سکولاریسم وجدایی دین از سیاست یکی از لوازم اساسی لیبرالیسم است که ساختارهای حقوقی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی یک جامعه را فارغ از تاثیرگذاری و دخالت آموزه های دینی ومذهبی می داند؛ از دیدگاه جان لاک بنیانگذار لیبرالیسم ، حکومت برای حفظ وحمایت ازجان و مال و آزادی به وجود آمده است .جامعه مدنی وظیفه ای مدنی دارد ، انسان را وا نمی دارد به اموزه مذهبی خاص بگرود یا به گروههای مذهبی معینی بپیوندد…کاربرد زور برای دست یافتن به یکنواختی مذهبی هم غیر ممکن است هم اینکه با اخلاق مسیحی مغایرت دارد. عبد الرحمن عالم، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، تهران :وزارت خارجه،مرکز چاپ وانتشار،1377 ، ص 289.اما با این همه در عمل مشاهده می شود مهمترین کشور حامی لیبرالیسم یعنی ایالات متحده آمریکا رویکردی مذهبی در خط ومشی های داخلی وخارجی خود در پیش گرفته است. وبااستفاده ابزاری از مذهب در صدد سیطره صهیونیسم مسیحی برجامعه آمریکا وکل جهان می باشد.
الف – بررسی وضعیت مذهب در آمریکا
برخلاف تصور رایجی که جامعه امریکا را جامعه ای غیرمذهبی و بیگانه از عقاید وآموزههای دینی می پندارد، آمریکا کشور توسعه یافته ومتمدنی است که مردم آن به شدت مذهبى هستند. البته در میزان این موضوع وشاخصهای شناخت آن اختلافاتی وجود دارد اما همه گی در مذهبی بودن بالای این کشور وحدت نظر دارند؛ براساس برخی آمارها ۵۰ درصد مردم آمریکا به طور مرتب و ۲۰ درصد به صورت نامرتب به کلیسا می روند. همچنین ۸۶ درصد آمریکاییان به خدا و معاد اعتقاد راسخ دارندمذهب در آمریکا ، محمد صداقت گویان ، روزنامه همشهری ،20/8/1382.و بر طبق نظر سنجى هاى مختلف حدود ۸۷ تا ۹۵ پرسش شوندگان آمریکایى به خداوند ایمان دارند. در ایالات متحده و انگلیس به ترتیب ۸۲ و ۵۵ درصد مردم خودشان را فردى مذهبى مى دانند. حدود چهار پنجم آمریکایى ها به معجزه اعتقاد دارند و کاملاً باور دارند که مسیح از مریم باکره متولد شده است. همچنین با بررسى تعداد شماره تلفنهاى افراد و مؤسسات پیشگو و فالگیر در دفترچه تلفن آمریکایى ها و اروپایى ها مشخص شد که آمریکایى ها به مراتب بیشتر از اروپایى ها به این امور علاقه نشان مى دهند. افزون بر این موارد مى توان گفت که اغلب مردم آمریکا به « روح» و جهان ماوراء الطبیعه اعتقاد دارند و چنین اعتقاد و باورى در بسیارى از فیلمها و فعالیتهاى هنرى آنها دیده مى شود. شاخص دیگرى که در زمینه بررسى مذهبى بودن یک جامعه به کار گرفته مى شود، بررسى و استفاده از لیست اعضاى رسمى مجامع و تشکیلات مذهبى و میزان کمکهاى مالى آنها است.مذهب در آمریکا، گفت وگو با دکتر کاووس سید امامى، روزنامه ایران، شنبه ۲ آبان ،۱۳۸۳ .و مطابق نظرسنجى هاى انجام شده حدود ۶۰ درصد آمریکایى ها در زمینه هاى اجتماعى مختلف مواضع محافظه کارانه اى دارند و با هرزه نگارى، همجنس بازى، سقط جنین و تخریب ارزش هاى خانوادگى و شؤونات مذهبى مخالف هستند.
از نظر دینی اکثریت مردم آمریکا مسیحى هستند. در این کشور هر سه شعبه اصلى دین مسیحیت ـ پروتستان، کاتولیک و ارتدوکس ـ با توجه به مهاجر پذیر بودن آن حضور دارند ولى جمعیت گروه مذهبى پروتستان بیش از سایر گروه ها است و بعد از آن کاتولیک ها و ارتدوکس ها دومین و سومین گروه جمعیتى این کشور را تشکیل مى دهند.البته مذهب پروتستان مانند مذهب کاتولیک، تمرکزگرا نیست. چون کاتولیک هاى سراسر جهان، قیادت پاپ را مى پذیرند ولى پروتستان مذهبى با شاخه ها و شعب مختلف است و به طور مرتب تشکیلات جدید ساخته و منشعب مى شود. در عین حال، این گروهها پس از انشعاب، با همدیگر خصومت و نزاع و جنگ فرقه اى ندارند. چون همه آنها پذیرفته اند که همگى پیرو یک مذهب هستند. تعداد گروههاى پروتستان به چند هزارتشکل مى رسد؛ هر یک کلیساهاى خاص خودشان را دا شته و هر فرد مى تواند از یک تشکیلات مذهبى جدا شده و به تشکیلات دیگرى بپیوندد. در حال حاضر، بزرگترین شاخه هاى کلیساى پروتستان در آمریکا شامل پروسبیترین ها، متد و دیست ها، اپیسکوپولین ها، با پتیست ها و انواع گروه هاى جدید تر بنیاد گرا مثل پنتکاستالیست ها، سونت دى ادونیست ها، انواع اونجلیست ها و بالأخره مورمون هاهستند.(همان)
نکته قابل توجه در بررسی وضعیت مذهب در آمریکا ، مساله بنیادگرایی مذهبی در این جامعه به اصطلاح پیشرفته ومتمدن است ؛ علاوه بر بنیادگرایی یهودی که تأثیرات آن بر سیاست های آمریکا مشهود است، در ۳۰ سال اخیر به طور محسوسى شمار اعضاى کلیساهاى لیبرال کاهش یافته و بر شمار کلیساهاى محافظه کار و بنیادگرا افزوده شده است. علت این موضوع این است که کلیساهاى سنتى لیبرال تنها برروى معنویات تأکید مى کنند ولى فعالیت مذهبى و مناسک کلیساهاى بنیادگرا به صورت پرشور و احساسى برگزار مى شود و در ضمن یک احساس عمیق همبستگى بین اعضا به وجود مى آید و حتى به طور جمعى به حالت خلسه فرو مى روند. گروههاى او نجلیست یا انجیلى (Evangelist) به شدت در عرصه تبلیغ مذهب فعال هستند و رسالت خود شان را درتبلیغ دین و مسیحى نمودن دیگران تعریف کرده اند. یکى از بارزترین روشهاى مورد استفاده آنها، تبلیغ از راه تلویزیون و شبکه هاى رادیویى و حتى ماهواره اى به صدها زبان مختلف دنیا است.(همان)
سابقه بنیادگرایی مسیحی در آمریکا به سال های پس از جنگ ویتنام بازمی گردد. در آن دوران، جریان هیپیزم که از دین بودا و فرهنگ هندو الهام می گرفت، منجر به بی اعتنایی به اخلاقیات، نماد خانواده و اعتیاد در جامعه آمریکا شد و در واکنش به آن بنیادگرایی مسیحی پدید آمد و به شدت رشد کرد تا جایی که برخی ادعا می کردند حضرت مسیح (ع) را در خواب یا بیداری دیده اند و به وسیله او از همه گناهان پاک شده اند.سپس این روند رو به رشد منجر به نوعی افراط گرایی شد،به گونه ای که برخی برای خود قائل به نوعی رسالت الهی شدند.مذهب در آمریکا ، محمد صداقت گویان ، همان.بنیاد گرایى مسیحى در گذشته بر سلوک اخلاقى صحیح تکیه داشت، ولى در دهه هاى گذشته صرفاً سیاسى شده است. به «بنیاد گرایان»، لقب «تجدید حیات یافته» نیز داده مى شود. این مسئله شامل یک نوع تجربه بیدارى معنوى و یا صرفاً گرایش به افکار سیاسى خاص است. آنها معتقدند تاریخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پایان مى رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسیح است؛ پس از آن، داورى نهایى براى همه مردگان و زندگان انجام مى شود. یک بررسى انجام گرفته از سوى مؤسسه «تلسن » که در اکتبر سال 1985 م . به نشر رسیده است; نشان مى دهد که در حال حاضر 61 میلیون آمریکایى در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند . در اوایل دهه 90 ، آمریکائیان به بیش از 1400 رادیوى مذهبى گوش مى دادند. اکثریت هنگفتى از 80000 کشیش بینادگراى پروتستان که روزانه از 400 ایستگاه رادیویى سخن پراکنى مى کنند، خواهان مشیت الهى گرایى هستند. برخى از مشهورترین این افراد عبارتند از: پاتریک رابرتسون، جیمى سواگارت، جیم باکر و جرى فال ول. مدرسه هاى انجیلى بسیارى، چه فرقه اى و چه فرافرقه اى در سراسر آمریکا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم مى دهند. تعداد این مدارس در حدود 200 مؤسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى باشند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان مى شوند، به میان مردم مى روند و این دیدگاه را تبلیغ مى کنند. در قرن گذشته در آمریکا مبلغان مسیحی تلاش کردند نوعی احساس ترس از دنیای خارج را در مردم آمریکا القا کنند . فیلمهای آرماگدون و طالع نحس از جمله فیلمهایی هستند که در آنها مردم آمریکا با هجوم یک دشمن خارجی روبرو می شوند . هدف اصلی در این فیلمها ایجاد نوعی حالت وحشت در مردم آمریکا بود که بتوان از این حالت وحشت برای هجوم استفاده کرد مسیحیان صهیونیست ، جرج بوش و دیکتاتور آرماگدون، خبرگزاری مهر،۱۳۸۳/۰۸/۱۱.آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح راکه در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان نوظهور در پروتستانیسم با عنوان « صهیونیسم مسیحی» شهرت دارد.
طرفداران صهیونیسم مسیحی (Christian Zionism)، مسیحیان پروتستانی هستند که معتقد به آرماگدون و نبرد آخر الزمان هستند و معتقدند برای ظهور دوباره مسیح باید اقدامات و شرایط پیش از ظهور را فراهم کرد . این جریان یک پدیده جدید دینی سیاسی در مسیحیت است که برای اولین بار توسط کلیسای انگلیس در اواخر قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد. پروتستان های مقیم آمریکا و انگلیس این جریان نوظهور را «عملی نمودن خواسته های مسیح» و «عملی نمودن پیشگویی های انجیل» نیز می نامند. به د لیل اهمیت این مساله و تاثیری که بر سیاست خارجی آمریکا مبنی بر در پیش گرفتن رفتاری تهاجمی در خاورمیانه واشغال نظامی عراق داشته است ، توضیاتی پیرامون این حادثه از دیدگاه مسیحیان صهیونیست آورده می شود:
آرماگدون
کلمه Armageddon »» یا «هار مجدون » واژه اى است یونانى که بنا به تعریف واژه نامه هاى آمریکایى همچون فرهنگ «وبستر» به معنى نبرد نهایى حق و باطل در آخر الزمان است . همچنین این واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام که بنا به آنچه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا، در عهد جدید آمده است، جنگى عظیم در آنجا رخ مى دهد و مرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پایان مى یابد . به عبارتى نبرد مذکور مقدمه تحولى بزرگ است که سرنوشت نهایى آدمى بر روى کره زمین به آن بستگى دارد .واقعه آرماگدون ،غرب و آمادگیهاى پیش از ظهور،عبدالکریم زبیدى، ترجمه امین میرزایى، فصلنامه موعود ش28.به طور کلی مسیحیان صهیونیست معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهی هستند که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد. این مراحل عبارتند از:
1- بازگشت یهودیان به فلسطین
2- ایجاد دولت یهود
3- موعظه شدن بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل
4- حصول مرحله وجد یا سرخوشی (Rapture) یعنی به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند.
5- دوره 7 ساله حکومت دجال(آنتی کراست – ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایر به اصطلاح آنان مومنان
6- وقوع جنگ ارماگدون
7- شکست لشکریان دجال وحکومت مسیح به پایتختی قدس(اورشلیم)،.یهودیان در این دوره به مسیح ایمان
می آورند.
به اعتقاد مسیحیان صهیونیست در مرحله ششم از مراحل فوق ، جنگی فراگیر در جهان رخ می دهد که در آن همه زمین به سختی نابود خواهد شد. اصل این کلمه هارمجیدو (یا هارمگیدو) است. مکان وقوع این جنگ صحرای مگیدو در شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است. در این مکان در گذشته شهری استراتژیک بوده که در مسیر عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب قرار داشته است. جنگ های زیادی در تاریخ در این مکان رخ داده است. در این جنگ میان نیروهای خیر (یهودیان) و نیروهای شر( مسلمانان از ایران و روسیه) رخ میدهد و به همه دنیا کشیده می شود.در صحیفه حزیقال نبی درباره آرماگدون آمده است: باران های سیل آسا و تگرگ های سخت آتش و گوگرد، تکان های سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوه ها سرنگون خواهند شد.صخره ها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد. ودر صحیفه زکریای نبی آمده است: گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خویش ایستاده اند کاهیده خواهد شد و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد و زبان هایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد . بنیادگرایان این عبارات را حمل بر استفاده شدن بمب های اتمی و نوترونی دراین جنگ میدانند. اعتقاد به این جنگ تأثیر زیادی بر سیاست های داخلی و خارجی داشته است. جیمز وات وزیر کشور اسبق ایالات متحده در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت: به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح، نمی توانم خیلی در بند نابودی منابع طبیعی خودمان باشیم. ریگان رئیس جمهور اسبق امریکا نیز بسیار تحت تأثیر تعلیمات دینی که توسط مادرش نل ریگان دیده بود، قرار داشت. وی میگوید: این نبی خشمگین حزیقال است که بهتر از هرکسی، قتل عامی را که عصر ما به ویرانی خواهد کشاند را، پیشگویی کرده است… این علامت آن است که فرا رسیدن آرماگدون، دور نیست. برای تبلیغات تفکرات صهیونیستها ابزارهای فراوانی وجود دارد. 85% سرمایه هالیوود متعلق به صهیونیست هاست. از این رو آنها به راحتی میتوانند جهت رواج نظریات خود به فیلم های سینمایی متوسل شوند. فیلم های آرماگدون، ماتریکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگا کد(یا مگیدو)و… بسیاری از کارگردانان و بازیگران معروف سینما صهیونیست هستند و در خدمت منافع اسرائیل فعالیت می کنند.محمد صالح مفتاح ، سایت رهپویان.
مسیحیان بنیادگرا با به خدمت گرفتن اصطلاح «قوم برگزیده» که یهودیان خودشان را با این عنوان مى شناسانند، معتقدند در عصر حاضر، مسیحیان پروتستان آمریکا رسالت ایجاد حکومت خدا را بر روى زمین به عهده دارند و نه یهودیان معاصر. مسیحیان صهیونیسم باتحریف مفاهیم دینی و سوء استفاده از عقاید مذهبی جامعه آمریکا باشیطنتی خاص در صدد تعقیب منافع و اهداف نامشروع خود و ترسیم آینده ای با تسلط کامل صهیونیزم بین الملل بر سایر ملت ها ومذاهب جهان می باشند،در یک جمع بندی می توان مهمترین اهداف مسیحیان صهیونیست از ترویج چنین عقایدی را چنین بیان نمود :
1- تشویق و دلگرمی در گفتگوهای یهودیان و مسیحیان
2- مقابله با افکار ضد یهودی
3- آموزش با نگرش به ریشه های یهودی دین مسیح( این برنامه در 200 مدرسه با 100000 دانشجو اجرا می شود.)
4- اقدامات بشر دوستانه در میان پناهندگان یهودی
5- مخالفت با مقامات یهودی میانه رو که به دنبال روش های مصالحه جویانه برای صلح در فلسطین هستند.
6- سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه اعمال ضد حقوق بشر
7- با تبلیغ تفکرات تدبیر گرایی (یا مشیت گرایی ) درمیان عموم تلاش میکنند تا این باور را به وجود آورند که مسائلی که رخ می دهد همان است که در کتاب مقدس آمده و ما نباید با آنها مبارزه کنیم .به نقل از: مسیحیت صهیونیستی، سایت موعود. قدرتهاى بزرگ جهان، سیاست خارجى خود را بر مبناى حوادثى که پیش از آن رخ مى دهد جهت داده و نقشه هاى نظامى خود را به شکلى سامان داده اند که آمادگیهاى لازم براى این حادثه در آن ملحوظ باشند . این در حالى است که مؤسسات دینى و رسانه هاى این دولتها نیز، مردم خود را براى استقبال از این حادثه آماده مى سازند .
ب – تعامل سیاست ومذهب در آمریکا
هرچند قانون اساسی آمریکا متضمن جدایی دین از سیاست است ؛ اما امروزه به وضوح شاهد حضور دین و دیدگاه های ایدئولوژیک در بین جامعه و دولتمردان آمریکایی هستیم : اگر از نگاهی تاریخی بخواهیم کاربرد مذهب در سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم با موارد متعددی روبرو خواهیم شد، از جمله:
1- در جریان مقابله با خطر نفوذ کمونیسم ، از آنجا که کمونیستها همیشه به ترویج بى خدایى و الحاد مى پرداختند، در نتیجه چنین تبلیغى مورد پسند مسیحیان آمریکا هم نبود و همین عامل یک انگیزه قوى براى مبارزه با کمونیسم در جامعه مذهبى آمریکا فراهم ساخت.
2-در طول تاریخ آمریکا بسیاری از رؤسای جمهور بر ریشههای مذهبی خود تأکید ورزیده بودند و در سخنرانیهای خود به تورات اشاره کرده بودند . از سوی دیگردولتمردان آمریکایی که همواره جدایی دین از سیاست را تبلیغ می کنند، خود اعتقاد راسخ به قدرت بسیج عمومی دین دارند وهمواره به استفاده و بازی با عقاید مذهبی مردم آمریکا همت گماشته اند . پیش از آغازجنگ علیه عراق نیز چنین تفکری بر جو سیاسی و اجتماعی آمریکا حاکم بود .
3- استفاده کردن از نمادهاى مذهبى در فعالیتهای سیاسی بیشتر به زمانى بر مى گردد که احساس شد راست مسیحى و خصوصاً گروه «اکثریت معنوى» به عنوان یک نیروى تأثیرگذار در صحنه انتخابات حضور یافته است. جیمى کارتر هم که از لحاظ سیاسى آدمى لیبرال است، عضو کلیساى محافظه کار برتیست جنوبى مى باشد. او در زمان انتخابات بر ارزشهاى انسان دوستانه مانند حس کمک و ترحم نسبت به همنوع تأکید کرد و به پیروزى هم رسید. و ایمان مذهبى وی در شکل گیرى مبارزه اخلاقى حقوق بشر در آمریکا نقش داشت . و از سوی دیگر یکى از دلایل اساسى شکست کارتر در دور دوم انتخابات ریاست جمهورى ایالات متحده نیز به عدم حمایت محافظه کاران مسیحى طرفدار اسرائیل بر مى گردد که حدود ۲۰ درصد رأى دهندگان را دربر مى گیرند. چون آنها معتقد بودند که کارتر در قضیه صلح اعراب واسرائیل، مقامات اسرائیلى را تحت فشار قرار داده است.
4- درانتخاب رونالد ریگان به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز جمعیت طرفدار ارزشهای اخلاقی نقش مهمی داشت . ریگان پس از رسیدن به قدرت ،برخی از شخصیت های راست گرای مسیحی را در پست های مهم سیاسی منصوب کرد . مسائلی از قبیل کاهش پرداخت مالیات از سوی اولیای دانش آموزانی که در مدارس اسقفی و مذهبی تحصیل می کردند ، اجازه خواندن دوباره نماز در مدارس و محکوم نمودن حکم دادگاه عالی جهت دادن مجوزسقط جنین برخی از اقدامات مذهبی ریگان در عرصه سیاست داخلی آمریکا بودو در عرصه سیاست خارجی نیز با تغییردادن گفتمان مذهبى ، شخصاً اتحاد جماهیر شوروى را «امپراتورى شیطانى» نامید و صحبت از جنگ ستارگان به میان آورد. ریگان به طور مرتب از اصطلاح «آرماگدون» استفاده مى کرد. وبا استفاده ازچنین عقاید مذهبی حمایت همه جانبه همه جانبه آمریکا از اسرائیل رابه عنوان مهمترین وظیفه ملت و دولت آمریکا ترسیم کرد.جیمز میلز در مقاله اش که در آگوست 1985 در مجله سن دیاگو چاپ شد، نتیجه می گیرد ریگان در تصمیم گیریهای سیاسی خوداز ایمان واعتقادش به پیشگویی های کتاب مقدس تاثیر می پذیرد وهمیشه از التزام وپایبند بودن خویش نسبت به انجام وظایف ودستورات الهی به عنوان عمل به خواست خداوند یا عمل به آنچه باعث تحقق پیشگویی های خداوند وظهور مسیح می شود تا هزار سال بر جهان حکومت ، یاد می کند. از دیدگاه میلز سیاستهای داخلی ومالی ریگان با پیشگویی های تورات چه از لحاظ افزایش بودجه کلی وعمومی دفاعی ومذهب عمومی ملی یا از لحاظ مخالفت با دخالت دولت در اقتصاد و برنامه های اجتماعی مبارزه با فقر وبیکاری مطابقت دارد.) مسیح یهودی و فرجام جهان ، رضا هلال ، ترجمه قبس زعفرانی ، تهران : نشر هلال ، 1383، ص 149.
5- گروه کوچکى متشکل از بنیادگرایان مسیحى بر هیئت حاکمه آمریکا تسلط یافته اند. اینان نه تنها عهده دار مناصب کلیدى در دولت بوش هستند، بلکه تشکیل دهنده هسته ها و حلقه اى مشاورانى اند که هم در شکل دادن به سیاست آمریکا و هم در تنظیم مطالب تأثیر گذارترین و مهم ترین روزنامه ها و نشریه هاى آمریکایى، بازى گر اصلى اند. سال ها بود که این گروه، در همه عرصه ها یک گروه حاشیه اى به شمار مى آمدند. آنها در این دوران، علیه سقط جنین، هم جنس بازى، هرزه گرى و مواد مخدر به مقابله پرداختند و با به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، در مورد نحوه مقابله اسرائیل با اعراب، پیشنهادهایى به وى ارائه نمودند.یهودگرایى بوش ،مرتضى شیرودى ، ماهنامه پرسمان شماره 21 خرداد ماه 1383.اعمال نفوذ لابی قدرتمند یهودی – صهیونیستی بر سیاستمداران و مجامع سیاست گذاری آمریکا ، محور اصلی جهت گیری سیاست داخلی و خارجی این کشور را در دفاع وحمایت بی چون وچرا از دولت اسرائیل قرار داده است . تبلیغات بنیادگران مسیحی به نفع این دولت غاصب به حدی است که 25% مردم آمریکا عملا به این فرقه پیوسته اند و اکثریت مردم آن کشور معتقدند به برکت حمایت دولتشان از رژیم صهیونیستی است که خداوند به آنها روزی و نعمت میدهد. ازسوی دیگرآنها در فعالیت های خود تبلیغ میکنند که صلح نتیجه ای در بر ندارد و باید به دنبال جنگ بود و با استناد به آیات انجیل اثبات میکنند که اکنون در آخرالزمان حضور داریم.(نظریه جنگ تمدن ها و مخا لفت با روند صلح خاورمیانه) . سایر مردم جهان نیز از آثار سوء این تبلیغات بی بهره نیستند. سربازان اسپانیا شرکت کننده در جنگ عراق خود د را نمایندگان مسیح میدانند و از علائم جنگ های صلیبی استفاده می کنند.
6-اعمال نظر تشکل های مذهبی درمسائلی نظیر طلاق ، سقط جنین ، حقوق همجنس بازان ، اجرای مراسم مذهبی در مدارس ، خانواده و جایگاه آن، همواره از موضوعات مهمی بوده اند که هم در حوزه سیاستگذاری وهم در حوزه عماکرد وجهت گیری های مسئولین اجرایی آمریکا تاثیر گذار بوده است .
7- در سال ۲۰۰۱، نیز علی رغم آن که غرب سه قرن شعار سکولاریزم و جدایی دین از سیاست و زندگی اجتماعی را داده است، رئیس جمهور آمریکا جرج بوش دوم، در خطابه تحریک آمیز خود که پس از ویران شدن برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک ایراد نمود، همانند پاپ اوربان دوم سخن از جنگ صلیبی دوم، به میان می آورد. او به عنوان نماینده تمام عیار آمریکا، نه تنها ضرورتی در ادامه یک رفتار سکولار و غیردینی نمی بیند، بلکه علاوه بر سخنان حماسی مذهبی، کابینه ای تشکیل می دهد، که اعضای کلیدی آن از چهره های کلیسا رو و مقدس مآب مسیحی هستند.
8 – و بالاخره تربیت نسل آینده سیاستمداران آمریکا بر اساس اصول واعتقادات مذهبی توسط بنیادگران مسیحی شاهد دیگری بر دخالت مذهب در سیاست آمریکا است ؛ به عنوان نمونه در دانشگاه ریجینت – که دانشگاهی مسیحی است – رشته های حقوق ، علوم سیاسی و روزنامه نگاری تدریسو دانشجویان براساس آموزه های مذهبی یهودی – مسیحی پرورش می یابند.)مسیح یهودی و فرجام جهان ، همان ، صص10-11.
ج – ابزار مذهبی بوش و نقش آن در پیروزی مجدد وی در انتخابات اخیر آمریکا
همچنان که گذشت در طول تاریخ آمریکا دخالت مذهب در سیاست – علیرغم سکولار بودن این کشور- به صورت متعدد اتفاق افتاده است؛ بسیاری از رؤسای جمهور این کشورچه در مبازه انتخاباتی خود وچه در اعمال سیاست داخلی وخارجی خویش از عامل مذهب استفاده کرده اند، ولی بعد از ورود جورج دبلیو بوش، مذهب نقش بسیارمهم وارزندهای در عرصه سیاسی آمریکا خصوصا در سیاست خارجی آن پیدا نمود:
جرج بوش زاییده تفکر ایده هایی است که از سالها پیش بوسیله مبلغان انجیل در اذهان مردم امریکا در حال تزریق شدن است . خبرنگار کاخ سفید در زمان جرج بوش پدردر کتابی در مورد خاطرات خود می نویسد ، پدر جرج واکر بوش در زمان به دنیا آمدن وی نام اورا جرج واکر بوشGoarge walker Boucsh گذارد چرا که می خواست و اعتقاد داشت که فرزند او همان دیکتاتور آخرزمان است که بمدت هفت سال برزمین حکومت خواهد راند. دیکتاتوری که انجیل یوحنا وی را666 معرفی می کند . در کتاب یوحنا آمده است درآینده دیکتاتوری ظهورخواهد کرد که یک حکومت جهانی را رهبری خواهد کرد و نوعی اتحاد نظامی و اقتصادی بین کشورهای جهان به وجود خواهد آورد . انجیل یوحنا این دیکتاتور آخر الزمان را با عدد 666 معرفی کرده است.همچنانکه پدر جرج بوش با افزودن نام میانی واکر به اسم جرج بوش تلاش کرد که همان 666 آخر الزمان باشد .مسیحیان صهیونیست ، جرج بوش و دیکتاتور آرماگدون، خبرگزاری مهر، ۱۳۸۳/۰۸/۱۱. جورج بوش در ایام جوانی زندگی خود کارنامه چندان درخشانی نداشته است. وی در سال ۱۹۸۵ پس از حدود دو دهه میگساری و بطالت وارد یک گروه مطالعاتی کتاب مقدس شد و طی مدت دو سال موفق شد مطالعه هر دو کتاب مقدس (تورات و انجیل) را به پایان رساند. وی به مدد این موفقیت بزرگ توانست عیب بزرگ میگساری را از عادات شخصی خود پاک کند و گام در راه جدیدی بگذارد.زبان مذهبی بوش، علی عبدالمحمدی، روزنامه شرق26 /1382/9 به نقل از Nation؛
هوارد فاینمان در گزارشی که در مجلهی نیویورک زیر عنوان «بوش و خدا» به چاپ رساند توضیح میدهد بوش که ذوق کمی در مسائل تجریدی داشت ولی در رابطه با مردم بسیار کنجکاو بود به داستان تغییر مذهب پل توجه بسیار نشان داد؛ او به این نظریه که طبق آن عیسی به عنوان یک دوست مطرح شود علاقهمند شد.
لو دوبز و مولی ایونیز دو روزنامهنگاری که در رابطه با رئیس جمهور فعلی بررسی کردهاند مینویسند: «ایمان او عمیقاً شخصی و غریب است. با صراحت میتوان گفت که بوش اطمینان دارد که برای مأموریتی الاهی برگزیده شده است.» از آنجا که او اعتقادات مذهبی را با بهرهبرداری از وسائل ارتباط جمعی درهم میآمیزد، در دو دورهای که فرماندار بود مرتباً همراه با چندین غیبگو در نمایشهای تلویزیونی ظاهر میشد. او علاقه فراوانی به جیمز دابسن یکی از این غیبگوها و مجری برنامه یک گروه دست راستی افراطی مذهبی به نام «تمرکز بر خانواده» و نیز جیمز رابینسن یک مبلغ تلویزیونی انجیل، داشت و آنها را بسیار تحسین میکرد.انجیلگرای مدرن ، اریک لوران ـ روزنامهنگار و کارشناس سیاست خارجی -ترجمه یاسمن شیبانی، منبع: باشگاه اندیشه.
جورج دبلیو بوش در سال ۱۹۹۳ در زمان انتخابات فرماندارى تکزاس گفته بود: «تنها مؤمنان به عیسى مسیح به بهشت مى روند». بوش، زمانی که فرماندار تگزاس بود، تصمیم گرفت برای کسب مقام ریاست جمهوری به رقابت با سایر مدعیان برخیزد، تصمیم شخصی خود را «ماموریتی از جانب خدا» نامید که بر دوش او نهاده شده و او سعی خواهد کرد به این ماموریت پیغمبرگونه جامه عمل بپوشاند. در این راستا، او تمامی کشیش های معروف منطقه را دعوت کرد تا طی یک مراسم روحانی که در مورد سیاستمداران چندان مسبوق به سابقه نیست با وی«بیعت» کنند. او به کشیش های مهمان گفت که وی (مشخصاً از جانب خدا) برای نامزدی پست ریاست جمهوری برگزیده شده است. وقتی بوش تصمیم گرفت که در انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته شرکت کند، «کارل رووه» استراتژیست سیاسی آمریکایی به بوش نصیحت کرد که بهتر است تا حد امکان درباره عقاید مذهبی اش با مردم آمریکا سخن بگوید. بوش در تمامی مراحل مبارزات انتخاباتی اش تأکید ورزیده بود که عیسی مسیح متفکر محبوب اوست «چون ناجی قلب او بوده است» وخود را «مردی با عشق مسیح در دل» معرفی می کرد. وقتی یک خبرنگار از او درباره فیلسوف مورد علاقه اش پرسید بوش پاسخ داد: « مسیح، زیرا او قلب مرا تسخیر کرده است.» پاسخ او در واقع انعکاس روحیه فردگرایی افراطی اش بود که از تمایلات مذهبی بنیادگرانه او برخاسته بود. این همان چیزی است که در دین مسیح از آن به عنوان «ادراک شخصی» (یا شهود عینی) یاد می شود.زبان مذهبی بوش، همان.او در اولین سخنرانیاش به عنوان ریاست جمهوری اعلام کرده بود که « فرشتهای بر فراز گردباد قرار دارد و طوفان را هدایت میکند» قیاسی غریب و متحیرکننده با الفاظی بیشتر شبیه به پیشگوییهای تورات . او به محض آنکه قدرت را به دست گرفت، روز بیستم ژانویه را روز ملی نیایش اعلام کرد در حالی که چنین روزی قبلاً در ماه می وجود داشت. چندی بعد نیز برنامهای اعلام کرد که طبق آن به کودکانی که در مدارس دولتی تحصیل میکردند و مشکلات تحصیل داشتند کمک شود تا جذب مؤسسات مذهبی شوند. در 23 ژانویه 2000 او در جمع مردم اعلام کرد که قصد دارد بودجه مربوط به مؤسسات تنظیم خانوادهای را که چه در خاک آمریکا و چه در خارج از آن با سقط جنین موافق هستند قطع کند. در همان روز هزاران طرفدار دست راستی افراطی مسیحی و کسانی که به او رأی داده بودند در واشنگتن جمع شدند و خواستار لغو لایحهی قانونی شدن سقط جنین که در سال 1973 توسط دادگاه عالی تصویب شده بود گشتند. آلن لیشمن تاریخدان دانشگاه واشنگتن در آن هنگام نوشت: «اختلاط سیاست و مذهب توسط یک رئیس جمهور در دو هفتهی اول اشتغال، در تاریخ آمریکا بیسابقه بوده است. »انجیلگرای مدرن ، همان .
پس از وقایع یازده سپتامبر، اقدامات ریاست جمهور به طور آشکاری رنگ مذهبی غلیظتری به خود گرفت. بوش کلمهی «شیطان» را که در متون مذهبی بسیار رایج است اغلب در گفته های وی به کار می برد؛ ا و در سال 2001 در سخنرانی خود گفت : اهریمن در بین ما است The evil is one among us . از نظر او اسامه بن لادن و گروهش تجسمی از شیطان بودند. محور شیطانی هم که شامل عراق و ایران و کرهی شمالی میشد نیز فرمولی اتفاقی نبود بوش زمانی که در حال تدارک آغاز جنگ علیه عراق بود اعلام کرد: «این کشور [آمریکا] و دوستان ما همگی در برزخی میان جهانی پر از صلح و صفا و جهنمی پر از آشوب و اختناق به سر می برند و دائماً صدای زنگ خطر را می شنوند. یک بار دیگر، این وظیفه [از جانب خدا] بر دوش ما نهاده شده که از آرامش و آسایش مردمان مان و امیدواری های نوع بشر دفاع کنیم. و ما این مسئولیت را با جان و دل می پذیریم… و ما با اطمینان به پیش می رویم، زیرا این مسئولیت تاریخی به دوش کشوری نهاده شده است که شایستگی آن را کاملاً دارد.» به نظر نمی رسد که بوش تردید چندانی در ابراز عقاید مذهبی اش داشته باشد. در یک سخنرانی دیگر در سپتامبر ۲۰۰۲، بوش در رابطه با پروژه جنگی اش به بیان عباراتی ایدئولوژیک [از دین مسیحیت] پرداخت: «و نور [آمریکا] به تاریکی و ظلمت [دشمنان آمریکا] تابیده است و ظلمت هرگز بر نور فائق نخواهد آمد». بار دیگر، وقتی بوش در یک سوئیت پروازی در بیرون پایگاه هوایی «آبراهام لینکلن» حاضر شد خطاب به نظامیان آمریکایی گفت: «هر جا که بروید، حامل پیام امیدواری و صلح هستید … پیامی که ازلی است و هنوز هم به قوت خود باقی است. به قول عیسی مسیح، اسیران و بردگان را آزاد کنید! آنهایی را که در قید و بند تاریکی و ظلمت گرفتار آمده اند رهایی بخشید»! زبان مذهبی بوش، همان .عبارات فوق واصطلاحاتی نظیر«ماموریت آسمانى» ویا «جنگ صلیبى» و واژه«آرماگدون» که دردوره ریاست جمهورى بوش پسر به اوج خود رسیده و او دائماً خود را یک مسیحى بازتولد یافته معرفى مى کند ناشی از اعتقاد بوش به صهیونیسم مسیحی است که شباهت بسیار زیادی به ادعاهای پیغمبران دروغین عهد عتیق دارد.
درجریان مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا، یکى از مهمترین عواملى که به پیروزى مجدد جورج بوش انجامید مسئله مذهب بود؛ او خود را یک مسیحى واقعى مى داند و در سخنانش به کرات از عبارات انجیل استفاده مى کند. او که به خاطر جنگ عراق محبوبیتش را از دست داده بود با شعارهایی مانند مبارزه با سقط جنین و مقابله با فساد اخلاقی دولتمردان، از آن نوع که کلینتون به آن دچار شده بود، و مخالفت با ازدواج همجنس گرایان، بالاخره توانست رأی مسیحیان دیندار آمریکا را برای پیروزی به دست آورد. نتیجه انتخابات حاکی از این بود که بنیادگرایان مسیحى که در ایالت هاى مرکزى و تا حدى جنوب شرقى آمریکا متمرکز هستند، بیشترین آراى را براى بوش کسب کردند.
بر پایه آمار به دست آمده از شرکتکنندگان در انتخابات اخیر ریاستجمهوری آمریکا، 23 درصد آنان به خاطر عقاید مذهبی، 13 درصد به خاطر جنگ عراق و همچنین 17 درصد به خاطر مسائل اقتصادی در این انتخابات شرکت کردهاند. گفتنی است، رقم بالایی از شرکتکنندگان، با اعتقادات مذهبیشان نقطه ضعف جان کری در انتخابات بودند. بیشتر آنان لاابالیگری مذهبی که تا اندازهای، عقاید جان کری و تیم او در آن دخالت داشته است را دلیل این شکست کری در انتخابات میدانند.مذهب برگ برنده بوش در انتخابات آمریکا!، سایت بازتاب،۱۸آبان۱۳۸۳.
وبالاخره اینکه بوش پسر برخلاف پدرش دائماً از سمبولیسم مذهبى استفاده مى کند و خودش را یک مسیحى متدین نشان مى دهد که سیاست را از دین جدا نمى داند.
الف – بررسی وضعیت مذهب در آمریکا
برخلاف تصور رایجی که جامعه امریکا را جامعه ای غیرمذهبی و بیگانه از عقاید وآموزههای دینی می پندارد، آمریکا کشور توسعه یافته ومتمدنی است که مردم آن به شدت مذهبى هستند. البته در میزان این موضوع وشاخصهای شناخت آن اختلافاتی وجود دارد اما همه گی در مذهبی بودن بالای این کشور وحدت نظر دارند؛ براساس برخی آمارها ۵۰ درصد مردم آمریکا به طور مرتب و ۲۰ درصد به صورت نامرتب به کلیسا می روند. همچنین ۸۶ درصد آمریکاییان به خدا و معاد اعتقاد راسخ دارندمذهب در آمریکا ، محمد صداقت گویان ، روزنامه همشهری ،20/8/1382.و بر طبق نظر سنجى هاى مختلف حدود ۸۷ تا ۹۵ پرسش شوندگان آمریکایى به خداوند ایمان دارند. در ایالات متحده و انگلیس به ترتیب ۸۲ و ۵۵ درصد مردم خودشان را فردى مذهبى مى دانند. حدود چهار پنجم آمریکایى ها به معجزه اعتقاد دارند و کاملاً باور دارند که مسیح از مریم باکره متولد شده است. همچنین با بررسى تعداد شماره تلفنهاى افراد و مؤسسات پیشگو و فالگیر در دفترچه تلفن آمریکایى ها و اروپایى ها مشخص شد که آمریکایى ها به مراتب بیشتر از اروپایى ها به این امور علاقه نشان مى دهند. افزون بر این موارد مى توان گفت که اغلب مردم آمریکا به « روح» و جهان ماوراء الطبیعه اعتقاد دارند و چنین اعتقاد و باورى در بسیارى از فیلمها و فعالیتهاى هنرى آنها دیده مى شود. شاخص دیگرى که در زمینه بررسى مذهبى بودن یک جامعه به کار گرفته مى شود، بررسى و استفاده از لیست اعضاى رسمى مجامع و تشکیلات مذهبى و میزان کمکهاى مالى آنها است.مذهب در آمریکا، گفت وگو با دکتر کاووس سید امامى، روزنامه ایران، شنبه ۲ آبان ،۱۳۸۳ .و مطابق نظرسنجى هاى انجام شده حدود ۶۰ درصد آمریکایى ها در زمینه هاى اجتماعى مختلف مواضع محافظه کارانه اى دارند و با هرزه نگارى، همجنس بازى، سقط جنین و تخریب ارزش هاى خانوادگى و شؤونات مذهبى مخالف هستند.
از نظر دینی اکثریت مردم آمریکا مسیحى هستند. در این کشور هر سه شعبه اصلى دین مسیحیت ـ پروتستان، کاتولیک و ارتدوکس ـ با توجه به مهاجر پذیر بودن آن حضور دارند ولى جمعیت گروه مذهبى پروتستان بیش از سایر گروه ها است و بعد از آن کاتولیک ها و ارتدوکس ها دومین و سومین گروه جمعیتى این کشور را تشکیل مى دهند.البته مذهب پروتستان مانند مذهب کاتولیک، تمرکزگرا نیست. چون کاتولیک هاى سراسر جهان، قیادت پاپ را مى پذیرند ولى پروتستان مذهبى با شاخه ها و شعب مختلف است و به طور مرتب تشکیلات جدید ساخته و منشعب مى شود. در عین حال، این گروهها پس از انشعاب، با همدیگر خصومت و نزاع و جنگ فرقه اى ندارند. چون همه آنها پذیرفته اند که همگى پیرو یک مذهب هستند. تعداد گروههاى پروتستان به چند هزارتشکل مى رسد؛ هر یک کلیساهاى خاص خودشان را دا شته و هر فرد مى تواند از یک تشکیلات مذهبى جدا شده و به تشکیلات دیگرى بپیوندد. در حال حاضر، بزرگترین شاخه هاى کلیساى پروتستان در آمریکا شامل پروسبیترین ها، متد و دیست ها، اپیسکوپولین ها، با پتیست ها و انواع گروه هاى جدید تر بنیاد گرا مثل پنتکاستالیست ها، سونت دى ادونیست ها، انواع اونجلیست ها و بالأخره مورمون هاهستند.(همان)
نکته قابل توجه در بررسی وضعیت مذهب در آمریکا ، مساله بنیادگرایی مذهبی در این جامعه به اصطلاح پیشرفته ومتمدن است ؛ علاوه بر بنیادگرایی یهودی که تأثیرات آن بر سیاست های آمریکا مشهود است، در ۳۰ سال اخیر به طور محسوسى شمار اعضاى کلیساهاى لیبرال کاهش یافته و بر شمار کلیساهاى محافظه کار و بنیادگرا افزوده شده است. علت این موضوع این است که کلیساهاى سنتى لیبرال تنها برروى معنویات تأکید مى کنند ولى فعالیت مذهبى و مناسک کلیساهاى بنیادگرا به صورت پرشور و احساسى برگزار مى شود و در ضمن یک احساس عمیق همبستگى بین اعضا به وجود مى آید و حتى به طور جمعى به حالت خلسه فرو مى روند. گروههاى او نجلیست یا انجیلى (Evangelist) به شدت در عرصه تبلیغ مذهب فعال هستند و رسالت خود شان را درتبلیغ دین و مسیحى نمودن دیگران تعریف کرده اند. یکى از بارزترین روشهاى مورد استفاده آنها، تبلیغ از راه تلویزیون و شبکه هاى رادیویى و حتى ماهواره اى به صدها زبان مختلف دنیا است.(همان)
سابقه بنیادگرایی مسیحی در آمریکا به سال های پس از جنگ ویتنام بازمی گردد. در آن دوران، جریان هیپیزم که از دین بودا و فرهنگ هندو الهام می گرفت، منجر به بی اعتنایی به اخلاقیات، نماد خانواده و اعتیاد در جامعه آمریکا شد و در واکنش به آن بنیادگرایی مسیحی پدید آمد و به شدت رشد کرد تا جایی که برخی ادعا می کردند حضرت مسیح (ع) را در خواب یا بیداری دیده اند و به وسیله او از همه گناهان پاک شده اند.سپس این روند رو به رشد منجر به نوعی افراط گرایی شد،به گونه ای که برخی برای خود قائل به نوعی رسالت الهی شدند.مذهب در آمریکا ، محمد صداقت گویان ، همان.بنیاد گرایى مسیحى در گذشته بر سلوک اخلاقى صحیح تکیه داشت، ولى در دهه هاى گذشته صرفاً سیاسى شده است. به «بنیاد گرایان»، لقب «تجدید حیات یافته» نیز داده مى شود. این مسئله شامل یک نوع تجربه بیدارى معنوى و یا صرفاً گرایش به افکار سیاسى خاص است. آنها معتقدند تاریخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پایان مى رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسیح است؛ پس از آن، داورى نهایى براى همه مردگان و زندگان انجام مى شود. یک بررسى انجام گرفته از سوى مؤسسه «تلسن » که در اکتبر سال 1985 م . به نشر رسیده است; نشان مى دهد که در حال حاضر 61 میلیون آمریکایى در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده اند . در اوایل دهه 90 ، آمریکائیان به بیش از 1400 رادیوى مذهبى گوش مى دادند. اکثریت هنگفتى از 80000 کشیش بینادگراى پروتستان که روزانه از 400 ایستگاه رادیویى سخن پراکنى مى کنند، خواهان مشیت الهى گرایى هستند. برخى از مشهورترین این افراد عبارتند از: پاتریک رابرتسون، جیمى سواگارت، جیم باکر و جرى فال ول. مدرسه هاى انجیلى بسیارى، چه فرقه اى و چه فرافرقه اى در سراسر آمریکا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پایه پرستش اسرائیل تعلیم مى دهند. تعداد این مدارس در حدود 200 مؤسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى باشند. این دانشجویان پس از فراغت از تحصیل، کشیش پروتستان مى شوند، به میان مردم مى روند و این دیدگاه را تبلیغ مى کنند. در قرن گذشته در آمریکا مبلغان مسیحی تلاش کردند نوعی احساس ترس از دنیای خارج را در مردم آمریکا القا کنند . فیلمهای آرماگدون و طالع نحس از جمله فیلمهایی هستند که در آنها مردم آمریکا با هجوم یک دشمن خارجی روبرو می شوند . هدف اصلی در این فیلمها ایجاد نوعی حالت وحشت در مردم آمریکا بود که بتوان از این حالت وحشت برای هجوم استفاده کرد مسیحیان صهیونیست ، جرج بوش و دیکتاتور آرماگدون، خبرگزاری مهر،۱۳۸۳/۰۸/۱۱.آنها اعتقاد دارند که پیروان کلیسای پروتستان برای ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح راکه در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به عنوان پیشگویی های انجیل بیان شده، عملی نمایند. این جریان نوظهور در پروتستانیسم با عنوان « صهیونیسم مسیحی» شهرت دارد.
طرفداران صهیونیسم مسیحی (Christian Zionism)، مسیحیان پروتستانی هستند که معتقد به آرماگدون و نبرد آخر الزمان هستند و معتقدند برای ظهور دوباره مسیح باید اقدامات و شرایط پیش از ظهور را فراهم کرد . این جریان یک پدیده جدید دینی سیاسی در مسیحیت است که برای اولین بار توسط کلیسای انگلیس در اواخر قرن نوزدهم میلادی به وجود آمد. پروتستان های مقیم آمریکا و انگلیس این جریان نوظهور را «عملی نمودن خواسته های مسیح» و «عملی نمودن پیشگویی های انجیل» نیز می نامند. به د لیل اهمیت این مساله و تاثیری که بر سیاست خارجی آمریکا مبنی بر در پیش گرفتن رفتاری تهاجمی در خاورمیانه واشغال نظامی عراق داشته است ، توضیاتی پیرامون این حادثه از دیدگاه مسیحیان صهیونیست آورده می شود:
آرماگدون
کلمه Armageddon »» یا «هار مجدون » واژه اى است یونانى که بنا به تعریف واژه نامه هاى آمریکایى همچون فرهنگ «وبستر» به معنى نبرد نهایى حق و باطل در آخر الزمان است . همچنین این واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام که بنا به آنچه در باب شانزدهم مکاشفات یوحنا، در عهد جدید آمده است، جنگى عظیم در آنجا رخ مى دهد و مرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پایان مى یابد . به عبارتى نبرد مذکور مقدمه تحولى بزرگ است که سرنوشت نهایى آدمى بر روى کره زمین به آن بستگى دارد .واقعه آرماگدون ،غرب و آمادگیهاى پیش از ظهور،عبدالکریم زبیدى، ترجمه امین میرزایى، فصلنامه موعود ش28.به طور کلی مسیحیان صهیونیست معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهی هستند که در آخرالزمان به وقوع می پیوندد. این مراحل عبارتند از:
1- بازگشت یهودیان به فلسطین
2- ایجاد دولت یهود
3- موعظه شدن بنی اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل
4- حصول مرحله وجد یا سرخوشی (Rapture) یعنی به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آورده اند.
5- دوره 7 ساله حکومت دجال(آنتی کراست – ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایر به اصطلاح آنان مومنان
6- وقوع جنگ ارماگدون
7- شکست لشکریان دجال وحکومت مسیح به پایتختی قدس(اورشلیم)،.یهودیان در این دوره به مسیح ایمان
می آورند.
به اعتقاد مسیحیان صهیونیست در مرحله ششم از مراحل فوق ، جنگی فراگیر در جهان رخ می دهد که در آن همه زمین به سختی نابود خواهد شد. اصل این کلمه هارمجیدو (یا هارمگیدو) است. مکان وقوع این جنگ صحرای مگیدو در شمال اسرائیل و کرانه غربی رود اردن است. در این مکان در گذشته شهری استراتژیک بوده که در مسیر عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب قرار داشته است. جنگ های زیادی در تاریخ در این مکان رخ داده است. در این جنگ میان نیروهای خیر (یهودیان) و نیروهای شر( مسلمانان از ایران و روسیه) رخ میدهد و به همه دنیا کشیده می شود.در صحیفه حزیقال نبی درباره آرماگدون آمده است: باران های سیل آسا و تگرگ های سخت آتش و گوگرد، تکان های سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوه ها سرنگون خواهند شد.صخره ها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد. ودر صحیفه زکریای نبی آمده است: گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خویش ایستاده اند کاهیده خواهد شد و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد و زبان هایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد . بنیادگرایان این عبارات را حمل بر استفاده شدن بمب های اتمی و نوترونی دراین جنگ میدانند. اعتقاد به این جنگ تأثیر زیادی بر سیاست های داخلی و خارجی داشته است. جیمز وات وزیر کشور اسبق ایالات متحده در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت: به علت ظهور دوباره و قریب الوقوع مسیح، نمی توانم خیلی در بند نابودی منابع طبیعی خودمان باشیم. ریگان رئیس جمهور اسبق امریکا نیز بسیار تحت تأثیر تعلیمات دینی که توسط مادرش نل ریگان دیده بود، قرار داشت. وی میگوید: این نبی خشمگین حزیقال است که بهتر از هرکسی، قتل عامی را که عصر ما به ویرانی خواهد کشاند را، پیشگویی کرده است… این علامت آن است که فرا رسیدن آرماگدون، دور نیست. برای تبلیغات تفکرات صهیونیستها ابزارهای فراوانی وجود دارد. 85% سرمایه هالیوود متعلق به صهیونیست هاست. از این رو آنها به راحتی میتوانند جهت رواج نظریات خود به فیلم های سینمایی متوسل شوند. فیلم های آرماگدون، ماتریکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگا کد(یا مگیدو)و… بسیاری از کارگردانان و بازیگران معروف سینما صهیونیست هستند و در خدمت منافع اسرائیل فعالیت می کنند.محمد صالح مفتاح ، سایت رهپویان.
مسیحیان بنیادگرا با به خدمت گرفتن اصطلاح «قوم برگزیده» که یهودیان خودشان را با این عنوان مى شناسانند، معتقدند در عصر حاضر، مسیحیان پروتستان آمریکا رسالت ایجاد حکومت خدا را بر روى زمین به عهده دارند و نه یهودیان معاصر. مسیحیان صهیونیسم باتحریف مفاهیم دینی و سوء استفاده از عقاید مذهبی جامعه آمریکا باشیطنتی خاص در صدد تعقیب منافع و اهداف نامشروع خود و ترسیم آینده ای با تسلط کامل صهیونیزم بین الملل بر سایر ملت ها ومذاهب جهان می باشند،در یک جمع بندی می توان مهمترین اهداف مسیحیان صهیونیست از ترویج چنین عقایدی را چنین بیان نمود :
1- تشویق و دلگرمی در گفتگوهای یهودیان و مسیحیان
2- مقابله با افکار ضد یهودی
3- آموزش با نگرش به ریشه های یهودی دین مسیح( این برنامه در 200 مدرسه با 100000 دانشجو اجرا می شود.)
4- اقدامات بشر دوستانه در میان پناهندگان یهودی
5- مخالفت با مقامات یهودی میانه رو که به دنبال روش های مصالحه جویانه برای صلح در فلسطین هستند.
6- سوء استفاده از مسیحیت برای توجیه اعمال ضد حقوق بشر
7- با تبلیغ تفکرات تدبیر گرایی (یا مشیت گرایی ) درمیان عموم تلاش میکنند تا این باور را به وجود آورند که مسائلی که رخ می دهد همان است که در کتاب مقدس آمده و ما نباید با آنها مبارزه کنیم .به نقل از: مسیحیت صهیونیستی، سایت موعود. قدرتهاى بزرگ جهان، سیاست خارجى خود را بر مبناى حوادثى که پیش از آن رخ مى دهد جهت داده و نقشه هاى نظامى خود را به شکلى سامان داده اند که آمادگیهاى لازم براى این حادثه در آن ملحوظ باشند . این در حالى است که مؤسسات دینى و رسانه هاى این دولتها نیز، مردم خود را براى استقبال از این حادثه آماده مى سازند .
ب – تعامل سیاست ومذهب در آمریکا
هرچند قانون اساسی آمریکا متضمن جدایی دین از سیاست است ؛ اما امروزه به وضوح شاهد حضور دین و دیدگاه های ایدئولوژیک در بین جامعه و دولتمردان آمریکایی هستیم : اگر از نگاهی تاریخی بخواهیم کاربرد مذهب در سیاستهای داخلی و خارجی آمریکا را مورد بررسی قرار دهیم با موارد متعددی روبرو خواهیم شد، از جمله:
1- در جریان مقابله با خطر نفوذ کمونیسم ، از آنجا که کمونیستها همیشه به ترویج بى خدایى و الحاد مى پرداختند، در نتیجه چنین تبلیغى مورد پسند مسیحیان آمریکا هم نبود و همین عامل یک انگیزه قوى براى مبارزه با کمونیسم در جامعه مذهبى آمریکا فراهم ساخت.
2-در طول تاریخ آمریکا بسیاری از رؤسای جمهور بر ریشههای مذهبی خود تأکید ورزیده بودند و در سخنرانیهای خود به تورات اشاره کرده بودند . از سوی دیگردولتمردان آمریکایی که همواره جدایی دین از سیاست را تبلیغ می کنند، خود اعتقاد راسخ به قدرت بسیج عمومی دین دارند وهمواره به استفاده و بازی با عقاید مذهبی مردم آمریکا همت گماشته اند . پیش از آغازجنگ علیه عراق نیز چنین تفکری بر جو سیاسی و اجتماعی آمریکا حاکم بود .
3- استفاده کردن از نمادهاى مذهبى در فعالیتهای سیاسی بیشتر به زمانى بر مى گردد که احساس شد راست مسیحى و خصوصاً گروه «اکثریت معنوى» به عنوان یک نیروى تأثیرگذار در صحنه انتخابات حضور یافته است. جیمى کارتر هم که از لحاظ سیاسى آدمى لیبرال است، عضو کلیساى محافظه کار برتیست جنوبى مى باشد. او در زمان انتخابات بر ارزشهاى انسان دوستانه مانند حس کمک و ترحم نسبت به همنوع تأکید کرد و به پیروزى هم رسید. و ایمان مذهبى وی در شکل گیرى مبارزه اخلاقى حقوق بشر در آمریکا نقش داشت . و از سوی دیگر یکى از دلایل اساسى شکست کارتر در دور دوم انتخابات ریاست جمهورى ایالات متحده نیز به عدم حمایت محافظه کاران مسیحى طرفدار اسرائیل بر مى گردد که حدود ۲۰ درصد رأى دهندگان را دربر مى گیرند. چون آنها معتقد بودند که کارتر در قضیه صلح اعراب واسرائیل، مقامات اسرائیلى را تحت فشار قرار داده است.
4- درانتخاب رونالد ریگان به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا نیز جمعیت طرفدار ارزشهای اخلاقی نقش مهمی داشت . ریگان پس از رسیدن به قدرت ،برخی از شخصیت های راست گرای مسیحی را در پست های مهم سیاسی منصوب کرد . مسائلی از قبیل کاهش پرداخت مالیات از سوی اولیای دانش آموزانی که در مدارس اسقفی و مذهبی تحصیل می کردند ، اجازه خواندن دوباره نماز در مدارس و محکوم نمودن حکم دادگاه عالی جهت دادن مجوزسقط جنین برخی از اقدامات مذهبی ریگان در عرصه سیاست داخلی آمریکا بودو در عرصه سیاست خارجی نیز با تغییردادن گفتمان مذهبى ، شخصاً اتحاد جماهیر شوروى را «امپراتورى شیطانى» نامید و صحبت از جنگ ستارگان به میان آورد. ریگان به طور مرتب از اصطلاح «آرماگدون» استفاده مى کرد. وبا استفاده ازچنین عقاید مذهبی حمایت همه جانبه همه جانبه آمریکا از اسرائیل رابه عنوان مهمترین وظیفه ملت و دولت آمریکا ترسیم کرد.جیمز میلز در مقاله اش که در آگوست 1985 در مجله سن دیاگو چاپ شد، نتیجه می گیرد ریگان در تصمیم گیریهای سیاسی خوداز ایمان واعتقادش به پیشگویی های کتاب مقدس تاثیر می پذیرد وهمیشه از التزام وپایبند بودن خویش نسبت به انجام وظایف ودستورات الهی به عنوان عمل به خواست خداوند یا عمل به آنچه باعث تحقق پیشگویی های خداوند وظهور مسیح می شود تا هزار سال بر جهان حکومت ، یاد می کند. از دیدگاه میلز سیاستهای داخلی ومالی ریگان با پیشگویی های تورات چه از لحاظ افزایش بودجه کلی وعمومی دفاعی ومذهب عمومی ملی یا از لحاظ مخالفت با دخالت دولت در اقتصاد و برنامه های اجتماعی مبارزه با فقر وبیکاری مطابقت دارد.) مسیح یهودی و فرجام جهان ، رضا هلال ، ترجمه قبس زعفرانی ، تهران : نشر هلال ، 1383، ص 149.
5- گروه کوچکى متشکل از بنیادگرایان مسیحى بر هیئت حاکمه آمریکا تسلط یافته اند. اینان نه تنها عهده دار مناصب کلیدى در دولت بوش هستند، بلکه تشکیل دهنده هسته ها و حلقه اى مشاورانى اند که هم در شکل دادن به سیاست آمریکا و هم در تنظیم مطالب تأثیر گذارترین و مهم ترین روزنامه ها و نشریه هاى آمریکایى، بازى گر اصلى اند. سال ها بود که این گروه، در همه عرصه ها یک گروه حاشیه اى به شمار مى آمدند. آنها در این دوران، علیه سقط جنین، هم جنس بازى، هرزه گرى و مواد مخدر به مقابله پرداختند و با به قدرت رسیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل، در مورد نحوه مقابله اسرائیل با اعراب، پیشنهادهایى به وى ارائه نمودند.یهودگرایى بوش ،مرتضى شیرودى ، ماهنامه پرسمان شماره 21 خرداد ماه 1383.اعمال نفوذ لابی قدرتمند یهودی – صهیونیستی بر سیاستمداران و مجامع سیاست گذاری آمریکا ، محور اصلی جهت گیری سیاست داخلی و خارجی این کشور را در دفاع وحمایت بی چون وچرا از دولت اسرائیل قرار داده است . تبلیغات بنیادگران مسیحی به نفع این دولت غاصب به حدی است که 25% مردم آمریکا عملا به این فرقه پیوسته اند و اکثریت مردم آن کشور معتقدند به برکت حمایت دولتشان از رژیم صهیونیستی است که خداوند به آنها روزی و نعمت میدهد. ازسوی دیگرآنها در فعالیت های خود تبلیغ میکنند که صلح نتیجه ای در بر ندارد و باید به دنبال جنگ بود و با استناد به آیات انجیل اثبات میکنند که اکنون در آخرالزمان حضور داریم.(نظریه جنگ تمدن ها و مخا لفت با روند صلح خاورمیانه) . سایر مردم جهان نیز از آثار سوء این تبلیغات بی بهره نیستند. سربازان اسپانیا شرکت کننده در جنگ عراق خود د را نمایندگان مسیح میدانند و از علائم جنگ های صلیبی استفاده می کنند.
6-اعمال نظر تشکل های مذهبی درمسائلی نظیر طلاق ، سقط جنین ، حقوق همجنس بازان ، اجرای مراسم مذهبی در مدارس ، خانواده و جایگاه آن، همواره از موضوعات مهمی بوده اند که هم در حوزه سیاستگذاری وهم در حوزه عماکرد وجهت گیری های مسئولین اجرایی آمریکا تاثیر گذار بوده است .
7- در سال ۲۰۰۱، نیز علی رغم آن که غرب سه قرن شعار سکولاریزم و جدایی دین از سیاست و زندگی اجتماعی را داده است، رئیس جمهور آمریکا جرج بوش دوم، در خطابه تحریک آمیز خود که پس از ویران شدن برجهای دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک ایراد نمود، همانند پاپ اوربان دوم سخن از جنگ صلیبی دوم، به میان می آورد. او به عنوان نماینده تمام عیار آمریکا، نه تنها ضرورتی در ادامه یک رفتار سکولار و غیردینی نمی بیند، بلکه علاوه بر سخنان حماسی مذهبی، کابینه ای تشکیل می دهد، که اعضای کلیدی آن از چهره های کلیسا رو و مقدس مآب مسیحی هستند.
8 – و بالاخره تربیت نسل آینده سیاستمداران آمریکا بر اساس اصول واعتقادات مذهبی توسط بنیادگران مسیحی شاهد دیگری بر دخالت مذهب در سیاست آمریکا است ؛ به عنوان نمونه در دانشگاه ریجینت – که دانشگاهی مسیحی است – رشته های حقوق ، علوم سیاسی و روزنامه نگاری تدریسو دانشجویان براساس آموزه های مذهبی یهودی – مسیحی پرورش می یابند.)مسیح یهودی و فرجام جهان ، همان ، صص10-11.
ج – ابزار مذهبی بوش و نقش آن در پیروزی مجدد وی در انتخابات اخیر آمریکا
همچنان که گذشت در طول تاریخ آمریکا دخالت مذهب در سیاست – علیرغم سکولار بودن این کشور- به صورت متعدد اتفاق افتاده است؛ بسیاری از رؤسای جمهور این کشورچه در مبازه انتخاباتی خود وچه در اعمال سیاست داخلی وخارجی خویش از عامل مذهب استفاده کرده اند، ولی بعد از ورود جورج دبلیو بوش، مذهب نقش بسیارمهم وارزندهای در عرصه سیاسی آمریکا خصوصا در سیاست خارجی آن پیدا نمود:
جرج بوش زاییده تفکر ایده هایی است که از سالها پیش بوسیله مبلغان انجیل در اذهان مردم امریکا در حال تزریق شدن است . خبرنگار کاخ سفید در زمان جرج بوش پدردر کتابی در مورد خاطرات خود می نویسد ، پدر جرج واکر بوش در زمان به دنیا آمدن وی نام اورا جرج واکر بوشGoarge walker Boucsh گذارد چرا که می خواست و اعتقاد داشت که فرزند او همان دیکتاتور آخرزمان است که بمدت هفت سال برزمین حکومت خواهد راند. دیکتاتوری که انجیل یوحنا وی را666 معرفی می کند . در کتاب یوحنا آمده است درآینده دیکتاتوری ظهورخواهد کرد که یک حکومت جهانی را رهبری خواهد کرد و نوعی اتحاد نظامی و اقتصادی بین کشورهای جهان به وجود خواهد آورد . انجیل یوحنا این دیکتاتور آخر الزمان را با عدد 666 معرفی کرده است.همچنانکه پدر جرج بوش با افزودن نام میانی واکر به اسم جرج بوش تلاش کرد که همان 666 آخر الزمان باشد .مسیحیان صهیونیست ، جرج بوش و دیکتاتور آرماگدون، خبرگزاری مهر، ۱۳۸۳/۰۸/۱۱. جورج بوش در ایام جوانی زندگی خود کارنامه چندان درخشانی نداشته است. وی در سال ۱۹۸۵ پس از حدود دو دهه میگساری و بطالت وارد یک گروه مطالعاتی کتاب مقدس شد و طی مدت دو سال موفق شد مطالعه هر دو کتاب مقدس (تورات و انجیل) را به پایان رساند. وی به مدد این موفقیت بزرگ توانست عیب بزرگ میگساری را از عادات شخصی خود پاک کند و گام در راه جدیدی بگذارد.زبان مذهبی بوش، علی عبدالمحمدی، روزنامه شرق26 /1382/9 به نقل از Nation؛
هوارد فاینمان در گزارشی که در مجلهی نیویورک زیر عنوان «بوش و خدا» به چاپ رساند توضیح میدهد بوش که ذوق کمی در مسائل تجریدی داشت ولی در رابطه با مردم بسیار کنجکاو بود به داستان تغییر مذهب پل توجه بسیار نشان داد؛ او به این نظریه که طبق آن عیسی به عنوان یک دوست مطرح شود علاقهمند شد.
لو دوبز و مولی ایونیز دو روزنامهنگاری که در رابطه با رئیس جمهور فعلی بررسی کردهاند مینویسند: «ایمان او عمیقاً شخصی و غریب است. با صراحت میتوان گفت که بوش اطمینان دارد که برای مأموریتی الاهی برگزیده شده است.» از آنجا که او اعتقادات مذهبی را با بهرهبرداری از وسائل ارتباط جمعی درهم میآمیزد، در دو دورهای که فرماندار بود مرتباً همراه با چندین غیبگو در نمایشهای تلویزیونی ظاهر میشد. او علاقه فراوانی به جیمز دابسن یکی از این غیبگوها و مجری برنامه یک گروه دست راستی افراطی مذهبی به نام «تمرکز بر خانواده» و نیز جیمز رابینسن یک مبلغ تلویزیونی انجیل، داشت و آنها را بسیار تحسین میکرد.انجیلگرای مدرن ، اریک لوران ـ روزنامهنگار و کارشناس سیاست خارجی -ترجمه یاسمن شیبانی، منبع: باشگاه اندیشه.
جورج دبلیو بوش در سال ۱۹۹۳ در زمان انتخابات فرماندارى تکزاس گفته بود: «تنها مؤمنان به عیسى مسیح به بهشت مى روند». بوش، زمانی که فرماندار تگزاس بود، تصمیم گرفت برای کسب مقام ریاست جمهوری به رقابت با سایر مدعیان برخیزد، تصمیم شخصی خود را «ماموریتی از جانب خدا» نامید که بر دوش او نهاده شده و او سعی خواهد کرد به این ماموریت پیغمبرگونه جامه عمل بپوشاند. در این راستا، او تمامی کشیش های معروف منطقه را دعوت کرد تا طی یک مراسم روحانی که در مورد سیاستمداران چندان مسبوق به سابقه نیست با وی«بیعت» کنند. او به کشیش های مهمان گفت که وی (مشخصاً از جانب خدا) برای نامزدی پست ریاست جمهوری برگزیده شده است. وقتی بوش تصمیم گرفت که در انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته شرکت کند، «کارل رووه» استراتژیست سیاسی آمریکایی به بوش نصیحت کرد که بهتر است تا حد امکان درباره عقاید مذهبی اش با مردم آمریکا سخن بگوید. بوش در تمامی مراحل مبارزات انتخاباتی اش تأکید ورزیده بود که عیسی مسیح متفکر محبوب اوست «چون ناجی قلب او بوده است» وخود را «مردی با عشق مسیح در دل» معرفی می کرد. وقتی یک خبرنگار از او درباره فیلسوف مورد علاقه اش پرسید بوش پاسخ داد: « مسیح، زیرا او قلب مرا تسخیر کرده است.» پاسخ او در واقع انعکاس روحیه فردگرایی افراطی اش بود که از تمایلات مذهبی بنیادگرانه او برخاسته بود. این همان چیزی است که در دین مسیح از آن به عنوان «ادراک شخصی» (یا شهود عینی) یاد می شود.زبان مذهبی بوش، همان.او در اولین سخنرانیاش به عنوان ریاست جمهوری اعلام کرده بود که « فرشتهای بر فراز گردباد قرار دارد و طوفان را هدایت میکند» قیاسی غریب و متحیرکننده با الفاظی بیشتر شبیه به پیشگوییهای تورات . او به محض آنکه قدرت را به دست گرفت، روز بیستم ژانویه را روز ملی نیایش اعلام کرد در حالی که چنین روزی قبلاً در ماه می وجود داشت. چندی بعد نیز برنامهای اعلام کرد که طبق آن به کودکانی که در مدارس دولتی تحصیل میکردند و مشکلات تحصیل داشتند کمک شود تا جذب مؤسسات مذهبی شوند. در 23 ژانویه 2000 او در جمع مردم اعلام کرد که قصد دارد بودجه مربوط به مؤسسات تنظیم خانوادهای را که چه در خاک آمریکا و چه در خارج از آن با سقط جنین موافق هستند قطع کند. در همان روز هزاران طرفدار دست راستی افراطی مسیحی و کسانی که به او رأی داده بودند در واشنگتن جمع شدند و خواستار لغو لایحهی قانونی شدن سقط جنین که در سال 1973 توسط دادگاه عالی تصویب شده بود گشتند. آلن لیشمن تاریخدان دانشگاه واشنگتن در آن هنگام نوشت: «اختلاط سیاست و مذهب توسط یک رئیس جمهور در دو هفتهی اول اشتغال، در تاریخ آمریکا بیسابقه بوده است. »انجیلگرای مدرن ، همان .
پس از وقایع یازده سپتامبر، اقدامات ریاست جمهور به طور آشکاری رنگ مذهبی غلیظتری به خود گرفت. بوش کلمهی «شیطان» را که در متون مذهبی بسیار رایج است اغلب در گفته های وی به کار می برد؛ ا و در سال 2001 در سخنرانی خود گفت : اهریمن در بین ما است The evil is one among us . از نظر او اسامه بن لادن و گروهش تجسمی از شیطان بودند. محور شیطانی هم که شامل عراق و ایران و کرهی شمالی میشد نیز فرمولی اتفاقی نبود بوش زمانی که در حال تدارک آغاز جنگ علیه عراق بود اعلام کرد: «این کشور [آمریکا] و دوستان ما همگی در برزخی میان جهانی پر از صلح و صفا و جهنمی پر از آشوب و اختناق به سر می برند و دائماً صدای زنگ خطر را می شنوند. یک بار دیگر، این وظیفه [از جانب خدا] بر دوش ما نهاده شده که از آرامش و آسایش مردمان مان و امیدواری های نوع بشر دفاع کنیم. و ما این مسئولیت را با جان و دل می پذیریم… و ما با اطمینان به پیش می رویم، زیرا این مسئولیت تاریخی به دوش کشوری نهاده شده است که شایستگی آن را کاملاً دارد.» به نظر نمی رسد که بوش تردید چندانی در ابراز عقاید مذهبی اش داشته باشد. در یک سخنرانی دیگر در سپتامبر ۲۰۰۲، بوش در رابطه با پروژه جنگی اش به بیان عباراتی ایدئولوژیک [از دین مسیحیت] پرداخت: «و نور [آمریکا] به تاریکی و ظلمت [دشمنان آمریکا] تابیده است و ظلمت هرگز بر نور فائق نخواهد آمد». بار دیگر، وقتی بوش در یک سوئیت پروازی در بیرون پایگاه هوایی «آبراهام لینکلن» حاضر شد خطاب به نظامیان آمریکایی گفت: «هر جا که بروید، حامل پیام امیدواری و صلح هستید … پیامی که ازلی است و هنوز هم به قوت خود باقی است. به قول عیسی مسیح، اسیران و بردگان را آزاد کنید! آنهایی را که در قید و بند تاریکی و ظلمت گرفتار آمده اند رهایی بخشید»! زبان مذهبی بوش، همان .عبارات فوق واصطلاحاتی نظیر«ماموریت آسمانى» ویا «جنگ صلیبى» و واژه«آرماگدون» که دردوره ریاست جمهورى بوش پسر به اوج خود رسیده و او دائماً خود را یک مسیحى بازتولد یافته معرفى مى کند ناشی از اعتقاد بوش به صهیونیسم مسیحی است که شباهت بسیار زیادی به ادعاهای پیغمبران دروغین عهد عتیق دارد.
درجریان مبارزات انتخاباتی اخیر آمریکا، یکى از مهمترین عواملى که به پیروزى مجدد جورج بوش انجامید مسئله مذهب بود؛ او خود را یک مسیحى واقعى مى داند و در سخنانش به کرات از عبارات انجیل استفاده مى کند. او که به خاطر جنگ عراق محبوبیتش را از دست داده بود با شعارهایی مانند مبارزه با سقط جنین و مقابله با فساد اخلاقی دولتمردان، از آن نوع که کلینتون به آن دچار شده بود، و مخالفت با ازدواج همجنس گرایان، بالاخره توانست رأی مسیحیان دیندار آمریکا را برای پیروزی به دست آورد. نتیجه انتخابات حاکی از این بود که بنیادگرایان مسیحى که در ایالت هاى مرکزى و تا حدى جنوب شرقى آمریکا متمرکز هستند، بیشترین آراى را براى بوش کسب کردند.
بر پایه آمار به دست آمده از شرکتکنندگان در انتخابات اخیر ریاستجمهوری آمریکا، 23 درصد آنان به خاطر عقاید مذهبی، 13 درصد به خاطر جنگ عراق و همچنین 17 درصد به خاطر مسائل اقتصادی در این انتخابات شرکت کردهاند. گفتنی است، رقم بالایی از شرکتکنندگان، با اعتقادات مذهبیشان نقطه ضعف جان کری در انتخابات بودند. بیشتر آنان لاابالیگری مذهبی که تا اندازهای، عقاید جان کری و تیم او در آن دخالت داشته است را دلیل این شکست کری در انتخابات میدانند.مذهب برگ برنده بوش در انتخابات آمریکا!، سایت بازتاب،۱۸آبان۱۳۸۳.
وبالاخره اینکه بوش پسر برخلاف پدرش دائماً از سمبولیسم مذهبى استفاده مى کند و خودش را یک مسیحى متدین نشان مى دهد که سیاست را از دین جدا نمى داند.