در مسئله بر اندازى شاه تمام طیف ها ظاهرا با هم همراه بودند البته این شاید پس از هفده شهریور بیشتر متجلى شد و گرنه تا قبل از آن گروههائى از جمله لیبرالها و دیگران همان شعار قدیمى جبهه ملى را تکرار مى کردند که «شاه باید سلطنت کند و نه حکومت » و اعلام مى کردند که خواهان برقرارى قانون اساسى مى باشد اما بعد از هفده شهریور دیگر هیچ تشکل و طیفى جرات بیان آشکار چنین مسائلى را نداشت و ظاهر کار این بود که همه خواهان بر اندازى شاهنشاهى مى باشند ولى از گوشه و کنار استنباط مى شد که برخى دسته جات على الخصوص کمونیست ها و برخى از طرفداران غرب، در چگونگى وضعیت نظام آینده، اهدافى غیر از امام و امت را مطرح مى کنند.اما در گرما گرم شور مبارزه علیه شاه و در کوران حوادث خونین انقلاب على الخصوص با تدبیر امام و دیگر سران انقلاب، مجالى براى تجلى این اختلافات و بروز تفرقه در صفوف انقلاب پیش نمى آمد.اما هر چقدر که طلیعه پیروزى نمایان تر مى شد على الخصوص پس از فرار شاه در 26 دیماه سال 57 این اختلاف ها خود را نشان مى دادند.روز 19 بهمن مهندس بازرگان بعنوان نخست وزیر دولت موقت که از طرف شوراى انقلاب و تایید امام انتخاب شده بود، در دانشگاه تهران در اجتماع عظیم مردم تهران سخنرانى کرده و رئوس برنامه هاى خود را اعلام کرد این در حالى بود که بختیار نخست وزیر شاه هنوز در کار بود و ارتش نیز ظاهرا از او حمایت مى کرد. فرداى همان روز گروههائى کمونیستى و هوادارانشان به سردمدارى سازمان چربک هاى فدائى بعنوان گرامیداشت سالروز 19 بهمن سال 49 سیاهکل، در دانشگاه تهران تجمع کرده، بطرف میدان امام حسین (ع) شروع به راهپیمائى کردند.این عمل یک نوع قدرت نمائى و صف بندى تلقى مى شد و این در حالى بود که از نیمه شب همان روز نیروهاى گارد شاهنشاهى پادگان نیروى هوائى را که از مدتها قبل کادرهایش به طرفدارى امام و انقلاب جنبشى داشتند، به محاصره در آورده و تشنج در آنجا بالا مى گرفت که تا صبح روز بعد تبدیل به درگیرى و نبرد مسلحانه شد، که همان روز یعنى 21 بهمن ماه فرماندارى نظامى تهران اطلاعیه اى داد و اعلام کرد که از ساعت 4 بعد از ظهر مقررات منع عبور و مرور اجراء مى شود که امام با آن مخالفت کرد و از مردم خواست تا با حضور در خیابانها حکومت نظامى را خنثى کنند بعدها مشخص شد که نظامیان طرفدار شاه قصد داشتند با عملیاتى وسیع مدرسه رفاه محل استقرار امام را در ساعات حکومت نظامى و در غیاب مردم منهدم کرده امام و دیگر سران را شهید یا دستگیر نمایند.از عصر همان روز درگیرى بین مردم مسلح با طرفداران شاه در کلانترى ها و در پادگان ها در بسیارى از شهرها آغاز شد و تا عصر 22 بهمن این امر طول کشید.در طى این مدت اسلحه هاى فراوانى خارج شد که بعدها معلوم شد بخش عمده اى از این سلاحها به دست دست نیروهاى چپ و گروههاى هوادار مجاهدین خلق افتاده و بخشى از آنها نیز به کردستان و مناطق مرزى رفته است.
از فرداى پیروزى انقلاب دهها دسته و گروه در اینجا و آنجا خودنمائى و هر کسى براى خود ایدئولوژى و آرمانى را اعلام کرد.امام خمینى نیز سریعا فرمان داد که مردم سلاحها را به مساجد تحویل دهند و کمیته هائى براى برقرارى نظم در مساجد تشکیل شد. نیروهاى مردمى در این کمیته ها متشکل شدند و از طرف دیگر، دولت موقت نیز زمام تشکیلات رسمى حکومت را بدست گرفت. کمیته ها کانونى براى تولد بسیارى از ارگانهاى انقلابى شد و توانست خلا قدرت انتظامى را که بسیار خطرناک بود پر کند.
بنا بر این امام و شوراى انقلاب از طریق تشکیل کمیته و دیگر ارگانهاى انقلابى و دولت موقت از یکسو و فراهم کردن زمینه همه پرسى براى تعیین نظام و تدوین قانون اساسى از سوى دیگر توانستند کنترل اوضاع را بدست بگیرند.از آنجا که رژیم پلیسى و دیکتاتورى شاه سالیان سال با پشتیبانى و حمایت ابرقدرتها حکومت مى کرد و از طرف دیگر، انقلاب اسلامى حرکتى مردمى و دینى بود، بسیارى عقیده داشتند که نیروهاى انقلاب اسلامى بعلت بى تحرکى و بى سازمانى، پس از براندازى شاه در خلا قدرت، غرق خواهند شد.از این رو، بسیارى از فرصت طلبان درکمین بودند تا پس از سقوط شاه با نیروى مذهب و پیش آمدن خلا قدرت و سر در گمى نیروهاى مذهبى، خود زمام حکومت را بدست بگیرند.
نیروهاى چپ و التقاطى بخصوص به این مسئله دل بسته بودند شاه نیز خود در روزهاى آخر براى بازداشتن مردم از ادامه انقلاب مى گفت: «اگر من بروم ایران ایرانستان مى شود» یعنى هرج و مرج و تجزیه پیش خواهد آمد.حتى برخى از مصلحت اندیشان و لیبرالها نیز نگران این مسئله بودند و زمانیکه امام در پاریس با قاطعیت مى گفت «شاه باید برود» توصیه مى کردند که این امر خطرناک است و بهتر است انتقال قدرت تدریجى صورت بگیرد.
گروههاى معارض انقلاب را مى توان از دو بعد تقسیم گردد یکى منطقه نفوذ و عملیات و دیگرى نوع آرمان و ایدئولوژى.
گروههاى منطقه اى
کردستان اولین منطقه اى بود که در آن گروههاى معارض بطور مسلحانه با انقلاب برخورد کردند در همان روزها و هفته هاى اول پیروزى، پادگانهاى مهاباد و سنندج مورد هجوم قرار گرفت و اسلحه فراوانى از آنجا غارت شد.دو گروه محلى با نامهاى دموکرات و سازمان کومله سردمدار جریانات این منطقه شدند.حزب دموکرات ریشه در جریانات اشغال ایران در جنگ دوم داشت و تحت تاثیر حزب تجزیه طلب دموکرات آذربایجان ایجاد شده بود فاضى محمد در شهر مهاباد اعلام جمهورى کرد ولى با ورود ارتش شاه در سال 1325 تسلیم شده بدار آویخته مى شود.در تمام دوران طاغوت نیز در منطقه کردستان همیشه تشنجات و بعضا جنبش هائى وجود داشت که عمدتا نیز از طرف عراق تحریک و حمایت مى شد.اما در سالهاى اول دهه 1350 حکومت وقت بطور کامل بر منطقه مسلط بود.در جریان انقلاب نیز توده هاى وسیعى از مردم مسلمان کرد در تظاهرات و اعتصابات شرکت داشتند. مسئله اختلافات مذهبى در اینجا عاملى براى رشد حرکتهاى ضد نظام و انقلاب شد و گروههاى معارض با دامن زدن به این مسئله و هشدار در مورد روى کار آمدن یک حکومت شیعه که عرصه را بر اهل سنت تنگ خواهد کرد جاى پاى خود را محکم مى کردند.
دولت عراق و سایر دولتها، على الخصوص استکبار جهانى که از استقرار یک دولت دینى و انقلابى در ایران وحشت داشتند از این مسائل در کردستان بهره بردارى کرده تا مانعى در راه انقلاب درست کنند.
گروههاى چپ و التقاطى که در تهران و در خارج از کردستان هنوز جرات نداشتند بطور آشکار در مقابل انقلاب بایستند کردستان را کانون خوبى براى فعالیت و تبلیغات علنى خود تشخیص دادند و در آنجا پایگاه زدند.دولت موقت نیز با اعزام هیئت سه نفره حل اختلاف به منطقه بدون ارائه طرح و ایده اى مشخص نتوانست اقدام قاطعى براى جلوگیرى از استقرار ضد انقلاب در کردستان بعمل آورد.
کردستان به کانونى از جنگ و بحران و تشنج تبدیل شد و بخش عظیمى از نیروى انقلاب را که باید صرف بازسازى و استقرار انقلاب مى شد بخود جذب کرد.
کومله اى ها که بیشتر در سنندج نفوذ داشتند عمدتا داراى ایده مائوویستى و مدعى یک انقلاب براى سراسر ایران بودند اما رهبرى چندان شاخصى نداشتند.
مقر حزب دمکرات با سابقه و ریشه قومى عمدتا در منطقه مهاباد و شمال کردستان بود و قاسملو که مدت زیادى در کشورهاى اورپاى شرقى و غربى سکونت داشت در کوران انقلاب به ایران باز گشته بود تا این حزب را رهبرى کند و بقول خودش حق مردم کردستان را که مورد ستم مضاعف قرار گرفته بودند بگیرد و با این اندیشه دست به یک سرى تحرکات و اغتشاشات در منطقه زد. البته روشن است که مردم کردستان مانند مردم مناطق دیگر ایران مورد ظلم و ستم رژیم شاه قرار گرفته بودند اما او حمله و هجوم خود را متوجه نظام نو پاى انقلاب مى کرد و از اینجا بود که این پرسش ذهن افراد منصف و اهل تحقیق را بخود جلب مى نمود که چه کسى مسئول عقب ماندگى کردستان و ظلم و ستم اعمال شده بر مردم آنجا بود؟ و آیا رواست از حکومتى که فقط چند صباحى سر کار آمده حقوقى را که شاه تضییع کرده بود با زور اسلحه بگیرند؟ .ایده حزب به نوعى از کمونیسم متاثر بود ولى براى اینکه مردم مسلمان کرد را بخود جلب کنند بیشتر روى ایده خود مختارى تبلیغ مى کردند.در اوائل سال 59 کنترل اکثر شهرهاى کردستان از دست دولت مرکزى خارج شده بود و گروههاى ضد انقلاب با استفاده از موقعیت جغرافیاى طبیعى و سیاسى (کوهستانى بودن و مرزى بودن) و با مدد حمایت هاى عراق و دیگر حامیانشان عملا بر کردستان تسلط داشتند.طى این مدت نیروهاى انقلابى در چار چوب واحدهاى سپاه پاسداران، جهاد سازندگى و یگانهاى ارتشى در منطقه حضور داشتند و تعداد زیادى از آنها شهید، مجروح و اسیر شدند.از طرف مقابل هم تلفات زیاد بود و در این میان بر مردم غیر نظامى و شهرها و آبادیها نیز خساراتى جانى و مالى وارد شده بود و نیروهاى سپاه پاسداران اعم از بومى و غیر بومى در داخل شهر و در پادگان سنندج در محاصره بودند.تبلیغات گروههاى معارض در داخل و خارج به اوج رسیده متاثر از اینها، دانشگاهها بخصوص در تهران کانون فعالیت گروههاى معارض نظام شده بود و علنا از ضد انقلابیون در کردستان به تبلیغ، گرفتن کمک مالى و حتى اعزام نیرو اشتغال داشتند.سرانجام، در اردیبهشت ماه همان سال یک ستون از ارتش براى عبور از سنندج و استقرار در بانه و نوار مرزى در بیرون شهر متوقف شد و سنندج از وجود نیروهاى معارض پاک سازى و راه براى عبور و استقرار یگانهاى ارتش باز شد، در تهران نیز دانشجویان مسلمان، بعنوان انقلاب فرهنگى، دانشگاهها را تعطیل کردند و یک پایگاه مهم نیروهاى معارض بسته شد.نیروهاى انقلابى على الخصوص سپاه پاسداران در جریان بحران کردستان تجربیات زیادى اندوختند و توانستند با شروع جنگ تحمیلى در اواخر شهریور سال 59 هسته یک سپاه نظامى تمام عیار را تشکیل دهند و سدى عظیم در مقابل ارتش مکانیزه عراق بوجود آورند. در تمام طول هشت سال جنگ تحمیلى، تشنج در کردستان و عمدتا در مناطق کوهستانى و جنگلى آن ادامه داشت و نیروئى به استعداد حدود دویست هزار نفر همواره در این منطقه بشکل عملیاتى یا لجیستکى و پشتیبانى درگیر بودند، که اگر اینها از همان روز اول فارغ از آشوب کردستان در جنگ علیه عراق بکار گرفته مى شد شاید سرنوشت جنگ طورى دیگر رقم مى خورد.
منطقه دیگرى که مورد توجه ضد انقلابیون و استکبار قرار گرفت و کانون عملیات آنهاگردید خوزستان بود که با بهره بردارى از تفاوت زبانى و نژادى یعنى با تکیه بر عربیت، مى خواستند این منطقه را علیه انقلاب بسیج کنند.از همان ابتداى سال 58 گروههائى که عمدتا از عراق تعلیم دیده و تقریبا فاقد هر گونه ایدئولوژى یا تشکل معینى بودند با خرابکارى در تاسیسات نفتى تشنجاتى ایجاد مى کردند.نیروهاى چپ و التقاط با بهره بردارى از فرهنگ غربى که طى سالها سلطه شرکت نفت ایران انگلیس و مستشاران خارجى در منطقه وجود داشت شهرهاى آبادان و مسجد سلیمان و اهواز را کانون میتینگ ها و تظاهرات خود قرار داده بودند.بارزترین درگیرى در اواخر بهار 58 در خرمشهر اتفاق افتاد که عوامل نفوذى در اطراف شیخ شبیر خاقانى از روحانیون عرب زبان خرمشهر جمع شده و با تحریکات خود موجب یک درگیرى چند روزه در خرمشهر شدند که با دخالت سریع نیروهاى انقلابى و انتقال شیخ به قم غائله سرکوب گردید. در جریان جنگ تحمیلى نیز صدام به بهانه آزادى خلق عرب خوزستان، تجاوز خود به این استان را توجیه مى کرد ولى مقاومت مردم هویزه و حمیدیه و سوسنگرد و بستان و کشتار بیرحمانه و تجاوز به مردم عرب منطقه باطل بودن افکار صدام را نشان داد.
ترکمن صحرا کانون دیگرى بود که باز هم معارضین مى خواستند با بهره بردارى از تفاوت مذهبى در آنجا آشوب ایجاد کنند. گروههاى چپ در آنجا فعالیت هائى را آغاز کردند که اوج آن در زمستان سال 58 بود ولى پس از چند روز درگیرى و حضور سریع نیروهاى انقلاب آتش این فتنه نیز خاموش شد.
بلوچستان نیز منطقه اى است که بلحاظ شرایط مذهبى، جغرافیایى، اقتصادى و قومى، همواره مطمع نطر معارضین بوده است و در همان سال اول پیروزى، تشنجاتى در زاهدان ایجاد و سپس کنترل شد.اما از آن به بعد نیروهاى معارض با دامن زدن به سایر مسائل سعى داشتند که در پس آنها به مقاصد خود برسند و وسائلى براى تضعیف انقلاب و نظام فراهم کنند.قاچاق مواد مخدر، راهزنى و شرارت.مهاجرت افغانها و نفوذ عربستان و وهابیت عمده مسائل اصلى این استان مى باشد که ریشه در شرایط تاریخى و جغرافیائى منطقه دارد.اینها تا کنون بخش زیادى از نیروهاى انقلاب را در آن منطقه درگیر کرده شهداى زیادى از انقلاب گرفتند.
همچنین با ارسال و توزیع مواد مخدر در کل کشور هزاران هزار نیروى جوان و فعال به دام اعتیاد کشانده آنها را عاطل و باطل کرده اند و دولت براى مبارزه با قاچاق و دفع اعتیاد هزینه هاى بسیار گزافى را باید متحمل شود.
بهر حال این منطقه بالقوه براى معارضه پتانسیلهائى را در خود دارد که هنوز تخلیه و تبلور نیافته است و براى آینده مى تواند مسئله ساز باشد.
شهر تبریز اولین کانونى بود که پس از قیام 19 دى سال 56 در قم در 29 بهمن همان سال یکپارچه علیه رژیم شاه قد علم کرد و از آن ببعد از کانونهاى اصلى انقلاب اسلامى بود.استان آذربایجان که سابقه تاریخى بزرگى دارد در جریان انقلاب مشروطه نیز از کانونهاى اصلى انقلاب بود و مقاومت مردم آن برهبرى ستار خان و باقر خان در مقابل نیروهاى محمد على شاه توانست انقلاب مشروطیت را از نابودى حتمى و آتى نجات دهد.در جریان اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 روسها که همواره براى نفوذ در ایران مترصد فرصت بودند عوامل خود را در منطقه آذربایجان تقویت کردند و حزب دموکرات آذربایجان با رهبرى سید جعفر پیشه ورى که از مهره هاى دست پرورده خودشان بود در انجا ایجاد کردند.در سال 1324 این حزب دست اندر کار مقدمات خود مختارى آذربایجان بود و با تکیه بر زبان و قومیت آذرى میخواست در راستاى مطامع استالین، آذربایجان را از ایران جدا کند.ارتش سرخ نیز علنا از آنان حمایت مى کرد و مانع حرکت قواى ارتش ایران به آنجا مى شد سرانجام در آذر سال 1325 طى وقایعى که در تاریخ مضبوط است دموکراتها فرار کردند و به روسیه پناهنده شدند و ارتش سرخ وارد تبریز شد.شاه از این امر بنفع خود خیلى بهره بردارى مى کرد و خود را ناجى آذربایجان مى شمرد و هر ساله در روز 21 آذر مراسم سان و رژه بر پا مى نمود. با توجه به این ملاحظات تاریخى، پس از پیروزى انقلاب عده اى در تلاش بودند که این توهم را به وجود بیاورند که در آذربایجان یک پتانسیل براى تجزیه و معارضه علیه نظام انقلابى وجود دارد و مى خواستند از آن بهره بردارى کنند.ولى با توجه به اسلامى بودن انقلاب و نقش پیشاهنگى که مردم تبریز و آذربایجان در آن داشتند چنین امرى واقعیت نداشت.ولى خطر از نقطه اى بسیار حساس در کمین انقلاب بود عده اى دوستان نادان بهمراهى برخى دشمنان دانا با تجمع در اطراف آقاى شریعتمدارى بعنوان مرجع تقلیدى که آذربایجانى است و مقلدانى در آن خطه دارد در اواسط سال 58 دست به آفریدن جریانى موازى در مقابل امام و انقلاب زدند و «حزب خلق مسلمان » را ایجاد کردند که نیروئى در مقابل حزب جمهورى اسلامى باشد و در لواى این حزب تشنجات و درگیرى هائى در تبریز و قم صورت گرفت.این غائله در تبریز با تدبیر و درایت شهید مدنى امام جمعه آن شهر به کنترل در آمد و در قم نیز حضرت امام با حلم و بردبارى مسئله را فیصله داد.
در زمان جنگ دوم جهانى حزب دموکرات با پیچیدن اهداف در لایه اى از قومیت و زبان آذرى مى خواست مطامع بیگانگان را تحقق بخشد و در دوران انقلاب نیز حزب خلق مسلمان مى خواست با تلفیق زبان و قومیت آذرى در پوشش مذهب و دین، انقلاب را متوقف سازد.
در حال حاضر نیز تجزیه شوروى و استقلال جمهورى هاى مسلمان نشین بخصوص جمهورى آذربایجان باید با دقت و حساسیت کنترل شود.
ابعاد ایدئولوژیک گروهکها انقلاب اسلامى ایران حرکتى مکتبى و ایدئولوژیک بود و بهمین لحاظ توانست نیروى عظیمى را بسیج کند.پس از پیروزى، طیف هائیکه به معارضه برخواستند براى جذب ناچار بودند آرمان ها و ایده هائى را ارائه نمایند.دهها گروه را که بصورت تبلیغاتى، سیاسى، و نظامى آشکار و پنهان، مستقیم و غیر مستقیم جلوى انقلاب ایستادند از نظر فکرى مى توان به چند دسته تقسیم کرد که در هر طرف یکى دو گروه هواداران، امکانات و نمود بیشترى داشتند و عبارتند از:
1- افکار کمونیستى 2- افکار التقاطى 3- افکار ناسیونالیستى و ملى گرائى 4- افکار بظاهر اسلامى نیروهاى چپ جزو اولین دستجاتى بودند که به معارضه علنى با انقلاب دست زدند.دو تشکل عمده اینها عبارت بود از: حزب توده و سازمان چریک هاى فدائى خلق.
1- حزب توده که سابقه اى از زمان جنگ دوم داشت و دست پرورده ارتش سرخ بود.
ایران خاطره بسیار بدى از این حزب در جریان ملى شدن نفت در زمان دکتر مصدق و آیة ا…کاشانى داشتند.پس از کودتاى 28 مرداد حزب از نظر تشکیلاتى در داخل بکلى متلاشى شد و عمده کادرهاى سیاسى آن در خارج استقرار یافتند و تعدادى نیز به زندان گرفتار شدند. پس از پیروزى انقلاب کادرهاى خارج به داخل آمدند و تشکیلات خود را بر پا و به هوادارى از انقلاب تظاهر کردند.در سال 62 بدنبال یک سرى از اطلاعات، معلوم شد که اعضاء حزب با نفوذ در ارتش بخصوص نیروى دریائى به خیانتى عظیم مشغول بوده اند و لطمات زیادى به انقلاب زده اند.کادرهاى اصلى مانند کیانورى و طبرى دستگیر و زندان و کادرهاى نظامى آن مانند دریادار افضلى اعدام شدند.در جریان بازجوئى ها مسئولین این حزب به اقدامات انجام شده و توطئه هاى وسیعى که براى براندازى داشتند اعتراف کرده اند.
2- نیروى دیگر سازمان چریکهاى فدائى بود که قبلا کم و بیش درباره سابقه آن بحث شده است و در جریان انقلاب، به دو گروه اقلیت و اکثریت منشعب شد.اکثریت عملا به حزب توده پیوست و طرفدار مشى سیاسى بود ولى، اقلیت بصورت دسته اى که طرفدار مشى مسلحانه است تشکیلات خود را مستقر نمود و در فعالیتهاى نظامى و تروریستى فراوانى علیه نظام شرکت کرد که سرانجام سرکوب شد و کادرهاى اصلى آن در خارج کشور استقرار یافت.
نیروهاى التقاطى عمدتا در سیماى سازمان مجاهدین خلق تجسم یافت که داراى ایدئولوژى آمیخته اى از مارکسیسم و اسلام بود. در جریان پیروزى انقلاب چند تن از کادرهاى قدیمى آن از زندان آزاد شده بسرعت شروع به سازماندهى کرده و در جریان 22 بهمن 57 اسلحه فراوانى را جمع کردند و از همان روزهاى اوج انقلاب به انحاء مختلف در مقابل نظام نو پاى انقلاب ایستادند.براى جذب جوانان و توده هاى مردم و انجام کارهاى سیاسى «جنبش ملى مجاهدین » را تاسیس کردند.پس از روى کار آمدن بنى صدر با نزدیک شدن به او آشوب ها و تظاهرات زیادى را آشکارا سازمان دادند و دست پنهان آنان در بسیارى از آشوب هاى منطقه اى نیز محسوس بود، در 30 خرداد سال 1360 همزمان با عزل بنى صدر و در اوج جنگ تحمیلى و تهاجم عراق، علیه انقلاب اعلام جنگ مسلحانه کردند.
در تابستان سال 60 ترورهاى زیادى را انجام دادند از جمله مجروح کردن آیة الله خامنه اى، انفجار حزب جمهورى، ترور شهید آیت، انفجار مقر نخست وزیرى و شهادت رجائى و باهنر، انفجار دادستانى و شهادت آیة الله قدوسى و…رئیس سازمان با بنى صدر به پاریس گریخت و بقیه کادرهاى آن تحت امر موسى خیابانى به ایجاد ترور انفجار ادامه دادند تا سال 61 تقریبا کلیه خانه هاى تیمى و پایگاههاى عملیات شهرى آنها از بین رفت و کادرهاى اصلى آن به خارج رفته و سرانجام در عراق مستقر شدند و در دادن اطلاعات به ارتش عراق و بازجوئى اسراى ایرانى ایفاى نقش کردند، آخرین و مهمترین عملیات آنها در اواخر جنگ تحمیلى بود که عمده قواى خود را با پشتیبانى عراق وارد مرزهاى غربى کشور کردند که طى عملیات مرصاد آن قوا بکلى نابود شد.این گروه مستقیما در بشهادت رساندن چند هزار نفر از ملت مسلمان و مستضعف ایران نقش داشته اند.
نهضت آزادى هم داراى آرمانها و ایده هایى بود که آمیخته اى از لیبرالیسم و اسلام بود.این تشکل از سال 1340 به رهبرى مهندس بازرگان بوجود آمد و با آیت الله طالقانى رابطه نزدیکى داشت و در حوادث و مبارزات سیاسى دهه 40 و 50 نفوذ و تاثیر داشت. مهندس بازرگان اولین نخست وزیر جمهورى اسلامى بود و کادرهاى دولت موقت را عمدتا از نهضت آزادى و جبهه ملى انتخاب کرد.به تدریج بین نهضت آزادى و نیروهاى خط امام شکاف افتاد و آنها از حاکمیت حذف شدند و افراد آن تا این زمان از منتقدین نظام هستند.
نیروهاى ملى گرا که عمدتا از بازماندگان جبهه ملى بودند و در جریان انقلاب مجددا متشکل شدند از طریق عضویت در دولت موقت براى خود جا پائى باز کردند فعالیت اینها عمدتا سیاسى و تبلیغاتى بود و پس از سقوط دولت موقت اینها نیز از دستگاهها و دوایر دولتى کنار زده شدند ولى بعدها به انحاء مختلف از بنى صدر حمایت کردند.لایحه قصاص رازیر سؤال بردند و در جریان عزل بنى صدر بهمراه سایر معارضین مى خواستند تحرک نمایند که با اخطار امام از هم پاشیدند و اکثرا منزوى و یا در خارج مستقر شدند.
عمده ترین تشکلى که با اسم اسلام در مقابل نظام مى خواست بایستد حزب خلق مسلمان بود که شرح آن در بعد منطقه اى آمد.
گروهها و تشکلهاى دیگرى هم بود که با اسم اسلام دست به معارضه و مانع تراشى زدند مانند گروه فرقان و آرمان مستضعفان که با ترور مطهرى و مفتح خود نمایى کردند ولى زود متلاشى شدند.از آن ببعد با توجه به شخصیت والاى معنوى و فقهى امام کسى نتوانست در مقابل انقلاب اسلامى با پوشش دین بایستد.( چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى، محمد باقر حشمت زاده ، ص 292)
از فرداى پیروزى انقلاب دهها دسته و گروه در اینجا و آنجا خودنمائى و هر کسى براى خود ایدئولوژى و آرمانى را اعلام کرد.امام خمینى نیز سریعا فرمان داد که مردم سلاحها را به مساجد تحویل دهند و کمیته هائى براى برقرارى نظم در مساجد تشکیل شد. نیروهاى مردمى در این کمیته ها متشکل شدند و از طرف دیگر، دولت موقت نیز زمام تشکیلات رسمى حکومت را بدست گرفت. کمیته ها کانونى براى تولد بسیارى از ارگانهاى انقلابى شد و توانست خلا قدرت انتظامى را که بسیار خطرناک بود پر کند.
بنا بر این امام و شوراى انقلاب از طریق تشکیل کمیته و دیگر ارگانهاى انقلابى و دولت موقت از یکسو و فراهم کردن زمینه همه پرسى براى تعیین نظام و تدوین قانون اساسى از سوى دیگر توانستند کنترل اوضاع را بدست بگیرند.از آنجا که رژیم پلیسى و دیکتاتورى شاه سالیان سال با پشتیبانى و حمایت ابرقدرتها حکومت مى کرد و از طرف دیگر، انقلاب اسلامى حرکتى مردمى و دینى بود، بسیارى عقیده داشتند که نیروهاى انقلاب اسلامى بعلت بى تحرکى و بى سازمانى، پس از براندازى شاه در خلا قدرت، غرق خواهند شد.از این رو، بسیارى از فرصت طلبان درکمین بودند تا پس از سقوط شاه با نیروى مذهب و پیش آمدن خلا قدرت و سر در گمى نیروهاى مذهبى، خود زمام حکومت را بدست بگیرند.
نیروهاى چپ و التقاطى بخصوص به این مسئله دل بسته بودند شاه نیز خود در روزهاى آخر براى بازداشتن مردم از ادامه انقلاب مى گفت: «اگر من بروم ایران ایرانستان مى شود» یعنى هرج و مرج و تجزیه پیش خواهد آمد.حتى برخى از مصلحت اندیشان و لیبرالها نیز نگران این مسئله بودند و زمانیکه امام در پاریس با قاطعیت مى گفت «شاه باید برود» توصیه مى کردند که این امر خطرناک است و بهتر است انتقال قدرت تدریجى صورت بگیرد.
گروههاى معارض انقلاب را مى توان از دو بعد تقسیم گردد یکى منطقه نفوذ و عملیات و دیگرى نوع آرمان و ایدئولوژى.
گروههاى منطقه اى
کردستان اولین منطقه اى بود که در آن گروههاى معارض بطور مسلحانه با انقلاب برخورد کردند در همان روزها و هفته هاى اول پیروزى، پادگانهاى مهاباد و سنندج مورد هجوم قرار گرفت و اسلحه فراوانى از آنجا غارت شد.دو گروه محلى با نامهاى دموکرات و سازمان کومله سردمدار جریانات این منطقه شدند.حزب دموکرات ریشه در جریانات اشغال ایران در جنگ دوم داشت و تحت تاثیر حزب تجزیه طلب دموکرات آذربایجان ایجاد شده بود فاضى محمد در شهر مهاباد اعلام جمهورى کرد ولى با ورود ارتش شاه در سال 1325 تسلیم شده بدار آویخته مى شود.در تمام دوران طاغوت نیز در منطقه کردستان همیشه تشنجات و بعضا جنبش هائى وجود داشت که عمدتا نیز از طرف عراق تحریک و حمایت مى شد.اما در سالهاى اول دهه 1350 حکومت وقت بطور کامل بر منطقه مسلط بود.در جریان انقلاب نیز توده هاى وسیعى از مردم مسلمان کرد در تظاهرات و اعتصابات شرکت داشتند. مسئله اختلافات مذهبى در اینجا عاملى براى رشد حرکتهاى ضد نظام و انقلاب شد و گروههاى معارض با دامن زدن به این مسئله و هشدار در مورد روى کار آمدن یک حکومت شیعه که عرصه را بر اهل سنت تنگ خواهد کرد جاى پاى خود را محکم مى کردند.
دولت عراق و سایر دولتها، على الخصوص استکبار جهانى که از استقرار یک دولت دینى و انقلابى در ایران وحشت داشتند از این مسائل در کردستان بهره بردارى کرده تا مانعى در راه انقلاب درست کنند.
گروههاى چپ و التقاطى که در تهران و در خارج از کردستان هنوز جرات نداشتند بطور آشکار در مقابل انقلاب بایستند کردستان را کانون خوبى براى فعالیت و تبلیغات علنى خود تشخیص دادند و در آنجا پایگاه زدند.دولت موقت نیز با اعزام هیئت سه نفره حل اختلاف به منطقه بدون ارائه طرح و ایده اى مشخص نتوانست اقدام قاطعى براى جلوگیرى از استقرار ضد انقلاب در کردستان بعمل آورد.
کردستان به کانونى از جنگ و بحران و تشنج تبدیل شد و بخش عظیمى از نیروى انقلاب را که باید صرف بازسازى و استقرار انقلاب مى شد بخود جذب کرد.
کومله اى ها که بیشتر در سنندج نفوذ داشتند عمدتا داراى ایده مائوویستى و مدعى یک انقلاب براى سراسر ایران بودند اما رهبرى چندان شاخصى نداشتند.
مقر حزب دمکرات با سابقه و ریشه قومى عمدتا در منطقه مهاباد و شمال کردستان بود و قاسملو که مدت زیادى در کشورهاى اورپاى شرقى و غربى سکونت داشت در کوران انقلاب به ایران باز گشته بود تا این حزب را رهبرى کند و بقول خودش حق مردم کردستان را که مورد ستم مضاعف قرار گرفته بودند بگیرد و با این اندیشه دست به یک سرى تحرکات و اغتشاشات در منطقه زد. البته روشن است که مردم کردستان مانند مردم مناطق دیگر ایران مورد ظلم و ستم رژیم شاه قرار گرفته بودند اما او حمله و هجوم خود را متوجه نظام نو پاى انقلاب مى کرد و از اینجا بود که این پرسش ذهن افراد منصف و اهل تحقیق را بخود جلب مى نمود که چه کسى مسئول عقب ماندگى کردستان و ظلم و ستم اعمال شده بر مردم آنجا بود؟ و آیا رواست از حکومتى که فقط چند صباحى سر کار آمده حقوقى را که شاه تضییع کرده بود با زور اسلحه بگیرند؟ .ایده حزب به نوعى از کمونیسم متاثر بود ولى براى اینکه مردم مسلمان کرد را بخود جلب کنند بیشتر روى ایده خود مختارى تبلیغ مى کردند.در اوائل سال 59 کنترل اکثر شهرهاى کردستان از دست دولت مرکزى خارج شده بود و گروههاى ضد انقلاب با استفاده از موقعیت جغرافیاى طبیعى و سیاسى (کوهستانى بودن و مرزى بودن) و با مدد حمایت هاى عراق و دیگر حامیانشان عملا بر کردستان تسلط داشتند.طى این مدت نیروهاى انقلابى در چار چوب واحدهاى سپاه پاسداران، جهاد سازندگى و یگانهاى ارتشى در منطقه حضور داشتند و تعداد زیادى از آنها شهید، مجروح و اسیر شدند.از طرف مقابل هم تلفات زیاد بود و در این میان بر مردم غیر نظامى و شهرها و آبادیها نیز خساراتى جانى و مالى وارد شده بود و نیروهاى سپاه پاسداران اعم از بومى و غیر بومى در داخل شهر و در پادگان سنندج در محاصره بودند.تبلیغات گروههاى معارض در داخل و خارج به اوج رسیده متاثر از اینها، دانشگاهها بخصوص در تهران کانون فعالیت گروههاى معارض نظام شده بود و علنا از ضد انقلابیون در کردستان به تبلیغ، گرفتن کمک مالى و حتى اعزام نیرو اشتغال داشتند.سرانجام، در اردیبهشت ماه همان سال یک ستون از ارتش براى عبور از سنندج و استقرار در بانه و نوار مرزى در بیرون شهر متوقف شد و سنندج از وجود نیروهاى معارض پاک سازى و راه براى عبور و استقرار یگانهاى ارتش باز شد، در تهران نیز دانشجویان مسلمان، بعنوان انقلاب فرهنگى، دانشگاهها را تعطیل کردند و یک پایگاه مهم نیروهاى معارض بسته شد.نیروهاى انقلابى على الخصوص سپاه پاسداران در جریان بحران کردستان تجربیات زیادى اندوختند و توانستند با شروع جنگ تحمیلى در اواخر شهریور سال 59 هسته یک سپاه نظامى تمام عیار را تشکیل دهند و سدى عظیم در مقابل ارتش مکانیزه عراق بوجود آورند. در تمام طول هشت سال جنگ تحمیلى، تشنج در کردستان و عمدتا در مناطق کوهستانى و جنگلى آن ادامه داشت و نیروئى به استعداد حدود دویست هزار نفر همواره در این منطقه بشکل عملیاتى یا لجیستکى و پشتیبانى درگیر بودند، که اگر اینها از همان روز اول فارغ از آشوب کردستان در جنگ علیه عراق بکار گرفته مى شد شاید سرنوشت جنگ طورى دیگر رقم مى خورد.
منطقه دیگرى که مورد توجه ضد انقلابیون و استکبار قرار گرفت و کانون عملیات آنهاگردید خوزستان بود که با بهره بردارى از تفاوت زبانى و نژادى یعنى با تکیه بر عربیت، مى خواستند این منطقه را علیه انقلاب بسیج کنند.از همان ابتداى سال 58 گروههائى که عمدتا از عراق تعلیم دیده و تقریبا فاقد هر گونه ایدئولوژى یا تشکل معینى بودند با خرابکارى در تاسیسات نفتى تشنجاتى ایجاد مى کردند.نیروهاى چپ و التقاط با بهره بردارى از فرهنگ غربى که طى سالها سلطه شرکت نفت ایران انگلیس و مستشاران خارجى در منطقه وجود داشت شهرهاى آبادان و مسجد سلیمان و اهواز را کانون میتینگ ها و تظاهرات خود قرار داده بودند.بارزترین درگیرى در اواخر بهار 58 در خرمشهر اتفاق افتاد که عوامل نفوذى در اطراف شیخ شبیر خاقانى از روحانیون عرب زبان خرمشهر جمع شده و با تحریکات خود موجب یک درگیرى چند روزه در خرمشهر شدند که با دخالت سریع نیروهاى انقلابى و انتقال شیخ به قم غائله سرکوب گردید. در جریان جنگ تحمیلى نیز صدام به بهانه آزادى خلق عرب خوزستان، تجاوز خود به این استان را توجیه مى کرد ولى مقاومت مردم هویزه و حمیدیه و سوسنگرد و بستان و کشتار بیرحمانه و تجاوز به مردم عرب منطقه باطل بودن افکار صدام را نشان داد.
ترکمن صحرا کانون دیگرى بود که باز هم معارضین مى خواستند با بهره بردارى از تفاوت مذهبى در آنجا آشوب ایجاد کنند. گروههاى چپ در آنجا فعالیت هائى را آغاز کردند که اوج آن در زمستان سال 58 بود ولى پس از چند روز درگیرى و حضور سریع نیروهاى انقلاب آتش این فتنه نیز خاموش شد.
بلوچستان نیز منطقه اى است که بلحاظ شرایط مذهبى، جغرافیایى، اقتصادى و قومى، همواره مطمع نطر معارضین بوده است و در همان سال اول پیروزى، تشنجاتى در زاهدان ایجاد و سپس کنترل شد.اما از آن به بعد نیروهاى معارض با دامن زدن به سایر مسائل سعى داشتند که در پس آنها به مقاصد خود برسند و وسائلى براى تضعیف انقلاب و نظام فراهم کنند.قاچاق مواد مخدر، راهزنى و شرارت.مهاجرت افغانها و نفوذ عربستان و وهابیت عمده مسائل اصلى این استان مى باشد که ریشه در شرایط تاریخى و جغرافیائى منطقه دارد.اینها تا کنون بخش زیادى از نیروهاى انقلاب را در آن منطقه درگیر کرده شهداى زیادى از انقلاب گرفتند.
همچنین با ارسال و توزیع مواد مخدر در کل کشور هزاران هزار نیروى جوان و فعال به دام اعتیاد کشانده آنها را عاطل و باطل کرده اند و دولت براى مبارزه با قاچاق و دفع اعتیاد هزینه هاى بسیار گزافى را باید متحمل شود.
بهر حال این منطقه بالقوه براى معارضه پتانسیلهائى را در خود دارد که هنوز تخلیه و تبلور نیافته است و براى آینده مى تواند مسئله ساز باشد.
شهر تبریز اولین کانونى بود که پس از قیام 19 دى سال 56 در قم در 29 بهمن همان سال یکپارچه علیه رژیم شاه قد علم کرد و از آن ببعد از کانونهاى اصلى انقلاب اسلامى بود.استان آذربایجان که سابقه تاریخى بزرگى دارد در جریان انقلاب مشروطه نیز از کانونهاى اصلى انقلاب بود و مقاومت مردم آن برهبرى ستار خان و باقر خان در مقابل نیروهاى محمد على شاه توانست انقلاب مشروطیت را از نابودى حتمى و آتى نجات دهد.در جریان اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 روسها که همواره براى نفوذ در ایران مترصد فرصت بودند عوامل خود را در منطقه آذربایجان تقویت کردند و حزب دموکرات آذربایجان با رهبرى سید جعفر پیشه ورى که از مهره هاى دست پرورده خودشان بود در انجا ایجاد کردند.در سال 1324 این حزب دست اندر کار مقدمات خود مختارى آذربایجان بود و با تکیه بر زبان و قومیت آذرى میخواست در راستاى مطامع استالین، آذربایجان را از ایران جدا کند.ارتش سرخ نیز علنا از آنان حمایت مى کرد و مانع حرکت قواى ارتش ایران به آنجا مى شد سرانجام در آذر سال 1325 طى وقایعى که در تاریخ مضبوط است دموکراتها فرار کردند و به روسیه پناهنده شدند و ارتش سرخ وارد تبریز شد.شاه از این امر بنفع خود خیلى بهره بردارى مى کرد و خود را ناجى آذربایجان مى شمرد و هر ساله در روز 21 آذر مراسم سان و رژه بر پا مى نمود. با توجه به این ملاحظات تاریخى، پس از پیروزى انقلاب عده اى در تلاش بودند که این توهم را به وجود بیاورند که در آذربایجان یک پتانسیل براى تجزیه و معارضه علیه نظام انقلابى وجود دارد و مى خواستند از آن بهره بردارى کنند.ولى با توجه به اسلامى بودن انقلاب و نقش پیشاهنگى که مردم تبریز و آذربایجان در آن داشتند چنین امرى واقعیت نداشت.ولى خطر از نقطه اى بسیار حساس در کمین انقلاب بود عده اى دوستان نادان بهمراهى برخى دشمنان دانا با تجمع در اطراف آقاى شریعتمدارى بعنوان مرجع تقلیدى که آذربایجانى است و مقلدانى در آن خطه دارد در اواسط سال 58 دست به آفریدن جریانى موازى در مقابل امام و انقلاب زدند و «حزب خلق مسلمان » را ایجاد کردند که نیروئى در مقابل حزب جمهورى اسلامى باشد و در لواى این حزب تشنجات و درگیرى هائى در تبریز و قم صورت گرفت.این غائله در تبریز با تدبیر و درایت شهید مدنى امام جمعه آن شهر به کنترل در آمد و در قم نیز حضرت امام با حلم و بردبارى مسئله را فیصله داد.
در زمان جنگ دوم جهانى حزب دموکرات با پیچیدن اهداف در لایه اى از قومیت و زبان آذرى مى خواست مطامع بیگانگان را تحقق بخشد و در دوران انقلاب نیز حزب خلق مسلمان مى خواست با تلفیق زبان و قومیت آذرى در پوشش مذهب و دین، انقلاب را متوقف سازد.
در حال حاضر نیز تجزیه شوروى و استقلال جمهورى هاى مسلمان نشین بخصوص جمهورى آذربایجان باید با دقت و حساسیت کنترل شود.
ابعاد ایدئولوژیک گروهکها انقلاب اسلامى ایران حرکتى مکتبى و ایدئولوژیک بود و بهمین لحاظ توانست نیروى عظیمى را بسیج کند.پس از پیروزى، طیف هائیکه به معارضه برخواستند براى جذب ناچار بودند آرمان ها و ایده هائى را ارائه نمایند.دهها گروه را که بصورت تبلیغاتى، سیاسى، و نظامى آشکار و پنهان، مستقیم و غیر مستقیم جلوى انقلاب ایستادند از نظر فکرى مى توان به چند دسته تقسیم کرد که در هر طرف یکى دو گروه هواداران، امکانات و نمود بیشترى داشتند و عبارتند از:
1- افکار کمونیستى 2- افکار التقاطى 3- افکار ناسیونالیستى و ملى گرائى 4- افکار بظاهر اسلامى نیروهاى چپ جزو اولین دستجاتى بودند که به معارضه علنى با انقلاب دست زدند.دو تشکل عمده اینها عبارت بود از: حزب توده و سازمان چریک هاى فدائى خلق.
1- حزب توده که سابقه اى از زمان جنگ دوم داشت و دست پرورده ارتش سرخ بود.
ایران خاطره بسیار بدى از این حزب در جریان ملى شدن نفت در زمان دکتر مصدق و آیة ا…کاشانى داشتند.پس از کودتاى 28 مرداد حزب از نظر تشکیلاتى در داخل بکلى متلاشى شد و عمده کادرهاى سیاسى آن در خارج استقرار یافتند و تعدادى نیز به زندان گرفتار شدند. پس از پیروزى انقلاب کادرهاى خارج به داخل آمدند و تشکیلات خود را بر پا و به هوادارى از انقلاب تظاهر کردند.در سال 62 بدنبال یک سرى از اطلاعات، معلوم شد که اعضاء حزب با نفوذ در ارتش بخصوص نیروى دریائى به خیانتى عظیم مشغول بوده اند و لطمات زیادى به انقلاب زده اند.کادرهاى اصلى مانند کیانورى و طبرى دستگیر و زندان و کادرهاى نظامى آن مانند دریادار افضلى اعدام شدند.در جریان بازجوئى ها مسئولین این حزب به اقدامات انجام شده و توطئه هاى وسیعى که براى براندازى داشتند اعتراف کرده اند.
2- نیروى دیگر سازمان چریکهاى فدائى بود که قبلا کم و بیش درباره سابقه آن بحث شده است و در جریان انقلاب، به دو گروه اقلیت و اکثریت منشعب شد.اکثریت عملا به حزب توده پیوست و طرفدار مشى سیاسى بود ولى، اقلیت بصورت دسته اى که طرفدار مشى مسلحانه است تشکیلات خود را مستقر نمود و در فعالیتهاى نظامى و تروریستى فراوانى علیه نظام شرکت کرد که سرانجام سرکوب شد و کادرهاى اصلى آن در خارج کشور استقرار یافت.
نیروهاى التقاطى عمدتا در سیماى سازمان مجاهدین خلق تجسم یافت که داراى ایدئولوژى آمیخته اى از مارکسیسم و اسلام بود. در جریان پیروزى انقلاب چند تن از کادرهاى قدیمى آن از زندان آزاد شده بسرعت شروع به سازماندهى کرده و در جریان 22 بهمن 57 اسلحه فراوانى را جمع کردند و از همان روزهاى اوج انقلاب به انحاء مختلف در مقابل نظام نو پاى انقلاب ایستادند.براى جذب جوانان و توده هاى مردم و انجام کارهاى سیاسى «جنبش ملى مجاهدین » را تاسیس کردند.پس از روى کار آمدن بنى صدر با نزدیک شدن به او آشوب ها و تظاهرات زیادى را آشکارا سازمان دادند و دست پنهان آنان در بسیارى از آشوب هاى منطقه اى نیز محسوس بود، در 30 خرداد سال 1360 همزمان با عزل بنى صدر و در اوج جنگ تحمیلى و تهاجم عراق، علیه انقلاب اعلام جنگ مسلحانه کردند.
در تابستان سال 60 ترورهاى زیادى را انجام دادند از جمله مجروح کردن آیة الله خامنه اى، انفجار حزب جمهورى، ترور شهید آیت، انفجار مقر نخست وزیرى و شهادت رجائى و باهنر، انفجار دادستانى و شهادت آیة الله قدوسى و…رئیس سازمان با بنى صدر به پاریس گریخت و بقیه کادرهاى آن تحت امر موسى خیابانى به ایجاد ترور انفجار ادامه دادند تا سال 61 تقریبا کلیه خانه هاى تیمى و پایگاههاى عملیات شهرى آنها از بین رفت و کادرهاى اصلى آن به خارج رفته و سرانجام در عراق مستقر شدند و در دادن اطلاعات به ارتش عراق و بازجوئى اسراى ایرانى ایفاى نقش کردند، آخرین و مهمترین عملیات آنها در اواخر جنگ تحمیلى بود که عمده قواى خود را با پشتیبانى عراق وارد مرزهاى غربى کشور کردند که طى عملیات مرصاد آن قوا بکلى نابود شد.این گروه مستقیما در بشهادت رساندن چند هزار نفر از ملت مسلمان و مستضعف ایران نقش داشته اند.
نهضت آزادى هم داراى آرمانها و ایده هایى بود که آمیخته اى از لیبرالیسم و اسلام بود.این تشکل از سال 1340 به رهبرى مهندس بازرگان بوجود آمد و با آیت الله طالقانى رابطه نزدیکى داشت و در حوادث و مبارزات سیاسى دهه 40 و 50 نفوذ و تاثیر داشت. مهندس بازرگان اولین نخست وزیر جمهورى اسلامى بود و کادرهاى دولت موقت را عمدتا از نهضت آزادى و جبهه ملى انتخاب کرد.به تدریج بین نهضت آزادى و نیروهاى خط امام شکاف افتاد و آنها از حاکمیت حذف شدند و افراد آن تا این زمان از منتقدین نظام هستند.
نیروهاى ملى گرا که عمدتا از بازماندگان جبهه ملى بودند و در جریان انقلاب مجددا متشکل شدند از طریق عضویت در دولت موقت براى خود جا پائى باز کردند فعالیت اینها عمدتا سیاسى و تبلیغاتى بود و پس از سقوط دولت موقت اینها نیز از دستگاهها و دوایر دولتى کنار زده شدند ولى بعدها به انحاء مختلف از بنى صدر حمایت کردند.لایحه قصاص رازیر سؤال بردند و در جریان عزل بنى صدر بهمراه سایر معارضین مى خواستند تحرک نمایند که با اخطار امام از هم پاشیدند و اکثرا منزوى و یا در خارج مستقر شدند.
عمده ترین تشکلى که با اسم اسلام در مقابل نظام مى خواست بایستد حزب خلق مسلمان بود که شرح آن در بعد منطقه اى آمد.
گروهها و تشکلهاى دیگرى هم بود که با اسم اسلام دست به معارضه و مانع تراشى زدند مانند گروه فرقان و آرمان مستضعفان که با ترور مطهرى و مفتح خود نمایى کردند ولى زود متلاشى شدند.از آن ببعد با توجه به شخصیت والاى معنوى و فقهى امام کسى نتوانست در مقابل انقلاب اسلامى با پوشش دین بایستد.( چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى، محمد باقر حشمت زاده ، ص 292)