در شب معراج، حضرت رسول خواست بداند؛ و خداوند با نشان دادن حقایقى او را آموخت. حضرت با معرفت شهودى خود آن وقایع را مشاهده نمود و یافت و با مواجهه با آنها و پرسشگرى از جبرئیل، علم خود را افزون ساخت و این ها هیچ یک با آنکه علم پیامبر مستمر و پویا بوده نه مطلق و ایستا و دائماً در حال افزایش و قوّت است، منافات ندارد؛ زیرا، افزایش کمى و کیفى لازمه ذات علم لَدنّى است و نباید پنداشت که علم لدّنى یعنى علمى که قابلیّت افزایش و قوت در او نیست. علاوه بر آن که با حصول چنین رخدادى – یعنى شهود بواطن عالم هستى و وقوف به حقایق، آثار و ویژگى هاى آن بر اثر شدت اتصال وجودى به جهان غیب – حضرت از علمى برخوردار شدند که براى دیگران امکان دسترسى به آن در این حد و گستردگى و عمق وجود ندارد. از طرفی دیگر در این جا باید گفت که چنین سخنانی بیشتر به جای آنکه مربوط به گوینده آن باشد خطاب به شنوندگان است و در واقع پیامبر در مقام آموزش و یاد دادن به دیگران است و سعی دارد آنان را با اهمیت و ارزش یادگیری علومی که آنان را به خداوند نزدیک می کند آشنا سازد.
پیامبر که خود تا مرحله «قاب قوسین» پیش رفته و در تمام مراحل زندگی خود لحظه ای خداوند را فراموش نکرده است وقتی چنین سخنانی را بر زبان می راند نشان از اهمیت و حساسیت مسئله دارد.
این بدان معناست که انسان باید همواره سعی کند خود را به خداوند و پروردگار عالم نزدیک کند، و این تنها با کسب شناخت علم به خداوندگاری و بزرگی و عظمت اوست که ممکن می شود. راهی که در آن بشر با علومی خود را مجهز می سازد که او را به پروردگارش می رساند و این تجهیز و آمادگی نه تنها او را به جلو سوق می دهد بلکه وی را از انحرافات و وسوسه ها نیز در امان می دارد.
از سوی دیگر علم و آموختن را حد و مرز و نهایتی نیست و انسان باید «ز گهواره تا گور» به دنبال آموختن و یادگیری باشد. و این عالم که خود مخلوق خداوند است آن قدر پیچیدگی و ظرافت در آن نهفته است که دست یافتن بدان زمانی بیشتر از زندگی بشریت را جالب می کند، ظرافت هایی که علم و آگاهی بدان باعث می شود بشر ناخودآگاه خالقش را تحسین و ستایش کند. این تنها در زمینه علوم تجربی نیست چرا که عالم را علوم و دانش های دیگری نیز فراگرفته است از دانش های بشری و انسانی گرفته تا علوم ماورائی و ما بعد الطبیعی.
در سخنان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز بر اهمیت کسب علم و دانش بسیار تأکید شده است و وی در سخنی می فرمایند: «اگر کسی به من یک حرف بیاموزد مرا بنده و غلام خود ساخته است».
بنابراین، پیامبر و امامان معصوم خوب می دانستند که عامل گمراهی و دوری از خداوند و گرفتاری در ظلمت، جهل و نادانی است، زیرا علم و دانایی چون نوری است که بشر را با واقعیت و حقیقت آشنا می سازد و او را به دامان خداوند می افکند و باعث تعالی و حرکت او به سوی پروردگار می گردد.
بشر باید همواره در تلاش برای آموختن باشد باید بکوشد تا حجاب های ظلمت و جهل را از پیش روی خود بردارد و حقیقت را در آغوش بگیرد. او باید نیک آگاه گردد که تنها عامل بدبختی و گمراهی و گرفتاری در دامان شیطان و طاغوت فقط و فقط جهل و نادانی است. جهل و نادانی است که اجازه می دهد فرعون خود را خداوند و آفریدگار بخواند و مردم نیز بدان تن در دهند. این جهل است که موجب می گردد انسان ها لذت و خوش زودگذر دنیا را بر لذت و آرامش حقیقی و دائمی مقدم دارند و آن را ترجیح دهند. جهل سرآغاز و سرچشمه ظلم پذیری و گسترش ظلم و حاکم شدن ظالم است.
خلاصه این که پیامبر و امامان معصوم ما به هر طریقی در صدد بیان ارزش و اهمیت علم و دانایی بوده اند و ما را بر آن داشته اند تا در هر لحظه به سوی دانستن و آگاهی قدم برداریم.
انسان نباید چون دانش و علمی را فراگرفت دست از تحصیل و تلاش بر دارد چرا که هر چه علم انسان بیشتر می شود به جهل و نادانی خود بیشتر آگاه می گردد و در مقابل سختی یادگیری راحت تر سر فرود می آورد و بدان تن در می دهد.
پیامبر که خود تا مرحله «قاب قوسین» پیش رفته و در تمام مراحل زندگی خود لحظه ای خداوند را فراموش نکرده است وقتی چنین سخنانی را بر زبان می راند نشان از اهمیت و حساسیت مسئله دارد.
این بدان معناست که انسان باید همواره سعی کند خود را به خداوند و پروردگار عالم نزدیک کند، و این تنها با کسب شناخت علم به خداوندگاری و بزرگی و عظمت اوست که ممکن می شود. راهی که در آن بشر با علومی خود را مجهز می سازد که او را به پروردگارش می رساند و این تجهیز و آمادگی نه تنها او را به جلو سوق می دهد بلکه وی را از انحرافات و وسوسه ها نیز در امان می دارد.
از سوی دیگر علم و آموختن را حد و مرز و نهایتی نیست و انسان باید «ز گهواره تا گور» به دنبال آموختن و یادگیری باشد. و این عالم که خود مخلوق خداوند است آن قدر پیچیدگی و ظرافت در آن نهفته است که دست یافتن بدان زمانی بیشتر از زندگی بشریت را جالب می کند، ظرافت هایی که علم و آگاهی بدان باعث می شود بشر ناخودآگاه خالقش را تحسین و ستایش کند. این تنها در زمینه علوم تجربی نیست چرا که عالم را علوم و دانش های دیگری نیز فراگرفته است از دانش های بشری و انسانی گرفته تا علوم ماورائی و ما بعد الطبیعی.
در سخنان امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام نیز بر اهمیت کسب علم و دانش بسیار تأکید شده است و وی در سخنی می فرمایند: «اگر کسی به من یک حرف بیاموزد مرا بنده و غلام خود ساخته است».
بنابراین، پیامبر و امامان معصوم خوب می دانستند که عامل گمراهی و دوری از خداوند و گرفتاری در ظلمت، جهل و نادانی است، زیرا علم و دانایی چون نوری است که بشر را با واقعیت و حقیقت آشنا می سازد و او را به دامان خداوند می افکند و باعث تعالی و حرکت او به سوی پروردگار می گردد.
بشر باید همواره در تلاش برای آموختن باشد باید بکوشد تا حجاب های ظلمت و جهل را از پیش روی خود بردارد و حقیقت را در آغوش بگیرد. او باید نیک آگاه گردد که تنها عامل بدبختی و گمراهی و گرفتاری در دامان شیطان و طاغوت فقط و فقط جهل و نادانی است. جهل و نادانی است که اجازه می دهد فرعون خود را خداوند و آفریدگار بخواند و مردم نیز بدان تن در دهند. این جهل است که موجب می گردد انسان ها لذت و خوش زودگذر دنیا را بر لذت و آرامش حقیقی و دائمی مقدم دارند و آن را ترجیح دهند. جهل سرآغاز و سرچشمه ظلم پذیری و گسترش ظلم و حاکم شدن ظالم است.
خلاصه این که پیامبر و امامان معصوم ما به هر طریقی در صدد بیان ارزش و اهمیت علم و دانایی بوده اند و ما را بر آن داشته اند تا در هر لحظه به سوی دانستن و آگاهی قدم برداریم.
انسان نباید چون دانش و علمی را فراگرفت دست از تحصیل و تلاش بر دارد چرا که هر چه علم انسان بیشتر می شود به جهل و نادانی خود بیشتر آگاه می گردد و در مقابل سختی یادگیری راحت تر سر فرود می آورد و بدان تن در می دهد.