشمنان انقلاب وقتی نتوانستند، انقلاب را از بین برده و آن را نابود کنند، با نشانه گیری اصول و اهداف آن، تلاش می نمایند آن را از ایجاد کشوری متمدن و پیشرفته در وهله اول و در مرحله ثانی سرایت و گسترش آن به سایر نقاط جهان، بر حذر دارند.انقلاب اسلامی ایران نیز در واقع تمامی مراحل و مصائب مختلف را پشت سر گذاشته است و اکنون که دشمن از نابودی آن ناامید شده است، سعی وافر دارد که این «پدیده» را در مرزهای خود محصور دارد و توانایی آن را برای ایجاد کشوری متمدن، آباد و توسعه یافته که می تواند الگویی برای بسیاری از کشورها باشد، نابود سازد.این مهم بوسیله دشمنان به شکل های مختلفی انجام می گردد.از تهاجم فرهنگی، فشار تبلیغاتی جهانی، تحریمهای اقتصادی شدید، گرفته تا دهها روش و تاکتیک دیگر.قالب کلی این توطئه استراتژی «مهار انقلاب اسلامی» است که اصطلاحا به آن مهار دو گانه گفته می شود.اگر تئوری سد نفوذ یا«~ (containment) ~»توسط غربیها علیه شوروی مفید و ثمر بخش بود، شاید این گمان وجود دارد که تئوری«~ Dubll containment ~»یا «مهار دوگانه» نیز برای مهار انقلاب اسلامی نیز مفید فایده باشد.
اما به نظر نگارنده آنچه که یک انقلاب، بویژه انقلاب اسلامی را مورد مخاطره جدی قرار می دهد، خطر خارجی نیست، چه بر اساس تجربیات حاصله معمولا مردم انقلابی در برابر اقدامات خارجی همبستگی بیشتری پیدا می کنند.بلکه آنچه که انقلاب را زود یا دیر فرو می پاشاند، عناصر نهفته و پتانسیل درونی خود انقلاب است.بعبارت اخری عوامل درونی انقلاب است که زمینه اضمحلال آن را فراهم می سازد.
هر انقلاب موفق حداقل باید در سه زمینه دارای طرحی نو و پیامی نو و امید بخش باشد.ایدئولوژی، فرهنگ، سیاست، اقتصاد و بطور خلاصه منظور آنست که یک انقلاب برای آنکه «چارچوبی نو» داشته باشد، باید، انسان، جهان بینی انسان، فطرت انسانی، غرایز و نیازهای روحی و معنوی بشر و مسائل عاطفی و فطری بشری را مورد توجه قرار داده و برای همه آنها پاسخ مناسب داشته باشد.بایستی بین فطرت و عقل بشری سازگاری ایجاد نموده و شبهات و سؤالات مادی و معنوی ان را پاسخ گوید.دیگر آنکه انقلاب باید نقش مردم را در سیاست و حکومت بصورتی معقول و منطقی نظم بخشد.اگر روابط بین مردم و رهبران مبتنی بر اصول عقل و فطری نباشد و نهادهای لازم برای تقویت و اقتدار این روابط پس از انقلاب وجود نداشته باشد، نباید به تداوم انقلاب امیدوار بود.چه بسا پس از مدتی بین رهبران و قاطبه مردم انقلابی شکاف ایجاد شده و بتدریج «روحیه انقلابی» به فراموشی سپرده و انقلاب مفهوم خود را از دست می دهد.وآخرین نکته اینکه انقلاب باید تئوری اقتصادی جدیدی داشته باشد که بر مبنای آن روابط عادلانه و مبتنی بر عقل و فطرت انسانی بنا گذارد و بشدت از شکل گیری فاصله طبقاتی و تضعیف عدالت اجتماعی پرهیز نماید.زیرا در دنیای امروزی که بیشتر توجهات مردم به رفاه و مسایل اقتصادی است، لزوما باید انقلاب اولا یک جامعه توسعه یافته و نمونه در داخل مرزهای خود ایجاد نماید و در ثانی الگوی آن را به سایر نقاط جهان بسط دهد.بطور حتم انقلاب اسلامی نیز که در مرحله سوم تمدنی قرار دارد اگر می خواهد، اصول و ارزشهای انقلابی خود را حفظ نموده و گسترش دهد، ضرورتا تأمین نیازهای مادی و اقتصادی مردم را با اولویت باید لحاظ کند .در غیر اینصورت با جمع شدن شرایط جنبی دیگر، زمینه تضعیف و زوال انقلاب فراهم خواهد شد.در این راستا ترکیب جمعیتی یک کشور بویژه جوانی جمعیت می تواند خطر و آسیب پذیری انقلاب را افزایش دهد.بعبارت دیگر رشد بی رویه جمعیت و عدم انطباق با رشد و توسعه اقتصادی و شکل گیری «انبوهه جمعیت» می تواند خطر و آسیب پذیری انقلاب را افزایش دهد.بعبارت دیگر رشد بی رویه جمعیت می تواند از عوامل تسریع در توقف انقلاب و جلوگیری از باروری نهادهای انقلابی و شکل دهی تمدن نوین انقلابی باشد.بمنظور تبیین دقیقتر این بحث ذیلا به رابطه «جوانی و جمعیت» و آسیب پذیری انقلاب اسلامی می پردازیم:
جوانان و انقلاب
جوانان در هر کشور بخودی خود یک پدیده منفی نیستند.بعبارت دیگر در دهه های گذشته که جمعیت یکی از عناصر قدرت ملی هر کشور محسوب می شد، جمعیت زیاد و بویژه جوانی جمعیت از امتیازات یک کشور محسوب می گردید.مخصوصا در ایام جنگ که نیاز به جنگجویان جوان و قوی در ایام گذشته از عناصر اصلی پیروزی در جنگ بود.
لیکن با گسترش علم و تکنولوژی و جایگزینی ماشین بجای نیروی کاریدی، بتدریج بحث مازاد جمعیت و لزوم کنترل موالید به منظور انطباق و هماهنگی رشد جمعیت با رشد صنعت و سرمایه گذاری مطرح شد و پس از آن در کشورهایی که این هماهنگی و انطباق وجود نداشت، معضل «ما زاد جمعیت» و «فشار افزایش جمعیت» پدیدار شد. (6) در این کشورها که غالبا جهان سومی هستند، با رشد یکباره امکانات و تسهیلات بهداشتی و کاهش مرگ و میر نوزادان، نوعی ناهماهنگی در رشد جمعیت و توسعه اقتصادی بوجود آمد که نتایج سوء آن در بزهکاری جوانان، بیکاری، اغتشاشات و…نمودار گشت.بنا بر این جمعیت اگر بطور نا موزونی رشد یابد، مشکلات و معضلات متعددی بهمراه دارد.این معضلات بعضا کوتاه مدت، موقت و فوری هستند و برخی دیگر آثار سوء دراز مدت و بنیادین دارند.حال می خواهیم ببینیم که آیا در جمهوری اسلامی پس از انقلاب آیا چنین اتفاقی بوقوع پیوسته است و اگر چنین است چه تبعات منفی داشته است و یا در آینده خواهد داشت و نهایتا ارتباط آن با آسیب شناسی انقلاب اسلامی چگونه است؟
شکل گیری «انبوهه جمعیت» پس از انقلاب
با وقوع انقلاب اسلامی، دیدگاه خاصی در ایران پس از انقلاب شکل گرفت که مبنای آن «افزایش تعداد مسلمین» بدون توجه به آثار و ابعاد مثبت و منفی آن بود.بر اساس این دیدگاه کنترل رشد موالید، توطئه دشمنان اسلام است و به منظور تضعیف اسلام تبلیغ می گردد، فلذا با صدور برخی فتاوی علماء و روحانیون فضای خاصی در جامعه پس از انقلاب ایجاد شد که تمامی موانع رشد جمعیت برداشته شد و رشد جمعیت ایران در سال 1365 به 91/3 درصد یعنی نرخ رشد بی سابقه در طول تاریخ خود رسید.البته دلایل دیگری نیز در توجیه افزایش نرخ رشد جمعیت در پس از انقلاب اقامه شده است، (7) لیکن عمده دلیل آن در واقع همان رفع موانع شرعی و تکلیف دینی اعلام شده است.این رشد بی سابقه، موجب شکل گیری «انبوهه جمعیت» یا موج جمعیتی شد که آثار زیانبار آن در کوتاه مدت علاوه بر عدم هماهنگی و انطباق با رشد سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی، از همان ابتدا در تهیه شیر خشک، کودکستان و تهیه کلاس برای مدارس ابتدائی (چند شیفته شدن مدارس) و بتدریج سرایت آن به مقاطع بالاتر نمودار شد.
مسئله اصلی آنست که این موج هم اکنون به مرحله جوانی و بلوغ رسیده است که مطمئنا معضلات و مشکلات ناشی از آن مانند سالهای قبل نیست بلکه بسیار حادتر و شدیدتر است که ذیلا به برخی موارد آن در کوتاه مدت اشاره می کنیم: (8) .اشتغال: اشتغال و بیکاری امروزه به یکی از نگرانیهای اصلی دولت تبدیل شده است.این نگرانی در حقیقت ناشی از همان ورود «موج وار» جمعیت جوان کشور به بازار کار است.اهمیت مسئله در تغییرات ساختاری نسبتا سریعی است که در این جمعیت در شرف وقوع است و به این معنی است که از این پس دیدگاهها و اولویتهای توسعه ای ایران باید بیش از پیش معطوف به بازار کار و چند و چون اشتغالزایی اقتصاد کشور شود.بیشتر به این دلیل که با تغییرات ساختار سنی جمعیت ایران در طول سالهای آن با گذشت زمان بطور روز افزونی شاهد حضور نیروی کار جوان بیشتری در بازار کار می شود.این معضل زمانی مضاعف می گردد که مشکلات دیگری در روند طبیعی اقتصاد کشور رخ دهد و نرخ مشارکت نیروی کار (بویژه از ناحیه زنان) افزایش یابد .
بطور خلاصه چنانچه نرخ بیکاری بر اساس نتایج و بررسیهای بعمل آمده همان نرخ 1/9 درصد در سال 1375 باقی بماند، برای جلوگیری از بحران بیکاری سالانه بطور متوسط می بایست 838 هزار فرصت شغلی ایجاد شود. (9) این در شرایطی است که نرخ رشد اقتصادی مانند دوره های 75ـ 65 بطور سالانه در همان حد میانگین 4 درصد باقی بماند.
حال چنانچه نرخ رشد اقتصادی بدلیل پایین آمدن قیمت نفت و مسائل دیگر، کاهش یابد و نرخ مشارکت افراد جویای کار نیز از روند قبلی تجاوز کند و در نتیجه شکاف میان اشتغالزایی و تقاضای کار در سالهای آینده روز بروز افزایش یابد، روند افزایش بیکاری در سال 1385 به 1/23 درصد خواهد رسید که این امر به منزله بروز بحران بیکاری در جامعه خواهد بود . (10) بروز این بحران در آینده تنها ابعاد اقتصادی ندارد بلکه در وهله اول اثر روحی و روانی است که بر نسل جوان و طیف گسترده جویای کار دارد و آن عدم توانایی سیستم (انقلاب) به پاسخگویی نیازهای مادی و اولیه جامعه انقلابی است.از این منظر، جوانان و جویندگان کار که دیگر بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دهند، این سؤال را در ذهن خود مرور خواهند کرد که آیا انقلاب اسلامی می تواند حداقل نیازهای مادی و معیشتی و معنوی ما را پاسخ گوید؟ 2.مسکن: با رسیدن مرجع جمعیتی یاد شده به سن بلوغ و نیاز به ازدواج و تهیه مسکن، کشور با بحران جدی در موضوع یاد شده مواجه شده است.هشدار کارشناسان و مسئولین ذیربط در این زمینه، بیانگر آنست که در سالهای آینده، این بحران به شکل حادتری بویژه در شهرهای بزرگ، مطرح خواهد شد و همین امر موجب توجه جدی مسئولان مربوطه گردیده است.افزایش روز افزون اجاره بها در شهرهای بزرگ و قیمت مسکن، دولت را مجبور کرده است طرحهای فوری و ضربتی اجرا نموده و از بخش خصوصی در این زمینه کمک بگیرد.
بهر حال طبق برآورد کارشناسان، تقاضا برای مسکن روز بروز افزایش می یابد و در صورت عدم اقدام عاجل، کشور در آینده در این بخش با معضلات جدی مواجه خواهد شد. (11)
3.افزایش بزهکاری و ناهنجاریهای اجتماعی: بطور طبیعی اگر غرایز و نیازهای روحی و مادی افراد تأمین نشود، عکس العملهای منفی و غیر عادی ظهور خواهد کرد.
اگر چه آمار دقیق و مقایسه ای راجع به بزهکاری اجتماعی نظیر، سرقت، قتل، جرائم خلاف عفت و منکراتی در میان طبقه جوان وجود ندارد لیکن، رشد منحنی بزهکاری در جامعه در سالهای اخیر به شکل صعودی بیانگر بسیاری از واقعیات است.این امر در زمینه خودکشی مخصوصا در میان نسل جوان مشهودتر است.عوارض مشهود این بزهکاری در برخی شهرها در قالب سرقتهای مسلحانه و شرارت نیز نمایانتر است.
4.مشارکت در اغتشاشات و آشوبها: بر اساس تئوریهای ارائه شده در خصوص خشونتها و انقلابهای اجتماعی، جوانان بیشتر از سایر طبقات برای ایجاد خشونت و طغیان علیه نظم موجود مستعدترند .بر اساس این تئوریها، پیران به نظم موجود دلبسته ترند و محافظه کارتر و جوانان انقلابی تر .نوجویی جوانان به آسانی مبدل به نوخواهی های کاذب می شود که خصیصه زننده و تحریک آمیز و بظاهر خشونت بار آنها با تظاهرات روانی بحران اصالت خواهی جوانان به نیکی سازگار است .ملت جوان، خواهان انقلابها و دگرگونیهای عمیق و ملت پیر از این گونه انقلابها بیزار است.تجزیه و تحلیل های گوناگون نشان داده است که گروه سنی جوان به احزاب محافظه کار و میانه کمتر رأی می دهد و غالبا به احزاب دست چپی یا راست افراطی که خواهان تغییرند، تمایل بیشتری دارند. (12) این تئوری با واقعیتهای موجود جامعه ما نیز کم و بیش مصداق دارد.دقیقا پس از سالهای 1370 که سیاست تعدیل اقتصادی در کشور آغاز شد، اغتشاشات شهری در برخی شهرها نظیر، مشهد، قزوین، اراک، شیراز و…صورت گرفت که در تمامی آنها، جوانان یعنی افراد زیر 24 سال بیشترین تعداد را تشکیل می داده اند. (13) این واقعیت در سالهای اخیر بصورتهای دیگر نیز ظهور کرده است مانند: اغتشاش در مسابقات ورزشی، درگیریهای پراکنده در خیابانها بعلل مختلف با نیروهای انتظامی و…این تهدیدات اگر چه موقت و زود گذر هستند و قابل مهار، لیکن بهر تقدیر در نوع خود در سالهای آتی که بیکاری دامنگیر عارض کشور خواهد شد، دامنه آن نیز گسترده تر خواهد شد.این نقطه آسیب پذیری، در واقع همان نقطه امید دشمنان نظام است که برای تحقق اهداف شوم خود به آن امید بسته اند.تهیه و تدارک برنامه های گسترده فرهنگی و سیاسی از سوی دشمنان با استفاده از وسایل ارتباط جمعی بویژه ماهواره ها، نشان از برنامه ریزی دشمن برای سوء استفاده از احساسات پاک نسل جوان و ترغیب مستقیم و غیر مستقیم آنها برای تفسیر و دگرگونی در نظام سیاسی و اجتماعی کشور، دارد.
جوانان و آینده
طبق تحقیقات و مطالعاتی که در سالهای اخیر انجام شده است، جوانان کشور ما که نسل دوم انقلاب هستند، هنوز معتقدند که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، با لذات توان پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی آنها را دارد لیکن مدیریت و سازماندهی آن ضعیف و نامطلوب است .بعبارت دیگر این نسل معتقدند که جمهوری اسلامی که محصول و ثمره انقلاب بزرگ اسلامی است، می تواند سعادت دنیا و آخرت آنها را تأمین نماید و لذا به اصول و ارزشهای حاصل از آن علاقمندند، آنها حتی حاضرند برای دفاع از مملکت و نظام اسلامی جان خود را فدا کنند. (14) اما این مطلب نباید ما را از این حقیقت مهم غافل نماید که جوانان و نسل فعلی که پس از انقلاب رشد کرده اند دارای تمایلات، آمال و آرزوهایی هستند که مقداری با تمایلات نسل انقلابی و پیشتر از آن متفاوت است.بعبارت دیگر اگر چه جوانان هنوز به انقلاب و مبانی آن وفادار هستند لیکن این امید تا زمانی است که واقعیتها و انتظارات آنها تا حد قابل ملاحظه ای تحقق یابد در غیر اینصورت تضمینی وجود ندارد، همواره به آنچه که شعار و هدف اصلی انقلابیون نسل اول انقلاب بوده است وفادار بمانند.در سالهای اخیر بحثهایی مبنی بر جدایی و شکاف میان نسل انقلابی و جنگدیده با نسل پس از انقلاب در میان صاحبنظران مطرح شده است و تقریبا این اتفاق نظر وجود دارد که «ذائقه های» نسل جدید با نسل قدیم در بسیاری جهات متفاوت است.نسل فعلی از انقلاب اسلامی انتظاراتی دارد که اولی ترین آنها تأمین نیازهای مادی و معنوی آنهاست.مظاهر تمدنی جدید را دوست دارد و از اصول و شعارهایی که از الگوهای جهانی تأثیر پذیرفته اند و خود اتکایی و اعتماد به نفس را ترغیب می کنند، بیشتر تبعیت دارد.شاهد مثال، انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم است که در دوم خرداد 1376 اتفاق افتاد و نشان داد که نسل جوان فعلی به دنیایی جدید و دیگر، نظر دارد و با جمع شدن سایر شرایط حضور تأثیر گذار و عمیق بر نظام سیاسی و اجتماعی کشور می تواند داشته باشد.حال چنانچه این نسل در سالهای آینده بصورتی گسترده وارد سیستم اجرایی و سیاسی کشور شود و نظام مبتنی بر انقلاب، نتواند جوابگوی نیازهای مادی و معنوی آنها باشد شبهات و دغدغه های فکری و روحی آنها را به نحو شایسته پاسخ ندهد و با نسل انقلابی و جنگ دیده، ارتباط عاطفی و روحی صحیحی نداشته باشد، آیا در باور و اعتقاد خود به انقلاب اسلامی تردید نخواهند کرد؟ و در حقیقت بار دگر بدنبال نظام و الگویی نخواهد رفت که امیال و اهداف مشروع آنها را بر آورده سازد؟ آیا در اینصورت، تمدنی مبتنی بر انقلاب تشکیل خواهد شد که نسلهای بعدی با افتخار از آن یاد کنند و به رهبران و انقلابیون قبلی اقتداء نمایند .آیا چشمان منتظر ملل ستمدیده جهان که از نظامهای گوناگون غربی و شرقی ناامید شده و خود را در شرایط پس از جنگ سرد، تحت سلطه بی چون و چرای نظام سرمایه داری و تمدن غربی می بینند، می توانند به طلوع انقلاب و تمدن دیگری که مظالم موجود را مرتفع نماید، امیدوار باشند؟ و بالاخره آنکه، آیا انقلاب اسلامی ایران، آخرین انقلاب بوده و دیگر انقلابهای اجتماعی خاتمه یافته اند و یا آنکه دنیا منتظر تمدنی می ماند که برخاسته از انقلاب اسلامی است و «چارچوبی نو» برای حیات بشری ارائه خواهد کرد.
نتیجه گیری
از مجموع مطالبی که مطرح شد این نتیجه حاصل است که انقلاب در حقیقت تغییری بنیادین و اساسی در اصول و ارزشهای یک جامعه است که آن را از اصلاح، (15) شورش و کودتا و سایر تحولات اجتماعی متمایز می سازد.
انقلاب برآیند خواست ها و آمال یک ملت برای رسیدن به جامعه ای مطلوب است.حال انقلابها ممکن است بسته به اهداف و توانایی های خود به انقلابهای جهانی با گسترده ای نا محدود و یا انقلابهای محدود و محصور در یک کشور یا جامعه معین طبقه بندی شوند.انقلابهای بزرگ و نامحدود مخاطبین عام و جهانی داشته و رسالت فراملی برای خود قائلند.این قبیل انقلابها از نظر تعداد محدودند اگر چه از نظر حیطه شمول، نامحدود.چنین انقلابهایی زمینه ساز «تمدنی» نوین می گردند و برای قرن ها ملل و جوامع مختلف را بدنبال خود می کشند.در حالیکه انقلابهای محدود، صرفا برای تغییر رژیمی خاص در یک جامعه معین رخ می دهند و پس از مدتی روند طبیعی پیدا می کنند.انقلاب اسلامی ایران بی تردید از نوع انقلابهای اول است و می تواند با الهام از اصول و مبانی غنی اسلام، مبلغ و مبشر تمدنی نوین برای بشر قرن بیست و یکم باشد .این انقلاب بر خلاف عقیده دانشمندان معاصر غربی، تمدن غرب را با همه دستاوردهای بی نظیرش به چالش طلبیده است و در حقیقت می خواهد با کسب نقاط مثبت تمدن غرب، خلاء و نواقص آن را با الهام و اقتباس از مبانی دین اسلام، بر طرف ساخته و الگویی جدید و بعبارتی «چارچوبی نو» برای زندگی بشر در عصر علم و تکنولوژی ارائه نماید.این انقلاب در واقع تداوم همان انقلاب الهی است که حضرت محمد (ص) در 1400 سال قبل برای جهانیان به ارمغان آورد.
با این همه ساختن جامعه ای آباد، آزاد و مستقل همانند مدینة النبی صدر اسلام از ضروریات و لوازم اصلی توسعه و صدور انقلاب به جهان است تا بر اساس آن تمدنی نوین شکل گیرد و دنیای تشنه عدالت و آزادی و معنویت از آن سیراب شود.بدون ساختن این ام القری، امکان رسیدن انقلاب اسلامی به جهان باید در وهله اول در درون کشور خودمان ایران صورت پذیرد .انقلابیون و صاحبان اصلی انقلاب باید تئوریها و راه کارهای جدید، جاذب و منطبق با فطرت و نیازهای بشر در چهار مقوله ایدئولوژی و فرهنگ، اقتصاد و سیاست حداقل به مردم مسلمان ایران و سایر ملل جهان ارائه نمایند.تا بدان وسیله جنبش و حرکتی نو در روحیات، رفتار و سیره زندگی بشر ایجاد نموده و جامعه ای مدرن و مترقی شکل گیرد.
جوانان که در شرایط حاضر در جمهوری اسلامی ایران قریب نیمی از جمعیت کشور ما را تشکیل می دهند و بصورت انبوهه جمعیتی یا موج جمعیتی وارد عرصه جامعه شده اند، از عوامل اصلی تداوم انقلاب و یا بعبارتی شکل گیری تمدن نوین اسلامی بر اساس مبانی انقلاب هستند.اگر این جوانان در مقولات یاد شده، پاسخهای مطلوب و منطقی از انقلاب اسلامی دریافت نکنند و آمال و آرزوهای خود را در تداوم و اجرای اصول انقلاب نبینند با توجه به مدل نظری تحقیقی که ارائه کردیم و جمع شدن سایر شرایط مذکور، می توان پیش بینی کرد که در کمتر از یک دهه بعد، مفهوم انقلاب اسلامی، تعریف و اعتبار خود را از دست خواهد داد و الگوها و نظامهای دیگری مورد تقلید قرار خواهد گرفت.حال که نسل انقلابی بتدریج به سن کهولت نزدیک می گردد، و جای خود را به ناچار به نسل های بعدی می سپارد، ضرورتا باید نهادها و مؤسساتی را بنیان گذارد که مفاهیم و اهداف انقلاب در آنها تبلور و تجلی یافته و بدینصورت تداوم انقلاب در قالبهایی جدید و نو امکان پذیر باشد.اجرای دقیق و کامل اصول قانون اساسی می تواند مبنا و زیر ساخت اصولی برای تحقق این منظور باشد.
(راه انقلاب، ص 426،علی اکبر آقایی )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد