رقت قلب و عاطفه از فضایل انسانى است. رقیق القلب بودن این است که انسان وقتى فقیرى را دید واقعا متأثر شود. از قیامت و دوزخ که گفته مى شود از نابسامانى محرومین واقعا اندوهگین گردد از حضرت امیرالمؤمنین على(ع) روایت شده است که: «ما جفّتَ الدموع الا لقسوة القلوب و ما قسّت القلوب الاّ لکثرة الذنوب» چشم ها گرفتار خشکى نمى شوند مگر در اثر قساوت قلب و قلب گرفتار قساوت نمى شود مگر در اثر گناه زیاد.نتیجه اى که از این روایت حاصل مى گردد این است که حضرات معصومین(س) بخاطر مقام شامخ عصمت و پاکى و پیراستگى نسبت به همه گناهان و خطاها لطیفترین قلوب و گریان ترین چشم ها را دارا مى باشند.ـ امام على(ع) در وصف پرهیزکاران مى فرماید: کانت اعمالهم فى الدنیا زاکیة و اعینهم باکیة آنان در دنیا رفتارشان پاک و دیدگانشان گریان استو لذا در ماجراى ستمى که از ناحیه دشمنان بر دخترى یهودى رفته بود همگان بى تفاوت از کنار این ماجرا گذشتند یا به ابراز تأسفى اکتفا نمودند و لکن حضرت امیرالمؤمنین(ع) در اندوه این ماجرا گریست! و فرمود: اگر براى این حادثه تلخ مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است!
اما نکته حائز اهمیت دراین باب این است که اشک ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشک سروش رحمت است و پیغام بر مهر آنجا که درخت اعتقادات ریشه در زمین تسلیم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى که در عین تناورى و تنومندى چون ریشه در خاک تنیده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خویش را بدست باد داده و از حرکت نسیم به جنبش در مى آید و بر خنکى محیط مى افزاید.
اشک پیامبر(ص) و حضرات معصومین(ع) در سوگ نزدیکان و فرزندان از همین قسم است. اشک رحمت، در عین حال که روح بر بلنداى ملکوت سیر مى کند اما دیده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مى گرید و این زیباترین نشانه عواطف انسانی آن بزرگواران است و همان گونه که وجود شامخ نبى مکرم اسلام(ص) در کنار قبر فرزندشان ابراهیم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و دیده اشکبار اما خلاف رضاى حق چیزى نمى گوییم.
این خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى این نیست که: غیر تسلیم و رضا کو چاره اى؟! بلکه به این معنى است که دل که تسلیم باشد و راضى، زبان خلاف دل چیزى نمى گوید. چرا که زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها که از گریه ایشان سؤال کردند فرمود: این گریه نیست بلکه این رحمت است و کسى که اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمى گردد.
و گاهى اشک بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمیر است. اشک شکوه و عدم رضایت. آرى این اشک نه تنها نشانه انسانیت نیست بلکه علامت بى هویتى و بى اطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه که از قسم اول اشک در مضامین دینى ما تمجید گشته است. و آنرا نشانه پاکى و صفاى ضمیر معرفى کرده اند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالک برشمرده اند.
قسم دوم اشک مورد مذمت اولیاى دین واقع شده است.
اما نکته حائز اهمیت دراین باب این است که اشک ثمره درخت وجود آدمى است.
گاهى اشک سروش رحمت است و پیغام بر مهر آنجا که درخت اعتقادات ریشه در زمین تسلیم و رضا فرو برده باشد همچون شجرى که در عین تناورى و تنومندى چون ریشه در خاک تنیده است استوار است و پا بر جا اما شاخ و برگ خویش را بدست باد داده و از حرکت نسیم به جنبش در مى آید و بر خنکى محیط مى افزاید.
اشک پیامبر(ص) و حضرات معصومین(ع) در سوگ نزدیکان و فرزندان از همین قسم است. اشک رحمت، در عین حال که روح بر بلنداى ملکوت سیر مى کند اما دیده بخاطر عاطفه و رقّت قلب مى گرید و این زیباترین نشانه عواطف انسانی آن بزرگواران است و همان گونه که وجود شامخ نبى مکرم اسلام(ص) در کنار قبر فرزندشان ابراهیم فرمودند: فرزندم قلب محزون است و دیده اشکبار اما خلاف رضاى حق چیزى نمى گوییم.
این خلاف رضاى حق سخن نگفتن به معناى این نیست که: غیر تسلیم و رضا کو چاره اى؟! بلکه به این معنى است که دل که تسلیم باشد و راضى، زبان خلاف دل چیزى نمى گوید. چرا که زبان مترجم دل است.
و آن بزرگوار در برابر آنها که از گریه ایشان سؤال کردند فرمود: این گریه نیست بلکه این رحمت است و کسى که اهل رحمت و شفقت نباشد مورد رحمت حضرت حق واقع نمى گردد.
و گاهى اشک بروز اعتراض دل و نمود تلخى شجر ضمیر است. اشک شکوه و عدم رضایت. آرى این اشک نه تنها نشانه انسانیت نیست بلکه علامت بى هویتى و بى اطلاعى از رمز و راز زندگى است.
و به همان اندازه که از قسم اول اشک در مضامین دینى ما تمجید گشته است. و آنرا نشانه پاکى و صفاى ضمیر معرفى کرده اند و آنرا همچون سلاحى براى انسان سالک برشمرده اند.
قسم دوم اشک مورد مذمت اولیاى دین واقع شده است.