طلسمات

خانه » همه » مذهبی » خودسازى یکباره

خودسازى یکباره

جانى که طعم تلخ گناه را نچشیده، از صفا و نورانیت فطرى برخودار است؛ آماده انجام هر نوع نیکى و خیر است و خود به خود به سوى کمال و صلاح جذب مى شود. قلبى که مورد هجوم لشکریان شیطان قرار نگرفته و به تسخیر اهریمن زشتى و آلودگى در نیامده به راحتى از گناه و پلشتى کناره مى گیرد و حریم بندگى حق را حفظ مى کند. عبور از خط قرمز عصیان و مزه مزه کردن گناه و راه دادن شیطان به حرم الهى، موجب مى شود که ترک گناه و فاصله گرفتن از آلودگى ها، سخت و دشوار گردد. همه سعى شیطان این است که ارتکاب گناه را کوچک و بى اهمیت جلوه دهد تا راه نفوذ خود را به حریم پاک قلب بیابد و سراسر قلب را به تصرف خود در آورند.امیرمؤنان علیه السلام مى فرماید: «تَرکُ الخَطیئة اَیسَر مِن طَلَب التُّوبة و کَم مِن شَهوة ساعَة اُرثت حُزنا طَویلاً…»[1] ؛ «گناه نکردن از درخواست توبه آسان تر است، چه بسا لحظه اى شهوت، اندوهى طولانى به دنبال آورد…».

ترک یکباره گناهان
ابوبصیر که از یاران حضرت صادق علیه السلام است مى گوید:
«یکى از کارگزاران و عمال سلطان در کوفه، همسایه من بود، دارایى و ثروت فراوانى را از راه حرام گردآورده بود و خانه اش کانون هرگونه آلودگى و فساد بود. تحمل چنین همسایه اى براى من عذاب آور بود. بارها زبان به نصیحت او گشودم و از سر صدق و دلسوزى او را اندرز دادم ولى دم گرم من در آهن سرد او اثرى نداشت. با همه ناامیدى یک روز در این باره زیاد اصرار کردم و خواهش را از حد گذراندم. او به من گفت: مى دانم در چنگال نفس اسیرم و در دام شیطان افتاده ام ولى عصیان و گناه عادت من شده و نمى توانم آن را ترک کنم. مى دانم بیمارم ولى راه درمان و نجات را نمى دانم. از تو مى خواهم که اگر به محضر پرفیض طبیب روح و امام نور، حضرت صادق علیه السلامرسیدى، احوال زار مرا بر او عرضه بدارى، شاید در کار من فرجى شود».
ابوبصیر مى گوید: «سخنان آن مرد مرا متأثر کرد و پیوسته به یاد حرف هاى او بودم. زمانى در مدینه، آفتاب جمال امام صادق علیه السلام را زیارت کردم و قصه غصه همسایه ام را شرح دادم».
حضرت علیه السلام فرمود: «وقتى به کوفه برگشتى آن مرد به دیدنت مى آید، به او بگو که جعفربن محمد علیه السلام مى گوید: «اُخرُج ممَّا أَنتَ فِیه و أنَا أَضمَنُ لک الجنَّة»؛ «از ذلت گناه بیرون آى تا من بهشت را برایت ضامن شوم».
ابوبصیر مى گوید: «به کوفه برگشتم، مردم به دیدنم آمدند و در بین آنها همسایه ام نیز بود. وقتى خواست برود با اشاره به او فهماندم که با او کار دارم. هنگامى که منزل خلوت شد به او گفتم: من احوال تو را به حضرت صادق علیه السلام گفتم و آن حضرت علیه السلام به تو سلام رساند و در مقابل رهایى از بند گناه، بهشت را براى تو ضمانت کرد».
این جمله کوتاه طوفانى در دل آن مرد بر پا کرد و چون تیرى بر قلب او نشست با صداى بلند شروع به گریستن کرد و پرسید: «تو را به خدا سوگند آیا جعفربن محمد علیه السلام چنین گفت؟ قسم خوردم که این، عین سخن آن امام همام است. گفت: همین سخن مرا کافى است. این جمله را گفت و رفت. چند روزى از او بى خبر بودم. یک روز پیغام فرستاد که با تو کارى دارم. به منزلش رفتم. از پشت در مرا صدا زد و گفت: اى ابوبصیر! من به سفارش حضرت صادق علیه السلام عمل کردم و به یکباره از ورطه گناه بیرون آمدم از همه گناهان دست شستم. همه اموال حرام و حتّى لباس هایم را به صاحبانش برگرداندم و الآن لباسى بر تن ندارم و لخت و برهنه پشت در ایستاده ام».
ابوبصیر مى گوید: «از توبه و انقلاب روحى آن مرد خوشحال شدم و از نفوذ سخن امام صادق علیه السلام غرق شگفتى شدم. به منزل رفتم و مقدارى لباس و غذا براى او تهیه کردم و برایش بردم. پس از مدتى دوباره مرا خواست. به منزلش رفتم دیدم بیمار است. تا مدتى بیمار بود و من پیوسته از او پرستارى و مراقبت مى کردم ولى بى فایده بود یک روز حالش وخیم شد و در آستانه مرگ قرار گرفت. بر بالینش نشستم و او در حال جان دادن بود، ناگهان به هوش آمد و گفت: اى ابوبصیر! حضرت صادق علیه السلام به وعده اش وفا کرد. این را گفت و جان سپرد. ابوبصیر مى گوید: مدتى گذشت و من عازم سفر حج شدم و به محضرت امام علیه السلام شرفیاب گشتم. یک قدمم در دالان منزل آن حضرت علیه السلامو قدم دیگرم در صحن خانه بود که حضرت علیه السلام فرمود: اى ابوبصیر! ما به وعده ضمانت خود در مورد همسایه ات وفا کردیم»[2] .
این نمونه و موارد فراوان دیگر ثابت مى کند که پیمودن این راه و مغلوب ساختن نفس وسوسه گر و انقلاب درونى براى پاکسازى دل از همه بدى ها و زشتى ها براى ما نیز امکان پذیر است. دعوت مردان الهى به این برنامه و سفارش مؤد آنها دلیل بر عملى بودن و امکان پذیر بودن آن است.
امیرمؤنان علیه السلام بزرگ اسوه تهذیب و خودسازى مى فرماید: «غَالِبوا أنفُسَکُم عَلى تَرک العَادَات و جَاهِدوا أهوَائَکُم تَملِکُوهَا»[3] ؛ «براى رهایى از عادت ها بر نفس خود چیره شوید و با خواسته ها و میل ها مبارزه کنید تا مهار نفس را به دست گیرید».
ترک عادت هاى زشت و ناروا از منظر بزرگان دین و پیشوایان معصوم علیهم السلام شاخه اى از عبادت و زمینه قرب به بارگاه ربوبى است.
امیرمؤنان علیه السلام در سخنى زرین، ترک عادت را برترین عبادت شمرده است: «أفضلُ العِبَادَة تَرک العَادة».[4]
سنگینى ترک یکباره گناه و گران بودن کناره گرفتن ناگهانى از عادت هاى زشت نباید انسان را به هراس اندازد و در عزم و اراده او سستى و خلل وارد سازد، چون در این پیکار بى امان و نبرد سخت، امدادهاى الهى و نصرت پروردگار، یار و پشتیبان ما است و خداوند به مجاهدان جبهه مبارزه با نفس و رزمندگان صحنه ستیز با آلودگى ها وعده نصرت و هدایت داده است:
«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

ترک تدریجى گناه
هر چند ترک ناگهانى و دفعى گناه و عادات مذموم موفقیت بزرگى در راه خودسازى است ولى نیازمند اراده اى پولادین و شرایط و زمینه هاى مناسب است و به همین دلیل عده کمى موفق به انجام آن مى شوند. راهى که براى همگان امکان پذیر است و درصد پیروزى و موفقیت آن بالا است، ترک تدریجى و آهسته گناهان است. نفسى که سال ها به گناه عادت کرده و روزگارى با آن انس داشته، از ترک ناگهانى آن دچار ترس و اضطراب مى گردد و این کار براى او بس سخت و دشوار است. ولى اگر از برخى گناهان شروع کنیم و به تدریج و با رفق و مدارا میزان ارتکاب آن را کاهش دهیم تا به کلى آن را کنار بگذاریم و همین عمل را نسبت به گناهان دیگر تکرار کنیم درمى یابیم که با ترک هر گناهى دریچه اى از نور و صفا به شبستان قلب ما گشوده شده و به همان میزان از سرکشى نفس و وسوسه شیطان کاسته شده است. با رفتن هر شیطانى، فرشته اى جاى آن را مى گیرد و با زدودن هر نقطه سیاهى از صفحه دل، روشنایى و نورانیت جایگزین مى گردد. البته در طول این مدت باید مراقب بود که گناهان ترک شده دوباره تکرار نشود و دشمن رانده شده از در دوباره از پنجره وارد نشود. جهادگر جبهه مبارزه با نفس باید پیوسته گوش به زنگ و هوشیار باشد و لحظه اى از دشمن غافل نشود. باید نیروى خود را با امکانات دشمن بسنجد، به تقویت نیروى خویش بپردازد و از همه نیروها و فرصت ها براى غلبه و پیروزى بر دشمن استفاده کند.[5]
براى موفقیت در این مسیر دورى از دو زمینه بسیار کارساز است؛
1. دورى از دوستى ناباب!
بدون شک انسان موجودى اثرپذیر است و ارتباط و رفاقت و دوستى، خواسته یا ناخواسته در او تأثیر مى کند. دوستان خوب و شایسته، انسان را به سوى زیبایى ها و کمال و رشد سوق مى دهند و انسان را با کردار خوب و مکارم اخلاق مأنوس مى سازند. دوست خوب از نعمت هاى بزرگ خداوند است ولى دوست بد، عامل انحطاط و سقوط و بدبختى است و موجب دور شدن از هر نوع فضیلت و رشد است. اگر همنشین انسان آلوده و گناهکار باشد، نه تنها زشتى و قبح گناه را در نزد انسان مى شکند بلکه آن را زیبا و موجّه جلوه مى دهد.
از دیدگاه قرآن ثمره دوستى با نااهلان و آلودگان، تأسف و حسرت شدید در قیامت و دورى یاد خداوند است:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً. یا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً. لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِى وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاْءِنْسانِ خَذُولاً»[6] ؛ «به یادآور روزى که ستمکار دست به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش! با رسول راهى برگزیده بودم. واى بر من کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت بعد از آن که یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همواره خوارکننده انسان بوده است».
دوستان ناباب و گمراه طناب رفتن به جهنم و سقوط در منجلاب هر گونه آلودگى و فساد مى باشند. اهمیت رفاقت و دوستى تا بدانجا است که انسان حتّى در عقیده و دین با دوستش هماهنگ و هم مسلک مى گردد: «ألمَرءُ على دِین خَلیلِه، فَلیَنظُر أحَدُکُم من یخَالِل»[7] ؛ «انسان بر دین دوستش مى باشد، پس هر کس باید بنگرد با چه کسى دوست است».
امیرمؤنان علیه السلام که دلسوز بشریت و آشناى به فراز و نشیب تهذیب و خودسازى است، اینگونه به ما اعلام خطر کرده است: «إیَّاکَ و مَعَاشَرة الاشرَار فَانَّهُم کالنَّارِ مُباشرتهَا تحرق»[8] ؛ «از دوستى با بدان و اشرار بپرهیز، زیرا آنان همانند آتشند و هر کس به آنها نزدیک شود خواهد سوخت».
2. فاصله گرفتن از لغزشگاه ها
حواس انسان به منزله دریچه هاى ورودى قلب انسان مى باشد و هر چه از این دریچه ها وارد شود، در درون دل براى خود جایى مى یابد و در آنجا منزل مى کند. پاک کردن چیزى که بر قلب انسان نقش بسته و بیرون راندن چنین مهمان ناخوانده اى کارى بس سخت و دشوار است. پس بهتر است از اول فیلترى بر دریچه قلب و حواس خود نصب کنیم و بر در دل نگهبانى بگماریم تا هیچ چیز بدون اجازه و خودسر وارد حریم کبریایى قلب نگردد.
امام صادق علیه السلاممى فرماید: «أَلقَلبُ حرمُ اللَّه فَلاتَسکُن حَرَم اللَّه غَیر اللَّه»[9] ؛ «دل حرم خداست، پس غیرخدا را در آن راه مده».
نگهدارى چشم و گوش از مناظر شهوت انگیز و شرکت نکردن در مراسم و مجالسى که شهوت را به هیجان مى آورد و ارتباط نداشتن با افرادى که ترویج کننده این گونه مفاسد مى باشند از ضروریات تهذیب نفس و خودسازى است. حرام بودن شرکت در مجالس گناه مثل مجلس قمار و شراب و نگاه به نامحرم و خلوت کردن با او و نگاه به فیلم هاى مبتذل و دیدن صحنه هاى غیراخلاقى همگى در راستاى دور کردن انسان از لغزش ها و جلوگیرى از در غلطیدن او به دام امیال افسار گسیخته و خواهش هاى فضیلت سوز است و تشریع حجاب و منع نگاه به نامحرم دقیقا در همین راستا است. خواسته اسلام فراهم شدن محیط و اجتماع براى تهذیب نفس و رشد و تعالى روحى است و چنین زمینه اى جز با دورى و برکنار بودن از عوامل انحراف و گناه و آلودگى مهیا نمى گردد.[10]
طبیب جان، امیرمؤنان علیه السلام در سخنى جانبخش مى فرماید: «إِذَا أَبصَرَت العَین الشَّهوَة عُمى القَلبُ عَن العَاقِبَة»[11] ؛ «هنگامى که چشم شهوت را ببیند، قلب از عاقبت اندیشى کور مى گردد».
مسئله اجتناب از امورى که انسان را به لغزش و سقوط مى کشاند به اندازه اى حیاتى و حساس است که امیرمؤنان علیه السلام در سخنى دلنواز مى فرماید: «مَن کَثُرَ فِکره فِى المَعَاصِى دَعَتهُ إِلَیهَا»[12] ؛ «فکر زیاد در گناه، انسان را به آن ترغیب مى کند».
پاورقی:
1- کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 451.
2- برگرفته از: شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، قم: هجرت، چاپ 14، تابستان 80، ج 2، ص 247.
3- تصنیف غررالحکم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1378، ص 243، ح 4934.
4- همان، ص 199، ح 3947.
5- نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 93.
6- فرقان 25، آیات 29-27.
7- محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1362، ج 5، ص 297، ح 10221.
8- تصنیف غررالحکم، ص 431، ح 9821.
9- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 25، ح 27.
10- نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 101.
11- تصنیف غررالحکم، ص 305، ح 6978.
12- تصنیف غررالحکم، ص 186، ح 3543.

خودسازى یکباره

جانى که طعم تلخ گناه را نچشیده، از صفا و نورانیت فطرى برخودار است؛ آماده انجام هر نوع نیکى و خیر است و خود به خود به سوى کمال و صلاح جذب مى شود. قلبى که مورد هجوم لشکریان شیطان قرار نگرفته و به تسخیر اهریمن زشتى و آلودگى در نیامده به راحتى از گناه و پلشتى کناره مى گیرد و حریم بندگى حق را حفظ مى کند. عبور از خط قرمز عصیان و مزه مزه کردن گناه و راه دادن شیطان به حرم الهى، موجب مى شود که ترک گناه و فاصله گرفتن از آلودگى ها، سخت و دشوار گردد. همه سعى شیطان این است که ارتکاب گناه را کوچک و بى اهمیت جلوه دهد تا راه نفوذ خود را به حریم پاک قلب بیابد و سراسر قلب را به تصرف خود در آورند.امیرمؤنان علیه السلام مى فرماید: «تَرکُ الخَطیئة اَیسَر مِن طَلَب التُّوبة و کَم مِن شَهوة ساعَة اُرثت حُزنا طَویلاً…»[1] ؛ «گناه نکردن از درخواست توبه آسان تر است، چه بسا لحظه اى شهوت، اندوهى طولانى به دنبال آورد…».

ترک یکباره گناهان
ابوبصیر که از یاران حضرت صادق علیه السلام است مى گوید:
«یکى از کارگزاران و عمال سلطان در کوفه، همسایه من بود، دارایى و ثروت فراوانى را از راه حرام گردآورده بود و خانه اش کانون هرگونه آلودگى و فساد بود. تحمل چنین همسایه اى براى من عذاب آور بود. بارها زبان به نصیحت او گشودم و از سر صدق و دلسوزى او را اندرز دادم ولى دم گرم من در آهن سرد او اثرى نداشت. با همه ناامیدى یک روز در این باره زیاد اصرار کردم و خواهش را از حد گذراندم. او به من گفت: مى دانم در چنگال نفس اسیرم و در دام شیطان افتاده ام ولى عصیان و گناه عادت من شده و نمى توانم آن را ترک کنم. مى دانم بیمارم ولى راه درمان و نجات را نمى دانم. از تو مى خواهم که اگر به محضر پرفیض طبیب روح و امام نور، حضرت صادق علیه السلامرسیدى، احوال زار مرا بر او عرضه بدارى، شاید در کار من فرجى شود».
ابوبصیر مى گوید: «سخنان آن مرد مرا متأثر کرد و پیوسته به یاد حرف هاى او بودم. زمانى در مدینه، آفتاب جمال امام صادق علیه السلام را زیارت کردم و قصه غصه همسایه ام را شرح دادم».
حضرت علیه السلام فرمود: «وقتى به کوفه برگشتى آن مرد به دیدنت مى آید، به او بگو که جعفربن محمد علیه السلام مى گوید: «اُخرُج ممَّا أَنتَ فِیه و أنَا أَضمَنُ لک الجنَّة»؛ «از ذلت گناه بیرون آى تا من بهشت را برایت ضامن شوم».
ابوبصیر مى گوید: «به کوفه برگشتم، مردم به دیدنم آمدند و در بین آنها همسایه ام نیز بود. وقتى خواست برود با اشاره به او فهماندم که با او کار دارم. هنگامى که منزل خلوت شد به او گفتم: من احوال تو را به حضرت صادق علیه السلام گفتم و آن حضرت علیه السلام به تو سلام رساند و در مقابل رهایى از بند گناه، بهشت را براى تو ضمانت کرد».
این جمله کوتاه طوفانى در دل آن مرد بر پا کرد و چون تیرى بر قلب او نشست با صداى بلند شروع به گریستن کرد و پرسید: «تو را به خدا سوگند آیا جعفربن محمد علیه السلام چنین گفت؟ قسم خوردم که این، عین سخن آن امام همام است. گفت: همین سخن مرا کافى است. این جمله را گفت و رفت. چند روزى از او بى خبر بودم. یک روز پیغام فرستاد که با تو کارى دارم. به منزلش رفتم. از پشت در مرا صدا زد و گفت: اى ابوبصیر! من به سفارش حضرت صادق علیه السلام عمل کردم و به یکباره از ورطه گناه بیرون آمدم از همه گناهان دست شستم. همه اموال حرام و حتّى لباس هایم را به صاحبانش برگرداندم و الآن لباسى بر تن ندارم و لخت و برهنه پشت در ایستاده ام».
ابوبصیر مى گوید: «از توبه و انقلاب روحى آن مرد خوشحال شدم و از نفوذ سخن امام صادق علیه السلام غرق شگفتى شدم. به منزل رفتم و مقدارى لباس و غذا براى او تهیه کردم و برایش بردم. پس از مدتى دوباره مرا خواست. به منزلش رفتم دیدم بیمار است. تا مدتى بیمار بود و من پیوسته از او پرستارى و مراقبت مى کردم ولى بى فایده بود یک روز حالش وخیم شد و در آستانه مرگ قرار گرفت. بر بالینش نشستم و او در حال جان دادن بود، ناگهان به هوش آمد و گفت: اى ابوبصیر! حضرت صادق علیه السلام به وعده اش وفا کرد. این را گفت و جان سپرد. ابوبصیر مى گوید: مدتى گذشت و من عازم سفر حج شدم و به محضرت امام علیه السلام شرفیاب گشتم. یک قدمم در دالان منزل آن حضرت علیه السلامو قدم دیگرم در صحن خانه بود که حضرت علیه السلام فرمود: اى ابوبصیر! ما به وعده ضمانت خود در مورد همسایه ات وفا کردیم»[2] .
این نمونه و موارد فراوان دیگر ثابت مى کند که پیمودن این راه و مغلوب ساختن نفس وسوسه گر و انقلاب درونى براى پاکسازى دل از همه بدى ها و زشتى ها براى ما نیز امکان پذیر است. دعوت مردان الهى به این برنامه و سفارش مؤد آنها دلیل بر عملى بودن و امکان پذیر بودن آن است.
امیرمؤنان علیه السلام بزرگ اسوه تهذیب و خودسازى مى فرماید: «غَالِبوا أنفُسَکُم عَلى تَرک العَادَات و جَاهِدوا أهوَائَکُم تَملِکُوهَا»[3] ؛ «براى رهایى از عادت ها بر نفس خود چیره شوید و با خواسته ها و میل ها مبارزه کنید تا مهار نفس را به دست گیرید».
ترک عادت هاى زشت و ناروا از منظر بزرگان دین و پیشوایان معصوم علیهم السلام شاخه اى از عبادت و زمینه قرب به بارگاه ربوبى است.
امیرمؤنان علیه السلام در سخنى زرین، ترک عادت را برترین عبادت شمرده است: «أفضلُ العِبَادَة تَرک العَادة».[4]
سنگینى ترک یکباره گناه و گران بودن کناره گرفتن ناگهانى از عادت هاى زشت نباید انسان را به هراس اندازد و در عزم و اراده او سستى و خلل وارد سازد، چون در این پیکار بى امان و نبرد سخت، امدادهاى الهى و نصرت پروردگار، یار و پشتیبان ما است و خداوند به مجاهدان جبهه مبارزه با نفس و رزمندگان صحنه ستیز با آلودگى ها وعده نصرت و هدایت داده است:
«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

ترک تدریجى گناه
هر چند ترک ناگهانى و دفعى گناه و عادات مذموم موفقیت بزرگى در راه خودسازى است ولى نیازمند اراده اى پولادین و شرایط و زمینه هاى مناسب است و به همین دلیل عده کمى موفق به انجام آن مى شوند. راهى که براى همگان امکان پذیر است و درصد پیروزى و موفقیت آن بالا است، ترک تدریجى و آهسته گناهان است. نفسى که سال ها به گناه عادت کرده و روزگارى با آن انس داشته، از ترک ناگهانى آن دچار ترس و اضطراب مى گردد و این کار براى او بس سخت و دشوار است. ولى اگر از برخى گناهان شروع کنیم و به تدریج و با رفق و مدارا میزان ارتکاب آن را کاهش دهیم تا به کلى آن را کنار بگذاریم و همین عمل را نسبت به گناهان دیگر تکرار کنیم درمى یابیم که با ترک هر گناهى دریچه اى از نور و صفا به شبستان قلب ما گشوده شده و به همان میزان از سرکشى نفس و وسوسه شیطان کاسته شده است. با رفتن هر شیطانى، فرشته اى جاى آن را مى گیرد و با زدودن هر نقطه سیاهى از صفحه دل، روشنایى و نورانیت جایگزین مى گردد. البته در طول این مدت باید مراقب بود که گناهان ترک شده دوباره تکرار نشود و دشمن رانده شده از در دوباره از پنجره وارد نشود. جهادگر جبهه مبارزه با نفس باید پیوسته گوش به زنگ و هوشیار باشد و لحظه اى از دشمن غافل نشود. باید نیروى خود را با امکانات دشمن بسنجد، به تقویت نیروى خویش بپردازد و از همه نیروها و فرصت ها براى غلبه و پیروزى بر دشمن استفاده کند.[5]
براى موفقیت در این مسیر دورى از دو زمینه بسیار کارساز است؛
1. دورى از دوستى ناباب!
بدون شک انسان موجودى اثرپذیر است و ارتباط و رفاقت و دوستى، خواسته یا ناخواسته در او تأثیر مى کند. دوستان خوب و شایسته، انسان را به سوى زیبایى ها و کمال و رشد سوق مى دهند و انسان را با کردار خوب و مکارم اخلاق مأنوس مى سازند. دوست خوب از نعمت هاى بزرگ خداوند است ولى دوست بد، عامل انحطاط و سقوط و بدبختى است و موجب دور شدن از هر نوع فضیلت و رشد است. اگر همنشین انسان آلوده و گناهکار باشد، نه تنها زشتى و قبح گناه را در نزد انسان مى شکند بلکه آن را زیبا و موجّه جلوه مى دهد.
از دیدگاه قرآن ثمره دوستى با نااهلان و آلودگان، تأسف و حسرت شدید در قیامت و دورى یاد خداوند است:
«وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً. یا وَیْلَتى لَیْتَنِى لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً. لَقَدْ أَضَلَّنِى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِى وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاْءِنْسانِ خَذُولاً»[6] ؛ «به یادآور روزى که ستمکار دست به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش! با رسول راهى برگزیده بودم. واى بر من کاش فلان شخص را دوست خود انتخاب نکرده بودم. او مرا از یاد حق گمراه ساخت بعد از آن که یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همواره خوارکننده انسان بوده است».
دوستان ناباب و گمراه طناب رفتن به جهنم و سقوط در منجلاب هر گونه آلودگى و فساد مى باشند. اهمیت رفاقت و دوستى تا بدانجا است که انسان حتّى در عقیده و دین با دوستش هماهنگ و هم مسلک مى گردد: «ألمَرءُ على دِین خَلیلِه، فَلیَنظُر أحَدُکُم من یخَالِل»[7] ؛ «انسان بر دین دوستش مى باشد، پس هر کس باید بنگرد با چه کسى دوست است».
امیرمؤنان علیه السلام که دلسوز بشریت و آشناى به فراز و نشیب تهذیب و خودسازى است، اینگونه به ما اعلام خطر کرده است: «إیَّاکَ و مَعَاشَرة الاشرَار فَانَّهُم کالنَّارِ مُباشرتهَا تحرق»[8] ؛ «از دوستى با بدان و اشرار بپرهیز، زیرا آنان همانند آتشند و هر کس به آنها نزدیک شود خواهد سوخت».
2. فاصله گرفتن از لغزشگاه ها
حواس انسان به منزله دریچه هاى ورودى قلب انسان مى باشد و هر چه از این دریچه ها وارد شود، در درون دل براى خود جایى مى یابد و در آنجا منزل مى کند. پاک کردن چیزى که بر قلب انسان نقش بسته و بیرون راندن چنین مهمان ناخوانده اى کارى بس سخت و دشوار است. پس بهتر است از اول فیلترى بر دریچه قلب و حواس خود نصب کنیم و بر در دل نگهبانى بگماریم تا هیچ چیز بدون اجازه و خودسر وارد حریم کبریایى قلب نگردد.
امام صادق علیه السلاممى فرماید: «أَلقَلبُ حرمُ اللَّه فَلاتَسکُن حَرَم اللَّه غَیر اللَّه»[9] ؛ «دل حرم خداست، پس غیرخدا را در آن راه مده».
نگهدارى چشم و گوش از مناظر شهوت انگیز و شرکت نکردن در مراسم و مجالسى که شهوت را به هیجان مى آورد و ارتباط نداشتن با افرادى که ترویج کننده این گونه مفاسد مى باشند از ضروریات تهذیب نفس و خودسازى است. حرام بودن شرکت در مجالس گناه مثل مجلس قمار و شراب و نگاه به نامحرم و خلوت کردن با او و نگاه به فیلم هاى مبتذل و دیدن صحنه هاى غیراخلاقى همگى در راستاى دور کردن انسان از لغزش ها و جلوگیرى از در غلطیدن او به دام امیال افسار گسیخته و خواهش هاى فضیلت سوز است و تشریع حجاب و منع نگاه به نامحرم دقیقا در همین راستا است. خواسته اسلام فراهم شدن محیط و اجتماع براى تهذیب نفس و رشد و تعالى روحى است و چنین زمینه اى جز با دورى و برکنار بودن از عوامل انحراف و گناه و آلودگى مهیا نمى گردد.[10]
طبیب جان، امیرمؤنان علیه السلام در سخنى جانبخش مى فرماید: «إِذَا أَبصَرَت العَین الشَّهوَة عُمى القَلبُ عَن العَاقِبَة»[11] ؛ «هنگامى که چشم شهوت را ببیند، قلب از عاقبت اندیشى کور مى گردد».
مسئله اجتناب از امورى که انسان را به لغزش و سقوط مى کشاند به اندازه اى حیاتى و حساس است که امیرمؤنان علیه السلام در سخنى دلنواز مى فرماید: «مَن کَثُرَ فِکره فِى المَعَاصِى دَعَتهُ إِلَیهَا»[12] ؛ «فکر زیاد در گناه، انسان را به آن ترغیب مى کند».
پاورقی:
1- کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 451.
2- برگرفته از: شیخ عباس قمى، منتهى الآمال، قم: هجرت، چاپ 14، تابستان 80، ج 2، ص 247.
3- تصنیف غررالحکم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ دوم، 1378، ص 243، ح 4934.
4- همان، ص 199، ح 3947.
5- نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 93.
6- فرقان 25، آیات 29-27.
7- محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1362، ج 5، ص 297، ح 10221.
8- تصنیف غررالحکم، ص 431، ح 9821.
9- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 70، ص 25، ح 27.
10- نگاه کنید: ابراهیم امینى، خودسازى، ص 101.
11- تصنیف غررالحکم، ص 305، ح 6978.
12- تصنیف غررالحکم، ص 186، ح 3543.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد