در پاسخ به این سؤال باید به چند نکته اشاره کرد : اولاً ، امامان معصوم ( علیه السلام ) خود از نخستین مبارزان با غالیان بوده اند و عالمان بزرگ شیعه نیز به پیروى از سنت حسنه امامان معصوم ( علیهم السلام ) ، از غالیان دورى ورزیده و آنان را قدح و ذم مى کردند و ملعون مى شمرده اند . ثانیاً ادبیات این زیارت کاملا منطبق با ادبیات آیات قرآن مجید و روایات است که مقام خلیفهاللَّه را براى پیامبران واولیاى الهى بیان مى کند . مرحوم علامه مجلسى روایتى را از امام على ( علیه السلام ) نقل کرده اند که فرمود : H « لاتسمونا ارباباً ، قولوا فى فضلنا ما شئتم فإنکم لا تبلغوا من فضلنا کنه ما جعله اللَّه لنا و لامعشار العشر لانّا آیات اللَّه و دلائله و حجج اللَّه و خلفاوه و امناوه و وجه اللَّه و عین اللَّه و لسان اللَّه » E « ما راه « رب » و پروردگار نخوانید ولى در فضل و برترى ما هر چه مى خواهید بگویید لیکن بدانید که نه تنها به حقیقت فضائلى که خدا براى ما قرار داده است نمى رسید بلکه به اندکى از آن نیز نمى رسید زیرا ما آیات و دلایل خدا ، حجت ، خلیفه و جانشین ، امین ، وجه ، چشم و زبان او هستیم » . 1
استاد گرانقدر آیهاللَّه جوادى آملى در نفى و انکار توهم غلو و اغراق مى فرمایند : « سراسر زیارت جامعه مملو از کمالات و فضائل ائمه اطهار ( علیهم السلام ) است و زائر با نهایت احترام و ادب در آستان شان اظهار ارادت ، اخلاص ، خضوع و خشوع مى کند البته این همه ، بخشى از کمالات آن انوار پاک است وگرنه فضائل آن ذوات مقدس بیش از اینهاست . . . از این جهت در زیارت آمده است : H « موالى لا أحصى ثنائکم و لاأبلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم . . . » E .
ثانیاً مرز غلو خارج کردن آنان در مقام تعریف و تمجید از دائره عبودیت است وگرنه ثناگویى در این محدوده هرگز غلو نیست .
ثالثاً یکى از آداب زیارت این است که زائران زیارت خود را با تکبیرات صدگانه شروع کنند یعنى بعد از این که یکصدبار اعتراف به عظمت خدا کردند و او را از هر وصف و ثنایى برتر دانستند به ثناگویى اهل بیت و شمارش کمالات آنان بپردازند و . . . در ضمن آن نیز همواره اقرار مى کنند که مرز میان واجب تعالى و ممکنات را درهم نریخته و هرگز ائمه را به سرحد وجود نرسانده است بلکه اعلام مى دارند : « إلى اللَّه تدعون و علیه تدلون و به تؤمنون و . . . » . 2
غلو آن است که اگر مقامى که مخصوص خداوند است یعنى استقلال در ذات و صفات را براى پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله ) یا امامان معصوم ( علیه السلام ) قائل شویم شرک است و منهى و حرام شمرده شده است ولى اگر آن به اذن الهى دانسته شود حقیقت توحید است چنان که درباره حضرت مسیح ( علیه السلام ) قرآن مجید مى خوانیم :
« أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ » 3 « من از گل براى شما ( ( چیزى ) ) به شکل پرنده مى سازم ، آنگاه در آن مى دمم ، پس به اذن خدا پرنده اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم » .
و درباره آصف بن برخیا مى خوانیم : « قالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ » 4 « کسى که نزد او دانشى از کتاب ( ( الهى ) ) بود ، گفت : « من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى آورم » » .
هر چند از روایات معتبره شیعه چنین برمى آید که قدرت امامان معصوم ( علیه السلام ) در نظام تکوین بیش از قدرت آصف برخیا مى باشد 5
.
بسیارى از آموزه هاى دینى مفاهیم بلند زیارت جامعه کبیره را به زبانى بیان کرده و هیچ منافاتى میان ادبیات قرآن مجید و روایات با این زیارت وجود ندارد . 6
اگر انسانى به مقام ولایت و خلافت الهى نائل شود معرفت و آگاهى وى به مرز وحى و الهام رسیده و توانمندى هایش نیز در حد معجزه و کرامت خواهد شد و چون در رأس هرم کائنات قرار دارد آگاهى و توانمندى و رفتارش نیز در اوج قله خواهد بود و آنانى که خود را با ولى کامل الهى قیاس مى کنند باید بدانند که با خاندان وحى هیچگاه قابل قیاس نخواهند بود که به تعبیر زیباى امام على ( علیه السلام ) که فرمود : H « لاَ یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه و آله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً . . . » E 7 « از این امت کسى را با خاندان رسالت همپایه نتوان پنداشت و هرگز نمى توان پرورده نعمت ایشان را در رتبت آنان داشت که آل محمد ( صلى الله علیه و آله ) پایه دین و ستون یقین اند . . . حق ولایت خاص ایشان است و میراث پیامبر مخصوص آنان » .
به اجمال به برخى از ویژگى هاى امام معصوم ( علیه السلام ) در کلام امیر بیان حضرت على ( علیه السلام ) اشاره مى شود :
* H « أَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ دُونَنَا کَذِباً وَ بَغْیاً عَلَیْنَا . . . بِنَا یُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ یُسْتَجْلَى الْعَمَى » E 8 « کجایند کسانى که پنداشتند آنان دانایان علم – قرآنند ؟ به دروغ و ستمى که بر ما مى رانند ؟ خدا ما را بالا برده و آنان را فرو گذاشته ، به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته ، ما را در – حوزه عنایت خود درآورد و آنان را از آن برون کرد . راه هدایت را با راهنمایى ما مى پویند و روشنى دل هاى کور را از ما مى جویند » .
* H « وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّهُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ » E 9 « امامان از سوى خدا کار مردم را به سامان آورند و از جانب او بر مردم سرورى یافته اند . به بهشت نرود مگر کسى که آنان را بشناسد و آنان هم او را بشناسند به دوزخ نرود مگر کسى که آنان را انکار نماید و آنان نیز او را از خود ندانند » .
* H « نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَهُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُیُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّىَ سَارِقاً ، فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا » E 10 « ما چون پیراهن تن به پیامبر و نبوت نزدیکیم . ما یاران پیامبر و خزانه داران نبوت و درهاى ورود به علم و ایمان هستیم . باید که از درها به خانه ها در آیند . هر کس از درب خانه نیاید وى را دزد خوانند . در حق ایشان است آیات کریمه ایمان ( قرآن ) . آنان گنجینه هاى خداى رحمان اند . اگر زبان به سخن گشاید راست گویند و اگر خاموشى گزینند نه از آن روست که دیگران بر آنان پیشى گرفته اند . . . » .
* H « هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ لَا یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَى نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ . . . » E 11 « آنان حیات دانش و مرگ جهل اند ، حلمشان ، ظاهرشان از باطنشان و خاموشى شان از حکمت گفتارشان شما را خبر مى دهد ، با حق مخالفت نمى کنند و در آن اختلاف ندارند . ستون هاى اسلام و پناهگاه مردمند . به پایمردى ایشان حق به جایگاه خود بازگشت و باطل از جایگاه خود رانده شد و زبانش ازبن بریده گردید . . . » .
* H « هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَهُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ » E 12 « خاندان محمد ( صلى الله علیه و آله ) امینان اسرار خدایند و پناهگاه اوامر او ، و کان دانش او و مرجع حکمت و خزانه کتاب هاى او و ستیغ بلند دین او . قامت خمیده دین به پایمردى آنان راستى گرفت و لرزشش به نیروى آنان آرامش یافت » .
* H « اِنّ اللَّهَ تَبَارکَ وَ تَعالى طَهَّرَنا وَ عَصَمَنا وَ جَعَلَنا شُهداءَ عَلى خَلِقِهِ وَ حُجَجاً عَلى عِبادِهِ وَ جَعَلَنا مَعَ الْقُرآن وَ جَعَلَ الْقُرآنَ مَعنا ، لا نُفارِقَه وَلا یُفارِقُنا » E 13
« همانا خداوند تبارک و تعالى ما را از پاکیزه ساخت و از هر بدى و زشتى و پلیدى عصمت داد و ما را گواهان بر آفریدگانش و حجت ها بر بندگانش قرار داد . و ما را با قرآن و قرآن را با ما همراه ساخت که نه ما از قرآن هرگز جدایى مى گیریم و نه قرآن لحظه اى از ما جدا مى شود » .
* H « نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَهَ وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَهَ » E 14 « ما شجره نبوتیم و جایگاه فرود آمدن رسالت ، و محل آمد و شد ملائکه و معادن علم و چشمه هاى حکمت . یار و عاشق ما منتظر رحمت هاى خداوندى باشد و دشمن و کینه توز ما در انتظار قهر خداوند » .
این موارد بخشى از معرفى امامان معصوم ( علیه السلام ) در نهج البلاغه است و نیز روایات متعددى در معرفى ائمه اطهار ( علیهم السلام ) در کتاب کافى و کتاب هاى دیگر وارد شده است که موجب اطاله بحث مى گردد . 15
اگر سخنى برآمده از معصوم بوده باشد و در افق فکرى یک انسان عادى نگنجد ، نمى توان سخن معصوم را به خاطر آن شخص نادیده گرفت ، نمى توان اندیشه متعالى دینى را با اندک بهانه اى به بند کشید که شاید با آن اندیشه چنین توهمى پدید آید ، سخنان گهربار معصومان ( علیهم السلام ) و اندیشه دینى درست ، گواه آن است که هم اغراق و غلوگرایى در معرفى امامان ( علیهم السلام ) زاییده خرافات و جهل بوده و هست و هم نادیده گرفتن فضائل و ارزش هاى والاى معصومان نتیجه تعصب ورزى و بخل و حسادت مى باشد .
تشیع در طول تاریخ ، هماره با مظلومیت هاى سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى روبرو بوده است و در این راستا دشمنان اسلام براى واژگون جلوه دادن چهره آن ، عقایدى سست و خرافى بدان نسبت مى داده اند تا بدین وسیله این مذهب را در منظر توده مردم سست و بى ارزش بنمایند و در صفوف متحد و یکپارچه مسلمانان رخنه ایجاد کنند . امامان شیعه ( علیهم السلام ) با استفاده از هر فرصتى انتساب غلوکنندگان به خود و شیعه را رد مى کردند و اما دشمنان آگاه ، با مطرح کردن عقاید غلوآمیز و انتساب آن به امامان شیعه ، سعى در اجراى نقشه خود براى زشت جلوه دادن چهره ائمه ( علیهم السلام ) داشتند . به هر حال در آن زمان ها حتى تا به امروز غلو کنندگان باعث شدند تا تبلیغات وسیعى بر ضد امامان شیعه به راه بیفتد و چهره پاک آنان را غبارآلود کند . 16
در تخریب وجهه ائمه اطهار ( علیهم السلام ) ، تأثیر غلوکنندگان در تخریب وجهه اصحاب ائمه ( علیهم السلام ) ، تأثیر آنان در آلوده کردن قیام ها و شورش هاى اهل بیت و طرفداران شان ، دستاویز مخالفان شیعه در وارد کردن انواع اتهامات به عقاید شیعه و . . . را مى توان در کتاب هاى متعدد مشاهده کرد که با اندیشه به حق شیعه هیچ سازگارى ندارد و امامان شیعه و شاگردان آنان به مخالفت با آن انتساب ها پرداخته اند . اما دشمنان بیشترین سوء استفاده را از این سخنان کرده اند .
هم پیمودن راه غلو در اندیشه دینى شیعه مذموم و بلکه حرام است و هم حسادت و تعصب ورزى موجب محروم ماندن انسان ها از رهبرى و هدایت درست . و هم ترویج اندیشه برخى غلوکنندگان موجب زشت جلوه داده شدن ائمه ( علیهم السلام ) است .
البته زیارت جامعه با توجه به محتواى بى نظیر آن ، با ادبیات قرآنى و نهج البلاغه و دیگر کلام نورانى اهل بیت طاهرین ( علیه السلام ) سازگار است بلکه با دقت در زیارت جامعه و با مطالعه روایات وارد شده درباره امامان ( علیه السلام ) مى توان به توسعه فکرى در حوزه امام شناسى دست یافت .
( 1 ) بحارالانوار ، ج 26 ، ص . 6 ( 2 ) ادب فناى مقربان ، ج 1 ، ص . 82 ( 3 ) آل عمران ( 3 ) ، آیه . 49 ( 4 ) نمل ( 27 ) ، آیه . 40 ( 5 ) الانوار الساطعه فى شرح زیاره الجامعه ، شیخ جوادبن عباس کربلایى ، ج 1 ، ص . 318 ( 6 ) جهت مطالعه بیشتر آیات و روایات به تفاسیر اثرى به ویژه : نورالثقلین و البرهان ، ذیل آیات فوق مراجعه شود . ( 7 ) نهج البلاغه ، خطبه . 2 ( 8 ) نهج البلاغه ، خطبه 144 ( ترجمه دکتر شهیدى ) . ( 9 ) همان ، خطبه 152 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 10 ) همان ، خطبه 153 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 11 ) همان ، خطبه 239 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 12 ) همان ، خطبه 2 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 13 ) مستدرک نهج البلاغه ، ص . 183 ( 14 ) نهج البلاغه ، خطبه 108 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 15 ) . ک : اصول کافى ، ج 2 و 3 ، ترجمه : آیهاللَّه محمد باقر کوه کمره اى . ( 16 ) غالیان ، نعمت اللَّه صفرى ، ص
. 310
استاد گرانقدر آیهاللَّه جوادى آملى در نفى و انکار توهم غلو و اغراق مى فرمایند : « سراسر زیارت جامعه مملو از کمالات و فضائل ائمه اطهار ( علیهم السلام ) است و زائر با نهایت احترام و ادب در آستان شان اظهار ارادت ، اخلاص ، خضوع و خشوع مى کند البته این همه ، بخشى از کمالات آن انوار پاک است وگرنه فضائل آن ذوات مقدس بیش از اینهاست . . . از این جهت در زیارت آمده است : H « موالى لا أحصى ثنائکم و لاأبلغ من المدح کنهکم و من الوصف قدرکم . . . » E .
ثانیاً مرز غلو خارج کردن آنان در مقام تعریف و تمجید از دائره عبودیت است وگرنه ثناگویى در این محدوده هرگز غلو نیست .
ثالثاً یکى از آداب زیارت این است که زائران زیارت خود را با تکبیرات صدگانه شروع کنند یعنى بعد از این که یکصدبار اعتراف به عظمت خدا کردند و او را از هر وصف و ثنایى برتر دانستند به ثناگویى اهل بیت و شمارش کمالات آنان بپردازند و . . . در ضمن آن نیز همواره اقرار مى کنند که مرز میان واجب تعالى و ممکنات را درهم نریخته و هرگز ائمه را به سرحد وجود نرسانده است بلکه اعلام مى دارند : « إلى اللَّه تدعون و علیه تدلون و به تؤمنون و . . . » . 2
غلو آن است که اگر مقامى که مخصوص خداوند است یعنى استقلال در ذات و صفات را براى پیامبر اکرم ( صلى الله علیه و آله ) یا امامان معصوم ( علیه السلام ) قائل شویم شرک است و منهى و حرام شمرده شده است ولى اگر آن به اذن الهى دانسته شود حقیقت توحید است چنان که درباره حضرت مسیح ( علیه السلام ) قرآن مجید مى خوانیم :
« أَنِّى أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللَّهِ » 3 « من از گل براى شما ( ( چیزى ) ) به شکل پرنده مى سازم ، آنگاه در آن مى دمم ، پس به اذن خدا پرنده اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى بخشم و مردگان را زنده مى گردانم » .
و درباره آصف بن برخیا مى خوانیم : « قالَ الَّذِى عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ » 4 « کسى که نزد او دانشى از کتاب ( ( الهى ) ) بود ، گفت : « من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت مى آورم » » .
هر چند از روایات معتبره شیعه چنین برمى آید که قدرت امامان معصوم ( علیه السلام ) در نظام تکوین بیش از قدرت آصف برخیا مى باشد 5
.
بسیارى از آموزه هاى دینى مفاهیم بلند زیارت جامعه کبیره را به زبانى بیان کرده و هیچ منافاتى میان ادبیات قرآن مجید و روایات با این زیارت وجود ندارد . 6
اگر انسانى به مقام ولایت و خلافت الهى نائل شود معرفت و آگاهى وى به مرز وحى و الهام رسیده و توانمندى هایش نیز در حد معجزه و کرامت خواهد شد و چون در رأس هرم کائنات قرار دارد آگاهى و توانمندى و رفتارش نیز در اوج قله خواهد بود و آنانى که خود را با ولى کامل الهى قیاس مى کنند باید بدانند که با خاندان وحى هیچگاه قابل قیاس نخواهند بود که به تعبیر زیباى امام على ( علیه السلام ) که فرمود : H « لاَ یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه و آله ) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً . . . » E 7 « از این امت کسى را با خاندان رسالت همپایه نتوان پنداشت و هرگز نمى توان پرورده نعمت ایشان را در رتبت آنان داشت که آل محمد ( صلى الله علیه و آله ) پایه دین و ستون یقین اند . . . حق ولایت خاص ایشان است و میراث پیامبر مخصوص آنان » .
به اجمال به برخى از ویژگى هاى امام معصوم ( علیه السلام ) در کلام امیر بیان حضرت على ( علیه السلام ) اشاره مى شود :
* H « أَیْنَ الَّذِینَ زَعَمُوا أَنَّهُمُ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ دُونَنَا کَذِباً وَ بَغْیاً عَلَیْنَا . . . بِنَا یُسْتَعْطَى الْهُدَى وَ یُسْتَجْلَى الْعَمَى » E 8 « کجایند کسانى که پنداشتند آنان دانایان علم – قرآنند ؟ به دروغ و ستمى که بر ما مى رانند ؟ خدا ما را بالا برده و آنان را فرو گذاشته ، به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته ، ما را در – حوزه عنایت خود درآورد و آنان را از آن برون کرد . راه هدایت را با راهنمایى ما مى پویند و روشنى دل هاى کور را از ما مى جویند » .
* H « وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّهُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّهَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ » E 9 « امامان از سوى خدا کار مردم را به سامان آورند و از جانب او بر مردم سرورى یافته اند . به بهشت نرود مگر کسى که آنان را بشناسد و آنان هم او را بشناسند به دوزخ نرود مگر کسى که آنان را انکار نماید و آنان نیز او را از خود ندانند » .
* H « نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَهُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَى الْبُیُوتُ إِلَّا مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَیْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّىَ سَارِقاً ، فِیهِمْ کَرَائِمُ الْقُرْآنِ وَ هُمْ کُنُوزُ الرَّحْمَنِ إِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا وَ إِنْ صَمَتُوا لَمْ یُسْبَقُوا » E 10 « ما چون پیراهن تن به پیامبر و نبوت نزدیکیم . ما یاران پیامبر و خزانه داران نبوت و درهاى ورود به علم و ایمان هستیم . باید که از درها به خانه ها در آیند . هر کس از درب خانه نیاید وى را دزد خوانند . در حق ایشان است آیات کریمه ایمان ( قرآن ) . آنان گنجینه هاى خداى رحمان اند . اگر زبان به سخن گشاید راست گویند و اگر خاموشى گزینند نه از آن روست که دیگران بر آنان پیشى گرفته اند . . . » .
* H « هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ لَا یُخَالِفُونَ الْحَقَّ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ وَلَائِجُ الِاعْتِصَامِ بِهِمْ عَادَ الْحَقُّ إِلَى نِصَابِهِ وَ انْزَاحَ الْبَاطِلُ عَنْ مُقَامِهِ . . . » E 11 « آنان حیات دانش و مرگ جهل اند ، حلمشان ، ظاهرشان از باطنشان و خاموشى شان از حکمت گفتارشان شما را خبر مى دهد ، با حق مخالفت نمى کنند و در آن اختلاف ندارند . ستون هاى اسلام و پناهگاه مردمند . به پایمردى ایشان حق به جایگاه خود بازگشت و باطل از جایگاه خود رانده شد و زبانش ازبن بریده گردید . . . » .
* H « هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَهُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ » E 12 « خاندان محمد ( صلى الله علیه و آله ) امینان اسرار خدایند و پناهگاه اوامر او ، و کان دانش او و مرجع حکمت و خزانه کتاب هاى او و ستیغ بلند دین او . قامت خمیده دین به پایمردى آنان راستى گرفت و لرزشش به نیروى آنان آرامش یافت » .
* H « اِنّ اللَّهَ تَبَارکَ وَ تَعالى طَهَّرَنا وَ عَصَمَنا وَ جَعَلَنا شُهداءَ عَلى خَلِقِهِ وَ حُجَجاً عَلى عِبادِهِ وَ جَعَلَنا مَعَ الْقُرآن وَ جَعَلَ الْقُرآنَ مَعنا ، لا نُفارِقَه وَلا یُفارِقُنا » E 13
« همانا خداوند تبارک و تعالى ما را از پاکیزه ساخت و از هر بدى و زشتى و پلیدى عصمت داد و ما را گواهان بر آفریدگانش و حجت ها بر بندگانش قرار داد . و ما را با قرآن و قرآن را با ما همراه ساخت که نه ما از قرآن هرگز جدایى مى گیریم و نه قرآن لحظه اى از ما جدا مى شود » .
* H « نَحْنُ شَجَرَهُ النُّبُوَّهِ وَ مَحَطُّ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَهِ وَ مَعَادِنُ الْعِلْمِ وَ یَنَابِیعُ الْحُکْمِ نَاصِرُنَا وَ مُحِبُّنَا یَنْتَظِرُ الرَّحْمَهَ وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا یَنْتَظِرُ السَّطْوَهَ » E 14 « ما شجره نبوتیم و جایگاه فرود آمدن رسالت ، و محل آمد و شد ملائکه و معادن علم و چشمه هاى حکمت . یار و عاشق ما منتظر رحمت هاى خداوندى باشد و دشمن و کینه توز ما در انتظار قهر خداوند » .
این موارد بخشى از معرفى امامان معصوم ( علیه السلام ) در نهج البلاغه است و نیز روایات متعددى در معرفى ائمه اطهار ( علیهم السلام ) در کتاب کافى و کتاب هاى دیگر وارد شده است که موجب اطاله بحث مى گردد . 15
اگر سخنى برآمده از معصوم بوده باشد و در افق فکرى یک انسان عادى نگنجد ، نمى توان سخن معصوم را به خاطر آن شخص نادیده گرفت ، نمى توان اندیشه متعالى دینى را با اندک بهانه اى به بند کشید که شاید با آن اندیشه چنین توهمى پدید آید ، سخنان گهربار معصومان ( علیهم السلام ) و اندیشه دینى درست ، گواه آن است که هم اغراق و غلوگرایى در معرفى امامان ( علیهم السلام ) زاییده خرافات و جهل بوده و هست و هم نادیده گرفتن فضائل و ارزش هاى والاى معصومان نتیجه تعصب ورزى و بخل و حسادت مى باشد .
تشیع در طول تاریخ ، هماره با مظلومیت هاى سیاسى ، اجتماعى و فرهنگى روبرو بوده است و در این راستا دشمنان اسلام براى واژگون جلوه دادن چهره آن ، عقایدى سست و خرافى بدان نسبت مى داده اند تا بدین وسیله این مذهب را در منظر توده مردم سست و بى ارزش بنمایند و در صفوف متحد و یکپارچه مسلمانان رخنه ایجاد کنند . امامان شیعه ( علیهم السلام ) با استفاده از هر فرصتى انتساب غلوکنندگان به خود و شیعه را رد مى کردند و اما دشمنان آگاه ، با مطرح کردن عقاید غلوآمیز و انتساب آن به امامان شیعه ، سعى در اجراى نقشه خود براى زشت جلوه دادن چهره ائمه ( علیهم السلام ) داشتند . به هر حال در آن زمان ها حتى تا به امروز غلو کنندگان باعث شدند تا تبلیغات وسیعى بر ضد امامان شیعه به راه بیفتد و چهره پاک آنان را غبارآلود کند . 16
در تخریب وجهه ائمه اطهار ( علیهم السلام ) ، تأثیر غلوکنندگان در تخریب وجهه اصحاب ائمه ( علیهم السلام ) ، تأثیر آنان در آلوده کردن قیام ها و شورش هاى اهل بیت و طرفداران شان ، دستاویز مخالفان شیعه در وارد کردن انواع اتهامات به عقاید شیعه و . . . را مى توان در کتاب هاى متعدد مشاهده کرد که با اندیشه به حق شیعه هیچ سازگارى ندارد و امامان شیعه و شاگردان آنان به مخالفت با آن انتساب ها پرداخته اند . اما دشمنان بیشترین سوء استفاده را از این سخنان کرده اند .
هم پیمودن راه غلو در اندیشه دینى شیعه مذموم و بلکه حرام است و هم حسادت و تعصب ورزى موجب محروم ماندن انسان ها از رهبرى و هدایت درست . و هم ترویج اندیشه برخى غلوکنندگان موجب زشت جلوه داده شدن ائمه ( علیهم السلام ) است .
البته زیارت جامعه با توجه به محتواى بى نظیر آن ، با ادبیات قرآنى و نهج البلاغه و دیگر کلام نورانى اهل بیت طاهرین ( علیه السلام ) سازگار است بلکه با دقت در زیارت جامعه و با مطالعه روایات وارد شده درباره امامان ( علیه السلام ) مى توان به توسعه فکرى در حوزه امام شناسى دست یافت .
( 1 ) بحارالانوار ، ج 26 ، ص . 6 ( 2 ) ادب فناى مقربان ، ج 1 ، ص . 82 ( 3 ) آل عمران ( 3 ) ، آیه . 49 ( 4 ) نمل ( 27 ) ، آیه . 40 ( 5 ) الانوار الساطعه فى شرح زیاره الجامعه ، شیخ جوادبن عباس کربلایى ، ج 1 ، ص . 318 ( 6 ) جهت مطالعه بیشتر آیات و روایات به تفاسیر اثرى به ویژه : نورالثقلین و البرهان ، ذیل آیات فوق مراجعه شود . ( 7 ) نهج البلاغه ، خطبه . 2 ( 8 ) نهج البلاغه ، خطبه 144 ( ترجمه دکتر شهیدى ) . ( 9 ) همان ، خطبه 152 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 10 ) همان ، خطبه 153 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 11 ) همان ، خطبه 239 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 12 ) همان ، خطبه 2 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 13 ) مستدرک نهج البلاغه ، ص . 183 ( 14 ) نهج البلاغه ، خطبه 108 ( ترجمه محمد مهدى فولادوند ) . ( 15 ) . ک : اصول کافى ، ج 2 و 3 ، ترجمه : آیهاللَّه محمد باقر کوه کمره اى . ( 16 ) غالیان ، نعمت اللَّه صفرى ، ص
. 310