خانه » همه » مذهبی » محمد رضا شاه – دموکراسی و آزادی

محمد رضا شاه – دموکراسی و آزادی

نظریه محمد رضا شاه از دموکراسى و برداشت او از حکومت مردم بر مردم، مانند همه دیکتاتورها بود.وى، در هر دوره از سلطنت خود، دموکراسى و آزادى را به نحوى تعبیر مى کرد، در اوایل دهه 1340، همزمان با ابداع انقلاب سفید، از پدرش رضا خان، که در شب سوم اسفند 1299 با شبیخون به تهران علیه قانون اساسى قیام کرد و نظام مشروطه را برانداخت، به عنوان کسى که در استقرار مبانى دموکراسى در ایران سهم بزرگى داشته یاد مى کند.محمد رضا شاه براى اثبات این ادعاى خود، «تضعیف قدرت مجلس » را یکى از نشانه هاى مبانى دموکراسى مى داند و مى گوید: «…هنگامى که پدرم ریاست هیئت وزیران را داشت، و پس از آنکه سلطنت سلسله پهلوى را تاسیس نمود، قدرت مجلس را تضعیف کرد و از طرف دیگر، در استقرار مبانى دموکراسى در ایران سهم بزرگى داشت [….] اعلیحضرت فقید به وسیله اصلاح تشکیلات دولتى، اساس دموکراسى را در ایران تقویت نمود..» . (1)
برداشت و تعبیر محمد رضا شاه، در دهه 1350 درباره دموکراسى و ابداع «تمدن بزرگ » نوع دیگرى است.وى در این دوران، بر خلاف دهه 1340 از سیستم دو حزبى هواخواهى مى کند و مى گوید: «در کشورى که بر موازین دموکراسى اداره مى شود، مردم باید در سرنوشت خود مداخله کنند» . (2)
چندى بعد، لزوم ایجاد حزب واحد «رستاخیز» را شرط دموکراسى مى داند.مخالفان را تهدید به اخراج از مملکت مى کند.وى، در کتاب «به سوى تمدن بزرگ » در تشریح دموکراسى و رژیم سلطنت در ایران مى گوید:
«…وضع خاص شاهنشاهى ایران ایجاب مى کند که به گفته کریستین سن یک پادشاه واقعى در این کشور، نه تنها رئیس مملکت، بلکه یک مرشد و در عین حال یک معلم براى ملت خود باشد» . (3)
در رژیم دموکراسى محمد رضا شاه، اختیار عزل و نصب وزیران، سفیران و همه کارکنان دستگاه دولت از آن او بود.وى به عنوان رهبر، مرشد و معلم، به خود اجازه مى داد به وزیرانش، که اغلب بى شخصیت ترین افراد مملکت بودند، و خود را غلام جان نثار و چاکر او مى دانستند، توهین و فحاشى کند و به آنها بگوید:
«شماها، مانند «یابو» هستید، اگر رکاب بزنم، از جاى خود مى کنید، اگر آرام بمانم، از جا حرکت نمى کنید!» (4)
تکیه گاه محمد رضا شاه طى پانزده سال آخر حکومتش (از سال 1342 تا 1357) با استفاده از پشتیبانى آمریکا و متحدین غربى آن کشور، بر روى چهار عنصر زیر بود:
– نیروهاى مسلح – ساواک و سازمانهاى اطلاعاتى – دربار و حامیان رژیم – حزب رستاخیز ارتش و نیروهاى انتظامى، حافظ تاج و تخت سلطنت و عامل پرتوان اجراى مقاصد رژیم و نیروى سرکوبگر مخالفان بود.محمد رضا شاه، تقویت و قدرتمند شدن هر چه بیشترنیروهاى مسلح را وجهه همت خود قرار داده بود، در تجدید سازمان ارتش، تعداد افراد یگانها از 200000 تن در سال 1342، به 41000تن در سال 1356 رسید، تعداد افراد ژاندارمرى از 25000 تن، به 60000تن افزایش یافت، ناوگان جدید خریدارى و سفارش داده شد و سازمان یگانهاى گارد شاهنشاهى توسعه یافت، بودجه ارتش از 293 میلیون دلار در سال 1342 به 1800 میلیون دلار در سال 1352 رسید، و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت، بودجه ارتش در سال 1356 بالغ بر 3/7 میلیارد دلار گردید. (5)
بین سالهاى 1349 تا 1352 بیش از 12 میلیارد دلار جنگ افزار خریدارى شد.سفارشهاى تسلیحاتى ایران در سال 1356 بالغ بر 12 میلیارد گردید.در سال 1356 ایران صاحب بزرگترین نیروى دریایى، بین کشورهاى خاورمیانه، در خلیج فارس بود.نیروى هوایى ایران پس از اسرائیل، قدرتمندترین نیروى هوایى خاور میانه و خاور نزدیک به شمار مى رفت.در زمینه تهیه انرژى اتمى ایران مبلغ 20 میلیارد دلار، براى احداث 12 طرح، طى 10 سال بعد در نظر گرفته شده بود.
علاقه و توجه محمد رضا شاه، تنها به سفارش و خرید تسلیحات مدرن، محدود نمى شد، وى به کلیه امور ارتش، آموزش، زندگى افسران و درجه داران، ایجاد تاسیسات بهداشتى، منازل مناسب، فروشگاههاى متعدد و ترفیع افسران، بخصوص در درجات بالا نظارت داشت، برخى از مشاغل و مسئولیتهاى غیر نظامى نیز به افسران واگذار شد.به آن گروه نظامیانى که در سال 1332 در کودتا شرکت کرده و موجبات بازگشت او را فراهم ساخته بودند، پاداش و ترفیع داد.افسران مورد نظر را، حتى پس از بازنشستگى، به نظارت و سرپرستى سازمانهاى دولتى منصوب مى کرد.شاه سرنوشت و آینده کشور و سلطنت را در وجود و قدرت نیروهاى مسلح مى دانست.وى، در مصاحبه با یکى از استادان دانشگاههاى ایالات متحده آمریکا گفته بود «من مانند لوئى 14 پادشاه فرانسه نیستم که مى گفت: دولت منم! من مى گویم: ارتش منم!» (6) تکیه گاه دوم شاه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود.این سازمان در سال 1336 با همکارى «سیا» و یارى «موساد» (سازمان اطلاعاتى اسرائیل) تشکیل شد، ساواک 5300 مامور تمام وقت و تعداد نامشخصى مامور نیمه وقت داشت.ساواک «چشم و گوش » و مشت محکم شاه محسوب مى شد.وظیفه اصلى ساواک حراست از شاه در برابر گروههاى مخالف، بخصوص چریکهاى مسلح، و ارائه اطلاعات در مورد رویدادهاى داخلى و خارجى بود.سپهبد نعمت الله نصیرى رئیس ساواک، معاون نخست وزیر بود، ولى مستقیما گزارشهاى خود را به شاه تسلیم مى کرد.ساواک، از چنان بودجه عظیمى برخوردار بود که مى توانست تمام طرحهاى مورد نظر شاه را اجرا کند.ساواک به روزنامه ها و مجلات در مورد درج اخبار و مقالاتشان، رهنمود مى داد، در مورد همه کسانى که قرار بود به مقاماتى برسند، از جمله نمایندگان مجلس تحقیق مى کرد. بازجویى و محاکمه افرادى را که علیه رژیم مخاطره انگیز بودند، به عهده مى گرفت، رادیو و تلویزیون را زیر سانسور داشت. صلاحیت استخدام همه داوطلبان براى کار در ادارات دولتى، و حتى در مواردى، بخش خصوصى را تعیین مى کرد.از همه امکانات لازم براى تعقیب و دستگیرى، بازداشت، و شکنجه مخالفان برخوردار بود. (7)
ساواک طى 22 سال عمر خود، جنایات زیادى مرتکب شد، دهها تن از مردم ایران زیر شکنجه ماموران ساواک جان باختند و یا به دست دژخیمان آن سازمان جهنمى، سر به نیست شدند. (8)
گذشته از ساواک، سازمانهاى دیگرى به نامهاى: بازرسى شاهنشاهى، رکن دوم ستاد ارتش، و دفاتر ضد اطلاعات، از نهادهاى امنیتى رژیم بودند.حسین فردوست رئیس سازمان بازرسى شاهنشاهى بود و از دوستان دوران کودکى محمد رضا شاه محسوب مى شد.وى مراقب عملیات ساواک و توطئه هاى احتمالى در ارتش، علیه شاه بود; حتى گزارشهاى مربوط به خانواده سلطنتى را به او اطلاع مى داد.
سومین اهرمى که شاه بر آن تکیه داشت، خانواده سلطنتى و وابستگان آن بودند.این گروه ثروت کلانى در اختیار داشت که به طور دقیق میزان آن مشخص نشده است.دارایى خانواده سلطنتى و وابستگان آن، از چهار منبع گرد آمده بود، نخست املاک رضا شاه بود که با کناره گیرى اجبارى او از سلطنت در سال 1320 در اختیار دولت قرار گرفت ولى پس از کودتاى 28 مرداد 1332 محمد رضا شاه دوباره آن را تصاحب کرد.بخشى از آن به عنوان کمک به زارعین واگذار گردید، ولى بهاى آن را دولت به شاه برگرداند.در جریان اجراى برنامه اصلاحات ارضى، خانواده سلطنتى قسمت عمده املاک را نگاه داشتند.بدین سان خواهران و برادران شاه، و نیز فرزندانشان، ثروتمندترین مالکان ایران بودند.
منبع دیگر درآمد شاه و خانواده سلطنتى نفت بود، لازم به یادآورى است که عواید حاصل از فروش نفت ایران، به حساب مخصوص شرکت ملى نفت ایران در شعبه بانک «چیس » در نیویورک ریخته مى شد و از آنجا دلارها به حسابهاى دیگر شرکت ملى در شعبات «چیس » در سراسر جهان انتقال مى یافت، بدین ترتیب هر ماه بانک مرکزى ایران و بانکهاى «چیس » ، محاسبات پرداختهاى شرکت ملى نفت را در دفاتر خود ثبت مى کردند.
به لحاظ دقت خاص شرکت ملى نفت ایران، در حفظ اسرار محاسبات بانکى خود، محتملا دو سه تن از مقامات دفتر مخصوص شاه، دسترسى به دفاتر و محاسبات مربوط را داشتند و مى توانستند بفهمند شرکت ملى نفت چه مبلغ از درآمد نفت را به بانک مرکزى و یا به حسابهاى محرمانه واریز کرده است. (9)
سفارت آمریکا در تهران، براى اطلاع از میزان درآمد نفت ایران و مبالغى که به حسابهاى محرمانه ریخته شده، تحقیقاتى به عمل آورده است; در گزارش سفیر آمریکا در ایران به وزارت خارجه ایالات متحده در تاریخ 5 آوریل 1976 گفته شده است که در یک مورد شرکت ملى نفت ایران، بابت صدور نفت بین مارس 1975 و ژانویه 1976 مبلغ 7/1 میلیارد دلار دریافت کرده ولى فقط 8/558 میلیون دلار از این مبلغ، به حساب درآمد منظور شده و بقیه، یعنى مبلغى بیش از یک میلیارد دلار، ناپدید شده است. (10)
در یک مورد دیگر، سفارت آمریکا به اختلاف فاحشى در محاسبات شرکت ملى ایران در پایان سال مالى 1977 (1356) برخورد کرد، بدین ترتیب که شرکت ملى بابت نفتى که مستقیما فروخته بود مبلغ 4 میلیارد دلار ارز خارجى به دست آورده بود.سفارت آمریکا در گزارش به وزارت خارجه ایالات متحده مى گوید «از این مبلغ ارز خارجى، اقلا یک میلیارد دلار کمتر به بانک مرکزى ایران تحویل شده است » . (11)
سومین منبع درآمد خانواده سلطنتى، عملیات بازرگانى بود، با درآمد ناگهانى حاصل از فروش نفت و توسعه فعالیتهاى اقتصادى، اعضاى خانواده سلطنتى وامهاى کلانى از بانکها گرفتند و در امور مختلف تجارى و صنعتى سرمایه گذارى کردند.در طى دهه 1950 پهلویها ثروتمندترین سوداگران ایران محسوب مى شدند، شاه شخصا مالک چند کارخانه و معدن بود.بستگان وى در یکصد و پنجاه شرکت، شامل بانکها، کارخانه آلومینیوم سازى، هتل سازى و کازینو و قمارخانه ها سهیم بودند.شهرام، پسر اشرف به تنهایى سهامدار عمده هشت شرکت ساختمانى، بیمه، سیمان، پارچه بافى و حمل و نقل بود. (12)
آخرین منبع درآمد پهلویها، بنیاد پهلوى بود.به ادعاى بانکداران غربى، این بنیاد، سالانه بیش از 40 میلیون دلار کمک مالى دریافت مى کرد و محل مناسب و امنى براى زد و بند و فرار از مالیات برخى از اعضاى خانواده سلطنتى بود.بنیاد پهلوى در 207 شرکت سهم داشت که عمده ترین آنها 8 شرکت معدنى، 10 شرکت سیمان، 17 بانک و شرکتهاى بیمه، 25 هتل و کازینو، 25 شرکت ساختمان فلز، 25 واحد کشاورزى تجارى و 45 شرکت ساختمانى بودند.به نوشته نیویورک تایمز، بنیاد پهلوى، به عنوان فعالیتهاى خیریه و به نفع عامه، سه منبع مهم براى بهره بردارى بود، منبع پولى براى خانواده پهلوى، منبع اعمال نفوذ در بخشهاى مهم اقتصادى کشور و منبع پاداش به حامیان رژیم. (13)
بنیاد پهلوى مدعى بود که درآمدهاى آن صرف امور خیریه مى شد ولى، به استناد گزارش سرى ژوئن 1972 سفارت آمریکا در تهران، رقمى در حدود 20 تا 40 درصد درآمدهاى بنیاد، به اعضاى خانواده سلطنتى مى رسید. (14)
حزب رستاخیز
در سال 1353 محمد رضا شاه، نهاد دیگرى را به ارکان سه گانه فوق افزود و آن ایجاد حزب واحد دولتى «رستاخیز» بود.پیش از آن، یعنى در دوره حکومت منوچهر اقبال، سیستم دو حزبى ملیون و مردم برقرار شد، سپس در دوره نخست وزیرى منصور، حزب ایران نوین ایجاد گردید.پس از کشته شدن منصور، امیر عباس هویدا، حزب ایران نوین را زیر کنترل خود گرفت.
طى دورانى که سیستم دو حزبى ملیون و مردم برقرار بود، محمد رضا شاه، در چند مورد خود را هواخواه تعدد احزاب در کشور دانست و گفت قصد ندارد سیستم یک حزبى برقرار کند.وى در کتاب ماموریت براى وطنم به این نکته اشاره کرده و گفته است:
«…من چون شاه کشور مشروطه هستم، دلیلى نمى بینم که مشوق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتورها، تنها از یک حزب دست نشانده خود پشتیبانى نمایم..» . (15)
در سال 1354 شاه از گفته هایش در مورد لزوم تشکیل احزاب عدول کرد.به دستور وى، حزب ایران نوین منحل شد و وجودیت حزب رستاخیز اعلام گردید.شاه گفت:
«در آینده یک حزب وجود خواهد داشت [….] آنهایى که از پیوستن به حزب رستاخیز امتناع کنند، باید به طور پنهانى هواخواه حزب توده باشند» . (16)
در جاى دیگر، با اخطار به کسانى که در ابراز وفادارى نسبت به اصول سلطنت و قانون اساسى خوددارى کنند گفت «این خائنان یا باید به زندان بروند، یا همین فردا از کشور خارج شوند.» وقتى روزنامه نگاران خارجى یادآور شدند که این سخن شاه، با گفته هاى گذشته اش، که از سیستم دو حزبى هواخواهى مى کرد، مغایر است گفت:
«آزادى عقیده! آزادى فکر! دموکراسى! ….با پنج سال سن، اعتصاب و نمایش در خیابانها! …این دموکراسى و آزادى است! معناى این حرفها چیست؟ ..» . (17)
فکر ایجاد یک حزب واحد «فراگیر» از سوى چند تن ایرانیانى که در دانشگاههاى آمریکا علوم سیاسى – اجتماعى فرا گرفته بودند و در سلک مشاوران سیاسى مورد اعتماد شاه درآمده بودند، به شاه القا شد.اینان، تحت تاثیر نظریات ساموئل هانتینگتون (18) استاد علوم سیاسى دانشگاه هاروارد قرار داشتند و بر این عقیده بودند که راه رسیدن به ثبات سیاسى و پیشرفت، در کشورهاى در حال توسعه، ایجاد یک حزب نیرومند و منسجم و فراگیر است که به صورت عامل پیوند بین دولت و جامعه عمل خواهد کرد و در نهایت پشتیبان هیئت حاکم در اجراى برنامه هاى سیاسى و اجتماعى او خواهد بود.این نظریه، از سوى شاه که درگیر آشفتگیهاى سیاسى و اجتماعى بود و به یک مرکز قدرت نیرومند سیاسى نیاز داشت، مورد قبول قرار گرفت.
ایدئولوگهاى مشاور شاه، از این نکته غافل بودند که یک حزب، آن هم دولتى و «شاهنشاهى » در کشورى چون ایران، که مردم، بخصوص روشنفکران، اقدامات هیئت حاکم را با تردید و سوء ظن مى نگریستند، وسیله و ابزار کنترل توده ها و به حرکت درآوردن آنها در جهت مورد نظر نیست، بلکه بسان تسمه اى است که سنگینى «بار» جامعه و نارضایتى آنها را به هیئت حاکم منتقل مى کند.
براى پاسخ به فرمایشى بودن سیستم یک حزبى، براى آن، دو جناح محافظه کار و ترقیخواه ایجاد کردند، که هوشنگ انصارى و جمشید آموزگار، رهبران دو جناح مزبور بودند.هدف اساسى حزب رستاخیز در یک جمله خلاصه مى شد، تبدیل دیکتاتورى نظامى از کار افتاده شاه، به سیستم استبدادى تک حزبى دولتى!
حزب رستاخیز موجودیت خود را با سر و صداى زیاد اعلام کرد، برنامه حزب، پیشرفت و تعالى ایران و مردم به سوى تمدن بزرگ بود.در نشریه «فلسفه انقلاب ایران » گفته شده بود شاهنشاه آریامهر، اندیشه «طبقه » را از جامعه ایران ریشه کن ساخته و همه مسائل طبقاتى و تضادهاى اجتماعى را حل و فصل کرده است [….] شاهنشاه تنها یک رهبر سیاسى ایران نیست [….] او، رهبر روحى، فکرى و قلبى ملت خود مى باشد (!)» (19) محمد رضا شاه ضمن مصاحبه به یک خبرنگار انگلیسى گفت: «فلسفه حزب رستاخیز بر اساس دیالکتیک اصول انقلاب سفید بنا شده و در هیچ جاى جهان چنین رابطه و وابستگى بین رهبر و ملت وجود ندارد» . (20)
شاه به رغم این ادعاها، مردم را تهدید مى کرد که یا در حزب رستاخیز او نامنویسى کنند یا حق زندگى در میهن آباء و اجدادى خود ندارند.وى در یک مورد گفت:
«کسى که وارد حزب جدید سیاسى نشود، دو راه در پیش دارد، چنین شخصى یا وابسته به یک سازمان غیر قانونى است، یا به حزب غیر قانونى توده، و به بیان دیگر یک خائن است.این چنین فردى جایش در یکى از زندانهاى ایران است، یا اگر مایل باشد مى تواند همین فردا کشور را ترک کند، بى آنکه عوارض خروج بدهد و هر جا بخواهد برود، زیرا ایرانى نیست، جزء ملت نیست و فعالیتهاى او، طبق قانون غیر قانونى و مستوجب مجازات است » . (21)
حزب رستاخیز در سال 1354 سازمان خود را در تهران و شهرستانها توسعه داد.کمیته مرکزى حزب، هویدا، نخست وزیر را به دبیرکلى برگزید، تقریبا همه نمایندگان عضو حزب شدند.در وزارتخانه ها و ادارات دولتى، عضویت در حزب رستاخیز اجبارى بود. پنج روزنامه: رستاخیز یومیه، رستاخیز کارگران، رستاخیز کشاورزان، رستاخیز جوانان و اندیشه رستاخیز، ارگان حزب بودند. کمیته مرکزى تهدید کرد کسانى که از قبول عضویت در حزب خوددارى کنند، باید پاسخگوى حزب باشند. (22)
هنگام تشکیل حزب رستاخیز، همه نیروهاى مخالف در ایران سرکوب شده بود، ولى در خارج از کشور، نیروهاى اپوزیسیون حزب را محکوم کردند.آیت الله خمینى نیز طى اعلامیه اى، آن را مخالف مصالح ایران و اسلام دانست. (23)
آخرین انتخابات
انتخابات دوره 24 مجلس شوراى ملى، آخرین انتخابات دوران حکومت پهلوى بود.نامزدهاى نمایندگى، زیر نظر ساواک و تایید رئیس با اطلاعات شاه، سپهبد حسین فردوست انتخاب شدند.براى هر یک از کرسیهاى مجلس، چند تن نامزد شده بودند که همه آنها را شوراهاى استانى حزب رستاخیز، و مقامات امنیتى تایید کرده بودند. (24)
بیش از 10000 تن خود را نامزد 268 کرسى مجلس شورا و 30 کرسى سنا کرده بودند.صلاحیت 841 تن از این عده که از غربال ساواک گذشته بودند، براى مبارزه انتخاباتى تایید شد.هیچ نماینده اى اجازه زیر سؤال کشیدن موضوع نفت، سیاست خارجى و انقلاب شاه و مردم را نداشت.ثبت نام براى راى دادن، بخصوص براى حقوق بگیران دولتى، تقریبا اجبارى بود.امیر عباس هویدا، دبیر کل حزب رستاخیز اعلام کرد که عدم حضور در حوزه هاى انتخاباتى براى راى دادن، بى توجهى به حزب تلقى مى شود.در شناسنامه راى دهندگان مهر زده مى شد.بدین ترتیب حدود 8/6 میلیون تن براى راى دادن ثبت نام کردند.در پایان انتخابات دولت اعلام کرد که تعداد 1/5 میلیون تن به کاندیداهاى نمایندگى مجلس راى داده اند.بدین ترتیب معلوم شد به رغم سختگیریها، تعداد 5/1 میلیون تن از ثبت نام کنندگان، در راى گیرى شرکت نکرده اند. (25)
اسناد سفارت آمریکا حاکى است که لا اقل 10 درصد انتخابات از طریق نفوذ علم، وزیر دربار «دستکارى » شده بود.در همین گزارش آمده است «به هر حال، تغییر در روند انتخاباتى، هیچ گاه این واقعیت را تغییر نمى دهد، که پارلمان هیئتى است فاقد نفوذ در فرمول بندى و اجراى سیاستها و تنها به صورت یک «مهر پلاستیکى » عمل مى کند..» . (26)
با همه تلاشى که رژیم براى استحکام ساختار حزب رستاخیز ملى به عمل آورد، دفاتر و شعبه هاى حزب نخستین هدفهایى بودند که در سال 1357 مورد حمله مردم قرار گرفتند.حزب رستاخیز، زودتر از دیگر نهادهاى رژیم انحلال خود را اعلام کرد.
پى نوشت ها:
1. محمد رضا شاه پهلوى آریامهر، ماموریت براى وطنم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ چهارم، 1348، صفحات 322 و 323.
2. همان کتاب، صفحه 335.
3. محمد رضا شاه پهلوى، به سوى تمدن بزرگ، صفحه 7.
4. دکتر جلال عبده، خاطرات، چهال سال در صحنه، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1368، صفحه 604.
5. Ervand Abrahamian; Iran Between Two Revolutions, pp. 433 -434.
6. B.Bayne, Persian Kingship in Transition (New York, 1968) ,p.186.
7. از ظهور تا سقوط، اسناد سفارت آمریکا (لانه جاسوسى) تنظیم دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، 1366، صفحات 164 و 165.
8. New York Times, Sep. 21, 1972, Newsweek Apr.28, 1972.
9. Supplemental Affidavit in Support of Motion for Preliminary Ingection.by Alan Delsman. The Chase Manhattan Bank N.A.,vs.The State of Iranet al., beforeSouthern District court of New York, Jan. 23, 1980, Docket Number 79 Civ.6644, Paragraphs 21
-38.
10. United States Department Airgram [Iran gold andForeign Exchange Holdi
– 0231, Apr. 8, 1976, (Interlock, Mark Hulbert,pp.66 -67).
11. United States Airgram, [Iran Blance of Payments – Nin Months, Year 25
ndForecast 2536] CERP – 0102, Feb.10. 1977, (Ibid;p.67).
Shahab
13. A.Chittenden, [Bankers say Shah|s fortune is well above a billion] New York Times,
10 January, 1979.
(تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 488 ،نویسنده: غلامرضا نجاتى )

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد