طلسمات

خانه » همه » مذهبی » حضرت رقیه(س)-دختر امام حسین(ع)

حضرت رقیه(س)-دختر امام حسین(ع)

نویسنده «کامل بهائی» در جزء دوم، فصل سوم از باب 25، ص 179 می گوید:در کتاب «حاویه» آمده است که زنان خاندان نبوت در حالت اسیری، حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند، بر پسران و دختران آنان پوشیده نگه می داشتند و به هر کودکی وعده می دادند که پدرت به سفر رفته و باز می گردد. این وضع ادامه داشت تا اینکه اسیران را در جوار خانه یزید جا دادند. در میان کودکان دخترکی بود چهارساله. این دختر شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین کجاست؟ همین الان او را در خواب دیدم و بسیار پریشان بود. زنان و کودکان همه به گریه افتادند و ناله آنان بلند شد. یزید در آن حال خوابیده بود. از صدای ناله آنان از خواب بلند شد و گفت چه شده است؟ گزارشگران یزید خبر آوردند که دختر بچه چهارساله ای پدرش را می خواهد. یزید دستور داد سر پدرش را برای او بیاورند. آن ملعون ها سر امام حسین(ع) را آوردند و در برابر او چشمان او نهادند. آن دختر بچه گفت: این چیست؟ ملعون ها گفتند: سر پدر توست. دختر بچه از مشاهده آن وضع ترسید و فریاد کشید. پس از آن به حال بیماری افتاد و پس از چند روز جان به جان آفرین تسلیم کرد.(1)
نویسنده کامل بهائی حسن بن علی بن محمد بن علی بن حسن طبری معروف به عمادالدین طبری است. شیخ عباس قمی درباره ایشان می گوید: حسن بن علی بن محمد بن حسن عمادالدین طبری، عالم، ماهر، خبیر، متدرب، نحریر، متکلم جلیل، محدث نبیل، فاضل، فهامه و معاصر خواجه نصیر طوسی، علامه حلی و محقق است. او دارای کتاب های شریف است مانند معارف الحقائق، عیون المحاسن، الکفایه فی الامامه، النقض علی معالم فخر الدین الرازی، کتاب اسرار الامامه و جوامع الدلائل، العمده فی اصول الدین و فروعه، تحفه الابرار، اربعین بهایی، کتاب احوال السقیفه، الاصول فی امامه آل الرسول و کتاب های دیگر. وزیر معظم جناب بهاءالدین محمد بن شمس الدین محمد جوینی به عمادالدین طبری عنایت کامل داشت و برای همین عمادالدین طبری برخی از کتب خود را به نام او می نوشت که یکی از آنها اربعین بهائی است و یکی هم کتاب کامل بهائی است.(2)
شیخ عباس قمی، از ایشان بسیار تمجید کرده و مطالبی را درباره کتاب های ایشان آورده است. از سخنان شیخ عباس قمی بر می آید که عمادالدین طبری عالمی است مورد اعتماد.
شیخ عباس قمی در منتهی الآمال در حالات امام حسین(ع)، مقصد چهارم، فصل هشتم، ص 807، چاپ هجرت، جلد اول، چاپ هشتم، 1374 آنچه را که در کامل بهائی آمده، آورده است و پس از آن می گوید: بعضی این خبر را به صورت گسترده نقل کرده اند و مضمون آن را یکی از بزرگان به نظم کشیده است و من در این مقام به همان اشعار اکتفا می کنم:
یکی نو غنچه ای از باغ زهرابجست از خواب نوشین بلبل آسا
به افغان از مژه خوناب می ریختنه خونابه که خون ناب می ریخت
بگفت ای عمه بابایم کجا رفت؟بد ایندم در برم دیگر چرا رفت؟
مرا بگرفته بود ایندم در آغوشهمی مالید دستم بر سر و گوش
بناگه گشت غایب از بر منببین سوز دل و چشم تر من
حجازی بانوان دلشکستهبگرداگرد آن کودک نشسته
خرابه جایشان با آن ستمهابهانه طفلشان سربار غمها
ز آه و ناله و از بانگ و افغانیزید از خواب بر پا شد هراسان
بگفتا این فغان و ناله از کیستخروش و گریه و فریاد از چیست؟
بگفتش از ندیمان کای ستمگر:بود این ناله از آل پیامبر
یکی کودک ز شاه سر بریدهدر این ساعت پدر در خواب دیده
کنون خواهد پدر از عمه خویشوز این خواهش جگر ها را کند ریش
چون این بشنید آن مردود یزدانبگفتا چاره کار است آسان
سر باباش برید ایندم به سویشچه بیند سر برآید آرزویش
همان طشت و همان سرقوم گمراهبیاوردند نزد لشگر آه
یکی سرپوش بد بر روی آن سرنقاب آسا بروی مهر انور
به پیش روی کودک سر نهادندز نو بر دل غم دیگر نهادند
بناموس خدا آن کودک زاربگفت ای عمه دل ریش افکار
چه باشد زیر این مندیل مستورکه جز بابا ندارم هیچ منظور
بگفتش دختر سلطان والاکه آنکس را که خواهی هست اینجا
چو بشنید خود برداشت سرپوشچه جان بگرفت آن سر را در آغوش
بگفت ای سرور و سالار اسلامز قتلت مرمرا روز است چون شام
پدر بعد از تو محنت ها کشیدمبیابانها و صحراها دویدم
همی گفتندمان در کوفه و شامکه اینان خارجند از دین اسلام
مرا بعد از تو ای شاه یگانهپرستاری نبد جز تازیانه
ز کعب نیزه و از ضرب سیلیتنم چون آسمان گشته است نیلی
بدان سر جمله آن جور و ستم هابیابان گردی و درد و المها
بیان کرد و بگفت ای شاه محشرتو برگو کی بریدت سر ز پیکر
مرا در خردسالی دربه در کرداسیر و دستگیر و بی پدر کرد
همی گفت و سر شاهش در آغوشبناگه گشت از گفتار خاموش
پرید از این جهان و در جنان شددر آغوش بتولش آشیان شد
خدیو بانوان دریافت آن حالکه پریده است مرغ بی پر و بال
ببالینش نشست آن غم رسیدهبه گرد او زنان داغ دیده
فغان بر داشتندی از دل تنگبه آه و ناله گشتندی هم آهنگ
از این غم شد به آل الله اطهاردوباره کربلا از نو نمودار
بر این اساس، دختر بچه چهار ساله ای از امام حسین(ع) در شام وفات کرده است و نمی توان در آن تردید کرد.
نویسنده «منتخب التواریخ» در ص 388 می گوید:
شیخ محمد علی شامی به من گفت: جد مادری ام سید ابراهیم دمشقی سه دختر داشت. شبی دختر بزرگ در خواب رقیه دختر امام حسین(ع) را دید. رقیه به او گفت به پدرت بگو به والی شهر بگوید که به قبر من آب نفوذ کرده تا بیایند و تعمیر کنند. سید به خواب دختر بزرگ ترتیب اثر نداد. شب دوم دختر وسطی همین خواب را دید و سید باز هم به والی خبر نداد. شب سوم دختر سوم همین خواب را دید و سید باز هم به والی نگفت. شب چهارم خود سید خواب دید و جناب رقیه با حالت عتاب به سید گفت: چرا والی را خبر نکردی؟! سید از خواب بیدار شد و نزد والی رفت و ماجرا را برای والی تعریف کرد. به دستور والی همه علمای شیعه و سنی آمدند. والی گفت: قفل بسته حرم به دست هر کس باز شود او قبر را بشکافد و به را بیرون بیاورد تا قبر تعمیر شود.
قفل به دست سید ابراهیم باز شد. سید قبر را شکافت، بچه را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کردند. پس از آن سید دعا کرد که خدایا پسری برایم عطا کن و خداوند هم به او سید مصطفی را داد. والی شام جریان را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت. سلطان عبدالحمید تولیت مرقد حضرت رقیه و حضرت زینب را به او واگذار کرد. هم اکنون تولیت این زیارتگاه ها به دست سید عباس است که پسر سید مصطفی است. این ماجرا گویا در سال 1280 هجری قمری روی داد.(منتخب التواریخ، یک مجلدی، ص 388).
این، واقعه ای است که روی داده است و داستان خیالی نیست. در کتاب «تراجم اعلام النساء»، جلد 2، ص 103، چاپ اول، در ابتدا می گوید: رقیه بنت الحسین و پس از آن داستان خواب دیدن سید ابراهیم را به نقل از منتخب التواریخ آورده است.
نویسنده «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» می گوید: «کان له من الأولاد ذکورا و اناثا عشره، سته ذکور و اربع اناث. فالذکور علی الاکبر و علی الاوسط و هو سید العابدین، و علی الاصغر و محمد و جعفر و عبدالله … و اما البنات فزینب و سکینه و فاطمه. هذا هو المشهور. و قیل بل کان له اربعه بنین و بنتان. و الاول اشهر».(3)
امام حسین(ع) ده فرزند داشت. شش پسر و چهار دختر. پسران عبارتند از: علی اکبر، امام زین العابدین، علی اصغر، محمد، جعفر و عبداله… و دختران عبارتند از: زینب، فاطمه و سکینه. قول مشهور همین قول است که آن حضرت ده فرزند داشت. برخی گفته اندکه آن حضرت چهار پسر و دو دختر داشت ولی آن قول اول از این مشهور تر است.
کشف الغمه، جلد دوم، حالات امام حسین(ع) ص 250 همین عبارت ها را آورده است و نسخه هر دو مانند هم است. به این معنا که در کشف الغمه هم چهار دختر گفته ولی چهارمی را نام نبرده است.
علامه مجلسی در جلد 45 بحارالانوار، ص 331 عبارت کشف الغمه را آورده است. همان عباراتی را که نویسنده کشف الغمه از مطالب السؤول نقل کرده، در بحار آورده است. در بحار هم عبارت چنین است که امام حسین(ع) چهار دختر دارد و چهارمی را نام نبرده است.
ناسخ التواریخ، جلد امام حسین(ع)، ج 4، ص 238 و 239 عبارت کشف الغمه را آورده است و به خود کتاب مطالب السؤول اشاره کرده است. در عبارت ناسخ هم چهار دختر آمده و چهارمی نام برده نشده است.
البته توجه داشته باشیم که تعداد فرزندان امام حسین(ع) مورد اتفاق نیست و چون ما درباره رقیه(س)بحث می کنیم درباره اولاد دیگر آن حضرت بحث نمی کنیم.
بر اساس نظر نویسنده مطالب السؤول، امام حسین(ع) چهار دختر دارد.
نویسنده ینابیع الموده می گوید: «… و یقول الحسین علیه السلام اللهم انک شاهد علی هؤلاء القوم الملاعین انهم قدعمدوا ان لا یبقون من ذریه رسولک صلی الله علیه و آله و سلم و هو یبکی بکاء شدیدا و ینشد و یقول:
یا رب لا تترکنی وحیداقد اظهروا الفسوق و الجحودا
و صیرونا بینهم عبیدایرضون فی فعالهم یزیدا
اما اخی فقد مضی شهیدامجدلا فی فه فه فریدا
و انت بالمرصاد مجیدا
ثم نادی یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه و یا زینب و یا اهل بیتی علیکن منی السلام. فلما سمعن رفعن اصواتهن بالبکاء …(4)
احقاق الحق، ج 11، ص 633، چاپ اول، عین جملات ینابیع الموده را از ص 346 نقل کرده است.
همانطوری که ملاحظه می کنید در اینجا در میان دختران و زنان، یکی به نام رقیه است و می توان حدس زد که دختر چهارساله خرابه شام، همین رقیه و دختر امام حسین(ع) است.
در لهوف مترجم، ص 116، ترجمه عباس عزیزی، چاپ اول، 1380، انتشارات صلوه، آمده است: «… ثم قال: یا اختاه یا ام کلثوم و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب انظرن اذا انا قتلت فلا تشققن علی جیبا و لا تخمشن علی وجها و لا تقلن علی هجرا».
در این متن عربی، کلمه رقیه آمده است.
در لهوفی که شیخ فارس تبریزیان تحقیق کرده و دارالاسوه چاپ کرده، چاپ اول، در ص 141 دارد: «… یا اختاه و یا ام کلثوم و انت یا زینب و انت یا رقیه و انت یا فاطمه و انت یا رباب انظرن اذا انا قتلت الخ.
در این نسخه هم کلمه رقیه آمده است.
ما بر پایه سخن عمادالدین طبری و مطالبی که درباره اولاد آن حضرت آمده است، به وجود حضرت رقیه در شام معتقد هستیم.
——————-
پی نوشت ها:
1. کامل بهایی، جزء دوم، باب 25، فصل سوم، ص 179 ؛ چاپ شیخ عبدالکریم تبریزی، یک مجلد.
2. فوائد رضویه، ص 111، حرف حا، در کلمه حسن.
3. مطالب السؤول، ابوسالم کمال الدین محمد بن طلحه بن محمد بن الحسن القرشی العدوی النصیبی الشافعی المتوفی 652، چاپ اول، 257. مؤسسه البلاغ، بیروت، 1999-1419، زیر نظر سید عبد العزیز طباطبایی.
4. ینابیع الموده، جزء دوم، ص 416، به نقل از ابی مخنف، چاپ هفتم، 1384 ق. انتشارات الشریف الرضی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد