خانه » همه » مذهبی » عملکرد لیبرال ها-دولت رجایی

عملکرد لیبرال ها-دولت رجایی

با تشکیل دولت رجایى در تابستان 1359 نیروهاى انقلابى و حزب الله از موضع ضعف بیرون آمده و در راس قدرت قرار گرفتند. اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شوراى عالى قضایى، و هیئت دولت که سه رکن اصلى قواى سه گانه کشور را تشکیل مى دادند اینک در کنترل نیروهاى حزب الله بودند و لیبرالها در موضع ضعف قرار گرفته و علیرغم کنترل مقام ریاست جمهورى در مقام اقلیت مخالف (اپوزیسیون) عمل مى کردند. مقاماتى که در این زمان در اختیار داشتند، عبارت بودند از اقلیت مجلس شوراى اسلامى، مدیریت بانک مرکزى و صدا و سیما، و مهمتر از همه ریاست جمهورى و فرماندهى کل قواى مسلح بود. در این هنگام که میانه روها از کسب اکثریت کرسیهاى مجلس و وزارت ناامید شدند، برنامه خود را در مبارزه و به زانو درآوردن دولت قرار دادند. اول آنکه همه نیروهاى مخالف اعم از لیبرالها، محافظه کاران، چپ گرایان و به ویژه سازمان مجاهدین خلق با یکدیگر به تفاهم تاکتیکى رسیده و زیر چتر حمایت از رئیس جمهور «منتخب ملت » و در دفتر هماهنگى مردم و رئیس جمهور اجتماع کرده و شروع به فعالیت و کارشکنى و اخلال نمودند. قابل توجه آنکه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که در زمان دولت موقت در مقابل لیبرالها ایستاده و با آنها مخالفت مى کردند، اکنون که نیروهاى لیبرال در مقابل انقلاب و حزب الله ایستاده بود، با آنها به تفاهم رسیده و ائتلاف کردند.
لیبرالها با استفاده از جو و محیط آزادى که بر جامعه حکمفرما بود و با استفاده از امکانات تبلیغاتى به ویژه روزنامه هاى میزان و انقلاب اسلامى و صدا و سیما محیطى پرتشنج و ناآرام به وجود آوردند. این جریان با سخنرانى بنى صدر در سالگرد 17 شهریور 1359 در میدان شهدا آغاز گردید و تا عزل وى که در اول تیرماه 1360 انجام شد، ادامه پیدا کرد.
برداشت لیبرالها این بود که دولت رجایى قادر به اداره مملکت نبوده و چنانچه تحت فشار قرار گیرد، به زودى سقوط خواهد کرد، به خصوص که رئیس جمهور آمریکا، ریگان، هم علنا اعلام کرده بود که براى حل اختلافات ایران با آمریکا روى کار آمدن دولتى میانه رو ضرورى است.
از طرف دیگر با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهورى آمریکا و نهایتا شکست کارتر و پیروزى ریگان تنها فرصت باقى مانده تا انتقال قدرت به ریاست جمهورى جدید آمریکا در اختیار طرفین بود که با شرایط مناسبى موضوع حل و فصل شود. اهداف سیاسى از اشغال لانه کلا تحقق یافته بود و آمریکا به شکست خود در این ماجرا از یک دولت کوچک اعتراف کرده و بازتاب داخلى آن در آمریکا سقوط کابینه کارتر و حزب دمکرات بود. نگهدارى گروگانها بیش از این مدت و در شرایط جنگى دیگر طبیعتا به صلاح نبود ولى جالب توجه آنکه لیبرالها که از آغاز با اشغال سفارت آمریکا مخالف بودند و آن را به ضرر انقلاب مى دانستند و خود سعى کرده بودند با حیله هاى سیاسى و مذاکرات سرى و بدون اطلاع رهبر انقلاب و ملت موضوع را حل و فصل نمایند اینک که دولت مامور شده بود تا موضوع را فیصله دهد، جوى متشنج و ناآرام به وجود آورده و ادعاهایى مبنى بر «خیانت و سازش » وارد مى ساختند و حتى بنى صدر رئیس جمهور، اقدام به صدور اعلام جرم کرده و رئیس کل بانک مرکزى از هر نوع همکارى با دولت در زمینه فراهم آوردن اطلاعات لازم خوددارى مى کرد. معذالک مسئله مزبور در آخرین روزى که کارتر مى رفت که کاخ سفید را ترک نماید و درست در لحظه تحویل مقام ریاست جمهورى به ریگان با امضاى بیانیه هاى الجزایر توسط دولتین ایران و آمریکا گروگانها فرودگاه مهرآباد را ترک نموده و به مسئله اسارت 444 روزه آنها خاتمه داده شد.
تضاد میان دو جناح حزب الله و لیبرالها همچنان ادامه داشت و رهبر انقلاب بدون آنکه مستقیما موضع گیرى خاصى به نفع یکى از طرفین بنماید، به نصیحت و پند و اندرز مى پرداخت و اگر چه هر یک از طرفین از بیانات و اظهار نظرهاى ایشان برداشتهاى خاص کرده و از یک پیام یا سخنرانى ایشان تیترهاى متفاوت و بعضا متضادى را در روزنامه هاى تحت کنترل خود مى زدند ولى واقعیت امر نشان مى داد که رهبر انقلاب بیشتر توجه خود را از نصیحت و پند و اندرزها معطوف لیبرالها داشته و گاهى با کنایه هاى مستقیم و غیر مستقیم آنها را مورد عتاب و سرزنش قرار مى داد.
صفحات روزنامه ها صحنه مبارزات و درگیریهاى طرفین شده و روى اعصاب مردم مبارز و انقلابى اثر گذارده و در شرایطى که مى بایست همه افکار و توجهات معطوف مسئله جنگ به عنوان مسئله اصلى کشور باشد، انرژى انقلابیون مى بایست در این راه صرف شود.
اوج جوسازى لیبرالها را مى توان در سخنرانى بنى صدر در میدان آزادى در روز عاشورا و تایید نیروهاى چپ و غیر مذهبى که با کف زدنهاى خود ماهیت خویش را نشان مى دادند و مهمتر از آن در روز 14 اسفند 1359 در دانشگاه، که سالگرد درگذشت دکتر مصدق بود، دانست که منجر به زد و خورد و درگیرى شدید نیروهاى حزب الله و میلیشیاى سازمان مجاهدین که اینک به طور رسمى در جناح لیبرالها قرار گرفته بودند، گردید.
رهبر انقلاب در چنین شرایطى که مى رفت کنترل اوضاع کشور از دست همه خارج شده و هرج و مرج و نابسامانى غالب شود با انجام آخرین اتمام حجت لیبرالها را در موقعیتى قرار داده که ناچار به سرپیچى از دستور مقام رهبرى و اتخاذ موضع مقابل شدند.
در روز بیست و پنجم اسفند ماه جلسه اى به منظور رفع اختلاف بین مسئولان و اصحاب دعوا و اختلاف در حضور امام تشکیل شد و در همان شب رهبر انقلاب در یک بیانیه ده ماده اى رهنمودهایى در زمینه مسائل مملکتى ارائه کردند. از جمله در ماده شش بیانیه اعلام داشتند که:
«براى رسیدگى به شکایات نسبت به مسائل جنگ و سایر مسائل مورد اختلاف بین مقامات جمهورى اسلامى، هیئتى تعیین خواهد شد مرکب از یک نماینده از طرف رئیس جمهور و یکى از طرف دیگر (بهشتى، رفسنجانى، رجایى) و یکى از سوى اینجانب که کوشش در حل شکایات نمایند و راى اکثریت هیئت مذکور معتبر است و در صورت تخلف یکى از مقامات، باید متخلف را به مردم معرفى کنند و مورد مؤاخذه قرار گیرد» .
این هیئت مرکب از آیت الله مهدوى کنى به عنوان نماینده امام و آیت الله یزدى نماینده دولت و قوه قضاییه و مقننه و مرحوم آیت الله اشراقى نماینده رئیس جمهور تشکیل و تا زمان عزل بنى صدر به کار خود ادامه داد. در همین زمان از اصحاب دعوى خواسته شده بود تا زمان رفع تشنج از انجام مصاحبه و سخنرانى خوددارى نمایند.
در این زمان نهضت آزادى نیز با طرح این مسئله که کشور به بن بست رسیده بر خلاف قانون اساسى درخواست مراجعه به آراى عمومى براى انحلال مجلس نموده و بدین وسیله مى خواستند که تاریخ تکرار گردد. درخواست آنها یادآور حرکت دکتر مصدق در اواخر حکومتش بود، زمانى که دکتر مصدق علیرغم آنکه اکثریت آراى مجلس شوراى ملى را در اختیار داشت و اختیارات قانونگذارى هم از مجلس گرفته بود معذالک مجلس را مزاحم خود تشخیص داده و با انجام رفراندوم کذایى اقدام به انحلال مجلس نموده و راه را براى بازگشت دیکتاتورى هموار نمود.
نکته جالب آنکه لیبرالها با وجود ادعاى حمایت از آزادى و دمکراسى، هر زمان که آن را مناسب اهداف و نیات خود نبینند، سبت به خدشه دار کردن و از بین بردن همان آزادى و دمکراسى تردید نمى کنند. مجلسى که با آراى مردم تشکیل شده و نمایندگان مردم در آن حضور دارند بنا به پیشنهاد آقاى مهندس بازرگان مى بایست با رفراندوم منحل شود. در این مورد نه تنها هیئت سه نفره حکمیت اتخاذ موضع کرده و ایشان را مورد بازخواست قرار دادند بلکه رهبر انقلاب آنها را مورد حمله قرار داده و اظهار داشتند که «این شما هستید که به بن بست رسیدید، ملت هرگز به بن بست نمى رسد» . صحیفه نور، جلد چهارم، صفحه 243.
بنى صدر نیز در شرایطى نبود که دیگر بتواند سکوت را رعایت نموده و از تنها حربه خود که دامن زدن به جو متشنج بود، صرفنظر نماید لذا با انجام سخنرانى و مصاحبه هیئت داورى را وادار نمود که او را به عنوان خاطى و مقصر معرفى نماید.
دیگر زمینه کاملا فراهم شده بود. همه آنهایى که به بنى صدر در اثر عدم آشنایى یا اجبار در انتخاب (دفع افسد به فاسد) از میان کاندیداهاى لیبرال راى داده بودند با انجام تظاهرات خیابانى راى خود را پس گرفته و از او تبرى مى جستند.
در این زمان جبهه ملى هم با حمله به موازین اسلامى (لایحه قصاص) به میدان آمد و ضمن حمله مستقیم به دولت اعلام تظاهرات و میتینگ در روز 25 خرداد در میدان فردوسى کردند که با موضع گیرى قاطع و فورى رهبر انقلاب و اعلام ارتداد جبهه مزبور و برملا کردن چهره واقعى رهبر ملى گرایان و لیبرالها (دکتر مصدق) موجى عظیم در میان توده هاى مردم به وجود آورده به طورى که در روز تظاهرات ملى گرایان و نیروهاى متحد آنها فرار را بر قرار ترجیح دادند.
در این زمان رهبر انقلاب دیگر زمینه را جهت اقدام قاطع براى قطع دست لیبرالها مساعد دیده و بنى صدر را از فرماندهى کل قوا معزول و به دنبال آن مجلس شوراى اسلامى با طرح عدم کفایت سیاسى ریاست جمهورى را با اکثریت قاطع و با تایید رهبر انقلاب از مقام ریاست جمهورى معزول و به حضور لیبرالیسم در دستگاه حاکمه به طور کلى خاتمه داد.
دوره دوم
عزل بنى صدر از مقام ریاست جمهورى آخرین سنگر اجرایى را از لیبرالها گرفته و به حضور آنها در حاکمیت به طور کامل پایان داد. این امر موجب گردید همه امیدهایى، که ضد انقلاب داخلى و قدرت هاى استکبارى براى در دست گرفتن قدرت از طریق سیاسى پیدا کرده بودند، تبدیل به یاس شود. از این میان و بیش از همه براى سازمان مجاهدین خلق این امر غیر منتظره و شگفت آور بود که چگونه و به سادگى بتوان رئیس جمهورى را که با قریب یازده میلیون راى انتخاب شده است، معزول ساخت و نه تنها هیچ گونه اعتراضى و عکس العملى را به دنبال نداشته باشد بلکه موجبات شادى و شعف همانهایى را فراهم نماید که به او راى داده بودند.
اشتباه عمده لیبرالها، بنى صدر و همچنین مجاهدین خلق در این بود که تصور مى کردند واقعا وى از پایگاه مردمى ویژه و مستقلى از مقام رهبرى انقلاب برخوردار است و با این پشتوانه عظیم مردمى مى تواند در مقابل روحانیت و حتى رهبر انقلاب بایستد. همان طور که دکتر مصدق توانست آیت الله کاشانى را از صحنه خارج کرده و منزوى نماید، اینان نیز مى توانند چنین موقعیتى را به وجود آورده و روحانیت و رهبر انقلاب را منزوى نمایند. غافل از آنکه این دفعه روحانیت بیدار بود و امام خمینى هم با مرحوم کاشانى فرق اساسى داشت.
با همین اشتباه محاسبه سازمان مجاهدین خلق براى ضربه زدن به انقلاب و در دست گرفتن قدرت به صورت تاکتیکى پشت سر رئیس جمهور، بنى صدر، ایستاد و در حقیقت از این زمان گرداننده بسیارى از معرکه ها، مجاهدین چپ گرا و التقاطى بودند نه لیبرالها.
سازمان مجاهدین خلق هم، که با ایدئولوژى التقاطى و با تاکتیک و روحیه اى منافقانه از قبل از انقلاب براى در دست گرفتن قدرت برنامه ریزى کرده بودند، با استفاده از موقعیتى که بعد از انقلاب در اثر گرفتارى و مشغله نیروهاى انقلابى به امور روزمره کشور به دست آمده بود به کار عضوگیرى و سازماندهى و جمع آورى اسلحه پرداختند. و به ویژه با تکیه بر عوامل احساسى روى نسل جوان در مدارس فعالیت کرده و عده نسبتا قابل توجهى را در سازمان مخفى سیاسى – نظامى خود جمع و سازماندهى کرده بودند. از طرفى با استفاده از موقعیت متشتت بعد از انقلاب توانستند عوامل خود را در حساسترین ارگانهاى کشور نفوذ دهند.
زمانى که با عزل بنى صدر احساس کردند که دیگر امکان پیشروى و کسب قدرت از طریق سیاسى مقدور نیست، به بهانه اى پوچ اعلان جنگ مسلحانه داده و فعالیتهاى تروریستى خود را آغاز کردند و اولین ضربه هولناک را با انفجار دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى و به شهادت رساندن 72 تن از مسئولین طراز اول کشور از جمله دکتر بهشتى رئیس دیوانعالى کشور وارد آوردند. دو ماه بعد نیز با انفجار نخست وزیرى موجبات شهادت رئیس جمهور رجایى و نخست وزیر باهنر را فراهم کردند.
اقدامات تروریستى این سازمان از خسارات عمده بود که بر نظام نوپاى جمهورى اسلامى وارد آمد، دولت انقلابى که بعد از نزدیک به دو سال و نیم گرفتارى و درگیرى با نیروهاى لیبرال و ضد انقلاب توانسته بود تعدادى نیروهاى ارزنده و لایق و در عین حال متعهد به مکتب و ایدئولوژى انقلاب کشف و مورد استفاده قرار دهد و به ناگهان با از دست دادن حدود دویست نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. طبیعى است که این ضربه اى سخت بود که بر پیکره نظام وارد آمد و تحمل آن به مراتب از تجاوز عراق به خاک ایران سخت تر بود.
تصور طراحان این اعمال هم این بود که با از دست دادن این عده رژیم انقلابى سقوط کرده و زمینه براى کسب قدرت آنها فراهم مى شود. در واقع نیز اگر چنین ضایعه اى در هر کشور با ثباتى هم رخ داده بود، امکان نداشت که رژیم آن کشور بتواند به آسانى خود را از مهلکه نجات دهد.
عواملى که توانست امید ضد انقلاب را باز هم به یاس تبدیل کرده و دستاوردهاى انقلاب را از گزند حوادث مصون بدارد اولا هوشیارى و سرعت عمل رهبر انقلاب بود که با به دست گرفتن سریع کنترل اوضاع و پر کردن خلاء دولتمردان از دست رفته موجبات تقویت روحیه مردم و مسئولین را فراهم کرد و ثانیا حضور بى دریغ و گسترده مردم در صحنه بود که امکان هر نوع مانورى را از مخالفین سلب کرد. صرفنظر از ضایعات وارده، مسئله عزل بنى صدر پیروزیهاى قابل توجهى نیز براى انقلاب فراهم کرد که موجب بیمه شدن انقلاب اسلامى براى سالهاى بعد گردید.
1. لیبرالیسم براى مدتهاى مدید مى توانست با تکیه بر بعضى تمایلات و فطرتهاى راحت طلبانه بعضى از اقشار جامعه، در صحنه حضور داشته، موجبات انحراف تدریجى انقلاب را فراهم نماید. ولى حوادث در سال اول انقلاب موجبات آشکار شدن ماهیت واقعى آنها را در اذهان قاطبه ملت فراهم آورده و آنها مجبور شدند شکست قطعى و سیاسى خود را پذیرا گردند. به ویژه با عملکرد خود امکان استفاده از هر نوع تبلیغات و عوامفریبى را از دست دادند. عده اى از آنها نیز به دامان ضد انقلاب پناه برده و توطئه هایى را علیه رژیم جمهورى اسلامى آغاز کردند که نهایتا به اعدام یکى و فرار دو نفر دیگر منجر شد. از کاندیداهاى اولین دوره ریاست جمهورى قطب زاده اعدام شد و بنى صدر و مدنى متوارى شدند.
2. از طرف دیگر گروههاى ضد انقلاب نیز با مایوس شدن از تلاشهاى سیاسى و با آغاز جنگ مسلحانه رو در روى ملت ایستاده و خیلى زود با از دست دادن تجهیزات و سازماندهى خود از هم پاشید و خطر بزرگ دیگرى که از ناحیه آنها و به ویژه گروههاى التقاطى، که مى توانست انقلاب را به سقوط بکشاند، برطرف گردید.
3. نیروهاى صدیق و مؤمن به انقلاب که بعضا تحت تاثیر جوسازیهاى لیبرالها و شایعه پراکنیهاى منافقین قرار گرفته و دچار شبهه و تردید شده بودند، در اثر افشاى ماهیت واقعى آنها از تردید بیرون آمده و به بقیه انقلابیون پیوسته و با تمام وجود به دفاع از انقلاب پرداختند.
4. ابرقدرت غرب یعنى آمریکا یا به قول رهبر انقلاب شیطان بزرگ نیز امید خود را به لیبرالها و ضد انقلاب داخلى که مهمترین پایگاه براى بازگشت به موقعیت و منافع قبلى او بود، از دست داد.
5. از مهمترین و برجسته ترین دستاوردهاى این دوره آغاز شکستهاى پى در پى نیروهاى متجاوز عراق و پیروزیهاى شگفت رزمندگان ایران بود. از ضایعات مهم دوران ریاست جمهورى بنى صدر و در مقام فرماندهى کل قوا ایجاد تشتت و اختلاف در میان نیروهاى رزمنده و به ویژه میان ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. او با استفاده از موقعیت و اختیارات خود و با میدان دادن به پاره اى از افسران و فرماندهان لیبرال منش علیرغم عدم آشنایى خود با مسائل نظامى، سعى مى کرد مقبولیت لازم در میان آنها براى خود کسب بنماید و به ویژه با انتقاد و سرزنش از اقدامات واحدهاى سیاسى – عقیدتى ارتش و مسئولین آن که زیر نظر روحانیت و ولایت فقیه اداره مى شد و با تکیه بیش از حد به امر تخصص سعى مى کرد خط سیاسى خود را پیش ببرد. از طرف دیگر با استناد و تکیه به روش اشکانیان در جنگیدن مى خواست ضعف و سستى فرماندهى نیروها را بپوشاند و اغلب شکستها را به دخالتهاى افراد «بى اطلاع و ناوارد» مربوط بداند. تا این زمان و در اثر حاکمیت چنین جوى نیروهاى ایران شکستهاى پى در پى را تحمل کرده و در اغلب حملات خود به قواى دشمن ناکام و ناموفق بودند.
6. از پیروزیهاى شگفت نیروهاى حزب الله در دوره دوم کشف سازمان مخفى و عوامل نفوذى حزب توده و متلاشى کردن آن بود. این موفقیت داراى ابعاد وسیعى بود، از جمله اینکه دولت توانست نه تنها سازمان مخفى آنها را کشف نماید. بلکه کلیه اعضاى کمیته مرکزى آنها را دستگیر نموده و آنها با همه سابقه طولانى مبارزات سیاسى که داشتند به اعمال خلاف خود از جمله جاسوسى براى دولت روسیه شوروى اعتراف نمودند. اعترافات احسان طبرى، ایدئولوگ معروف حزب، و به ویژه توبه او از اعمالى که مرتکب شده بود در حد خود در تاریخ کمونیسم بین الملل سابقه ندارد. دیگر اینکه بسیارى از اسرار ناگفته حزب توده و سازمان جاسوسى ابرقدرت شرق فاش گردیده و متعاقبا هجده نفر از دیپلماتهاى روسى از کشور اخراج گردیدند. از طرف دیگر این پیروزى موجب شد که تنها سلاح مورد بهره بردارى تبلیغاتى لیبرالها که، «دولت جمهورى اسلامى عملا ثابت نمود که به اجراى سیاست نه شرقى نه غربى کاملا وفادار بوده و در همان شرایطى که با ابرقدرت غرب دست و پنجه نرم مى کند، ریشه هاى فساد و نفوذ ابرقدرت شرق را از بنیان برمى کند.
7. کشف توطئه کودتاى آمریکایى قطب زاده با حمایت شریعتمدارى نیز از جمله پیروزى هاى مهم نیروى حزب الله در انقلاب سوم بود. اهمیت کشف شبکه کودتا نه از این جهت بود که یک خطر بزرگى در رابطه با احتمال سرنگونى نظام جمهورى اسلامى مرتفع گردید بلکه چهره روحانى جاه طلبى همچون شریعتمدارى کاملا آشکار شد. نامبرده که از حدود چهل سال قبل مدیحه سراى شاه بود و آنگاه که از تبریز توسط علماى آنجا اخراج و راهى قم شد، توانست ضمن مخفى داشتن ماهیت واقعى خود تا مقام مرجعیت پیش برود و بعد از فوت مرحوم بروجردى دستگاه دولتى براى جاانداختن او به عنوان مرجع تامه تبلیغ زیادى راه انداخت و حتى در زمان فوت مرحوم حکیم در سال 1349 شاه و هیئت حاکمه براى رسیدن به آرزوى قبلى خود در مورد کنترل مرجعیت در صدد برآمدند وى را مجددا به عنوان تنها مرجع شیعه مطرح ساخته و بر جهان تشیع تحمیل کنند. از این رو شاه تلگراف تسلیتى تنها به عنوان آقاى شریعتمدارى مخابره کرد و او هم علیرغم منع سایر مراجع جواب خجلت آورى داده و از شاه تجلیل کرد. ولى مبارزه بى امان رهبر انقلاب با سیستم سیاسى و آمادگى اذهان تشنه مردم و استقبال آنها از شیوه مبارزه امام خمینى این نقشه خنثى گردید و مردم رهبر واقعى خود را قبلا شناخته و به او روى آورده بودند.
از این زمان تا پیروزى انقلاب اسلامى شریعتمدارى رل بازدارنده را در مبارزات ملت مسلمان ایران بازى مى کرد. او ضمن همراهى ظاهرى با مردم و برقرارى رابطه مخفى با ساواک و دولت خدمات ذیقیمتى به شاه و دستگاه او کرد و در این جهت لیبرالها و به ویژه لیبرالهاى مذهبى شریعتمدارى را مناسبتر با اهداف و سیاستهاى خود مشاهده کرده و از او حمایت نموده و در جهت تقویت وى تلاش مى کردند.
با اوج گیرى مبارزات مردم مسلمان شریعتمدارى به ایفاى رل بازدارنده و سازش کارانه اش ادامه مى داد و تا پایان هم علیرغم خواسته مردم و رهبر انقلاب از حمله به شاه خوددارى و از قانون اساسى سابق حمایت مى کرد. ارتباطات او با آمریکاییان را مى توان از لابلاى اسناد سفارت آمریکا به خوبى دریافت.
بعد از انقلاب هم با تاسیس حزب جمهورى خلق مسلمان به مخالفت با نیروهاى حزب الله پرداخته و مخالفت خود را با انقلاب اسلامى در مسائل آذربایجان و قم به منصه ظهور رساند و با قانون اساسى جمهورى اسلامى و به ویژه با اصل ولایت فقیه هم به مخالفت پرداخت.
با همه این مسائل رهبر انقلاب سعه صدر زیادى در مقابل انحرافات شریعتمدارى از خود نشان دادند ولى از آنجا که شریعتمدارى فرد جاه طلب و دنیاپرستى بود، هرگز آرام ننشسته و به توطئه و عناد با جمهورى اسلامى ادامه داد. این وضع ادامه داشت تا زمانى که با عزل بنى صدر و به دنبال آن فاجعه هفتم تیر لیبرالها و همه عوامل وابسته و ناخالص از مسئولیتهاى سیاسى کنار گذارده شدند.
براى انجام توطئه براندازى، از میان لیبرالها فردى ماجراجو و جنجال برانگیز مانند قطب زاده انتخاب مناسبى بود و با تماسهایى که با عوامل بیگانه داشت به خیال خود مى توانستند با از میان بردن رهبر انقلاب قدرت را به دست گرفته و شریعتمدارى هم به عنوان مرجع تقلید و رهبر آینده کشور عمل آنها را تایید نماید. خوشبختانه به کمک اطلاعاتى که مردم در اختیار دولت قرار دادند شبکه آنها خیلى زود کشف و توطئه خنثى گردید و عوامل اصلى کودتا به دست دادگاههاى انقلاب محاکمه و مجازات شدند.
اگر چه شریعتمدارى در این مرحله هم از چنگال عدالت گریخت و این هم ناشى از رافت و عطوفت رهبر انقلاب بود ولى رسوایى او آنچنان گردید و چهره واقعى او با اعترافاتى که در تلویزیون کرد طورى براى همگان روشن شد که در حقیقت زندگى او در انزوا و تنهایى از مجازات اعدام شدیدتر و اسفناکتر بود و بار دیگر خداوند بلیه بزرگ دیگرى را از انقلاب اسلامى ایران دور نمود.
با گذشت هشت سال از آغاز دوره دوم حاکمیت حزب الله موفقیتهایى که نیروهاى اصیل انقلاب به دست آورده اند، زیاد و غیر قابل احصا است. آنچه را که برشمردیم موفقیتهاى برجسته سیاسى – نظامى بود که بدون تردید قابل ذکر و تشخیص مى باشد. صرفنظر از این پیروزیها جامعه انقلابى ایران توانست با قلع و قمع ضد انقلاب، با رسوا کردن لیبرالیسم، و با از بین بردن جو شنج خردکننده اعصاب آرامشى را بر جامعه حکمفرما کنند که لازمه سازندگى، خلاقیت، و ابتکار در زمینه هاى مختلف اقتصادى، علمى و فرهنگى بود و در زمینه هاى مزبور هم علیرغم مشکلات و گرفتاریها موفقیتهاى چشمگیرى نصیب شده است.
امروزه کمتر کسى از دوستان و دشمنان انقلاب است که به ثبات و قوام انقلاب اعتراف نکند. حتى قدرتهاى بزرگ هم امروز دریافته اند که درگیرى مستقیم و رو در رو با انقلاب اسلامى از نظر سیاسى، نظامى، و اقتصادى نه تنها موجبات سقوط آن را فراهم نمى کند بلکه در تحکیم و تثبیت و تقویت آن مؤثر خواهد بود.
البته ناگفته نباید گذاشت که بعد از حذف لیبرالیسم از صحنه حاکمیت انقلاب و سرکوب ضد انقلاب دیرى نپایید که در جناح حزب الله نیز مانند دو انقلاب دیگر اختلافات و دو دستگى بروز کرده و به تدریج در ارگانها و نهادهاى مختلف سیاسى و دولتى متجلى گردید. این اختلاف ابتدا در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى بروز کرد. این سازمان از مجموعه گروههاى کوچکتر انقلابى که قبل از انقلاب بر علیه رژیم شاه فعالیت داشتند در سال 1358 تشکیل گردید و همگام با حزب جمهورى اسلامى که تحت رهبرى روحانیت انقلابى در همان سال تشکیل شده به مخالفت با لیبرالیسم و ضد انقلاب پرداخت و در داخل دولتهاى تشکیل شده رجایى، باهنر، و موسوى حضور فعال داشتند. به دنبال اختلاف ایجاد شده عده قابل توجهى از رهبران و کادرهاى بالاى سازمان از آن جدا شده و دیرى نگذاشت که سازمان نیز کلا منحل گردید. به دنبال این جریان در درون کمیته مرکزى حزب جمهورى اسلامى هم اختلافات اساسى ظاهر گردیده و آن حزب هم نهایتا به تعطیل کشیده شده و فعالیتش متوقف گردید. ولى اختلافات کماکان در ارگانهاى مختلف شبه سیاسى آثار و عکس العملهاى خود را نشان مى داد و دسته بندیهایى در درون آنها ایجاد مى کرد و در هر نهادى، که یکى از جریانهاى سیاسى نمى توانست قدرت و برترى فائقه را کسب کند، به انشعاب و اعلام جدایى منجر مى شد که نمونه بارز و برجسته آن در جریان معرفى کاندیداهاى مجلس در دوره سوم بود که منجر به انشعاب عده اى از روحانیون از جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز گردید.
عمده اختلافات دو جناح بر سر مسائل اقتصادى و میزان مشارکت بخش خصوصى در فعالیتهاى تجارى، بازرگانى، و سرمایه گذارى آنها در فعالیتهاى اقتصادى از یک طرف و به میزان دخالت دولت در امور اقتصادى بود. اگر چه هر دو جناح در سیاست خارجى و جنگ داراى نقطه نظرهاى بسیار نزدیکى بوده اند ولى طبیعتا اختلافات فوق بر روى نظرات و مواضع و سیاسى آنها هم بى تاثیر نبوده است. حوادث و اتفاقات، تصمیمات و موضع گیریهاى مختلف از مسائلى بود که در جهت تایید مواضع هر جناحى و در رد جناح مقابل مورد بهره بردارى قرار مى گرفت. ولى نکته جالب توجه آن است که هر دو جناح در مقابل رهبر انقلاب مطیع بوده و حداقل در بیان و اظهار، اطاعت از ولى فقیه را قبول داشتند و دارند. و بر خلاف سایر انقلابها اختلافات موجود در درون نیروهاى حزب الله منجر به بى ثباتى نظام نگردید و بعد از سقوط کامل لیبرالیسم نوعى تداوم در روند تحولات سیاسى – اجتماعى ایران بعد از انقلاب مشاهده مى گردد.
(انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلاب هاى فرانسه و روسیه، منوچهر محمدى ، ص 285)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد