«خودسازى» نورانیت و نشاط درونى و پویایى و موفقیت در زندگى را براى انسان به ارمغان مى آورد. اما باید دانست هر «گنج» و معدنى «بدون رنج» و تلاش دست یافتنى نیست. بنابراین لازم است گام ها و مراحلى را طى کرد که به برخى اشاره مى شود:تقویت ارادهکسى که تصمیم گرفته خودسازى نماید نیاز به اراده اى قوى دارد تا بتواند در مقابل غرایز سرکش مانند شهوت، غضب و خودخواهى مقاومت کرده و آلوده به گناه و نافرمانى خدا نشود و تنها کسانى مى توانند در این راه موفق گردند که از اراده اى پولادین برخوردار باشند و بهترین راه براى تقویت اراده روزه گرفتن است. به راستى اینکه شخصى از اول اذان صبح تا اذان مغرب با احساس گرسنگى و تشنگى و دسترسى به آب و غذا و نبود مانع و رادع و مأمورى که جلوگیرى کند از خوردن و آشامیدن، فقط و فقط براى خشنودى خداوند متعال روزه مى گیرد این بهترین تمرین براى مبارزه با نفس است قطعا چنین شخصى مى تواند در مقابل هوس هاى خلاف شرع و انگیزه هاى شر آفرینى که بشر را به ظلم و ستم، تجاوز، گناه و معصیت دعوت مى کند ایستادگى و مقاومت نماید.
خیرخواهى
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «احب للمسلمین ما تحب لنفسک و کره لهم ما تکره لنفسک»[1] ؛ «دوست بدار براى مسلمانان آنچه را که براى خودت دوست مى دارى و ناپسنددار براى آنان آنچه را براى خودت نمى پسندى».
ما اگر از اینکه دیگران پشت سرمان غیبت کنند ناراحت مى شویم یا اگر کسى به ما تهمت بزند و یا دروغ بگوید و یا خیانت کند و یا حق ما را پایمال نماید یا ما را مسخره و یا به ما بى احترامى کند ناراحت مى شویم باید بدانیم دیگران نیز مثل ما هستند ما اینگونه برخوردهاى بد با آنان نداشته باشیم متقابلاً اگر دوست داریم دیگران به ما احترام بگذارند خوش رفتارى نمایند با اخلاق خوب برخورد نمایند به ما راست بگویند درستکار باشند ما نیز با دیگران چنین باشیم.
آن بد که بخود نمى پسندى
با کس مکن اى برادر منپس از بیدارى و کنار زدن پرده هاى غفلت و جهل، نخستین قدم در تهذیب نفس و خودسازى، «توبه» است. توبه زنگار آلودگى ها را از صحنه دل و جان مى زداید و باتلاق عصیان و تیرگى را به گلشن نور و صفا بدل مى سازد. بار گران و کمرشکن گناه را از پشت انسان بر مى دارد و او را براى پیمودن راه بندگى و صلاح آماده مى کند.
مرحوم فیض کاشانى، سیماى توبه را چنین به تصویر مى کشد: «توبه از گناه و بازگشت به سوى ستار العیوب و علام الغیوب آغاز راه سالکین و سرمایه پیروزمندان است. توبه، نخستین گام مریدان و کلید علاقه مندان و مطلع برگزیدگان و برگزیده مقربان است. چرا فرزندان و نسل آدم علیه السلام به هنگام ارتکاب خطا و لغزش به پدرشان اقتدا نمى کنند؟ خیر محض، کار فرشتگان است. آمادگى براى شر و بدى خوى شیاطین است و بازگشت به خیر پس از خطا، ویژگى حضرت آدم علیه السلامو طبیعت آدمیان است. آن کس که به هنگام ارتکاب گناه و انجام شر به خیر باز گردد، حقیقتا انسان است»[2] .
خداوند شیفته بازگشت بندگان به سوى او و مشتاق پیوستن آنها به او پس از بریدن و جدا شدن است.
میزان شوق پروردگار به آشتى بندگان با او و وصل پس از فصل، در حدیثى شادى بخش چنین بیان شده است: «إِنَّ اللَّه تَعَالى أَشَدُّ فَرحًا بِتَوبَة عَبده مِن رَجُلٍ أَضَلّ رَاحِلَته وَ زَادَه فِى لَیلَة ظلمَاء فَوَجَدَهَا»[3] ؛ «شادمانى خداوند از بازگشت بنده اش بیش از شادى کسى است که مرکب و توشه خود را شبى تاریک (در بیابان) گم کرده و سپس آن را مى یابد».
این تعبیر نشان مى دهد که توبه، در واقع مرکب و توشه انسان به سوى سعادت و کمال است. انسان با این زاد و توشه، بیابان تیره و ظلمانى گناه و نافرمانى را پشت سر مى گذارد و به منزل کمال و نور و رحمت گام مى گذارد.
مشارطه
پس از توبه صادق و خالص، قدم بعدى در تهذیب نفس، «مشارطه» است. مشارطه به معناى شرط کردن و قرار گذاشتن است و منظور شرط کردن با نفس خویش است با تذکرات و یادآورى هایى که هر روز تکرار شود. هر روز صبح باید نفس خود را مورد خطاب قرار دهیم و به او بگوییم: «ارزنده ترین سرمایه من، عمر من است که همه هستى من و وسیله رسیدن به حیات ابدى و سعادت جاوید است، ضایع کردن و صرف کردن آن در نافرمانى خدا و ارتکاب جرم و گناه مساوى با از دست دادن آن و دچار شدن به خسارتى بزرگ است. نکند ثمره این سودا، افسوس و حسرت باشد، و من خسارت دیده و زیان رسیده با پیک مرگ رو به رو شوم. اى نفس من! چشم و گوش و زبان و دست و پا و سایر اعضاى من، خادمان تو و فرمانبرداران تواند. آنها را با کنترل و مراقبت به کارى وادار که نتیجه اش چشم روشنى و روسفیدى و نجات و سعادت باشد نه رو سیاهى و عذاب و آتش. مبادا این نعمت بزرگ الهى و امانت هاى خدایى را در راه معصیت او به کارگیرى و در امانت خیانت کنى».
در دعاى سى و یکم صحیفه سجادیه که معروف به دعاى توبه است به موضوع «مشارطه» عنایت خاصى شده است. در فرازى از این دعاى پرفیض چنین آمده است: «وَ لَکَ یَا رَبِّ شَرطِى ألاَّ أَعُودَ فِى مَکرُوهک وَ ضِمَانِى أَن لاَ أَرجِع فِى مَذمُومِکَ وَ عَهدِى أَن أهجر جَمِیعَ مَعَاصِیکَ»؛ «پرودگارا! با تو شرط مى بندم و عهد مى کنم که به آن چه نمى پسندى باز نگردم و تضمین مى کنم که به سراغ آن چه در نزد تو مذموم و نکوهیده است نروم و پیمان مى بندم که از همه گناهانت دورى گزینم».
خلاصه آن که «مشارطه» از گام هاى مهم و اساسى در تهذیب نفس است. بدون این عمل، ابرهاى تیره گناه و غفلت، آسمان پاک دل را فرامى گیرد و زنگار جرم و فساد آینه دل را مى پوشاند و رهایى از آن سخت و دشوار مى گردد.
مراقبه
مراقبه از محورى ترین و مؤرترین گام در خودسازى و تهذیب اخلاق است. مراقبه از ماده «رَقَبَه» به معناى گردن گرفته شده و از آن جا که انسان براى پاییدن چیزى و مواظبت از آن گردن مى کشد. این کلمه به معناى نظارت و مواظبت و زیر نظر گرفتن چیزى به کار مى رود.
این واژه در تعبیر علم اخلاق و تهذیب نفس در مورد «مراقبت از خویش» به کار مى رود و مرحله اى بعد از «مشارطه» است. یعنى انسان پس از عهد و پیمان و شرط بستن با خود براى اطاعت دستورات الهى و پرهیز از گناه باید از پاکى درون و قلبش مراقبت و پاسدارى کند تا گوهر ارزنده وجودش مورد دستبرد و غارت حرامیان قرار نگیرد. حال انسان در عالم دنیا مانند کسى است که با خود گوهرهاى گران بهایى را حمل مى کند که همه سرمایه و دارایى او است در حالى که دزدان و شیادان در کمین او نشسته اند. چنین کسى اگر لحظه اى غفلت کند همه سرمایه او به غارت مى رود و او مى ماند و انبوهى از اندوه و حسرت.
انسانى که در محاصره هواهاى درونى و شیطان هاى بیرونى است و سرمایه ایمان و تقواى او در معرض هجوم و حمله دشمنان درونى و بیرونى است، اگر از قلب و نیت و اعمالش مراقبت نکند و اخلاق و کردار و انفکارش را تحت کنترل و نظارت کامل قرار ندهد، سرمایه سعادت ابدى او بر باد مى رود و با دست خالى به عالم دیگر انتقال مى یابد. در آیات قرآن و روایات اسلامى، اشارات بسیارى به موضوع مراقبه شده است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»[4] ؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت) با خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد که چه چیزى براى فردایش فرستاده است، و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند از آن چه انجام مى دهید آگاه است».
امیرمؤنان علیه السلام مى فرماید: «یَنبَغِى أَن یَکُون الرَّجُل مُهینًا عَلَى نَفسِهِ، مُرَاقِباً قَلبَه، حَافِظاً لِسَانَهُ»[5] ؛ «سزاوار است انسان بر خود مسلط باشد و همواره مراقب قلب خود و نگاه دار زبانش باشد».
محاسبه
بر طبق آیات و روایات متعدد و فراوان، یکى از مراحل سخت و دشوارى که همه انسان ها در روز قیامت پیش رو خواهند داشت، محاسبه اعمال و رسیدگى به رفتار و کردار آنها در دنیاست. اعمال و کارهایى که انسان به تدریج و در مدت عمرش انجام مى دهد پس از چندى از صفحه ذهن او فراموش مى شود ولى هیچ یک از آنها از پرونده اعمال او و صفحه هستى محو نمى شود. اعمال انسان از ریز و درشت با انسان همراه و باقى است و بعد از مرگ و در عالم قیامت همه را یک جا حاضر خواهد دید:
«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»[6] ؛ «روزى که هر کس، هر کار نیکى را که انجام داده حاضر مى بیند و آرزو مى کند میان او و اعمال بدش فاصله زیادى باشد».
«لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُحَاسِب نَفسَهُ فِى کُلِّ یِوم»[7] ؛ «از ما نیست هر کس که روزانه خویشتن را حسابرسى نکند».
برخى آثار محاسبه نفس در احادیث امیرمؤنان علیه السلام بیان شده است:
اصلاح نفس: «ثَمَرةُ المُحَاسبَةِ صَلاحُ النَّفسِ»[8] ؛ «میوه درخت محاسبه، اصلاح نفس است».
سعادتمند شدن: «مَن حَاسَبَ نَفسَهُ سَعِد»[9] ؛ «هر کس خود را محاسبه کند، به سعادت مى رسد».
آگاهى از عیب ها و اصلاح آن: «مَن حَاسبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلَى عُیُوبِهِ وَ أَحَاطَ بِذُنُوبِهِ وَ استقَالَ الذُّنُوب وَ أَصلَحَ العُیُوبِ»[10] ؛ «هر کس حسابگر خود باشد، به عیب هاى خود پى مى برد و از گناهانش آگاه مى شود و از گناه توبه مى کند و عیب هایش را اصلاح مى کند».
معاتبه و معاقبه
«معاتبه» به معناى عتاب با نفس و سرزنش کردن آن به خاطر خطایى که مرتکب شده و معاقبه به معناى مجازات کردن و کیفر دادن نفس در برابر خلاف ها و گناهانى است که مرتکب شده است. اگر انسان بعد از محاسبه نفس و حسابرسى رفتار و کردار در مقابل تخلفات و سرکشى ها، نفس واکنشى نشان ندهد، جرأت و جسارت نفس براى ارتکاب گناه بیشتر مى شود. همان گونه که مدیر یک شرکت و یا رئیس یک اداره کارگران و کارمندان و زیردستان خود را به دلیل تخلفاتى که از آنها سرزده و کوتاهى و قصور آنها در انجام کار را مورد عقاب قرار مى دهد و متناسب با میزان خطا و جرمشان آنها را گوشمالى و کیفر مى دهد، همچنین کسى که در راه اصلاح و تربیت نفس قدم برمى دارد باید در برابر سرکشى و طغیان نفس بى تفاوت نباشد و به موقع عکس العمل نشان دهد.
البته باید توجه داشت که سرزنش و کیفر نفس در برابر کارهاى خلافش داراى مراتب فراوانى است که از عقاب و سرزنش شروع مى شود و به محروم شدن نفس از برخى لذت ها و خواهش ها منتهى مى گردد.
بنا بر آنچه گفته شد؛ هر کس در پایان هر روز یا هفته و ماه و سال، کارهاى خود را حسابرسى کند و عملکرد خود را در مورد خوبى ها و بدى ها و طاعت و نافرمانى را دقیقا محاسبه کند و همانند تاجرى دقیق که در پایان روز یا هفته و ماه و سال، حساب هاى تجارى خود را بررسى مى کند و سود و زیان خویش را مورد مطالعه قرار مى دهد، به یک محاسبه الهى و معنوى دست زند و همین دقت و موشکافى را در مورد اعمال و رفتارش اعمال نماید. اگر اعمالش نیک و خداپسند باشد خدا را شکر کند و دوام آن را از خداوند بخواهد و اگر گناه و خلافى از او سرزده از خدا طلب آمرزش کند و از استمرار آن جلوگیرى کند و در جبران آن و محو آثارش بکوشد.
در واقع اگر بعد از مرگ و در عالم قیامت به حساب ما رسیدگى کنند و همه افکار و حرکت و سکون و گفتار و سکوت ما را مورد محاسبه قرار دهند کار از کار گذشته و فرصتى براى جبران خطاها و زمانى براى پاک کردن گناهان و استغفار باقى نمانده است، ولى اگر در همین دنیا خود قاضى پرونده خود باشیم و به اعمال خود رسیدگى کنیم در صورت ناروا بودن اعمال و زشت بودن رفتارمان مى توانیم در صدد جبران برآییم و پیش از فرا رسیدن مرگ و بسته شدن پرونده اعمال، زشتى ها و گناهان را با آب توبه و انابه از دفتر کردارمان بزداییم و با اعمال صالح و خداپسند، گناهان را به حسنات و نیکى ها تبدیل نماییم.
در حدیث معروفى از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله چنین آمده است: «حَاسِبُوا أَنفُسَکُم قَبلَ أَن تُحَاسَبُوا وَزِنُوا قَبلَ أَن تُوزَنُوا وَ تَجهَزُوا لِلعَرض الاَکبَر»[11] ؛ «پیش از آن که به حساب شما برسند، خود را محاسبه کنید و قبل از آن که شما را بسنجند خویش را بسنجید».
امیرمؤنان علیه السلام در حدیث نورانى دیگر مى فرماید: «إِذَا صَعبَت عَلَیکَ نَفسَکَ فَاصعَب لَهَا تَذِلُّ لَک»[12] ؛ «هنگامى که نفس منقاد و رام تو نگردد و بر تو سخت بگیرد، تو هم عرصه را بر او تنگ کن تا تسلیم تو گردد».
تذکر این نکته لازم است که نباید براى مجازات نفس در برابر تخلفات و نافرمانى او، دست به اعمال خشونت بار و مجازات هاى سنگین و خطرناک زد که این کار زیان هاى جبران ناپدیرى در پى دارد و به سلامت جسم و روح انسان و آسیب جدى وارد مى سازد. مراد از کیفر دادن نفس امورى مثل روزه گرفتن به صورت متعادل و قابل تحمل و منع کردن او از برخى لذت ها و بهره مندى ها با هدف رام کردن و تسلیم ساختن آن است.
در پایان به توصیه اى از امام خمینى(ره) درباره توفیق خودسازى نقل مى شود و از امورى که لازم است از براى مجاهد، «مشارطه، مراقبه و محاسبه» است:
«مشارطه» آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند – تبارک و تعالى – رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. معلوم است یک روز خلاف نکردن، امرى است خیلى سهل «که» انسان مى تواند به آسانى از عهده «آن» بر آید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما، ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولى این از تلبیسات آن ملعون است او را از روى واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهى کرد.
پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل کردن آن. اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خدا است؛ بدان که این از شیطان و جنود او است که مى خواهند تو را از شرطى که کردى، باز دارند؛ به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالى نکنم. ولى نعمت من سال هاى دراز است که به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمت هایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهده یکى از آنها بر نمى آیم. سزاوار نیست که یک شرط جزئى را وفا نکنم! امید است ان شاء اللّه شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.
به همین حال باشى تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بِکِشى، در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آوردى و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى!؟ اگر درست وفا کردى، شکر خدا کن در این توفیق و بدان اینکه یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى و خداوند ان شاءاللَّه تو را راهنمایى مى کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت و کار فردا آسان تر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن، امید است ملکه گردد از براى تو؛ به طورى که از براى تو کار خیلى سهل و آسان شود؛ بلکه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در همین عالم. با این که این جا عالم جزا نیست، لذت مى برى و جزاى الهى اثر مى کند و تو را مُلْتَذ (کامروا) مى نماید.
بدان که خداى – تبارک و تعالى – تکلیف شاقّ بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست، بر تو تحمیل نفرموده «است»؛ لکن شیطان و لشکر او کار را بر تو مشکل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه، دیدى سستى و فتورى شده در شرطى که کردى؛ از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عملِ شرط قیام کنى. به این حال باشى تا خداى تعالى، ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند.[13]
پاورقی:
1- شیخ حسن دیلمى، ارشاد القلوب الى الصواب، ج 1، ص 73.
2- فیض کاشانى، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج 7، صص 7-6 با تلخیص، به نقل از: ناصر مکارم شیرازى، اخلاق اسلامى، ص 217.
3- یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، باب التوبه، ص 435، ح 8.
4- حشر 59، آیه 18.
5- تصنیف غرر الحکم، ص 325، ح 4732.
6- آل عمران 3، آیه 30.
7- میزان الحکمه، ج 2، ص 407، ح 3845.
8- تصنیف غررالحکم، ص 236، ح 4744.
9- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 154.
10- تصنیف غررالحکم، ص 236، ح 4748.
11- بحارالانوار، ج 67، ص 73.
12- تصنیف غرر الحکم، ص 239، ح 4820.
13- روح اللّه خمینى، چهل حدیث، تهران: مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، صص 9 – 10.
جهت آگهى بیشتر در باب خودسازى نگا: مجتبى تهرانى، اخلاق الهى، تهران: موسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر.
براى مطالعه بیشتر در این زمینه، منابعى از کتاب هاى اخلاقى و عرفان عملى معرفى مى شود:
ـ اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسى
ـ منازل السائرین، خواجه عبدالله انصارى
ـ معراج السعادة، نراقى
ـ رساله لب اللباب، سید محمد حسین حسینى تهرانى
ـ تهذیب نفس یا خودسازى، ابراهیم امینى
ـ به سوى خودسازى، مصباح یزدى.
خیرخواهى
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: «احب للمسلمین ما تحب لنفسک و کره لهم ما تکره لنفسک»[1] ؛ «دوست بدار براى مسلمانان آنچه را که براى خودت دوست مى دارى و ناپسنددار براى آنان آنچه را براى خودت نمى پسندى».
ما اگر از اینکه دیگران پشت سرمان غیبت کنند ناراحت مى شویم یا اگر کسى به ما تهمت بزند و یا دروغ بگوید و یا خیانت کند و یا حق ما را پایمال نماید یا ما را مسخره و یا به ما بى احترامى کند ناراحت مى شویم باید بدانیم دیگران نیز مثل ما هستند ما اینگونه برخوردهاى بد با آنان نداشته باشیم متقابلاً اگر دوست داریم دیگران به ما احترام بگذارند خوش رفتارى نمایند با اخلاق خوب برخورد نمایند به ما راست بگویند درستکار باشند ما نیز با دیگران چنین باشیم.
آن بد که بخود نمى پسندى
با کس مکن اى برادر منپس از بیدارى و کنار زدن پرده هاى غفلت و جهل، نخستین قدم در تهذیب نفس و خودسازى، «توبه» است. توبه زنگار آلودگى ها را از صحنه دل و جان مى زداید و باتلاق عصیان و تیرگى را به گلشن نور و صفا بدل مى سازد. بار گران و کمرشکن گناه را از پشت انسان بر مى دارد و او را براى پیمودن راه بندگى و صلاح آماده مى کند.
مرحوم فیض کاشانى، سیماى توبه را چنین به تصویر مى کشد: «توبه از گناه و بازگشت به سوى ستار العیوب و علام الغیوب آغاز راه سالکین و سرمایه پیروزمندان است. توبه، نخستین گام مریدان و کلید علاقه مندان و مطلع برگزیدگان و برگزیده مقربان است. چرا فرزندان و نسل آدم علیه السلام به هنگام ارتکاب خطا و لغزش به پدرشان اقتدا نمى کنند؟ خیر محض، کار فرشتگان است. آمادگى براى شر و بدى خوى شیاطین است و بازگشت به خیر پس از خطا، ویژگى حضرت آدم علیه السلامو طبیعت آدمیان است. آن کس که به هنگام ارتکاب گناه و انجام شر به خیر باز گردد، حقیقتا انسان است»[2] .
خداوند شیفته بازگشت بندگان به سوى او و مشتاق پیوستن آنها به او پس از بریدن و جدا شدن است.
میزان شوق پروردگار به آشتى بندگان با او و وصل پس از فصل، در حدیثى شادى بخش چنین بیان شده است: «إِنَّ اللَّه تَعَالى أَشَدُّ فَرحًا بِتَوبَة عَبده مِن رَجُلٍ أَضَلّ رَاحِلَته وَ زَادَه فِى لَیلَة ظلمَاء فَوَجَدَهَا»[3] ؛ «شادمانى خداوند از بازگشت بنده اش بیش از شادى کسى است که مرکب و توشه خود را شبى تاریک (در بیابان) گم کرده و سپس آن را مى یابد».
این تعبیر نشان مى دهد که توبه، در واقع مرکب و توشه انسان به سوى سعادت و کمال است. انسان با این زاد و توشه، بیابان تیره و ظلمانى گناه و نافرمانى را پشت سر مى گذارد و به منزل کمال و نور و رحمت گام مى گذارد.
مشارطه
پس از توبه صادق و خالص، قدم بعدى در تهذیب نفس، «مشارطه» است. مشارطه به معناى شرط کردن و قرار گذاشتن است و منظور شرط کردن با نفس خویش است با تذکرات و یادآورى هایى که هر روز تکرار شود. هر روز صبح باید نفس خود را مورد خطاب قرار دهیم و به او بگوییم: «ارزنده ترین سرمایه من، عمر من است که همه هستى من و وسیله رسیدن به حیات ابدى و سعادت جاوید است، ضایع کردن و صرف کردن آن در نافرمانى خدا و ارتکاب جرم و گناه مساوى با از دست دادن آن و دچار شدن به خسارتى بزرگ است. نکند ثمره این سودا، افسوس و حسرت باشد، و من خسارت دیده و زیان رسیده با پیک مرگ رو به رو شوم. اى نفس من! چشم و گوش و زبان و دست و پا و سایر اعضاى من، خادمان تو و فرمانبرداران تواند. آنها را با کنترل و مراقبت به کارى وادار که نتیجه اش چشم روشنى و روسفیدى و نجات و سعادت باشد نه رو سیاهى و عذاب و آتش. مبادا این نعمت بزرگ الهى و امانت هاى خدایى را در راه معصیت او به کارگیرى و در امانت خیانت کنى».
در دعاى سى و یکم صحیفه سجادیه که معروف به دعاى توبه است به موضوع «مشارطه» عنایت خاصى شده است. در فرازى از این دعاى پرفیض چنین آمده است: «وَ لَکَ یَا رَبِّ شَرطِى ألاَّ أَعُودَ فِى مَکرُوهک وَ ضِمَانِى أَن لاَ أَرجِع فِى مَذمُومِکَ وَ عَهدِى أَن أهجر جَمِیعَ مَعَاصِیکَ»؛ «پرودگارا! با تو شرط مى بندم و عهد مى کنم که به آن چه نمى پسندى باز نگردم و تضمین مى کنم که به سراغ آن چه در نزد تو مذموم و نکوهیده است نروم و پیمان مى بندم که از همه گناهانت دورى گزینم».
خلاصه آن که «مشارطه» از گام هاى مهم و اساسى در تهذیب نفس است. بدون این عمل، ابرهاى تیره گناه و غفلت، آسمان پاک دل را فرامى گیرد و زنگار جرم و فساد آینه دل را مى پوشاند و رهایى از آن سخت و دشوار مى گردد.
مراقبه
مراقبه از محورى ترین و مؤرترین گام در خودسازى و تهذیب اخلاق است. مراقبه از ماده «رَقَبَه» به معناى گردن گرفته شده و از آن جا که انسان براى پاییدن چیزى و مواظبت از آن گردن مى کشد. این کلمه به معناى نظارت و مواظبت و زیر نظر گرفتن چیزى به کار مى رود.
این واژه در تعبیر علم اخلاق و تهذیب نفس در مورد «مراقبت از خویش» به کار مى رود و مرحله اى بعد از «مشارطه» است. یعنى انسان پس از عهد و پیمان و شرط بستن با خود براى اطاعت دستورات الهى و پرهیز از گناه باید از پاکى درون و قلبش مراقبت و پاسدارى کند تا گوهر ارزنده وجودش مورد دستبرد و غارت حرامیان قرار نگیرد. حال انسان در عالم دنیا مانند کسى است که با خود گوهرهاى گران بهایى را حمل مى کند که همه سرمایه و دارایى او است در حالى که دزدان و شیادان در کمین او نشسته اند. چنین کسى اگر لحظه اى غفلت کند همه سرمایه او به غارت مى رود و او مى ماند و انبوهى از اندوه و حسرت.
انسانى که در محاصره هواهاى درونى و شیطان هاى بیرونى است و سرمایه ایمان و تقواى او در معرض هجوم و حمله دشمنان درونى و بیرونى است، اگر از قلب و نیت و اعمالش مراقبت نکند و اخلاق و کردار و انفکارش را تحت کنترل و نظارت کامل قرار ندهد، سرمایه سعادت ابدى او بر باد مى رود و با دست خالى به عالم دیگر انتقال مى یابد. در آیات قرآن و روایات اسلامى، اشارات بسیارى به موضوع مراقبه شده است:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ»[4] ؛ «اى کسانى که ایمان آورده اید! از (مخالفت) با خدا بپرهیزید و هر کس باید بنگرد که چه چیزى براى فردایش فرستاده است، و از (مخالفت) خدا بپرهیزید که خداوند از آن چه انجام مى دهید آگاه است».
امیرمؤنان علیه السلام مى فرماید: «یَنبَغِى أَن یَکُون الرَّجُل مُهینًا عَلَى نَفسِهِ، مُرَاقِباً قَلبَه، حَافِظاً لِسَانَهُ»[5] ؛ «سزاوار است انسان بر خود مسلط باشد و همواره مراقب قلب خود و نگاه دار زبانش باشد».
محاسبه
بر طبق آیات و روایات متعدد و فراوان، یکى از مراحل سخت و دشوارى که همه انسان ها در روز قیامت پیش رو خواهند داشت، محاسبه اعمال و رسیدگى به رفتار و کردار آنها در دنیاست. اعمال و کارهایى که انسان به تدریج و در مدت عمرش انجام مى دهد پس از چندى از صفحه ذهن او فراموش مى شود ولى هیچ یک از آنها از پرونده اعمال او و صفحه هستى محو نمى شود. اعمال انسان از ریز و درشت با انسان همراه و باقى است و بعد از مرگ و در عالم قیامت همه را یک جا حاضر خواهد دید:
«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»[6] ؛ «روزى که هر کس، هر کار نیکى را که انجام داده حاضر مى بیند و آرزو مى کند میان او و اعمال بدش فاصله زیادى باشد».
«لَیسَ مِنَّا مَن لَم یُحَاسِب نَفسَهُ فِى کُلِّ یِوم»[7] ؛ «از ما نیست هر کس که روزانه خویشتن را حسابرسى نکند».
برخى آثار محاسبه نفس در احادیث امیرمؤنان علیه السلام بیان شده است:
اصلاح نفس: «ثَمَرةُ المُحَاسبَةِ صَلاحُ النَّفسِ»[8] ؛ «میوه درخت محاسبه، اصلاح نفس است».
سعادتمند شدن: «مَن حَاسَبَ نَفسَهُ سَعِد»[9] ؛ «هر کس خود را محاسبه کند، به سعادت مى رسد».
آگاهى از عیب ها و اصلاح آن: «مَن حَاسبَ نَفسَهُ وَقَفَ عَلَى عُیُوبِهِ وَ أَحَاطَ بِذُنُوبِهِ وَ استقَالَ الذُّنُوب وَ أَصلَحَ العُیُوبِ»[10] ؛ «هر کس حسابگر خود باشد، به عیب هاى خود پى مى برد و از گناهانش آگاه مى شود و از گناه توبه مى کند و عیب هایش را اصلاح مى کند».
معاتبه و معاقبه
«معاتبه» به معناى عتاب با نفس و سرزنش کردن آن به خاطر خطایى که مرتکب شده و معاقبه به معناى مجازات کردن و کیفر دادن نفس در برابر خلاف ها و گناهانى است که مرتکب شده است. اگر انسان بعد از محاسبه نفس و حسابرسى رفتار و کردار در مقابل تخلفات و سرکشى ها، نفس واکنشى نشان ندهد، جرأت و جسارت نفس براى ارتکاب گناه بیشتر مى شود. همان گونه که مدیر یک شرکت و یا رئیس یک اداره کارگران و کارمندان و زیردستان خود را به دلیل تخلفاتى که از آنها سرزده و کوتاهى و قصور آنها در انجام کار را مورد عقاب قرار مى دهد و متناسب با میزان خطا و جرمشان آنها را گوشمالى و کیفر مى دهد، همچنین کسى که در راه اصلاح و تربیت نفس قدم برمى دارد باید در برابر سرکشى و طغیان نفس بى تفاوت نباشد و به موقع عکس العمل نشان دهد.
البته باید توجه داشت که سرزنش و کیفر نفس در برابر کارهاى خلافش داراى مراتب فراوانى است که از عقاب و سرزنش شروع مى شود و به محروم شدن نفس از برخى لذت ها و خواهش ها منتهى مى گردد.
بنا بر آنچه گفته شد؛ هر کس در پایان هر روز یا هفته و ماه و سال، کارهاى خود را حسابرسى کند و عملکرد خود را در مورد خوبى ها و بدى ها و طاعت و نافرمانى را دقیقا محاسبه کند و همانند تاجرى دقیق که در پایان روز یا هفته و ماه و سال، حساب هاى تجارى خود را بررسى مى کند و سود و زیان خویش را مورد مطالعه قرار مى دهد، به یک محاسبه الهى و معنوى دست زند و همین دقت و موشکافى را در مورد اعمال و رفتارش اعمال نماید. اگر اعمالش نیک و خداپسند باشد خدا را شکر کند و دوام آن را از خداوند بخواهد و اگر گناه و خلافى از او سرزده از خدا طلب آمرزش کند و از استمرار آن جلوگیرى کند و در جبران آن و محو آثارش بکوشد.
در واقع اگر بعد از مرگ و در عالم قیامت به حساب ما رسیدگى کنند و همه افکار و حرکت و سکون و گفتار و سکوت ما را مورد محاسبه قرار دهند کار از کار گذشته و فرصتى براى جبران خطاها و زمانى براى پاک کردن گناهان و استغفار باقى نمانده است، ولى اگر در همین دنیا خود قاضى پرونده خود باشیم و به اعمال خود رسیدگى کنیم در صورت ناروا بودن اعمال و زشت بودن رفتارمان مى توانیم در صدد جبران برآییم و پیش از فرا رسیدن مرگ و بسته شدن پرونده اعمال، زشتى ها و گناهان را با آب توبه و انابه از دفتر کردارمان بزداییم و با اعمال صالح و خداپسند، گناهان را به حسنات و نیکى ها تبدیل نماییم.
در حدیث معروفى از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله چنین آمده است: «حَاسِبُوا أَنفُسَکُم قَبلَ أَن تُحَاسَبُوا وَزِنُوا قَبلَ أَن تُوزَنُوا وَ تَجهَزُوا لِلعَرض الاَکبَر»[11] ؛ «پیش از آن که به حساب شما برسند، خود را محاسبه کنید و قبل از آن که شما را بسنجند خویش را بسنجید».
امیرمؤنان علیه السلام در حدیث نورانى دیگر مى فرماید: «إِذَا صَعبَت عَلَیکَ نَفسَکَ فَاصعَب لَهَا تَذِلُّ لَک»[12] ؛ «هنگامى که نفس منقاد و رام تو نگردد و بر تو سخت بگیرد، تو هم عرصه را بر او تنگ کن تا تسلیم تو گردد».
تذکر این نکته لازم است که نباید براى مجازات نفس در برابر تخلفات و نافرمانى او، دست به اعمال خشونت بار و مجازات هاى سنگین و خطرناک زد که این کار زیان هاى جبران ناپدیرى در پى دارد و به سلامت جسم و روح انسان و آسیب جدى وارد مى سازد. مراد از کیفر دادن نفس امورى مثل روزه گرفتن به صورت متعادل و قابل تحمل و منع کردن او از برخى لذت ها و بهره مندى ها با هدف رام کردن و تسلیم ساختن آن است.
در پایان به توصیه اى از امام خمینى(ره) درباره توفیق خودسازى نقل مى شود و از امورى که لازم است از براى مجاهد، «مشارطه، مراقبه و محاسبه» است:
«مشارطه» آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند – تبارک و تعالى – رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. معلوم است یک روز خلاف نکردن، امرى است خیلى سهل «که» انسان مى تواند به آسانى از عهده «آن» بر آید. تو عازم شو و شرط کن و تجربه نما، ببین چقدر سهل است. ممکن است شیطان و جنود آن ملعون، بر تو این امر را بزرگ نمایش دهند؛ ولى این از تلبیسات آن ملعون است او را از روى واقع و قلب لعن کن و اوهام باطله را از قلب بیرون کن و یک روز تجربه کن، آن وقت تصدیق خواهى کرد.
پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوى و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل کردن آن. اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خدا است؛ بدان که این از شیطان و جنود او است که مى خواهند تو را از شرطى که کردى، باز دارند؛ به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خداوند پناه ببر و آن خیال باطل را از دل بیرون نما و به شیطان بگو که من یک امروز با خود شرط کردم که خلاف فرمان خداوند تعالى نکنم. ولى نعمت من سال هاى دراز است که به من نعمت داده، صحّت و سلامت و امنیت مرحمت فرموده و مرحمت هایى کرده که اگر تا ابد خدمت او کنم، از عهده یکى از آنها بر نمى آیم. سزاوار نیست که یک شرط جزئى را وفا نکنم! امید است ان شاء اللّه شیطان طرد شود و منصرف گردد و جنود رحمان غالب آید. این مراقبه با هیچ یک از کارهاى تو، از قبیل کسب و سفر و تحصیل و غیرها، منافات ندارد.
به همین حال باشى تا شب که موقع «محاسبه» است و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بِکِشى، در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آوردى و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى!؟ اگر درست وفا کردى، شکر خدا کن در این توفیق و بدان اینکه یک قدم پیش رفتى و مورد نظر الهى شدى و خداوند ان شاءاللَّه تو را راهنمایى مى کند در پیشرفت امور دنیا و آخرت و کار فردا آسان تر خواهد شد. چندى به این عمل مواظبت کن، امید است ملکه گردد از براى تو؛ به طورى که از براى تو کار خیلى سهل و آسان شود؛ بلکه آن وقت لذت مى برى از اطاعت فرمان خدا و از ترک معاصى در همین عالم. با این که این جا عالم جزا نیست، لذت مى برى و جزاى الهى اثر مى کند و تو را مُلْتَذ (کامروا) مى نماید.
بدان که خداى – تبارک و تعالى – تکلیف شاقّ بر تو نکرده و چیزى که از عهده تو خارج است و در خور طاقت تو نیست، بر تو تحمیل نفرموده «است»؛ لکن شیطان و لشکر او کار را بر تو مشکل جلوه مى دهند. و اگر خداى نخواسته در وقت محاسبه، دیدى سستى و فتورى شده در شرطى که کردى؛ از خداى تعالى معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عملِ شرط قیام کنى. به این حال باشى تا خداى تعالى، ابواب توفیق و سعادت را بر روى تو باز کند و تو را به صراط مستقیم انسانیت برساند.[13]
پاورقی:
1- شیخ حسن دیلمى، ارشاد القلوب الى الصواب، ج 1، ص 73.
2- فیض کاشانى، ملامحسن، المحجة البیضاء، ج 7، صص 7-6 با تلخیص، به نقل از: ناصر مکارم شیرازى، اخلاق اسلامى، ص 217.
3- یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، باب التوبه، ص 435، ح 8.
4- حشر 59، آیه 18.
5- تصنیف غرر الحکم، ص 325، ح 4732.
6- آل عمران 3، آیه 30.
7- میزان الحکمه، ج 2، ص 407، ح 3845.
8- تصنیف غررالحکم، ص 236، ح 4744.
9- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 154.
10- تصنیف غررالحکم، ص 236، ح 4748.
11- بحارالانوار، ج 67، ص 73.
12- تصنیف غرر الحکم، ص 239، ح 4820.
13- روح اللّه خمینى، چهل حدیث، تهران: مؤسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ چهاردهم، 1376)، صص 9 – 10.
جهت آگهى بیشتر در باب خودسازى نگا: مجتبى تهرانى، اخلاق الهى، تهران: موسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر.
براى مطالعه بیشتر در این زمینه، منابعى از کتاب هاى اخلاقى و عرفان عملى معرفى مى شود:
ـ اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدین طوسى
ـ منازل السائرین، خواجه عبدالله انصارى
ـ معراج السعادة، نراقى
ـ رساله لب اللباب، سید محمد حسین حسینى تهرانى
ـ تهذیب نفس یا خودسازى، ابراهیم امینى
ـ به سوى خودسازى، مصباح یزدى.