در ابتدا باید توجه داشت که آنچه از حضرت مسیح و به نام دین مسیح امروزه وجود دارد و کتابی که آن را از آن حضرت مسیح می دانند، دینی است تحریف شده و آن کتاب نیز کتابی است که به گفته خودشان حدود 100 پس از به صلیب کشیدن حضرت عیسی(ع) نوشته شده است. اما به هر حال از آنجا که هر چیزی کاملا از حق و حقیقت تهی نیست و در واقع باطل مطلق وجود ندارد در این دین نیز رگه هایی از حقیقت را می توان یافت اما باید بیاد داشت که انسان عاقل تا زمانی که ماشین بی نقص و ایمنی وجود دارد هیچ گاه با ماشین و وسیله ناامن، با آنکه قابل استفاده باشد، مسیری طولانی را طی نمی کند. دین مسیحیت پس از به صلیب کشیدن حضرت مسیح تاکنون به فرقه ها و گروه های مختلفی تقسیم شده است. این دین و مذهب دارای سه فرقه اصلی و عمده و چندین فرقه ای فرعی است. فرقه های اصلی آن عبارتند از: 1. مذهب کاتولیک؛ 2. مذهب اُرتُدوکس؛ 3. مذهب پروتستان. مذهب کاتولیک که در واقع اولین فرقه این دین است مذهبی است که در بدو ظهور شامل عموم مسیحیان می شد. بزرگان این مذهب علاوه بر اعتقاد به «الفت و مهربانی و محبت، اتحاد و تثلیث» قائل به این نیز هستند که کشیشان کاتولیک نمایندگان حقیقی خداوند بر روی زمین اند و پاپ در رأس این مقامات قرار دارد و افراد دیگر نمایندگان اویند. اینان قائل به غسل تعمید، قربانی، اعتراف نزد کشیش هستند. کشیشان این فرقه ازدواج نمی کنند و معتقداند که پاپ از گمراهی و اشتباه مبرا است.این گروه قائل به تثلیث یعنی خدای پدر، خدای پسر و روح القدس هستند با آنکه آنها را سه تا می دانند معتقدند، یکی اند و اعتقاد به گناه اولیه نیز دارند. از آنجا که این گروه تسلط زیادی بر جامعه داشتند و اموال بسیاری در دست آنها بود و نیز عقایدی مانند اعتراف به گناه را داشتند مورد اعتراض قرار گرفتند و پس از آن فرقه های دیگری از مسیحیت منشعب شدند که اولین فرقه آن، فرقه اُرتُدوکسی است. این فرقه نیز در اصول با آنها متحداند جز آنکه در برخی مسائل با آنها اختلاف دارند. مسائلی مانند: مرجعیت کامل پاپ و دستگاه کلیسا، مصون از اشتباه بودن پاپ: که این گروه در این مسائل از کاتولیک ها جدا می شوند. کشیشان این فرقه ازدواج می کنند و دعاها را بر خلاف مذهب کاتولیک که به زبان عبری یا یونانی نمی خوانند بلکه زبان آن منطقه ای می خوانند که مردمان آنجا مخاطب آن دعا قرار می گرفتند.
مذهب و فرقه دیگر این مذهب پروتستان است، مذهبی که این نیز بر علیه ارتجاع و سخت گیری های مذهب کاتولیک شکل گرفت. این گروه نیز همانند مذهب اُرتُدوکس در پی آن بودند که از زیر سلطه پاپ خارج شوند. این فرقه در سال 1488م علیه دکان کشیشان کاتولیک مبنی بر خرید و فروش گناه و بهشت و جهنم و عفونامه ای پدران روحانی آشکارا به اعتراض برخاستند و رهبری آن را فردی به نام لوتر بر عهده داشت. در واقع در مذهب پروتستان مردم بیشتر آزادی دارند تا در مذهب کاتولیک. در این مذهب، نهاد دینی نداریم، هر فردی می تواند به آزادی اصول عقاید خویش را از کتاب مقدس بدست آورد و نیازی به کشیش ندارد. ایشان به بکارت حضرت مریم و برزخ عقیده ای ندارند.
البته باید توجه داشت که اینک هر سه فرقه بسیار در آموزه های خود تغییر و تعدیل ایجاد کرده اند به طوری که امروزه بسیاری از کاتولیک ها با آنکه معتقد به مذهب کاتولیک هستند اما در صدد ارائه تفسیری قابل قبول تر از تثلیث اند و به آن چیزی که عرفای مسلمان در مورد ذات و صفات الهی می گویند، نزدیک می شوند.
به هر حال آنچه رخ داد این بود که تشکیلات کلیسا به سبب انحرافاتی که در آن رخ داد کم کم استیلاء و تسلط خود را بر هدایت عقاید مردمان از دست داد و در واقع از این پس رفته رفته ما شاهد تولد و ظهور سکولاریسم و جدایی کامل دین از تمام عرصه های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر هستیم. چرا که هموراه انسانها نیاز به افرادی دارند تا در امور و آموزه های دینی آنها آگاه و صاحب نظر باشند اما آن گاه که هیچ صاحب نظری و مرجعی در کار نباشد- چنانکه در هر علمی نیاز به مرجع و صاحب نظر است- انحراف در آن به تمام اقشار مؤمنین رخنه می کند و دین که مسأله ای تنها فردی نیست و پیامبران نیز برای این نیامدند تا دین را در پستوخانه ها جای دهند بلکه دین امری است انسانی و مربوط به تمام شئون انسان است لذا چون چنین مرجعی حذف شد، سکولاریسم و کم کم الحاد متولد گردید.
به هر حال به نظر می رسد که باید به دین مسیحیت به عنوان یک کل نگاه کرد و آنکه قصد دارد وجه شباهت ها و تفاوت های آن را با دین اسلام دریابد ضروری است که به این دین از منظری کلی و فراگیر نظر اندازد نه اینکه در پی بررسی یک فرقه و یا یک مذهب باشد. چنانچه وقتی کسی نیز قصد دارد در مورد دین اسلام تحقیق کند اگر به تعداد افراد طرفدار یک فرقه و قدرت فرقه ای نگاه کند مستقیما باید به سراغ مذهب اهل تسنن برود چرا که تشیع همچون مذهب تسنن اکثریت را به خود اخصاص نمی دهد.
در پایان باید گفت و باز هم تأکید کرد که آن گاه پیامبری جدید می آید بدین معنی است که مردمان از آموزه های پیامبر و دین خود بسیار فاصله گرفته اند و آن دین دچار انحراف شده است و چون حقیقت در این صورت، صورتی متکثر می یابد لازم است لااقل فرقه های اصلی آن دین را مورد بررسی قرار داد تا حقیقت پنهان شده در آن دریافته شود.
مذهب و فرقه دیگر این مذهب پروتستان است، مذهبی که این نیز بر علیه ارتجاع و سخت گیری های مذهب کاتولیک شکل گرفت. این گروه نیز همانند مذهب اُرتُدوکس در پی آن بودند که از زیر سلطه پاپ خارج شوند. این فرقه در سال 1488م علیه دکان کشیشان کاتولیک مبنی بر خرید و فروش گناه و بهشت و جهنم و عفونامه ای پدران روحانی آشکارا به اعتراض برخاستند و رهبری آن را فردی به نام لوتر بر عهده داشت. در واقع در مذهب پروتستان مردم بیشتر آزادی دارند تا در مذهب کاتولیک. در این مذهب، نهاد دینی نداریم، هر فردی می تواند به آزادی اصول عقاید خویش را از کتاب مقدس بدست آورد و نیازی به کشیش ندارد. ایشان به بکارت حضرت مریم و برزخ عقیده ای ندارند.
البته باید توجه داشت که اینک هر سه فرقه بسیار در آموزه های خود تغییر و تعدیل ایجاد کرده اند به طوری که امروزه بسیاری از کاتولیک ها با آنکه معتقد به مذهب کاتولیک هستند اما در صدد ارائه تفسیری قابل قبول تر از تثلیث اند و به آن چیزی که عرفای مسلمان در مورد ذات و صفات الهی می گویند، نزدیک می شوند.
به هر حال آنچه رخ داد این بود که تشکیلات کلیسا به سبب انحرافاتی که در آن رخ داد کم کم استیلاء و تسلط خود را بر هدایت عقاید مردمان از دست داد و در واقع از این پس رفته رفته ما شاهد تولد و ظهور سکولاریسم و جدایی کامل دین از تمام عرصه های زندگی اجتماعی و سیاسی بشر هستیم. چرا که هموراه انسانها نیاز به افرادی دارند تا در امور و آموزه های دینی آنها آگاه و صاحب نظر باشند اما آن گاه که هیچ صاحب نظری و مرجعی در کار نباشد- چنانکه در هر علمی نیاز به مرجع و صاحب نظر است- انحراف در آن به تمام اقشار مؤمنین رخنه می کند و دین که مسأله ای تنها فردی نیست و پیامبران نیز برای این نیامدند تا دین را در پستوخانه ها جای دهند بلکه دین امری است انسانی و مربوط به تمام شئون انسان است لذا چون چنین مرجعی حذف شد، سکولاریسم و کم کم الحاد متولد گردید.
به هر حال به نظر می رسد که باید به دین مسیحیت به عنوان یک کل نگاه کرد و آنکه قصد دارد وجه شباهت ها و تفاوت های آن را با دین اسلام دریابد ضروری است که به این دین از منظری کلی و فراگیر نظر اندازد نه اینکه در پی بررسی یک فرقه و یا یک مذهب باشد. چنانچه وقتی کسی نیز قصد دارد در مورد دین اسلام تحقیق کند اگر به تعداد افراد طرفدار یک فرقه و قدرت فرقه ای نگاه کند مستقیما باید به سراغ مذهب اهل تسنن برود چرا که تشیع همچون مذهب تسنن اکثریت را به خود اخصاص نمی دهد.
در پایان باید گفت و باز هم تأکید کرد که آن گاه پیامبری جدید می آید بدین معنی است که مردمان از آموزه های پیامبر و دین خود بسیار فاصله گرفته اند و آن دین دچار انحراف شده است و چون حقیقت در این صورت، صورتی متکثر می یابد لازم است لااقل فرقه های اصلی آن دین را مورد بررسی قرار داد تا حقیقت پنهان شده در آن دریافته شود.