در کافی از حضرت صادق (ع ) روایتی در ذیل آیه 269, بقره «یؤتی الحکمه من یشاء و من یؤت الحکمه فقد اوتی خیرا” کثیرا» نقل شده که حضرت فرمود: مراد از حکمت در این آیه اطاعت خداوند و معرفت و شناختن امام است و این روایت را عیاشی در تفسیر خود و برقی در محاسن ذکر نموده اند و نیز به نقل دیگری از امام صادق (ع ) آمده است که حضرت فرمود: حکمت روشنی و چراغ معرفت است و سبب پرهیزکاری است و نتیجه درستی است و اگر بگوییم خداوند نعمتی بزرگ تر و بهتر و بالاتر از نعمت حکمت به بندگانش عطا نفرموده همانا راست گفتیم . مرحوم علامه طباطبایی در ذیل آیه 269, بقره حکمت را چنین معنی می کند: حکمت عبارت است از قضایای حقه ای که مطابق با واقع باشد یعنی به نحوی مشتمل بر سعادت بشر باشد. مثلا” معارف حقه الهیه درباره مبدأ و معاد باشد و یا اگر مشتمل بر معارفی از حقایق عالم طبیعی است معارفی باشد که باز با سعادت انسان سر و کار داشته باشد. مانند حقایق فطری که اساس تشریعات دینی را تشکیل می دهد.
در تفسیر نمونه : برای حکمت معانی زیادی از قبیل معرفت و شناخت اسرار جهان هستی و آگاهی از حقایق قرآن و رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و بالاخره معرفت و شناسایی خدا ذکر شده است که همه آنها در یک معنی وسیع جمع است .
برای آگاهی بیشتر ر.ک :
– سوره بقره , آیه 269 تفسیر ابن کثیر, ج 1, ص 480
– تفسیر کبیر, ج 7, ص 72
– تفسیر پرتوی , ج 2, ص 241
– مجمع البیان , ج 2, ص 659
– التبیان , ج 2, ص 348
– المنیر, ج 3, ص 62
– آیه 125 سوره نحل , تفسیر التحریر, ج 14, ص 327
– آیه 31 سور بقره , تفسیر کبیر, ج 2, ص 178
1- واژه حکمت، چنان که در فرهنگ نامه ها از جمله «مفردات راغب آمده، به معناى رسیدن به حقیقت به وسیله علم و عقل است. علامه طباطبایى درباره معناى واژه حکمت مى گوید: حکمت [به اصطلاح نحوى] بناء نوع است یعنى نوعى از محکم کارى یا کار محکمى که سستى و رخنه اى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى که ابدا قابل بطلان و کذب نیست استعمال مى شود، (علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 3، ص 395).
علامه طبرسى نیز مى گوید: حکمت آن است که تو را بر امر حق که باطلى در آن نیست واقف کند، (طبرسى، مجمع البیان، ج 2، ص 155، نشر بیروت، مؤسسه اعلمى) بنابراین مى توان گفت مفهوم حکمت یعنىیافتن حقیقت و آنچه که مطابق با واقع است.
2- به گفته محققین، واژه حکمت در قرآن بیست بار به کار رفته و در بیشتر موارد با کتاب توأم است. در بعضى آیات به تکالیف نیز حکمت گفته شده است مانند آیه 39 اسراء و آیه 34 احزاب و آیه 63 زخرف و هم چنین در آیه 12 سوره لقمان به شکر الهى نمودن نیز حکمت اطلاق شده است. شاید علت اطلاق حکمت بر تکالیف بدان جهت باشد که رعایت آنها سبب حکمت اند و سبب اطلاق آن بر شکر، به این لحاظ باشد که شکر نتیجه حکمت مى باشد، (قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 160،نشر دارالکتب الاسلامیه).
3- منظور از حکمتى که در قرآن به کار رفته، مجموعه علوم و معارفى است که انسان را به حقیقت رهنمون مى شود به طورى که هیچ شک و ابهامى در آن نماند. زیرا مجموعه عقاید و آموزه هایى که قرآن بیانگر آنها است، همه با مقتضاى فطرت بشر همسو است و مقتضاىفطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل مى شود که کمال واقعى و سعادت حقیقى او را تأمین بکند. ازاین رو، مى شود گفت دین با واقعیت و حقیقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى که با دین آمده، در واقع حکمت اند پیامبر مأمور است این حکمت را، به مردم بیاموزد،(ترجمه المیزان، ج 12، ص 571).
4- برخى نیز مى گویند: با مراجعه به اصل معناى حکمت مى توان به دست آورد که حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن مى تواند حق و واقعیت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد، بنابراین حکمت نوعىحالت نفسانى و صفت روحى است نه شى ء خارجى، بلکه شى ء محکم خارجى از نتایج حکمت است، (قاموس قرآن، ج 2، ص 163).
خلاصه، چنان که بیان شد، حکمت در زبان قرآن عبارت است از علم و معرفت داشتن به مجموعه اصولى که موافق با فطرت انسانى و مطابق با واقع هستند. اما حکمتى که در علوم بشرى از آن یاد مى شود در مقابل علوم تجربى به کار رفته و بیشتر مباحث نظرى و عقلى صرف را شامل مى شود. ازاین رو به نظر مى رسد شباهت این دو فقط در عقلى و نظرى بودن باشد و لکن در دو جهت تفاوت دارند یکى این که تمامى حکمت قرآن موافق با مقتضاى فطرت است و دیگر این که با واقع مطابقت دارد، (ترجمه المیزان، ج 19، ص543).
البته برای دستیابی به حکمت عملی، علاوه بر آشنایی با مبانی حکمت علمی، منازل سیر و سلوک را باید طی کرد که مقامات آن از یقظه و توبه شروع می شود تا به مرتبه فنا فی الله می رسد.
برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد حقیقی، کریم، آداب و مراحل سلوک الهی، انتشارات فلاح.
براى آشنایى با کلام و حکمت و فلسفه اسلامى مى توانید از کتب ذیل استفاده نمایید.
1- بدایة الحکمه، علامه محمد حسین طباطبایى
2- آموزش فلسفه، محمد تقى مصباح یزدى
3- آموزش کلام اسلامى، ج 1 و 2، محمد سعیدى مهر
4- آموزش عقاید، محمد تقى مصباح یزدى
در تفسیر نمونه : برای حکمت معانی زیادی از قبیل معرفت و شناخت اسرار جهان هستی و آگاهی از حقایق قرآن و رسیدن به حق از نظر گفتار و عمل و بالاخره معرفت و شناسایی خدا ذکر شده است که همه آنها در یک معنی وسیع جمع است .
برای آگاهی بیشتر ر.ک :
– سوره بقره , آیه 269 تفسیر ابن کثیر, ج 1, ص 480
– تفسیر کبیر, ج 7, ص 72
– تفسیر پرتوی , ج 2, ص 241
– مجمع البیان , ج 2, ص 659
– التبیان , ج 2, ص 348
– المنیر, ج 3, ص 62
– آیه 125 سوره نحل , تفسیر التحریر, ج 14, ص 327
– آیه 31 سور بقره , تفسیر کبیر, ج 2, ص 178
1- واژه حکمت، چنان که در فرهنگ نامه ها از جمله «مفردات راغب آمده، به معناى رسیدن به حقیقت به وسیله علم و عقل است. علامه طباطبایى درباره معناى واژه حکمت مى گوید: حکمت [به اصطلاح نحوى] بناء نوع است یعنى نوعى از محکم کارى یا کار محکمى که سستى و رخنه اى در آن راه ندارد و غالبا در معلومات عقلى واقعى که ابدا قابل بطلان و کذب نیست استعمال مى شود، (علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 3، ص 395).
علامه طبرسى نیز مى گوید: حکمت آن است که تو را بر امر حق که باطلى در آن نیست واقف کند، (طبرسى، مجمع البیان، ج 2، ص 155، نشر بیروت، مؤسسه اعلمى) بنابراین مى توان گفت مفهوم حکمت یعنىیافتن حقیقت و آنچه که مطابق با واقع است.
2- به گفته محققین، واژه حکمت در قرآن بیست بار به کار رفته و در بیشتر موارد با کتاب توأم است. در بعضى آیات به تکالیف نیز حکمت گفته شده است مانند آیه 39 اسراء و آیه 34 احزاب و آیه 63 زخرف و هم چنین در آیه 12 سوره لقمان به شکر الهى نمودن نیز حکمت اطلاق شده است. شاید علت اطلاق حکمت بر تکالیف بدان جهت باشد که رعایت آنها سبب حکمت اند و سبب اطلاق آن بر شکر، به این لحاظ باشد که شکر نتیجه حکمت مى باشد، (قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 160،نشر دارالکتب الاسلامیه).
3- منظور از حکمتى که در قرآن به کار رفته، مجموعه علوم و معارفى است که انسان را به حقیقت رهنمون مى شود به طورى که هیچ شک و ابهامى در آن نماند. زیرا مجموعه عقاید و آموزه هایى که قرآن بیانگر آنها است، همه با مقتضاى فطرت بشر همسو است و مقتضاىفطرت، آن بخش از علم و عمل را شامل مى شود که کمال واقعى و سعادت حقیقى او را تأمین بکند. ازاین رو، مى شود گفت دین با واقعیت و حقیقت مطابقت دارد، اصول و قواعدى که با دین آمده، در واقع حکمت اند پیامبر مأمور است این حکمت را، به مردم بیاموزد،(ترجمه المیزان، ج 12، ص 571).
4- برخى نیز مى گویند: با مراجعه به اصل معناى حکمت مى توان به دست آورد که حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به وسیله آن مى تواند حق و واقعیت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد، بنابراین حکمت نوعىحالت نفسانى و صفت روحى است نه شى ء خارجى، بلکه شى ء محکم خارجى از نتایج حکمت است، (قاموس قرآن، ج 2، ص 163).
خلاصه، چنان که بیان شد، حکمت در زبان قرآن عبارت است از علم و معرفت داشتن به مجموعه اصولى که موافق با فطرت انسانى و مطابق با واقع هستند. اما حکمتى که در علوم بشرى از آن یاد مى شود در مقابل علوم تجربى به کار رفته و بیشتر مباحث نظرى و عقلى صرف را شامل مى شود. ازاین رو به نظر مى رسد شباهت این دو فقط در عقلى و نظرى بودن باشد و لکن در دو جهت تفاوت دارند یکى این که تمامى حکمت قرآن موافق با مقتضاى فطرت است و دیگر این که با واقع مطابقت دارد، (ترجمه المیزان، ج 19، ص543).
البته برای دستیابی به حکمت عملی، علاوه بر آشنایی با مبانی حکمت علمی، منازل سیر و سلوک را باید طی کرد که مقامات آن از یقظه و توبه شروع می شود تا به مرتبه فنا فی الله می رسد.
برای توضیح بیشتر ر.ک: محمد حقیقی، کریم، آداب و مراحل سلوک الهی، انتشارات فلاح.
براى آشنایى با کلام و حکمت و فلسفه اسلامى مى توانید از کتب ذیل استفاده نمایید.
1- بدایة الحکمه، علامه محمد حسین طباطبایى
2- آموزش فلسفه، محمد تقى مصباح یزدى
3- آموزش کلام اسلامى، ج 1 و 2، محمد سعیدى مهر
4- آموزش عقاید، محمد تقى مصباح یزدى