خوب است بدون طولانى کردن مقدمه ، از کلیدها سخن بگوییم تا مشمول دعاى حکیمانه امام على ( ع ) شویم که فرمود : « خدایش رحمت کناد آن کس که بداند از کجا آمده ، در کجاست و به کجا رهسپار خواهد شد . »
1 هویت طلبى یک نیاز عام است که در جوانى بیشتر در ذهن آدمى شعله مى کشد ، زیرا جستجو براى شناخت کیستى و چیستى خویش است . و آدمى جایگاه و شأن حقیقى خویش را مى یابد .
در میان تقسیم بندى هویت مى توان به سه مورد اساسى اشاره کرد :
. 1 هویت باستانى و نژادى
. 2 هویت امانیستى
. 3 هویت انسانى ، اسلامى .
به کدام هویت بازگردیم ؟
1 – هویت باستانى
برخى جامعه شناسان به این نتیجه رسیده اند که گرایش به هویت باستانى و نژادى گاهى به برترى نژادى و تحقیر نژادهاى دیگرو گاهى به دیکتاتورى و گاهى به جاهلیت قومى کشیده مى شود و این بازگشتى ارتجاعى است . و نوعى وطن پرستى افراطى احمقانه و جاهلى است . بازگشت به یک نوع ناسیونالیسم بومى و بازگشت به حصارهاى تنگ نظرانه وسنت پرستى است . بازگشت به جمود قومى و قبیلگى است .
ما باید به خویشتن ( و هویتى ) بازگردیم که بر اساس احساس عمیق ارزش هاى معنوى و انسانى است . و بازگشت به آن چه مطابق روح و فطرت و استعداد ماست . در حالى که هویت باستانى ، گاهى همان کهنه گرایى ، سنگ گرایى و گذشته گرایى است .
2 البته هویت ملى و دوست داشتن کشور و وطن نشانه غیرت و اتحاد ملى و حتى گاهى برخاسته از ایمان است . پیامبر اکرم ( ص ) فرموده اند : « علم و ایمان و دین حتى اگر در ثریا هم باشد ، ایرانى به آن دست مى یابد . » 2
3 – هویت امانیستى
در نگاه اومانیسم {L= (Humanism) =L} معیار ارزش ها و روش ها ، خواسته و نیاز انسان است . بررسى کوتاهى نشان مى دهد که انسان نیازمند است که بر نیرویى خارج از خویش تکیه کند و اگر بگوییم خودت بر خودت تکیه کن مثل آن است که بگوییم یک کشتى بر خودش لنگر بیاندازد ! به همین دلیل در نقد انسان محورى گفته اند : « امانیسم یک مفهوم موهوم است .
اگر انسان بخواهد خودش را بر اساس اصالت امانیستى بسازد ، خودش را در یک نظام موهوم بشرپرستى دروغین و فانتزى استحاله کرده است .
آرى ! غرب ، « انسان » را به جاى « خدا » و « هیجان » را به جاى « ایمان » نهاده است و چنین شد که روحیه برخى جوانان از ناامیدى و بن بست و گم گشتگى هویت حکایت مى کند .
نتیجه این نگاه خودمحورانه ، این است که انسان به جاى دل سپارى به ایمان ، در جستجوى لذت فردى بیشتر و هیجان هاى ناهنجار مى باشد و حاصل این بینش ، خروج از هویت اصلى انسان و تباهى است در برخى کشورها سالانه چندین تن داروى خواب آور مصرف مى شود . و چندین جنون الکلى و بیمارى روانى دارند . از برخى کشورها سالانه هزاران خودکشى گزارش مى شود و یکى از پر فروش ترین کتاب ها شیوه خودکشى است 4 و این آمار رو به تصاعد مى باشد .
3 – هویت انسانى اسلامى
به راستى که انسان بودن و مسئولیت انسان بودن نیاز به بنیان هاى معرفتى دارد . در غیر این صورت انسان با احساسات و عادت هایش زندگى مى کند نه با انتخاب و سنجش و ارزیابى هایش .
احساس درماندگى را در برخى شعرها مى توان دید
جوانى شمع کردم که جویم زندگانى را
جوانى را تلف کردم نجستم زندگانى را
و در جاى دیگر :
چه درد است در میان جمع بودن
ولى در گوشه اى تنها نشستن
چنین افرادى به کوچه بن بست مى رسند و مصرفى براى خود نمى بینند . استعدادها راکد مى ماند و بیهودگى شکل مى گیرد .
شکل هاى پوچى را تصور کنید :
. 1 بى تفاوتى
. 2 عصیان
. 3 دم غنیمت شمردن
. 4 انتحار و خودکشى .
5 حالت چهارم شدیدترین شکل پوچى است . نمونه هاى شکل هاى چهارگانه را مى توان در رمان هاى « بیگانه و طاعون » از آلبرکامو و شکل سوم را در اشعار منسوب به خیام و شکل چهارم در آثارى چون « بوف کور » صادق هدایت به خوبى پیدا کرد .
چه باید کرد ؟
هنگامى که انسان ، هویت خود را یافت چگونه زیستن و چگونه مردن او هم مشخص مى شود . اگر کار انسان خوردن و خوابیدن و خوشى بودن باشد ، دنیا آخور و خوابگاهى بیش نیست . چنین انسانى تحمل هیچ ناگوارى را ندارد در حالى که استعدادهاى ما با خوش گذرانى تنها هماهنگ نیست . چنان که حافظ شیرین سخن سروده است :
مرا در منزل جانان چه جاى امن و عیش است
چون جرس هر دم فریاد بر مى دارد که بر بندید محلمها
پس وقتى « من » استعداد زیادترى از موجودات دیگر دارم ، کارم و هدفم بالاتر و زیادتر است .
جهت حرکت من به سوى خداوندى که بى نهایت است . کوشش و نشاط این جاست « آلپورت » روان شناس معنى گرا مى گوید : « رستگارى تنها از آن کسى است که پیوسته در پى هدف هایى باشد که سرانجام به طور کامل به دست نمى آید و آن چه به زندگى شور و شوق مى بخشد تعقیب است نه تسخیر ، راه است نه مقصد ، تلاش است نه کامیابى . » 6 البته حرکت به سوى خداوند این ویژگى را دارد که در هر گامى که انسان برمى دارد بهره اى وجود دارد و انگیزه اى براى گام بعدى به وجود مى آید از این رو آمیختگى « وصال و هجران » ، « راه و مقصد » و « تلاش و کامیابى » در مسیر الهى آمیخته است و حرکت تصاعدى را به ارمغان مى آورد . به همین جهت محبت و عشق به خداوند از عشق مجازى و زیستى جدا مى شود .
با این دید ملاک ها و ارزش متحول مى گردند . زیرا وقتى کار ما حرکت به سوى جهتى بالاتر و عالى تر شد دنیا مى شود راه که باید رفتو از دنیا باید درس و عبرت گرفت .
چنان که امام على ( ع ) مى فرماید : « الدنیا دار ممر دنیا جاى عبور است » .
و امام کاظم ( ع ) مى فرماید : « کل ما تراه عینیک فلک فیه موعظه هر آن چه چشمهایت مى بیند براى تو درسى دارد و موعظه اى » .
و امام على ( ع ) مى فرماید : « الدنیا دار بالبلاء محفوفه دنیا ، جایى است که با درد و رنج پیچیده شده » 7 زیر پاى آدم را داغ مى کنند که توقف نکند تا نماند و باتلاق نشود که مى گندد .
ساحل افتاده گفت گرچه بسى زیستم
هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم
موج زخود رفته اى تند خرامید گفت
هستم اگر مى روم گر نروم نیستم
8 با این شناخت انسان مى خواهد تمام سرمایه ها زیاد شود و همه استعدادها بارور شود . انسان کوشش مى کند که خودش زیاد شود نه ثروت و قدرت و عملش و در این روش است که مى تواند به علم و قدرت و ثروت جهت بدهد .
پذیرش رنج ها و بلاها به عنوان عاملى مثبت براى حرکت و رشد به شمار مى آید . « عسى ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم » 9 « چه بسا چیزى را مکروه و ناخوشایند بدانید اما براى شما خیر و خوبى باشد . »
شهریار گفته است :
جبین گره مکن زهر چه پیش آید
که تو ز سکه ، یک روى آن مى خوانى
به روى دیگرش نعمتى نهفته خداى
که شکر آن تا به قیامت نتوانى
انسان با درک صحیح از زندگى و حضور خداوند از بى تفاوتى نجات مى یابد تا جائى که حتى نسبت به زمین و همه جانداران احساس مسئولیت مى کند .
امام على ( ع ) : « فأنکم مسئولون حتى عن البقاع و البهایم » 10 « شما مسئولید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات . »
ارزش این مسئولیت آن است که ریشه در اعتقادها وهویت واقعى انسان یعنى هویت دینى دارد . این مسئولیت درختى است که زمینه اش شناخت ها و ریشه اش اعتقادها و بهارش بحران هاو حادثه ها و گرفتارى هایند . 11 و مسئولیت تاریخى این انسان معتقد ، متعهد و عاشق در برابر حادثه اى که تاریخ معاصر ایران اتفاق افتاده است آن است که شرایط ، کاستى ها و مشکلات را بشناسند و ایفاى نقش کنند .
انقلاب اسلامى ایران زلزله اى نه درخاورمیانه که در همه جهان ایجاد کرده است و پیام آن ایمان و اسلام است وانسان امروز گم گشته اى چنین دارد .
گر چه افرادى سودجو و فرصت طلب ، همانند لاشخورها در زلزله ها به دنبال اموال و اشیاء مصیبت دیدگان هستند و گروهى بى تفاوت به کنارى نشسته اند و گوشه عافیت مى طلبند و گروهى نیز پیوسته ایراد گرفته وعیب جویى مى کنند اما هویت انسانى اسلامى و ایرانى و ملى ما اکنون در گرو تلاش هاى علمى وعملى در این موقعیت است . پس چنین بینش عاقلانه اى را انتخاب مى کنیم که تضعیف این جنبش و جریان خیانت و توجیه مشکلات حماقت و تکمیل رسالت ماست .
پس براى اعتلاى خویش و امت و اسلام که هویت اصلى و اصیل ماست ، تا ظهور موعود ( عج ) مى کوشیم .
پى نوشت ها
. 1 بازگشت به خویشتن ، دکتر شریعتى ، صص 39 – . 2
. 37 نهج الفصاحه ، ابوالقاسم پاینده و مرتضى تنکابنى ، دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، صص 75 و 167 – . 1
. 168 براى توضیح بیشتر بنگرید به : در غرب چه مى گذرد ، چهره عریان آمریکا ، نوشته روژه کان ، ترجمه جمشید ارجمند .
. 3 مسئولیت و سازندگى , ج , 1 صص 24 – , 25 استاد على صفایى حائرى .
. 1 روان شناسى کمال ، دو آن شولتز ، ترجمه گیتى خوشدل ، صص 23 و . 2
. 43 نهج البلاغه ، کلمات قصار شمار 33 تحف العقول ، کلمات امام کاظم ( ع ) و نهج البلاغه ، خطبه ها ، شماره . 3
. 226 اقبال لاهورى .
. 2 سوره مبارکه بقره ، آیه . 2
. 216 خطبه 167 ، نهج البلاغه مفهرس ، مرحوم دشتى .
. 3 مسئولیت و زندگى ، استاد على صفائى حائرى ، ج اول ، ص . 22