خانه » همه » مذهبی » معنای سلف-معنای هبه-معنای انفال-معنای بیع-معنای خیار رؤیت-معنای خیار مجلس-معنای خیار شرط-معنای خیار تأخیر-معنای خیار عیب-معنای تأدیه ثمن-معنای حق شفعه-معنای رهن

معنای سلف-معنای هبه-معنای انفال-معنای بیع-معنای خیار رؤیت-معنای خیار مجلس-معنای خیار شرط-معنای خیار تأخیر-معنای خیار عیب-معنای تأدیه ثمن-معنای حق شفعه-معنای رهن

1- بیع : به معنای خرید و فروش کردن ، فروشنده را بایع و خریدار را مشتری و آنچه را که فروخته می شود مبیع و مثمن و آنچه را که در عوض گرفته می شود ثمن می گویند .2- خیارات : بدان که خیار به معنای داشتن است . بیع عقد لازم است هیچ یک از دو طرف نمی توانند آنرا فسخ و رد کنند مگر اینکه در موضع خیارات باشد که دوازده قسم می باشد و آنهائیکه در سوال اشاره شده پاسخ داده خواهد شد .
3- خیار رویت : آن چنان است که هر گاه جنس معینی را درست ندیده به اوصافی بخرد بعد از دیدن اگر به آن اوصاف نبود مختار بر فسخ است .
4- خیار مجلس: آن چنان است که بایع و مشتری مادام که از مجلس عقد متفرق نشده می توانند آنرا بر هم زنند .
5- خیار شرط : آن چنان است که در عقد بیع هر شرطی می توان کرد . مثل اینکه شرط کنند که مشتری فلان جامه را خیاطی کند یا کتاب معین او مال بایع باشد که و در این صورت واجب است وفای به آن شرط اگر وفا نکرد او را اجبار می نمایند و اگراجبار او ممکن نشد طرف دیگر مختار بر فسخ خواهد بود .
6- خیار شرط : معنای ان این است که در عقد شرط کنند که برای یکی از دو طرف یا شخص خارجی تا زمان معین اختیار فسخ معامله باشد و در این صورت به همان طریق که شرط کرده اند خیار ثابت می شود و از این قبیل است شرط اینکه در صورت رد ثمن در مدت، یعنی برای بایع خیار فسخ باشد و آنرا بیع شرط و بیع خیار می گویند .
7- خیار تاخیر ثمن : آن چنان که هر گاه تا سه روز بایع مبیع را به تصرف نداده و مشتری نیز چیزی از ثمن به یایع نداده باشد و شرط تاخیر نکرده باشد بعد از سه روز بایع مختار است که معامله را فسخ کند یا صبر کند و اگر مبیع چیزی است که بعد از یک روز فاسد می شود مثل سبزیجات بایع بعد از یک روز خیار فسخ دارد .
8- خیار عیب : آنچنان است که هر گاه مبیع معیوب در آید مشتری بعد از علم به عیب مختار است آنرا پس بدهد یا قبول کند وارش یعنی تفاوت ما بین صحیح و معیوب را از بایع بگیرد .
9- سلف یکی از اقسام ده گانه بیع است یعنی پیش خرید کردن و آن عبارت است از اینکه مبیع تنها و عده داشته باشد و علاوه بر شرایط بیع سه شرط دیگر دارد 1- زمان تسلیم مبیع معین باشد 2- ثمن در مجلس نقد داده شود 3- در سر وعده تسلیم مبیع ممکن باشد .
10- رهن : به معنای گرو گذاردن مالی است نزد طلبکار برای اطمینان . گرو دهند را راهن و گروه گیرنده را مرتهن گویند گرو را و رهن و عین مرهونه گویند که دارای شرائطی است می توانید به رسانه ها مراجعه نمائید .
11- هبه : به معنای بخشش است و آن عقد جایز است و در سه موضع لازم می شود 1- موهوب له پدر و مادر یا یکی از اقوام واهب باشد . 2- آنچه بخشیده است تلف شود .3- هبه در مقابل عوضی باشد .
12- حق شفعه : هر گاه دو نفر در ملکی شریک باشند و یکی از آن دو نفر سهم خود را بفروشد دیگری حق دارد که پول آنرا به مشتری بدهد و آن حقه را بگیرد . و این حق را حق شفعه گویند .
13- تسلیم ثمن و تادیه ثمن : بعد از بیع هر یک از بایع و مشتری باید مبیع و ثمن را تسلیم دیگری کند بطوری که عرفاً به قبض او در آید و مسلط بر آن شود مگر آنکه یکی از آنها وعده داشته باشد که سر وعده باید تسلیم نمود و هر کدام تسلیم نکرد می توان او را مجبور کرد .
14- سرقفلی : یکی از معاملات رایج در بازار . سرقفلی یا حق پیشینه نام دارد که مستاجر محلی را با پرداخت مبلغ علاوه بر بدل الاجاره اجاره می کند که پرداخت آن مبلغ در مقابل حق واگذاری مالک است بدین معنا که مالک در مقابل دریافت مبلغ سرقفلی حق واگذاری محل را به مستاجر واگذار می کند و با انجام این معامله حق واگذاری محل از مالک سلب و به مستاجر منتقل می گردد و مالک صرفاً حق دریافت مال الاجاره را دارد و مستاجر می تواند محل را به دیگری واگذار کند که مستاجر دوم مانند مستاجر اول تنها با پرداخت مال الاجاره به مالک اصلی ملزم می باشد .
منبع :
1- فقه فارس ،حسین فاطمی.
2- احکام شرعی محمد هادی معرفت .
به نقل از اداره پاسخگویی آستان قدس رضوی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد