خانه » همه » مذهبی » زن در قرآن

زن در قرآن

[کامل از کد34181] بى شک مخاطب واقعى تمامى آیات قرآن کریم همگى زنان و مردان هستند. اما به اقتضاى شخصیت هر یک از آنان مشاهده مى شود که احکامى خاص نسبت به مردان و زنان در امورى از قبیل، حقوق، تکالیف، حجاب، ارتباط با مردان، خانواده، ازدواج و مباحثى از این قبیل در بیش از حدود دویست آیه از قرآن کریم آمده است. این آیات را مى توان به طور کلى در موارد زیر دسته بندى کرد. 1- ماهیت زن در قرآن: در آیات بسیارى به ماهیت زن تصریح شده و به عدم تفاوت زن و مرد از آن حیث که انسان هستند گوشزد شده است (انسان، 1 – اعراف، 189). 2- عقل و ایمان زن در قرآن: قرآن کریم، زن را انسانى مى داند با همه ویژگى هاى انسانى و همه ى استعدادها و نیروهایى که لازمه انسان بودن است. در قرآن آیه اى وجود ندارد که در موضوع عقل و ایمان، مردها را بر زنان یا بالعکس ترجیح دهد، بلکه زن و مرد در مدارج تکامل که جز با خردورزى عمیق، امکان ندارد مساوى و هم سطح معرفى شده اند (حجرات، آیه 13). 3- حقوق زن در قرآن: از مواردى که در قرآن کریم به تفصیل درباره آن آیاتى وارد شده است، احکام فقهى، تکالیف و حقوق زن است. در این آیات برخى از تکالیف به دوش زنان گذاشته شده یا از دوش آنان برداشته شده است. در این باره دو نکته شایان توجه است: الف) خداوند متعال به اقتضاى جنسیت زن، احکامى را براى آنان مقرر کرده است تا در پرتو آن بتوانند در آسودگى خاطر و به آسانى زندگى کنند، چنان که با وضع احکام حیض معافیت هایى براى آنان قایل شده است که هم حافظ کرامت معنوى زن است و هم از لحاظ مادى، مانع هرگونه آزار دیدن آنان مى شود. ب ) برداشتن برخى از تکالیف از دوش زن، مانند سرپرستى و… به منزله فروکاستن شخصیت زن نیست بلکه براى حفظ عزت، حرمت و عفت زن است. [پایان کد انتخابی][کامل از کد34244] زن به عنوان نیمى از بشریت در هر مقطع از تاریخ و در هر جامعه اى از جوامع انسانى و نیز به عنوان مادر و یا همسر و همراه و شریک شیرینى ها و تلخى هاى زندگى، همواره با دو نگاه از سوى مردان روبرو بوده است. نگاهى از سر شیفتگى، احترام، تکریم و تمنّا و نگاهى از روى خصومت، فرودستى، بدبینى و تحقیر. واقعیت این است که زن در بیشتر جوامع انسانى از حقوق انسانى خود بهره نبرده است. اما در کنار این واقعیت این حقیقت قابل انکار نیست که مصلحان الهى آنجا که به انسان اندیشیده و در جهت کاستن رنج هاى او گام برداشته اند، هرگز نخواسته اند میان زنان و مردان تمایزى قایل شوند و مردسالار یا زن سالار باشد. مؤید این نکته مقایسه وضع زنان در دوران جاهلیت و پس از ظهور اسلام است. گاه در متون دینى تمایزهایى بین حقوق زن و مرد دیده مى شود که این شبهه را به ذهن مى اندازد که امتیازات مردان بیش از زنان است و ارزشهاى وجودى آنان فراتر از زنان است. این پرسش ها و شبهات از دغدغه هاى معارف دینى است که باید به آنها پاسخ داده شود. در این نوشتار با توجه به محتواى پرسش به اختصار به نگاه اسلام به زن در چند بعد مى پردازیم: * یگانگى ماهوى زن و مرد اندیشه اى قرآنى است که از آیات الهى به روشنى به دست مى آید زن در نگاه قرآن، در بعد روحى و جسمى از همان گوهرى آفریده شده که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در گوهر و ماهیت یکسانند. آیات متعددى به صراحت به این حقیقت اشاره دارد. یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً کثیرا و نساءاى مردم، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را نیز از او آفرید و از آن دو مردان و زنان بسیارى پراکنده کرد، پروا دارید(نساء، آیه 1). هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها لیسکن الیهااوست آن کس که شما را از نفس واحدى آفرید و جفت وى را از آن پدید آورد تا بدان آرام گیرد(اعراف، آیه 189). * اوج گرایى و تکامل زن: زن در تفکر قرآنى، همپاى مرد، تکامل پذیر است و در پرتو شناخت و عمل مى تواند سیر تکاملى داشته باشد. قرآن کریم هرگاه از کمالات و ارزش هاى والایى که انسان به آن ها مى رسد، سخن مى گوید، زنان را همدوش مردان قرار مى دهد(احزاب، 35 – آل عمران، 195 – نساء، 124). * عقل زن: قرآن کریم، زن را انسانى مى داند با همه ویژگى هاى انسانى و همه استعدادها و نیروهایى که لازمه انسان بودن است. در قرآن کمى و کاستى عقل زن مطرح نشده است، بلکه زن و مرد در مدارج تکامل که جز با خردورزى عمیق امکان ندارد مساوى و هم سطح معرفى شده اند. با این وجود در برخى منابع، تعبیرهایى آمده است که بیانگر کمبود عقل زن نسبت به مرد است. اگرچه بررسى هر یک از این تعابیر جایگاه خودش را مى طلبد ولى نکاتى شایان توجه است. 1- نقص عقل به بسیارى از انسان هاى دیگر نیز نسبت داده شده است. در سخنى حضرت على(ع) مى فرمایند: اعجاب المرء بنفسه دلیل على ضعف عقلهخودبینى شخصى، نشانه ضعف و کمى و نقصان خرد اوست. در این حدیث و احادیث دیگرى، مواردى چون؛ خودبینى، شهوت، تابع هواى نفس بودن و… از عوامل نقص عقل شمرده شده است. بنابراین شاید نسبت نقص عقل به زنان در احادیثى از همین دست باشد و منظور از آن وجود عواملى عارضى به ویژه در آن زمان بوده که باعث نقصان عقلشان شمرده شده است. این عوامل چون ذاتى و در سرشت زن نیستند با تربیت و تهذیب قابل زدایش اند. 2- حدیث نقص عقل شاید به وزن عقل زن و مرد اشاره داشته باشد که این خود باعث تفاوت هایى در نوع و سطح برخى از ادراکات مى شود. 3- حدیث یا احادیثى اگر مشتمل بر اصلى بود، پس از بررسى صحت سند و نبودن مخالف از روایات و آیات قابل پذیرش است. چه بسا پس از کارشناسى فقیهانه، روشن مى شود که این احادیث با احادیث دیگر تقیید یا تخصیص خورده است. مثلاً در مورد روایاتى که از مشورت با زنان نهى مى کند. برخى از آنان امکان دارد از نظر سند ضعیف باشند. به اصطلاح علم درایه مرفوعه و مرسله باشند و برخى از آنان، گرچه به صورت کلى از مشورت با زنان منع کرده است ولى مراد مصداق خاصى است که در آن زمان بوده. روایاتى که از زبان حضرت امیرالمؤمنین درباره مشورت نکردن با زنان نقل شده، اشاره به زنى دارد که بر ضد حکومت قیام کرد و جنگ جمل را به راه انداخت. بعضى از روایاتى که از مشورت با زنان منع کرده، مراد مشورت در همه کارها نیست، بلکه مشورت در کارهایى است که مى بایست مخفى بماند وافشا نشود؛ زیرا معمولاً اگر سخنى به زن گفته شد، براى دیگران نقل مى کند. مانند این حدیث: النساء لایشاورن فى النجوىدر راز با زنان مشورت نمى شود(کافى، ج 5، ص 518). در برخى از روایات نهى از مشورت با زن براى آن است که عواطف و احساسات در زن ها قوى است و گاهى به هنگام مشورت، عاطفه و احساس بر آنان چیره شده که باید با تعقل و تدبر با این موارد برخورد شود. شاید در روایاتى که اشاره دارد پیامبر اکرم پیش از رفتن به جنگ با همسران خود مشورت مى کرد، پس با آن مخالفت مى کرد از این گروه باشد. از مطالب گذشته روشن شد که مشورت به طور کلى با زنان منع نشده است، چنان که در روایتى از امیرالمؤمنین(ع) مشخص شده است که با چه زنانى مى توان مشورت کرد ایاک و مشاورة النساء الا من جرّبت بکمال عقلهابا زنانى که کمال عقل آن را تجربه کرده اى مشورت کن(کراجکى، کنزالفوائد، قم، مکتبة المصطفوى، ص 177). همچنین از آیات قرآن استفاده مى شود مشورت در امور خانواده و فرزندان با زنان که تجربه مناسب در آن زمینه دارند امرى پسندیده است فان ارادا فصالاً عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما(بقره، آیه 233). * حقوق و تکالیف زن: در قرآن به تفصیل درباره آن آیاتى وارد شده است و مفسران و محققان درباره آن به تفصیل سخن گفته اند؛ ازاین رو از بررسى یکایک آن احکام صرف نظر کرده و به تذکر دو نکته مهم بسنده مى کنیم. 1- بیشتر غربى ها و به تبع آنان دگراندیشان، بین زن و مرد مسأله مساوات را مطرح مى کنند و هر دو را به تمام صحنه ها، جنگ، سیاست و… مى کشانند. اما اسلام در مقابل، عدالت میان زن و مرد را پیشنهاد مى کند و با مساوات به مخالفت برمى خیزد، زیرا چه بسا که مساوات بر ضد عدالت باشد و بسا که با سرشت آنان ناهماهنگ باشد. 2- ملاک هاى کمى در کار نظام سازى و برنامه ریزى همیشه اشاره به ملاک هاى ارزشى ندارد، چنان که در نظام طبیعى فزونى حجم خاک دلیلى بر ارزش آن از انواع نایاب نیست. در نظام قانون گذارى و ساماندهى امور اجتماعى نیز میان حجم و ارقام و عناصر مادى یک پدیده با ارزش گذارى کیفى آن نسبت هاى مساوى رعایت نمى شود، چه بسا صدها ساعت کار کارگر به منزله یک ساعت وقت کارشناس مجرب ارزش گذارى مادى شود ولى این تفاوت نشانه ارزش ذاتى کارشناس نیست. در سیستم قانون گذارى و تنظیم روابط طولى و عرضى جامعه انسان نیز، کثرت ها و تقدم ها، نشانه ارزش گذارى مطلق نیست، بنابراین اگر میراث زن کمتر از مرد دانسته شده یا شهادت دو زن برابر با شهادت و گواهى یک مرد به حساب آمده و… به این معنا نیست که قرآن خواسته است با این گونه ارقام و اعداد مرد را ارجمند و زن را کوچک شمارد، بلکه این امور تعیین کننده مناسبات و شرایط اجتماعى زن و مرد است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد