از آیات قرآن استفاده مى شود که حضرت آدم(ع) براى زندگى در روى زمین، همین زمین معمولى آفریده شده بود از جمله: و اذ قال ربک للملائکة انى جاهل فى الارض خلیفة… ، (بقره،آیه 30).ولى در آغاز خداوند آدم و همسرش (حوا) را در بهشت ساکن کرد که یکى از باغ هاى سرسبز پرنعمت این جهان بود، محیطى که در آن براى آدم هیچ گونه ناراحتى وجود نداشت. «و قلنا یا ادم اسکن انت و زوجکالجنة؛ و گفتیم اى آدم تو با همسرت در بهشت سکونت کن و… ». (بقره، آیه 35)
شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین هیچ گونه آشنایى نداشت و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، بنابراین مى بایست مدتى کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین توأم با برنامه ها و تکالیف ومسؤولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
آدم(ع) مى بایست در آن محیط (بهشت این جهان) چگونگى زندگى در زمین را یاد بگیرد و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد و شاید علت این که آدم(ع) براى خلافت زمین آفریده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى کند و دستورهایى به او داده مى شود جنبه تمرینو آموزش داشته باشد»، (تفسیر نمونه، ج 1، ص 184 و 185)
بنابراین حضرت آدم و حوا براى زندگى کردن در زمین خلق شده بودند و بهشت آنها موقتى بود و آن بهشت نیز طبق نقل روایت باغى از باغ هاى دنیا بود.
جهت دیگر این است که: خداوند با ترتیب دادن این صحنه (رفتن آدم به بهشت و وسوسه شیطان) می خواست به طور عینی، دشمن حقیقی انسان تا روزقیامت را – به او و سایر انسان ها بشناساند. در این جریان چند چیز روشن شد:
1. شیطان دشمن کینه توز و حقیقی انسان هاست.
2. شیطان برای گمراهی انسان ها از ابزار وسوسه استفاده می کند.
3. این که اگر انسان مغلوب وساوس شیطان شد، راه توبه و بازگشت برای اوباز است و شیوه توبه نیز به آدم علیه السلام تعلیم داده شد.
بنابراین چنین صحنه ای، تعلیم مواردمذکور بوده است.
در پایان گفتنی است؛ خداوند متعال علاوه بر این که علم به گذشته، حال و آینده دارد و علاوه بر این ه قدرت بر انجام هر کاری دارد اما «حکیم» نیز می باشد. یعنی کارها را به موقع و در شرایط مناسب و با استواری انجام می دهد به طوری که نقص نداشته باشد. بلکه با اتمام حجت و برهان همراه می باشد. در داستان حضرت آدم(ع) نیز این چنین شد. یعنی بنابراین بود که آدم(ع) به زمین هبوط کند اما این کار ممکن بود سالیان دراز طول بکشد یا در زمان کوتاهی انجام بگیرد. خطای حضرت آدم(ع) موجب شد که زودتر از آسایش بهشت دور شود و به مشقت دنیا گرفتار شود. و همین نشانه اختیار و انتخاب آدم است. به همین دلیل وقتی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرد به درگاه خدا توبه کرد. در حالی که اگر مجبور بود توبه نیاز نداشت بلکه حق اعتراض داشت.
در نتیجه به عنوان یک اصل کلی می توان گفت انسان اگر چه در بوجود آمدنش اختیار نداشت اما از نظر عقلی و فطری وجود یافتن برای او خوشایند است. و پس از وجود یافتن قدرت انتخاب و اختیار او بدیهی است. اگر چه راه ها را از قبل خدا قرار داده اما این که این راه را انتخاب کند و یا آن راه را، به انتخاب خود انسان است.
شاید علت این جریان آن بوده که آدم با زندگى کردن روى زمین هیچ گونه آشنایى نداشت و تحمل زحمت هاى آن بدون مقدمه براى او مشکل بود، بنابراین مى بایست مدتى کوتاه تعلیمات لازم را در محیط بهشت ببیند و بداند زندگى روى زمین توأم با برنامه ها و تکالیف ومسؤولیت ها است که انجام صحیح آنها باعث سعادت و تکامل و بقاى نعمت است و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى.
آدم(ع) مى بایست در آن محیط (بهشت این جهان) چگونگى زندگى در زمین را یاد بگیرد و با داشتن این آمادگى به روى زمین قدم بگذارد و شاید علت این که آدم(ع) براى خلافت زمین آفریده شده بود مدتى در بهشت درنگ مى کند و دستورهایى به او داده مى شود جنبه تمرینو آموزش داشته باشد»، (تفسیر نمونه، ج 1، ص 184 و 185)
بنابراین حضرت آدم و حوا براى زندگى کردن در زمین خلق شده بودند و بهشت آنها موقتى بود و آن بهشت نیز طبق نقل روایت باغى از باغ هاى دنیا بود.
جهت دیگر این است که: خداوند با ترتیب دادن این صحنه (رفتن آدم به بهشت و وسوسه شیطان) می خواست به طور عینی، دشمن حقیقی انسان تا روزقیامت را – به او و سایر انسان ها بشناساند. در این جریان چند چیز روشن شد:
1. شیطان دشمن کینه توز و حقیقی انسان هاست.
2. شیطان برای گمراهی انسان ها از ابزار وسوسه استفاده می کند.
3. این که اگر انسان مغلوب وساوس شیطان شد، راه توبه و بازگشت برای اوباز است و شیوه توبه نیز به آدم علیه السلام تعلیم داده شد.
بنابراین چنین صحنه ای، تعلیم مواردمذکور بوده است.
در پایان گفتنی است؛ خداوند متعال علاوه بر این که علم به گذشته، حال و آینده دارد و علاوه بر این ه قدرت بر انجام هر کاری دارد اما «حکیم» نیز می باشد. یعنی کارها را به موقع و در شرایط مناسب و با استواری انجام می دهد به طوری که نقص نداشته باشد. بلکه با اتمام حجت و برهان همراه می باشد. در داستان حضرت آدم(ع) نیز این چنین شد. یعنی بنابراین بود که آدم(ع) به زمین هبوط کند اما این کار ممکن بود سالیان دراز طول بکشد یا در زمان کوتاهی انجام بگیرد. خطای حضرت آدم(ع) موجب شد که زودتر از آسایش بهشت دور شود و به مشقت دنیا گرفتار شود. و همین نشانه اختیار و انتخاب آدم است. به همین دلیل وقتی حضرت آدم(ع) به زمین هبوط کرد به درگاه خدا توبه کرد. در حالی که اگر مجبور بود توبه نیاز نداشت بلکه حق اعتراض داشت.
در نتیجه به عنوان یک اصل کلی می توان گفت انسان اگر چه در بوجود آمدنش اختیار نداشت اما از نظر عقلی و فطری وجود یافتن برای او خوشایند است. و پس از وجود یافتن قدرت انتخاب و اختیار او بدیهی است. اگر چه راه ها را از قبل خدا قرار داده اما این که این راه را انتخاب کند و یا آن راه را، به انتخاب خود انسان است.