طلسمات

خانه » همه » مذهبی » فرقه اباضیه

فرقه اباضیه

فرقه اباضیه

اِباضيـه، يا اَباضيـه، فرقهای از خوارج منسوب به عبداللـه بن اباض تميـمي و از کهنترين فرق پيدا شده در بين مسلمانان هستند. با اين که اين فرقه در برابر اکثريت عظيم امت اسلامي گروه کوچکي بهشمار ميآيند، ولی از لحاظ تاريخي و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب داراي اهميت بسيار هستند.

819360c2 d355 4166 8bcb af6a2e7a787a - فرقه اباضیه

0018877 - فرقه اباضیه
فرقه اباضیه

 

نويسنده:محمد محسن مرداني

 

اِباضيـه، يا اَباضيـه، فرقهای از خوارج منسوب به عبداللـه بن اباض تميـمي و از کهنترين فرق پيدا شده در بين مسلمانان هستند. با اين که اين فرقه در برابر اکثريت عظيم امت اسلامي گروه کوچکي بهشمار ميآيند، ولی از لحاظ تاريخي و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب داراي اهميت بسيار هستند.
اباضیه نام فرقه ای است که بعد از جنگ صِفّين و مسأله حکميت به مخالفت خليفه وقت برخاستند و چون از طرف علی (ع ) ابوموسی اشعری و از طرف معاويه عمرو عاص به داوری معين شده بودند تا با مطالعه ٔ کتاب خدا و سنت رسول معلوم کنند که از علی و معاويه کدام يک بر حقند؛ همين که داور شام داور عراق را فريب داد و عراقيان دانستند از عمرو عاص فريب خورده اند؛ بر علی (ع ) اعتراض کردند که چرا به حکميت گردن نهاده اید و اینها خود فرقه ای شدند و بمخالفت علی پرداختند. ابتداء اين عده اهميت چندانی نداشتند ولی روز به روز بر شمار آنان افزوده شد و سرانجام در حزورا، گردآمدند. علی (ع ) با آنان جنگيد و خوارج شکست خوردند.1
اِباضيـه، يا اَباضيـه، فرقهای از خوارج منسوب به عبداللـه بن اباض تميـمي [2] و از کهن ترين فرق پيدا شده در بين مسلمانان هستند. با اين که اين فرقه در برابر اکثريت عظيم امت اسلامي (اهل سنت و تشيع) گروه کوچکي بهشمار ميآيند، ولی از لحاظ تاريخي و شناخت اعتقادات فرق و مذاهب داراي اهميت بسيار هستند.
جوامع اباضي تاکنون در انزواي نسبي به سر برده و آن چنان که بايد، شناخته نشدهاند لذا مي توان آنها را فرقه اي گمنام و يا كمتر شناخته شده ناميد.
آنچه كه از تاريخ به دست مي آيد اين است كه اباضيه در جريان حرکت خوارج در هنگام خروج از سپاه علي (ع) پديد آمدند و سپس راهي مستقل در پيش گرفتند. زمينه اين انشعاب را ابوبلال مرداس بن اُدَيـه و افکار او فراهم ساخت و اين گروه با تأثير پذيرفتن از راه و روش او، از گروههاي تندرو خوارج چون ازارقه و… کناره گرفتند. ابوبلال حلقه واسطي بود ميان جريان اصلي خوارج و گروههاي معتدل و ميانهرو. پس از شهادت امير مؤمنان علي(عليه السلام)، خوارج چند بار قيام کردند که از آن ميان قيام ابوبلال مرداس در زمان يزيدبن معاويه داراي اهميت خاصي است. وي در 58ق پس از رهايي از زندان عبيداللـه بن زياد همراه با 30 تن از ياران خود از بصره خارج شد و به اهواز يا به طور دقيق تر به آسَك[3] آمد. همراهان او در آنجا 40 تن شدند. عبيداللـه براي سرکوب ابوبلال و يارانش، اَسْلَم بن زُرعه را با 2000 تن به جنگ او فرستاد. ابوبلال پيش از آغاز جنگ خطاب به دشمنان گفت؛ چرا با ما ميجنگيد؟ ما بر زمين فسادي نکردهايم و بر کسي شمشير نکشيدهايم؛ ولي به هر حال جنگ واقع شد و 40 تن جنگجوي خارجي قواي خليفه را شکسته، وادار به فرار کردند. سال بعد عبيداللـه سپاهي ديگر مرکب از 4000 مرد جنگي به مقابله با آنان فرستاد. نبرد در يک روز جمعه در دارابجرد فارس روي داد. قواي خليفه در آغاز کاري از پيش نبردند، اما چون وقت نماز (نماز جمعه) رسيد، ابوبلال پيغام داد که مهلتي براي اقامه نماز مقرر کنند؛ اما چون خوارج به نماز برخاستند، سپاهيان دشمن بر سر آنان ريختند و همه از جمله مرداس را به قتل رساندند.4
بعد از مرگ ابوبلال خوارج به قصد جهاد در بصره گرد آمدند و به همراه نافع ابن ارزق به سمت اهواز رفتند ولي گروهي كه موافق قيام نبودند به رياست عبدالله بن اباض در بصره ماندند.[5] عبدالله ابن اباض از قبيله بني تميم يا به گفته طبري از بني صرم[6] و مردي فقيه و معتدل بود كه از همان آغاز با بعضي تندرويهاي خوارج افراطى سازگاري نداشت و از آنها كناره گرفته و را ه اعتدال و ميانه روي را درپيش گرفته بود.
از تاريخ تولد و مرگ عبدالله اطلاع دقيقي در دست نيست. عبداللـه بن اباض پايهگذار عقايد و احکام مذهب اباضي است و اباضيان از او با تکريم تمام سخن گفتهاند و در منابع اباضيه از او به عنوان امام اهل التحقيق و امام القوم و امام المسلمَين نام برده اند.از حوادث مربوط به زندگي او تقريباً اين نکته مسلم است که كه پس از قتل ابوبلال ، عبيدالله بن زياد سپاهي را براي قلع وقمع بيشتر خوارج به مكه فرستاد و خوارج از شهر دفاع كرده و سپاه شام را شكست دادند كه در دفاع خوارج از شهر مکه ابن اباض هم شرکت داشته اشت.
اباضيان در قرن هاي گذشته در پهنهاي بسيار گسترده زندگي مي كردند و گروههايي از آنان تا زمان ما باقي ماندهاند و در عمان[7]، تانزانيا(زنگبار)[8] و شمال آفريقا سکونت دارند. امروزه مذهب عموم قبايل و مردم عمان اباضي است. گرايش مردم عمان به مذهب اباضيه بايد از اوايل تشکيل فرقه و گسترش آن آغاز شده باشد. از آغاز حرکت و جنگهاي خوارج در زمان امويان، بعضي از روساي فرقه اباضيه به عمان آمدند و به نشر عقايد خود پرداختند و ياران بسياري گرد آوردند. وقتي جابر ابن زيد توسط حجاج ابن يوسف ثقفي از بصره به عمان تبعيد شد؛ اهل عمان به دعوت اباضيه پاسخ مثبت دادند. زيرا جابر خود اهل ازد است و قبيله غالب در عمان هم همين قبيله بوده است علاوه بر اين افکار معتدل و آراء رهبر اباضي يعني جابر ابن زيد نيز در اين مساله نقش مهمي داشته است.
انحلال سلسله اموي در 132ق/750م و بينظمي و ضعفي که به قدرت مرکزي راه يافته بود، به اباضيان عمان امکان داد تا آرزوي ديرينه خود را محقق سازند و شخصي را به نام جُلَنْدي (يا جُلُنْدي) بن مسعودبن جَيفربن جلندي ازدي را از ميان خود به امامت برگزيدند و او نخستين امام شناخته شده اباضي عمان بود.

فرقه هاي اباضيه
 

اباضيه هم از افتراق و انشعاب خالي نبوده و در ميان آنها فرقه هايي با گرايش هاي مخصوص به خود بوجود آمده كه ناشي از اختلافهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي بوده است. برخي از فرق اباضيه به شرح ذيل مي باشند: 9
1ـ وَهْبيه: اين فرقه از گروههاي اصلي مذهب اباضي است و بخش عمده اباضيان به اين شاخه تعلق دارند.
2ـ ابراهيميه: فرقهاي منسوب به ابراهيم نامي از مردم مدينه بود. منشأ پيدايش اين گروه، فتوايي بود که ابراهيم در جواز فروش کنيزان مسلمان به کفار (غير اباضيان) صادر کرد و در مورد کنيزي از خود نيز چنين کرد. در اين وقت يکي از اتباع او به نام ميمون بر او اعتراض کرد و اين کار را جايز ندانست، ابراهيم به آيه «… اَحَلَّ اللـهُ الْبَيعَ »[10] استناد کرده گفت: خداوند خريد و فروش را حلال کرده است .لکن استدلال ابراهيم، ميمون را متقاعد نکرد و او از ابراهيم برائت جست.
3ـ ميمونيه: پس از برائت ميمون از ابراهيم اين فرقه بوجود آمد.
4 ـ حفصيه: اينان پيروان حفص بن ابي المِقدام بودند که به گفته امام فخر رازي کنيه وي ابوجعفر بود حفصيه ايمان را تنها بر پايه معرفت خداوند تعالي استوار ميدانند.
5 ـ حارثيه : از اصحاب حارث اباضي كه در مسأله قدر بر مذهب معتزله هستند.
6ـ يزيديه: از اتباع يزيد بن انيس كه اعتقاد داشتند در آخرالزمان اسلام نسخ مي شود و پيامبري از عجم خواهد آمد.

پي نوشت :
 

[1] سبحانی ، جعفر ، البحوث فی الملل و النحل ، قم ، موسسه نشر اسلامی ، 1415، چاپ دوم ، ج 5 ، ص 69 با اندکی تغییر
2. دهخدا ، علی اکبر ، لغتنامه دهخدا تهران ، انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول ، 1372 ، ج 1 ، ص 221
3. آسک شهري از نواحی اهواز نزدیک ارجان . بین ارجان و رامهرمز که با شیراز شصت فرسخ فاصله دارد .همان ، ج 1 ، ص 95
4. الطبري ،محمد بن جرير ، تاريخ الامم و الملوك ، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات ، بيروت ، 1879 م ، ج 4 ص 231 و 232 و مبرد، محمدبن يزيد، الکامل، مکتبه المعارف ، بيروت.
5. الطبري، همان ، ج 4 ص 438 .
6. الطبري، همان .
7. سلطان نشين عمان کشوری پادشاهی است در شرق شبه جزيره عربستان. پايتخت آن مسقط است. اين کشور در جنوب خليج فارس قرار دارد.
8. زَنگِبار نام يکی از جزاير مهم و پايتخت دولت فدرال زنگبار است اين سرزمين در سال ۱۹۶۳ با تانگانيکا متحد شد و دولت جديدی بنام جمهوری فدرال تان+زان= تانزانيا را تأسيس کرد.
9. شهرستاني ، محمد بن عبد الكريم بن أبي بكر أحمد ، الملل والنحل ، دار النشر: دار المعرفة – بيروت – 1404، تحقيق: محمد سيد كيلاني ، ج 1 ، ص 135 و بغدادي ، عبد القاهر بن طاهر بن محمد. الفرق بين الفرق وبيان الفرقة الناجية، دار النشر: دار الآفاق الجديدة – بيروت – 1977، چاپ دوم ج 1 ص18.
10. بقره/275.
 

منبع:پژوهشگاه باقر علوم
ارسال توسط کاربر محترم:j133719

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد