خبرگزاری فارس: «موعود» آموزه مشترک ادیان شرقی و غربی است، اما هیچ یک از تحریف مصون نماندهاند. در این میان، اندیشه مهدویت در اسلام بهویژه تشیع، شفافترین صورت و سیمای «موعود» است، اما طی سالهای اخیر از سوی برخی آلایشها و آسیبها تهدید شده است.
موعودگرایی و باور به سعادت آدمی در آخرالزمان و ظهور مردی دادگستر، در اندیشههای آیینی و اساطیری همه اقوام و ملل و نیز تمامی فرق و نحل وجود دارد. موعودگرایی از جلوههای مشترک باورهای اقوام بشری است؛ ادیان ابراهیمی تا ادیان غیر ابراهیمی به نحوی با موضوع «موعود» درگیر بودهاند.
در مسیحیت فرقه «مورمونها» و جریان «مسیحیت صهیونیزم» نمونهای از موعودگراییهای فعال هستند، در ادیان شرقی نیز نمونههای متعددی از موعودگرایی دیده میشود، مثلاً در آیین هندو، موعود نجاتبخش موسوم به «کالکی» در پایان آخرین دوره زمانی از ادوار چهارگانه جهانی؛ یعنی «کالی یوگه» ظهور خواهد کرد.
پیروان آیین زرتشت هر دوره از تاریخ انتظار مصلحی را دارند که در اوستا «سوشیانت»؛ به معنای راهبر نامیده میشود و در آخرالزمان سوشیانت نهایی خواهد آمد. کلیمیان معتقدند «ماشیح» (مسیح؛ نوید بخش و نجات بخش) نجاتدهنده پایانی است. هر چه در ادیان الهی جلوتر میآییم، آموزههای موعود گرایانه و آخرالزمانی روشنتر و شفافتر هستند، در کتاب مقدس نصاری بشارتهای بیشتر و روشنتری درباره موعود آخرالزمان باقی مانده است.
در اسلام، آموزه موعودگرایی یا مهدویت نیز در دو فرقه اصلی جهان اسلام نیز به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است، به عبارت دیگر آموزه مهدویت از عصر حضور ائمه (ع) طرفدارانی داشته است و فرق کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه و… از این آموزه استفاده کردهاند و بزرگان اهل سنت نیز به این موضوع پرداخته و آثار متعددی را منتشر کردهاند.
اما این باور همواره مانند دیگر آموزههای وحیانی در معرض آسیبهایی بوده است. بهگونهای که بروز خرافه در باور موعود در ادیان پیشین موجب شده است حقیقت آن کدر و وهمآلود جلوه کند. هم اکنون شفافترین صورت و سیمای آینده موعود در اسلام و بهویژه در مکتب تشیع باقی مانده است؛ این باور موجب گردیده است جوامع اسلامی و خصوصاً شیعی گرفتار تفکرات نیستانگارانه (نهیلیستیک) نشده و درباره آینده زیست اسلامی خویش امید داشته باشند. اهمیت این باور و تأثیر آن در امیدواری جامعه اسلامی به آینده و نقش آن در انقلابات و تحولات سیاسی همواره موضوع مورد مطالعه اندیشمندان تاریخ و تمدن اسلامی و نیز پژوهشهای شرقشناسان بوده است، اما متأسفانه با این وصف در طول تاریخ تشیع شاهد بروز برخی خرافهها در باور جامعه اسلامی درباره موعود بودهایم.
در ادوار تاریخ اسلامی عدهای با بهرهمندی کاذب از این باور و معرفی خویش به عنوان موعود آخرالزمان یا مرتبط با امام مهدی، انحرافاتی در تحرکات سیاسی و حق طلبانه جامعه ایجاد کردهاند. اما در دو سده اخیر تلاش برای انحراف این باور فراتر از اغواگریهای عدهای در درون جامعه اسلامی رخ داد و با نقش آفرینی عوامل بیگانه رنگ دیگری به خود گرفت؛ به گونهای که در میان باورهای انحرافی که درباره موعود و مهدویت پدید آمده است نقش تشکیلاتی و سازمانی عوامل استعمار و صهیونیسم و نیز سایه تفکرات مدرنیت و غربیت مشهود است.
طی سالهای اخیر نیز باور به ظهور امام زمان(عج) و نحوه تعامل حضرت حجت با جامعه شیعی از سوی برخی آلایشها و آسیبها تهدید میشود. افراد بسیاری مدعی رابطه با امام زمان(عج) بوده و از طرح این ادعا برای خود بازاری تدارک دیدهاند. برخی پا را فراتر گذاشته و خود را نماینده حضرت در بین مردم جا زدهاند و عدهای در نهان و آشکار خود را شخص صاحبالزمان توصیف میکنند.
وجه مشترک تمامی این مدعیان «تقدس مآبی»، «زهد فروشی»، «غلو و درشتگویی»، «اظهارات رمز آلود و ایهام گویی» و اوصافی از این دست است، شگفت اینجا است که این اوصاف را با تفحص در گفتار و کردار مدعیان پیشین و پر سر و صدایی که از سوی استعمار حمایت میشدند نیز میتوانیم ببینیم.
وجه مشترک مریدان و پیروان این مدعیان را نیز در اوصافی همانند میتوان دید. برخی از اینان مانند رندانی هستند که از نمد همراهی با مدعیان میخواهند کلاهی برای خود دست و پا کنند و برخی دیگر مردم ساده دل و زودباوری هستند که به بازی گرفته شدهاند. این ویژگیها نیز در میان مریدان مدعیانی چون شیخیه، بابیه، ازلیه و بهائیه مشهود است.
در سالهای اخیر توجه روز افزون اقشار مختلف جامعه، بهویژه جوانان، به موضوع مهدویت و انتظار موجب رونق بازار کتابها و نشریات مرتبط با این موضوع است. پدیده یاد شده با آنکه در جای خود بسیار مبارک و امیدوارکننده است، اما بیمها و نگرانیهایی را هم در پی دارد که جا دارد با حساسیت و دقتنظر بیشتری این پدیده مورد توجه قرار گیرد. یکی از موضوعاتی که در این میان بسیار حائز اهمیت بوده و نیازمند دقت و توجه بیشتری است، پرداختن افراطی به موضوع تشرفات و ملاقات با امام زمان(ع) است. متأسفانه موضوع یاد شده این روزها دستمایه بسیاری از اشخاص، کتابها و نشریات نوظهور قرار گرفته است؛ بهگونهایکه میکوشند که با داغتر کردن فضای بحث و گفتوگو از این موضوع مخاطب بیشتری جلب کرده و بر تعداد مریدان یا تیراژ کتابها و نشریات خود بیفزایند و مستند جنجالی «ظهور نزدیک است» نمونهای از این نوع فعالیتهای انحرافی است و به همین علت آیتالله مصباح چندی پیش بر ظهور بابهای جدید دیگری هشدار داده بودند.
* ارتباط موعودگرایی انحرافی با استکبار
اما آیا ظهور تفکرات و خرافههای مدرنیستی و بتهای ذهنی غربیت در باورهای موعودگرایانه شیعی، تنها ناشی از تحرکات اجانب بوده است؟ البته چنین نیست؛ رواج این تفکرات در سرزمینهای اسلامی که بر باورهای موعودگرایانه موثر افتاد؛ اما هر چه انحراف و خرافه بیشتر میشود، طمعورزی بیگانگان بر بهره مندی از این فرصت جدیت مییابد.
سیطره مدرنیته بر مکتب شیخیه و باورمندی به رکن رابع، مکتب پلورالیستی، شاه ولیالله دهلوی در هند، نیز مکتب سیاسی ـ ضد استعماری مهدی سودانی و آموزههای پوزیتیویستی برخی علمای مصر را میتوان یک رخداد عادی و احیانا کنشگری و کنش پذیری طبیعی از اوضاع زمانه و تفکرات رو به گسترش مدرن فرض کرد اما بیگمان باید ظهور بابیت، ازلیت، بهائیت در ایران که ادامه مکتب شیخیه بودند و نیز مکاتب و فرق همزاد ایشان یعنی احمدیه در پاکستان، سیک در هندوستان و وهابیت در شبه جزیره عربستان را ناشی از نقشآفرینی اجانب و مأموریتپذیری اصحاب این فرق از سوی بیگانگان استعمارگر دانست.
این مکاتب نه تنها از منظر نظری از مدرنیته تأثیر میپذیرفتند، بلکه از سوی استعمار نیز حمایت و هدایت میشدند. در سده اخیر نیز تأثیرپذیری طبیعی از مدرنیته در میان متفکران جهان اسلام مشاهده می شد و در کنار آن مأموریتپذیری عدهای دیگر برای اجرایی کردن مدرنیت مدرن را نیز مشاهده می کنیم. ظهور مکاتب دینپیرایانه و دانشگریزانه و فرهنگستیزانه افرادی چون علی محمد باب، میرزاحسینعلی بهاءالله و احمد کسروی را باید از دسته اخیر دانست. آشنایی با ابعاد تأثیر پذیری جامعه اسلامی از مدرنیته و نیز ظهور خرافههای مدرنیستی در آموزههای موعود گرایانه میتواند نقطه عزیمتی برای جامعه اسلامی باشد تا آینده خود را بر مبنای حرکت درست به سوی موعود تنظیم کند.
* چند نمونه از مدعیان دورغین که در دهه اخیر ظهور کردهاند:
1. اندکی پس از حمله آمریکا به عراق، تعدادی از اتباع عراقی که وارد ایران شده بودند، درحالی که لباسهای بلند مشکی و شال سبز به تن داشتند، در نماز جمعه برخی شهرها همچون تهران، قم و قزوین، شعارهایی در حمایت از شخصی سر دادند که مدعی است در زمان غیبت امام زمان(عج)، نماینده ایشان بوده و مسئولیت شناسایی و آمادهسازی یاران آن حضرت را بر عهده دارد. وی از مدتی پیش، فعالیتهایی را بهویژه در کرج آغاز و با شناسایی چند تن از بانوان سادهلوح، به آنان دستور و رهنمودهای خاصی ارائه کرده است. وی در چندین شهر ایران به فعالیت پرداخته و هواداران و شاگردانی دارد؛ اما شاگردان وی ماهها موفق به دیدار او نمیشوند و تنها از راه سرشاخهها و به طور غیرمستقیم با او ارتباط پیدا میکنند. آنان به مرور و پس از گذراندن مراحل ویژه عرفانی(!) سرانجام اجازه ملاقات با سید را دریافت کرده و در نشستهای جمعی یکی از شهرها حضور مییابند.
یکی از شگردهای جذب شاگردان، این است که بانوان مذهبی را نشان کرده و با دریافت مشخصاتشان طالع آنان را دیده و برایشان به نام هر یک از چهارده معصوم (ع) ستاره و نوری را در نظر گرفته و دستورهایی را بنا بر آن ارائه میکند. این دستور در ایام و مناسبتهای مذهبی دارای رنگ و بوی بیشتری بوده و شاگردان در شبانهروز ساعتها باید به عبادت و … بپردازند. در یکی از نمازها که به نام «قائم آل محمد(عج)» شهرت دارد، توصیه شده شاگردان پس از نماز، سر بر سجده گذارده و پس از اذکار «یا الله»، «یا کریم» و «یا رب»، 351 مرتبه ذکر «الهی بحق سید» را بیان کنند؛ همچنین آنان ملزم هستند از افشای ارتباط خود با مرتبطان با سید نزد دیگران و حتی همسر خود به طور جدی پرهیز کنند. به شاگردان چنین القا شده که سید با امام زمان (عج) در ارتباط است.
2. در شهر قم نیز فردی که از چند سال پیش، مدعی ارتباط با امام زمان(عج) بود، به تدریج ادعا کرد که خودش امام زمان است! این فرد که با حفر گودالی در زیر اتاق خود در منزلش، به داخل اتاق میرفت، با مخفی شدن در داخل گودال از طریق همسر و برادر همسرش به مریدانش اعلام میکرد که «آقا» برای زیارت، طیالارض کرده است و مریدان وی با مراجعه به داخل اتاق و ندیدن وی، این ادعا را باور میکردند. این مدعی امام زمان بودن، در حالی که با مریدان خود با پای پیاده به جمکران میرفت، در کنار پل ورودی جاده جمکران مخفی شده و سپس همسر و برادر همسر وی، مدعی غیبت صغرای وی از چشم مریدان شدند. این فرد توانسته بود تعداد قابل توجهی از افراد را که مناصب نسبتاً مهمی نیز داشتند، به حلقه مریدان خود بیفزاید؛ اما پس از دستگیری وی به همراه مریدان اصلیاش و حبس آنان در زیرزمین ساختمانی در قم، مریدان این فرد از وی میخواهند با استفاده از قدرت امامت خود برای آزادی آنان کمک کند؛ اما با ناتوانی این امام زمان قلابی برای کمک به مریدانش، آنان متوجه اشتباه خود شده او را رها میکنند.
3. ماجرای پیدا شدن دستخطی از امام زمان (عج) در مساجد تهران و مسجد جمکران و انتشار آن در نشریه خورشید مکه، که جنجالهای بسیاری آفریده بود، از دیگر موضوعات قابل تأمل در این میان است. در متن دستخط تازه منسوب به امام زمان (ع) آمده است: «انا المهدی المنتظر اقمت الصلوة فی مسجدکم و اکلت ما اکلتم و دعوت لکم فادعوا لی بالفرج»؛ من مهدی منتظر در مسجد شما نماز اقامه کردم و از غذای شما خوردم و برای شما دعا کردم؛ پس شما برای فرج من دعا کنید. از نکات قابل توجهی که در این نامه به چشم میخورد، آنکه نامهای که به چاپ رسیده است، بسم الله الرحمن الرحیم ندارد؛ همچنین در آیهای که به خط آقا امام زمان نسبت داده بودند، غلطهایی نوشته شده بود.
———————————-
نویسنده: ابوالفضل عنابستانی
———————————-