خانه » همه » مذهبی » استعمار-امپریالیسم- نافرمانی مدنی

استعمار-امپریالیسم- نافرمانی مدنی

استعمار: واژه استعمار را از نظر لغوى چنین معنى کرده اند:طلب آبادانى کردن ، آبادنى خواستن ، تسلط مملکتى قوى بر مملکتى ضعیف به قصد استفاده از مـنـابـع طبیعى و ثروت کشور و نیروى انسانى افراد آن ، به بهانه نابه جاى ایجاد آبادى و رهبرى مردم آن به سوى ترقى .
از نـظـر اصـطـلاحـى ، مـعناى استعمار یا سیاست استعمارى و یا استعمارگرى (Colonialism) عبارت است از:
سـیـاسـت مـبـتـنـى بر برده کردن ، سودجویى از منابع طبیعى و بهره کشى از مردم کشورهاى از نـظـر اقتصادى کم رشد و جلوگیرى از پیشرفت فنّى ، اقتصادى و فرهنگى آن ها براى تحکیم سلطه سیاسى ، نظامى و اقتصادى دولت استعمارگر.
به عبارت دیگر، جریانى که از طریق آن یک ملت قدرتمند، سلطه اقتصادى ، نظامى ، سیاسى ، فـرهـنـگـى و اجـتـمـاعـى خـود را بـر یـک جـامـعـه یـا مـلت ضـعـیـف اعـمـال کـنـد. این جریان ممکن است همراه با نابودى بومیان یا بهره کشى از آنان و یا به کمک و شراکت بخشى از افراد جامعه صورت گیرد.
امپریالیسم : معناى واژه امپریالیسم از نظر لغوى عبارت است از:
طـرفـدارى از حـکـومـت امپراتورى و یا سیاستى که مرام آن بسط نفوذ و قدرت کشور خویش بر کشورهاى دیگر است .
واژه امـپـریـال (Imperial) مـاءخـوذ از ریـشـه لاتینى (Imperilim) به معناى قدرت مطلقه ، حق حـاکـمـیـت مـطـلق ، اخـتیار مطلق ، امپراتورى ، حق فرمان روایى و اجراى قانون است . امّا اصطلاح امـپـریـالیـسـم بـه اعـمـال سـیـاست هاى توسعه طلبانه اقتصادى و برترى طلبى (هژمونى ) سیاسى دولت هاى نیرومند بر ملت یا ملت هاى دیگر اطلاق مى شود.
به عبارت دیگر، امپریالیسم (Imperialism) به تسلط سیاسى و اقتصادى کشورى بر کشور و سرزمین هاى دیگر که با تسخیر خاک آن کشور به وسیله قدرت نظامى تواءم بوده و گاه به صـورت اسـتـقـرار حـکـومـت هاى دست نشانده براى تاءمین منافع سیاسى و اقتصادى کشور مسلط نمایان مى شود، گفته مى شود.
هر چند معناى استعمار و امپریالیسم از نظر لغوى و اصطلاحى با هم متفاوت است امّا چون هدف هر دو تسلط سیاسى ، اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى و نظامى بر کشورهاى آسیا، آفریقا، آمریکاى جنوبى براى غارت و چپاول آن ها بوده است در این درس به یک معنا به کار برده شده اند.
امـپـریـالیـسـم یـا اسـتـعـمـار بـدیـن مـعـنـا از گـذشـتـه هـاى دور وجـود داشـتـه ولى بـه دنبال رشد و توسعه سرمایه دارى در قرن هاى شانزدهم و هفدهم میلادى ، وارد مرحله جدیدى شد و کـشـورهـاى اسـتـعـمـارگـر و امـپـریـالیـسـتـى بـا شیوه هاى مختلف و ابزارهاى جدید، غارت و چپاول مردم دیگر نقاط دنیا را دنبال کردند.
بـدین طریق ، خود روز به روز به پیشرفت و توسعه دست یافتند و کشورهاى دیگر عقب مانده نـگـه داشـتـه شـدنـد. در ایـن قـسمت به مهم ترین شیوه هاى استعمار قدیم (استعمارگران قرن پانزدهم تا اواخر قرن نوزدهم ) اشاره مى کنیم .
روش هاى استعمار قدیم
1. چپاول و غارت مستقیم ثروت ها
کـشـورهـاى اروپـایـى و بـه ویژه بازرگانان که افسانه گنج هاى بى پایان شرق ،حرص آنـان را بـرانـگـیـخـتـه بـود، بـه دنبال دست یابى به این ثروت ها، از قرن پانزدهم رهسپار کـشـورهـاى آمـریـکـاى جـنـوبـى ، آسـیـا و آفـریـقـا شـدنـد. اسـپـانـیـا و پرتغال در این راه پیشقدم شده ، با کشف دماغه سبز در غرب آفریقا و امیدنیک در جنوب این قاره ، خود را به این مناطق ثروتمند رساندند. این دو کشور، براى مشروعیت بخشیدن و تاءیید غارت و چپاول خود، از پاپ کمک گرفتند و پاپ در سال 972 ه‍ .ش . / 1493 م . فرمانى صادر کرد کـه بـر اساس آن ، تمام آمریکاى شمالى ، مرکزى و قسمت عمده آمریکاى جنوبى به اسپانیا، و چـیـن ، هـنـد، ژاپـن و سـایـر سـرزمـیـن هـاى شـرقـى بـه عـلاوه تـمـام آفـریـقـا بـه پرتغال اعطا شد که به (فرمان تقسیم ) معروف شد.
بـعـدها فرانسه ، انگلیس ، آلمان و بلژیک نیز به آن دو کشور اضافه شده و هر کدام در یک یا چـنـد قـاره ، ثـروت هـاى مـردم بـومـى را مـانـند طلا، نقره ، مس ، عاج ، الماس و… غارت کردند و فـرهـنـگ و تـمـدن بـومـیـان مـانـنـد امـپـراتـورى (مـایـا) در مکزیک ، (اینکا) در پرو را نابود کردند.
بـدیـن تـرتـیـب ، اسـتـعـمـارگـران اروپـایـى از قـرن پانزدهم تا نوزدهم میلادى ، با غارت و چپاول ثروت مردم سایر قاره ها، به ثروت هاى زیادى دست یافتند و همین ثروت هاباعث وقوع انقلاب صنعتى در انگلیس گردید.
2. تجارت برده
داسـتـان کـشـورهـاى آفـریـقـایى و آسیایى در مقابل استعمارگران از یک سو،حکایت ظلم ، ستم ، شـقـاوت و بـى شـرمى استعمارگران از سوى دیگر، داستان مظلومیت ، فقر، مرگ و تقلاى مردم تـحـت سـتـم اسـت . اسـتعمارگران از همان آغاز تسلط خود بر آسیا و به ویژه آفریقا، دست به اقـدامـى زدنـد که از یک سو، ثروت و پیشرفت را براى آن ها به ارمغان آورد و از سوى دیگر، چنان ضربه هایى به کشورهاى استعمارزده وارد کرد که آثار شوم آن تا کنون نیز باقى است و هـنـوز هـم نـتـوانسته اند از نتایج مصیبت بار این فجایع رها شوند. یکى از موارد فاجعه آمیز، تجارت برده از این کشورها است .
پرتغال نخستین کشورى بود که شروع به تجارت برده از آفریقا کرد. نخستین محموله برده و طلا در سال 1441 م ، وارد لیسبون پایتخت آن کشور شد. بریتانیا، هلند، فرانسه ، اسپانیا، دانـمارک و آمریکا بعد از پرتغال وارد تجارت برده شدند. سوداگران برده با وجود تلفات سنگین اسیران ، ثروت زیادى از این گونه تجارت به دست آوردند؛ زیرا هر برده را 70 الى 200 فـرانـک در آفـریـقـا مـى خـریـدنـد و ده بـرابـر قـیـمـت آن در کشورهاى اروپا و آمریکا مى فروختند.
بـه درسـتـى نـمى توان گفت که چه تعدادى از مردم کشورهاى آفریقا و نقاط دیگر جهان از این طریق به اروپا و امریکا انتقال پیدا کرده اند. امّا آمارهایى که ارائه مى شود، از چند میلیون تا صـد مـیـلیـون بـرآورد مـى شـود. آمارهاى جدیدى که کشورهاى استعمارى اعلام کرده اند، پانزده میلیون نفر است . ولى با توجّه به جنگ و درگیرى و زخمى شدن برده ها در هنگام اسیر شدن ، راه طـولانـى حـمـل آن هـا، کـشـتـى هـاى نـامـنـاسـب بـراى حمل و بى سرپرست شدن بسیارى از خانواده ها و… تخمین زده مى شود که حدود 100 تا 150 مـیـلیـون نـفـر فـقط از مردم آفریقا از این طریق تلف شده اند. و بدین ترتیب ، ضربه وحشتناکى به این کشورها از نظر نیروى انسانى جوان وارد شده است .
3. تحمیل نظام تک محصولى
سـلطـه کـشـورهـاى اسـتعمارى بر کشورهاى آفریقا، آسیا و آمریکاى جنوبى طى چند قرن داراى نتایج و پیامدهایى بوده است . به عبارت دیگر، هدف کشورهاى سلطگر از حضور در این گونه کـشـورها به یک یا چند مورد ختم نمى شود بلکه تجاوزگران با توجّه به زمان و مکان حضور خـود، اهـدافى را دنبال مى کردند. به طور مثال ، آن ها، نخست به فکر غارت ثروت این گونه کشورها و سپس اسیر کردن مردم آن بودند. امّا بعد از این که از طریق غارت این گونه ثروت ها بـه رشـد و تـوسـعه و تولید انبوه دست یافتند، هدف اصلى آن ها، تاءمین موادّ اوّلیه صنایع پـیـشـرفـتـه و فـروش تـولیدات صنعتى خود به این کشورها شد. لازمه این کار، محدود کردن تـولیـدات کـشـورهـاى دیـگـر یـا از هـم پـاشـیـدن نظام اقتصاد کشاورزى خودکفا و در مواردى ، جایگزین شدن آن با نظام تولید غلات و محصولات زراعى به منظور صادرات بود.
در حـقـیـقـت ، تـک مـحـصـولى شـدن ایـن مـنـاطـق و صـدور مـحـصـولات کـشـاورزى تـوسـط عـوامـل دولت هـاى وابـسته از یک سو، باعث خروج تولیدات از نظام اقتصاد ملى شد. و از سوى دیـگـر، تـراکـم انـبـاشـت سـرمـایـه در ایـن گـونـه کـشـورهـا را مـخـتـل کـرد. نـتـیـجـه ایـن عـمـل ایـن بـود کـه گـردش ‍ سـرمـایـه گـذارى این گونه کشورها با مـشـکـل روبـه رو شـود. عـلاوه بـر این ، استعمارگران محدودیت هاى تجارى نیز براى کشورهاى دیـگـر بـه وجـود آوردنـد. آن هـا بـا تـصـویـب قـوانـیـن و اعـمـال شـرایـط اسـتثمارکننده ، هر گونه تجارتى را که نیاز کشورهاى استعمارگر را تاءمین نـمـى کـرد، مـمـنـوع مـى کـردنـد. اسـتـعمارگران در این دوران طولانى ، اثرات تخریبى عمیق و پایدارى بر ساخت اقتصادى و پیشرفت این گونه کشورها به جا گذاشتند؛ به طورى که حتّى امـروز هـم مـسـاءله حـجـم مـبـادلات بـیـن المـللى یـکـى از مـشـکـلات اسـاسـى بـیـن کـشـورهـاى در حال توسعه و کشورهاى استعمارى است .
4. ترویج استعمال مواد مخدر
تـاریـخ شـروع و تـوسـعـه مـصـرف مـواد مـخـدر از جـمـله تریاک ، هروئین ،حشیش ، شیره و.. در کـشـورهـاى تـحـت سـلطـه هـمـزمـان بـا وورد اروپـائیـان بـه ایـن سـرزمـیـن هـا اسـت . البـتـه قبل از ورود استعمار به این کشورها، تریاک و مشتقات آن تنها به عنوان یک ماده پزشکى در این گونه کشورها شناخته شده بود.
آغـاز کـنـنـده گـسـتـرش کـشـت و اسـتـعـمال مواد مخدر در کشورهاى تحت سلطه ، شرکت هند شرقى انگلستان بوده است . این شرکت پس از ورود به هند، مشوق کاشت و تجارت تریاک در هندوستان و عامل توسعه مصرف آن کشور و سایر کشورهاى آسیائى شد. هر چند ژاپن توانست مردم کشور خـود را تـا حـدودى از اعـتـیـاد دور نـگـه دارد، ولى مـبـارزه چـین علیه توسعه مصرف تریاک با اسـتـعـمـار انـگـلیـس مـنـجر به دو جنگ مهم بین آن دو کشور و در نتیجه شکست چین در هر دو جنگ در سـال هـاى 1840 م . و 1858 م . شـد و پـس از آن ، تـجـارت تـریـاک در چـیـن نیز به صورت قـانـونـى درآمـد. هـمـزمـان با انگلستان ، کشورهاى استعمارى دیگر در مناطق تحت سلطه خود، کشت و مصرف آن را گسترش دادند.
اعتیاد به مواد مخدر در ایران از زمان قاجاریه شروع شد و این مقارن با زمانى است که استعمار انـگـلیـس مـى کـوشـیـد کـشـورهـاى هـمـسـایـه هـنـد را تـضـعـیـف کـنـد. در سـال 1249 ه‍ .ش . / 1870 م . قـرارداد تـجارى بین شرکت هند شرقى و ناصرالدین شاه منعقد شـد کـه بـخـشـى از آن مـربـوط به تریاک بود. این قرارداد از چند جهت باعث گسترش مصرف تـریـاک در ایـران شـد. اول ایـن کـه از ایـن زمـان بـه بـعـد، دربـار ایـران وابـسـتـه به درآمد حـاصـل از فـروش ‍ تـریـاک شـد. دوم ایـن کـه خشخاش که تا این زمان در ایران یک گیاه خودرو بود، به صورت یک محصول زراعى درآمد و زمین هاى زیادى به زیر کشت آن رفت . سوم این که عوامل دولت انگلستان ، شیره تریاک را که ناشى از مصرف آن بود، گران تر از خود تریاک مـى خـریـدنـد و بـدیـن تـرتـیـب عـده اى براى فروش شیره تریاک به صورت حرفه اى به کشیدن تریاک روى آوردند.
نـوع دیـگـر تـشـویق مردم به مصرف این ماده زهرآگین ، معرفى این ماده تخدیرکننده به عنوان درمـان هر دردى بود! به دلیل کمبود پزشک و دارو، عده اى از مردم براى تسکین دردهاى خود به تـریاک روى مى آوردند و چون تریاک فقط مسکن بودند نه معالج ، براى جلوگیرى از درد مى بـایـسـت آن را بـه طـور مـداوم اسـتـفـاده کـنـد و نـتـیـجـه آن بـود کـه افـراد بـدان مـعـتـاد شوند.
بدین ترتیب استعمارگران به وسیله زور، قانون ، تشویق و تبلیغ ، کشت و تجارت و مصرف مـواد مـخـدر را در کـشـورهـاى تـحـت سلطه گسترش دادند، و بدین سان در بى قید و بند نمودن جوانان این گونه کشورها تا حد زیادى موفق شدند.
استعمار نو و روش هاى آن
اسـتـعـمـار نـو یـا جـدیـد (colonialismنNeo ) به روش هاى جدید اطلاق مى شود که توسط استعمارگران براى بهره کشى ملت هاى دیگر در پیش گرفتند. استعمار نو در مـقـابـل اسـتـعـمـار قـدیم یا کلاسیک به کار برده مى شود، زیرا پس از جنگ جهانى دوم و بروز تـحـولات جدید در جهان ، استعمار دیگر نمى توانست بى پرده و آشکار منافع دولت هاى جهان خوار را تاءمین کند. به همین دلیل آن ها راه هاى جدیدى را انتخاب کردند که به طور کلى به آن استعمار جدید یا نئوکُلُنیالیسم مى گویند.
عـوامـل مـتعددى موجب تغییر روش کشورهاى استعمارگر و جایگزینى استعمار نو (غیر مستقیم ) با اسـتـعـمـار کـلاسـیـک (مستقیم ) گردید؛ از جمله راه یافتن افکار و روش هاى اجتماعى ، اقتصادى و سـیـاسـى جـدیـد بـه مـنـاطق تحت استعمار، بروز تحولات جدید پس ‍ از جنگ جهانى دوم در مناطق مـذکـور، تـوسـعه نهضت هاى ضد استعمارى و ظهور نظراتى که جهان را به دو قطب تقسیم مى کرد. استعمار جدید تا کنون از روش هاى گوناگونى استفاده کرده که در این جا به مهم ترین آن ها اشاره مى شود.
1. دست نشاندگان داخلى و بومى
استعمار نوین با خارج کردن نیروهاى نظامى و عوامل شناخته شده خود از مناطق استعمارزده ، دست نـشـانـدگـان و سـرسـپـردگـان داخـلى و بـومى را روى کار مى آورد، همان ها که به ظاهر داعیه تـاءمـیـن مـنـافـع مـلّى داشته و خود را دلسوز مردم و کشور خود جلوه مى دهند، ولى در واقع ، جز تـاءمـیـن مـنافع اربابان خود سودائى در سر ندارند. ویژگى این روش آن است کـه اولا هـزیـنـه و بـدنـامـى کـمـتـرى بـراى اسـتـعـمـارگـران دارد و در نـتـیـجه ، راحت تر به امـیـال خـود مـى رسـنـد، ثـانـیـا کـشـورهـاى زیـر نـفـوذ اسـتـعـمـار، بـه ظـاهـر داراى استقلال سیاسى به نظر مى رسند. ولى در باطن ، وابستگى آن ها حفظ مى شود.
2. ایجاد تفرقه و درگیرى بین کشورها
ایـجـاد تـفـرقـه و درگـیـرى بـیـن مردم و حکومت یک کشور، از روش هاى قدیمى استعمار بود. اما استعمار جدید، علاوه بر ادامه شیوه قدیم ، نوع دیگرى از تفرقه و جدایى بین دولت هاى جدید را در پـیـش گرفت . استعمار نوین با تحریک انگیزه هاى قبیله اى ، مذهبى و دینى و ایجاد نزاع ها و کشمکش هاى ناحیه اى بین کشورهاى تحت نفوذ، باعث برخوردها و درگیرى هاى نظامى بین آن ها و در نتیجه تضعیف ارکان نظامى ، اقتصادى و اجتماعى مستعمرات قدیم شده است . بـه طـور مـثـال ، تـقـریـبـا تمام کشورهاى خاورمیانه و خلیج فارس داراى اختلافات ارضى و مـرزى با یکدیگر مى باشند. این امر باعث شده که کانون بحران هاى منطقه اى همیشه داغ بوده و هر لحظه امکان درگیرى بین این گونه کشورها وجود داشته باشد.
3. حقوق بشر
در حـال حـاضـر یکى از اهرم هاى فشار کشورهاى استعمارگر به ویژه آمریکا علیه کشورهایى که حاضر به پذیرفتن سلطه آن کشور نیستند، اهرم حقوق بشر است . اگر سیاست هاى داخلى و خـارجـى کـشـورى در راسـتـاى مـنافع غرب نباشد و یا به ضرر آن ها باشد، با استفاده از این ابـزار چنان به حیثیت آن لطمه وارد مى آورند که سرانجام ناچار شود خود را با غرب یا منافع آن هـا هـمـاهـنـگ کند. به عنوان مثال ، آمریکا بعد از پیروزى انقلاب اسلامى و به دلیـل صـدمـاتـى کـه در ایـن راسـتـا مـتـحـمـل شـده اسـت ، از این حربه بسیار استفاده مى کند. در سـال هـاى اخـیـر و بـا اسـتـنـاد به گزارش هاى نمایندگان کمیسیون حقوق بشر، منافقین و ضد انـقـلاب فـرارى ، بارها جمهورى اسلامى ایران را به نقض حقوق بشر متهم کرده است . در نظر آنان ، موارد زیر از مصداق هاى نقض حقوق بشر بوده است : اجراى برخى احکام قضائى اسلام ، اعدام قاچاقچیان مواد مخدر و جداسازى زنان و مردان در اتوبوس هاى شرکت واحد و مانند آن .
4. ترور و تروریسم
(Terror) از نـظـر لغـوى بـه مـعـنـاى ترس و وحشت و از نظر اصطلاحى به حالت وحشت فوق العـاده اطلاق مى شود که ناشى از دست زدن به خشونت و خون ریزى از سوى یک گروه ، حزب یـا دولت بـه مـنـظـور رسـیدن به هدف هاى سیاسى ، کسب و یا حفظ قدرت است . اشخاصى که دست به ترور مى زنند، تروریست نامیده مى شوند.
تروریسم (Terrorism) به معناى نظام حکومت ترور و اعتقاد به لزوم آدم کشى و ایجاد وحشت در مـیـان مـردم و یـا نـظام فکرى بوده که هر نوع عملى را براى رسیدن به هدف سیاسى مجاز مى داند.
یـکـى از جـدیدترین روش هایى که استعمارگران به ویژه آمریکا پس از فروپاشى شوروى عـلیـه کـشـورهـاى مـسـتـقـل مثل ایران به کار مى برد، اتهام ترور و تروریسم علیه آن ها است . آمـریـکـا پـس از حـوادث 20 شـهـریـور 1380 ه‍ .ش . و فـروریـختن ساختمان هاى مرکز تجارت جـهـانـى در واشنگتن ، به مردم گرسنه ، بى پناه و آواره افغانستان حمله کرد تا به اصطلاح دولت حـامـى تـروریـسـت طـالبـان را کـه خـود و هـم پـیمانانش در روى کار آمدن آن نقش داشتند، سـرنـگـون کـنـد. پـس از آن با محور اهریمنى خطاب کردن عراق ، ایران و کره شمالى در صدد ضربه به این کشورها، به ویژه عراق است .
عـلت عـمـده ایـن دیـدگـاه هـاى امـریـکـا پـس از فـروپـاشـى شـوروى ، تـحـول در نـگـرش هـاى حـاکـم در آن کـشور به ویژه جمهورى خواهان پس از روى کار آمدن جرج دبلیو بوش است . آن ها در چارچوب نظریه نظم نوین ، دیدگاه هاى نظامى گرى (میلتاریستى )، یک جانبه گرایى ، درون نگرى و… دارند.
5. تهاجم فرهنگى (Invasion Cultural)
این اصطلاح مترادف با امپریالیسم فرهنگى یا امپریالیسم فرهنگى و خبرى است . امپریالیسم فـرهـنـگـى عـبـارت اسـت از: (اعمال قدرت اقتصادى ، سیاسى و نظامى براى اشاعه ارزش ها و فـرهـنـگ مـربـوط بـه آن در مـیـان ملت دیگر براى جدا کردن مردم از ریشه هاى فرهنگى ، قطع پـیـونـدهـاى سـنـتـى و اجـتـمـاعـى و بـیـگـانـه کـردن مـردم از یـکـدیـگـر. تهاجم فرهنگى یعنى اعـمـال قدرت به منظور اشاعه ارزش هاى فرهنگى کشورهاى امپریالیسم در میان کشورهاى جهان سوم و خفه کردن فرهنگ این ملت ها.
امـپـریـالیـسـم آمـریـکـا پـس از پـیـروزى انـقـلاب اسـلامـى ، روش هـاى گـونـاگونى را براى سـرنـگـونـى نـظام جمهورى اسلامى ایران از جمله ترور، کودتا، جنگ ، درگیرى داخلى و… به کار برد. امّا زمانى که از راه هاى مذکور به نتیجه نرسید، مساءله تهاجم فرهنگى و به تعبیر مـقـام مـعـظـم رهـبـرى (شـبـیـخـون فـرهـنـگـى ) را در پـیـش گـرفـت . تـا از ایـن طـریـق نسل دوم انقلاب را از آن جدا کرده ، فرهنگ و ارزش هاى غربى را ترویج کند. ماهواره ، اینترنت ، رسانه هاى غربى ، نوارهاى ویدئوئى و کاست و… از جمله ابزارهاى این کار مى باشند.
نافرمانى مدنى (Disobedience Civil)
نافرمانى مدنى یا مقاومت منفى ، به هر اقدام قانون شکنانه آشکار وعمدى گفته مى شود که با هـدف جـلب توجّه همگان به نامشروع بودن برخى قوانین و یا نادرستى آن ها از جنبه اخلاقى و عقلانى انجام مى شود.
سـامـوئل هـانـتـیـنـگـتـون در کتاب (براندازى رژیم هاى اقتدارگرا) مى نویسد: (در جایى که اصـلاح طـلبـان حـضـور نـدارنـد و یـا بـه بـن بـسـت رسـیـده انـد، نـافـرمـانـى مـدنـى فعّال مى شود. تکیه گاه اصلى نافرمانى مدنى ، جنبش هاى جوانان ، دانشجویان ، کارگرى و قـومـى اسـت . در نـافـرمـانـى مـدنـى ، سـعـى مـى شـود رژیـم حـاکـم تـا جـایـى کـه مـمـکـن است اهـل خـشـونـت و فـسـاد نـشـان داده شـود، ولى مـخـالفـان ، مـحـتـرم تـر و مـسـؤ ول تـر جـلوه داده شـونـد تـا حـامـیـان رژیـم جـذب مخالفان شوند.) وى تاءکید مى کند که عدم خشونت را تبلیغ کن ولى خود به آن عمل کن و از هر فرصتى از جمله انتخابات براى نشان دادن مـخـالفـت خـود اسـتـفـاده کـن و سـرانـجـام زمـانـى کـه افـکـار عـمـومـى مـسـاعـد شـد، لیبرال ها با استفاده از تمام ظرفیت قانونى ، قدرت را به دست گیرند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد