مساله تعدد زوجات یکی از احکام بسیار بااهمیت وارزشمند از نظر اجتماعی و نظام خانوادگی دراسلام است . درقرون پیشین مستشرقین و اسلام شناسان غربی این مساله را براسلام خرده می گرفتند . اما تحقیقات اخیر و واقعیات و رخدادهای اجتماعی قرن ما اهمیت این حکم را به آنان ثابت کرد به طوری که اند یشمندانی چون برنارد شا و جان دیون پورت گوستاد لوبون و … در این رابطه از د ر تحسین آمدند و به حکمت آن گواهی دادند .زیرا . 1 : آمارهای موجود درسطح جهان نشان می دهد میزان تولد دختر غالبا بیش ازپسر می باشد . بنابراین تکیه بر ( ( تک زنی ) ) باعث می شود همواره تعدادی از زنان تا آخر عمر از نعمت ازدواج محروم بمانند و درتجرد و عزوبت به سربرند واین ظلمی فاحش درحق آنان است .2 : در طول تاریخ همواره براثر حوادث و کوارث اجتماعی – مانند جنگ ها – تعداد بیشماری از مردان تلف می شوند و همسران آنان بی سرپرست می گردند . طبیعی است که غالب مردان جوان حاضر به ازدواج باچنین کسانی برای اولین بار نیستند . بنابراین اگر از نظر قانون و نظام اجتماعی اینان نتوانند به عنوان همسر دوم گزینش شوند همواره بدون شوهر خواهند ماند و این نیز ظلم برآنان است و تنها راه حل آن جواز چند زنی باقیود و شرایط خاص است . جالب است بدانید که پس از جنگ جهانی دوم در آلمان چند هزار بیوه زن که سرپرستان خود را در جنگ از دست داده بودند به تظاهرات پرداخته و از کلیسا درخواست کردند که چند همسری را مجاز گرداند . ولی کلیسا در برابراین خواست سرسختی نشان داد و همین باعث شد که پس از آن فساد و بزهکاری در آلمان به شد ت رواج یابد .3 بلوغ جسمی وجنسی دختران معمولا چند ین سال پیش از پسران است و درطول زمان همراه با رشد جمعیت بشری باعث می شود که در جامعه تک همسرگرا همواره انبوه کثیری از زنان که آمادگی و علایق جنسی دارند در برابر مردانی فاقد شعور و درک جنسی قرارداشته و تمایلات جنسی آنان به نحو مشروع ارضا نگردد .4 : از نظر روان شناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد . روان شناسان معتقدند که زنان به طور طبیعی ( ( تک شوهرگرا ) ) می باشند وفطرتا از تنوع همسر گریزانند و خواستار پناه یافتن زیر چترحمایت عاطفی و عملی یک مرد می باشند و تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است . ولی مردان ذاتا تنوع گرا و ( ( چند زن گرا ) ) می باشند و چنان که می دانید احکام اسلام همه متناسب با نیازهای واقعی وویژگی ها و خصلت های ذاتی انسان ها وضع گردیده است. افزون برآن زنان در ایام معینی قابلیت تامین جنسی مردان را ندارند . اکنون باید پرسید در برابر این حقایق چه باید کرد؟ در این جا سه راه وجود دارد : الف ) همیشه تعدادی از زنان درمحرومیت کامل جنسی به سربرند. ب ) راه و روابط نامشروع و کونیسم جنسی گشوده شود .ج ) به طورمشروع و قانونمند باقیود و شرایطی عادلا نه راه چند همسری گشوده شود . کدام یک ؟ دین مبین اسلام راه سوم که حکیمانه ترین و بهترین راه است را گشوده و اجازه چند زنی را تنها به مردانی می دهد که توانایی کشیدن بارسنگین آن را به نحو عادلا نه داشته باشند ودستورات اکیدی در این زمینه برای آنان وضع نموده است و این نه تنها به ضرر زنان نیست بلکه درواقع بیشتر برای تامین مصالح و منافع آنان است .
در این جا ممکن است سوالی دیگر پد ید آید و آن اینکه چرا چند شوهری مجازنیست ؟ جواب آن است که : ( 1 ) چنان که گفتیم این خلاف طبیعت و روحیات زن می باشد .( 2 ) بدین وسیله بهداشت و سلامت نسل به خطر می افتد .( 3 ) شناخت انساب و تمیزآنها از بین خواهد رفت.
اما راجع به شخص پیامبر:
در مجموع پیامبر اسلام با یازده خانم ازدواج نمودند که با شرح مختصری معلوم می گردد که سیره رسول خدا در این باره چگونه بوده است.
پیامبر در سن 25 سالگی با خدیجه کبری ازدواج نمود و تا سن 50 سالگی یعنی سال دهم بعثت فقط با آن بانوی بزرگ زندگی می نمود. بعد از رحلت خدیجه کبری پیامبر به علت نیاز مرد به همسر با خانمی به نام سوده که شوهرش در حبشه از دنیا رفته بود و بیوه بود ازدواج نمود.
سوده دارای خانواده ای مشرک و دشمن پیامبر بود و به علت این که مسلمان شده بود هیچ پشتیبانی در خانواده خود نداشت و او را اذیت می کردند. سپس سایر ازدواج های پیامبر در مدینه و حد فاصل سن 53 تا 63 سالگی رخ داد و به طور قطع آن ازدواج ها عوامل گوناگون سیاسی، اجتماعی و الهی داشت زیرا سن 53 سالگی اقتضایی برای خوشگذرانی جنسی مرد ندارد.
به عنوان مثال ازدواج با جویره که از قبیله بنی مصطلق بود موجب شد که بیش از صد خانواده از این قبیله به اسلام بگروند و ازدواج با ام حبیبه دختر ابوسفیان موجب شد دل بزرگترین و قدرتمندترین دشمن مسلمانان به دست آید و توطئه کمتری از سوی او متوجه مسلمین گردد.
ازدواج با ام سلمه که شوهرش در احد شهید شده بود و در مدینه غریب و بی کس و سرپرست چهار یتیم بود انگیزه ای الهی بود.
همچنین ازدواج با صفیه که بیوه زن بود و شوهرش در جنگ خیبر کشته شده بود.
ازدواج با زینب همسر طلاق داده شده زید بن حارث پسر خوانده پیامبر به امر خداوند به جهت برداشتن بدعت ازدواج با همسر پسرخوانده بود (زیرا آنان همسر پسر خوانده را مانند همسر پسر خود عروس تلقی می کردند).
ازدواج با ماریه قبطیه کنیزی که پادشاه اسکندریه برای پیامبر فرستاد به جهت علو مقام و نسب او که به هارون برادر موسی می رسید و مادرش به سموئیل نبی می رسید بود.
ازدواج با عایشه و حفصه هم حکمت های خاص خود را داشت – حفصه شوهرش در احد کشته شده بود و به علت بهره مند نبودن از زیبایی هیچ کس راضی به ازدواج با او نمی شد – از طرفی هم پدرش عمر به هر کس می رسید پیشنهاد ازدواج با حفصه را می داد و آنها امتناع می کردند چه بسا به ذهن مردم خطور می کرد که اگر کسی در جنگ کشته شود بازماندگانش بیچاره می گردند و لذا وقتی عمر با اصرار از پیامبر خواست تا حفصه را بگیرد حضرت قبول فرمود.
عایشه هم تنها خانم پیامبر بود که قبل از ازدواج باکره بود. البته دو مسأله که در بین مردم مشهور است از نظر تاریخی ثابت نیست یکی 9 ساله بودن عایشه هنگام ازدواج و دیگری حسن جمال او. بسیاری از مورخان سن عایشه را 17 یا 18 سال در هنگام ازدواج ثبت کرده اند و از نظر کمالات و زیبایی نیز او را ضعیف شمرده اند.
از نظر برقراری عدالت نیز با توجه به شرایط زندگی و خانوادگی در آن زمان و نبود تجمل های امروزی و روحیه و اخلاق بسیار عظیم و با کرامت رسول خدا مسأله به راحتی قابل درک است.
بنابراین علت ازدواج هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را در موارد ذیل، مى توان تحلیل کرد:
الف) اجراى حکم الهى و زدودن افکار غلط جاهلى؛ مانند ازدواج با زینب دختر جحش.
ب) تقویت جایگاه اجتماعى زنان آسیب دیده، همچون زنان بیوه و اسیر و رفع تلقى منفى عصر جاهلى در کم ارزش بودن یا بى ارزش جلوه دادن آن زنان (در این دوره، همه زنان پیامبر جز عایشه بیوه بودند).
ج) دلجویى از زنان، به دلیل آسیب هایى که آنان به خاطر پذیرش اسلام، متحمل شدند؛ مانند ازدواج با ام حبیبه.
د) یک حرکت سیاسى و برقرارى پیوند با قبایل و طوایف بزرگ عرب و جلب پشتیبانى آنان؛ چون پیوند با عایشه.
ه) محافظت و تأمین زندگى بیوه زنان درمانده و فقیر و یتیمان به جاى مانده؛ مانند ازدواج باام سلمه و زینب، دختر خزیمه.
و) نشان دادن عظمت، شکوه و قدرتمندى اسلام و مسلمین؛ مانند ازدواج با صفیه.
ز) حفظ آنان از خطرات جانى؛ مانند وصلت با سوده.
ح) آزادسازى اسیران و بردگان؛ مانند ازدواج با جویریه.ر.ک: المیزان، ج 4، ص 195 ؛ علامه طباطبایى، بررسى هاى اسلامى، ص 132 – 139؛ مؤسسه در راه حق، نگرشى کوتاه به زندگى پیامبر اسلام، ص 29؛ رسولى محلاتى، تاریخ انبیاء، ج 3، ص 475
برای آگاهی بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
1- نظام حقوق زن در اسلام، شهید مطهری
2- زن در آیینه جلال و جمال، آیه الله جوادی آملی
3- تفسیر المیزان، ج 4، علامه طباطبایی(ره).