طلسمات

خانه » همه » مذهبی » داستان انعقاد صلح حدیبیه چیست؟

داستان انعقاد صلح حدیبیه چیست؟

پیغمبر اسلام(ص) در سال ششم هجرت ماه ذی القعده تصمیم گرفت که به اتفاق مهاجرین و انصار و سایر مسلمانان به عنوان مراسم «عمره» به سوی مکه حرکت کند، و قبلا به مسلمانان اطلاع داده بود که من در خواب دیدم همراه یارانم وارد «مسجد الحرام» شدهþایم و مشغول مناسک عمره هستیم. پیامبر خدا(ص) همه مسلمانان را تشویق به شرکت در این سفر نمود، اما گروهی خودداری کردند، ولی جمع کثیری از مهاجران و انصار و اعراب بادیهþنشین در خدمتش عازم مکه شدند.این جمعیت که در حدود یکهزار و چهارصد نفر بودند همگی لباس احرام بر تن داشتند و جز شمشیر که اسلحه مسافران محسوب میþشد هیچ سلاح جنگی با خود بر نداشند.
مسلمانان در «ذی الحلیفه» نزدیک مدینه احرام بستند و با تعداد زیادی شتر برای قربانی حرکت کردند.
وضع حرکت پیامبر(ص) به خوبی نشان میþداد که هدفی جز انجام این عبادت بزرگ ندارد. تا اینکه پیامبر(ص) وارد سرزمین «حدیبیّه» شد (حدیبیّه قریهþای در نزدیکی مکه بود که حدود 20 کیلومتر تا مکه فاصله داشت).
ولی در اینجا قریش با خبر شدند و راه را بر پیغمبر(ص) بستند، و از ورود او به مکه مانع شدند و در واقع تمام سنتهائی را که در زمینه امنیت زائران خانه خدا در ماه حرام داشتند زیرپا گذاشتند، چرا که آنها معتقد بودند در ماههای حرام (از جمله ماه ذیþالقعده که پیامبر در آن ماه قصد عمره داشت) و مخصوصاً در حال احرام نباید مانع هیچکس شوند، حتی اگر قاتل پدر خویش را در این ایام و در این مراسم میþدیدند ابداً متعرض او نمیþشدند.
در اینجا سفرائی میان قریش و پیامبر(ص) رفت و آمد کردند تا مشکل به نحوی حل شود، سرانجام «عروة بن مسعود ثقفی» که مرد هوشیاری بود از سوی قریش خدمت پیامبر(ص) آمد، پیامبر(ص) فرمود من به قصد جنگ نیامدهþام و تنها هدفم زیارت خانه خدا است.
در این میان پیامبر(ص) به «عمر» پیشنهاد فرمود که به مکه رود و اشراف قریش را از هدف این سفر آگاه سازد، عمر گفت قریش با من عداوت شدیدی دارند، ومن از آنها بیمناکم، بهتر است که «عثمان» به این کار مبادرت ورزد، عثمان به سوی مکه آمد و چیزی نگذشت که درمیان مسلمانان شایع شد او را کشتهþاند، در اینجا پیامبر(ص) تصمیم به شدت عمل گرفت، و در زیر درختی که در آنجا بود با یارانش تجدید بیعت کرد که به نام «بیعت رضوان» معروف شد، و با آنان عهد بست که تا آخرین نفس مقاومت کند، این موضوع به گوش مشرکان رسید و رعب و وحشتی در قلوب آنها افکند و عثمان را آزاد کردند. قریش «سهیل بن عمرو» را برای مصالحه خدمت پیامبر(ص) فرستادند، ولی تأکید کردند که امسال به هیچ وجه ورود او به مکه ممکن نیست. بعد از گفتگوهای زیاد پیمان صلحی منعقد شد.
قصه های قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازی

به نقل از سایت تبیان

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد