خانه » همه » مذهبی » شورای انقلاب – سقوط شاه

شورای انقلاب – سقوط شاه

تشکیل شوراى انقلاب اسلامى – امام خمینى همکارى با دولت غیر قانونى بختیار را «شرعا حرام و قانونا جرم » مى خواند – در نخستین جلسه شوراى سلطنتى چه گذشت؟ – آخرین تلاش نظامیان براى کودتا پس از خروج شاه از ایران – استعفاى سید جلال تهرانى از ریاست شوراى سلطنت.
دوران حکومت 37 روزه بختیار را مى توان به سه دوره مشخص: از قبول مسئولیت نخست وزیرى تا خروج شاه، از خروج شاه تا بازگشت امام خمینى، و از بازگشت امام تا سقوط رژیم که همان دهه فجر باشد تقسیم نمود.امام خمینى بلافاصله پس از تشکیل دولت بختیار، این دولت را غیر قانونى خواندند و در پیام مهمى که به تاریخ 22 دى 1357 از پاریس فرستادند تشکیل شوراى انقلاب اسلامى و چگونگى انتقال حکومت را اعلام داشتند.این پیام یکى از اسناد مهم انقلاب اسلامى است که مسیر انقلاب را تا پیروزى نهائى تعیین کرده و بیهوده بودن تلاش هاى بختیار را براى ایجاد نوعى تفاهم و همکارى با نیروهاى انقلابى در مقام نخست وزیر منصوب شاه پیشاپیش نمایان مى سازد.متن این پیام مهم به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و تحیت بر ملت قهرمان و شریف ایران.سلام بر شهداى راه حق.اکنون که رمز پیروزى ملت شجاع نزدیک مى شود، اکنون که خونهاى پاک عزیزان بیگناهى که براى دفاع از حق و حقیقت بدست جلادان خون آشام شاه به زمین ریخته شده است بارور مى گردد لازم مى دانم مراتب ذیل را به اطلاع ملت ایران و مردم جهان برسانم:
1- بر حسب حق شرعى و بر اساس راى اعتماد اکثریت قاطع مردم ایران که نسبت به اینجاب ابراز شده است، درجهت تحقق اهداف اسلامى ملت، شورائى بنام شوراى انقلاب اسلامى مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتا تعیین شده و شروع به کار خواهند کرد.اعضاى این شورا در اولین فرصت مناسب معرفى خواهند شد.این شورا موظف به انجام امور مشخص و معینى شده است و از آن جمله ماموریت دارد تا شرایط تاسیس دولت انتقالى را مورد بررسى و مطالعه قرار داده و مقدمات اولیه آنرا فراهم سازد.دولت موقت در اولین فرصت که مناسب و صلاح دانسته شود به ملت معرفى و شروع به کار خواهند نمود.دولت جدید موظف به انجام مراتب زیر است:
الف – تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم به منظور تصویب قانون اساسى جدید جمهورى اسلامى.
ب – انجام انتخابات بر اساس مصوبات مجلس مؤسسان و قانون اساسى جدید.
ج – انتقال قدرت به منتخبین جدید.
2- دولت کنونى که منصوب شاه مخلوع و مجلسین غیر قانونى مى باشد هرگز مورد قبول مردم نخواهد بود و همکارى با این دولت غاصب به هر شکل و به هر نحوى شرعا حرام و قانونا جرم است.همانطوریکه کارمندان محترم و مبارز بعضى از وزارتخانه ها و ادارات دولتى عمل کرده اند باید از اطاعت وزراى غاصب سرپیچى نموده و در صورت امکانات، آنان را به وزارتخانه ها راه ندهند. خواست ملت مظلوم ایران تنها رفتن شاه و برچیده شدن بساط نظام سلطنتى نیست، بلکه مبارزه ملت ایران تا استقرار جمهورى اسلامى که متضمن آزادى ملت و استقلال کشور و تامین عدالت اجتماعى باشد ادامه خواهد داشت.تنها با رفتن شاه و انتقال قدرت به ملت است که آرامش به کشور عزیزمان باز خواهد گشت.تنها با استقرار حکومت عدل اسلامى مورد تایید و پشتیبانى مردم و با شرکت فعالانه همه ملت است که مى توان خرابى هاى عظیم فرهنگى و اقتصادى و کشاورزى و اجتماعى که شاه بوجود آورده است جبران نموده و نوسازى مملکت را به نفع طبقات زحمتکش و مستضعف آغاز نمود.
3- احتمال این هست که شاه خائن که روزهاى رفتن او نزدیک است دست به حیله جدیدى بزند که آن کودتاى نظامى است، که کرارا تذکر داده ام که این آخرین حربه اوست، و لیکن خود او مى داند که در ارتش به جز تنى چند سر سپرده و خونخوار که از قرار مذکور در پست هاى مهم مستقر شده اند بقیه جناح هاى شریف ارتش به این سر سپردگان اجازه نخواهند داد که دست به چنین جنایتى که مخالف با ملیت و مسلمانى آنان است بزنند.من بر حسب وظیفه الهى و ملى خود به ارتش ایران هشدار مى دهم و از صاحب منصبان و درجه داران مى خواهم که در صورتیکه چنین توطئه اى در کار باشد از آن جلوگیرى کنند و راضى نشوند که چند نفر خوانخوار، ملت شریف ایران را به خاک و خون بکشند.این وظیفه الهى شما ارتش محترم است که در صورت فرمانبردارى از این خائنان بالفطره پیش خداى تبارک و تعالى مسئول و در جوامع بشریت محکوم و مورد نفرین نسلهاى آتیه خواهید بود.بر ملت شجاع ایران است که خود را در مقابل چنین توطئه اى به هر وسیله ممکن مجهز کنند.ملت ایران موظف است که به درجه داران و افسران و صاحب منصبان شریف احترام بگذارد.باید توجه داشته باشند که چند نفر ارتشى خائن نمى توانند اکثریت ارتش را آلوده کنند.حساب این چند نفر ارتش خونخوار معلوم است و از حساب ارتش ایران جداست.ارتش از ملت است و ملت از ارتش و با رفتن شاه خللى بر آن وارد نخواهد شد.
4- ملت شریف ایران باید تا نتیجه نهائى دست از مبارزات پرشور خود برندارند که نمى دارند.باید به اعتصابات و تظاهرات ادامه دهند و در صورتى که چماق بدستان و یا مفسدین به آنها حمله کردند مى توانند دفاع از خود کنند اگر چه منتهى به قتل آنان شود. از خداوند تعالى نصرت اسلام و نابودى مخالفین ملت شریف ایران را خواهانم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته روح الله الموسوى الخمینىصحیفه نور – جلد چهارم – صفحات 207 و 208.
دو روز پس از صدور این پیام، که علاوه بر انتشار متن آن در روزنامه ها، در صدها هزار نسخه تکثیر و توزیع، و مخصوصا دست سربازان و افسرانى که در خیابانها مستقر بودند داده شد، شاه تصمیم قطعى خود را به مسافرت اعلام نمود و اعضاى شوراى سلطنت روز 24 دیماه به شرح زیر تعیین شدند:
دکتر شاهپور بختیار (نخست وزیر)، دکتر محمد سجادى (رئیس مجلس سنا)، دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شوراى ملى)، سید جلال تهرانى (سناتور سابق)، محمد على وارسته (وزیر دارائى اسبق)، عبد الله انتظام (رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل شرکت ملى نفت)، علقلى اردلان (وزیر دربار)، دکتر على آبادى (دادستان سابق) و ارتشبد عباس قره باغى (رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران) .جلسه شوراى سلطنت عصر روز یکشنبه 24 دیماه در حضور شاه تشکیل شد.قره باغى که بعد از انتصاب بختیار به مقام نخست وزیرى از طرف شاه به ریاست ستاد کل منصوب شده و به مناسبت همین سمت به عضویت شوراى سلطنت انتخاب شده بود در خاطرات خود از جلسه شوراى سلطنت در حضور شاه چنین مى نویسد:
«قبل از ساعت 16 (روز یکشنبه 24 دیماه 1357) وارد کاخ نیاوران شدم.در هال و دم درب اطاق انتظار، آجودان کشیک کاخ و چند نفر از درباریان ایستاده بودند و با عجله اظهار کردند «تیمسار، اعلیحضرت مى خواهند امشب حرکت کنند» و با اصرار تقاضا داشتند که کارى کنید بلکه امشب نروند و با ناراحتى مى گفتند «اساسا ما آمادگى نداریم و غافلگیر شده ایم » .گفتم من که با اصل مسافرت مخالفم، حتما با بقیه هم صحبت خواهم کرد، بلکه به عقب بیفتد.
«اطاقى که براى تشکیل شوراى سلطنت در نظر گرفته بودند جنب دفتر اعلیحضرت و اطاقى بود که معمولا شوراها در حضور شاهنشاه در آنجا تشکیل مى شد.وقتى وارد اطاق شدم بیشتر اعضاء شورا حضور داشتند.من براى اولین بار با آقایان: وارسته، انتظام و دکتر على آبادى آشنائى پیدا مى کردم.بعد از معرفى دور میز نشستیم.هر یک از آقایان گله اى از گذشته داشتند که بیان مى کردند.به عنوان نمونه اظهارات آقاى وارسته به علت ارتباط با ریشه بحران ایران ذکر مى گردد:
«آقاى وارسته با یک صداى آرام و آمیخته با تاسف و تاثر چنین تعریف کرد: بعد از ظهر 16 خرداد ماه 1342 بود که عده اى از رجال به دعوت تلفنى آقاى علاء وزیر دربار وقت، در وزارت دربار گرد آمدیم.بدوا مرحوم علاء اظهار نمود دو روز است مملکت دچار هرج و مرج شده است و در شهرها ناامنى ایجاد شده و مردم تظاهراتى علیه دولت و به نفع روحانیت مى نمایند.زد و خوردهاى شدیدى بین مردم و نیروهاى انتظامى رخ داده است که متاسفانه عده اى کشته و تعدادى هم مجروح شده اند و این وضع نمى تواند ادامه پیدا نماید.امروز از آقایان دعوت کرده ایم که نظرات شما رجال قدیمى مملکت را که مورد اعتماد مردم مى باشید و سوابق طولانى در خدمت به کشور دارید دریافت نموده و بررسى نمائیم که براى آرامش مردم چه باید کرد؟ من اظهار کردم در قدیم که مردم از روش حکومت ناراضى بودند و شکایات و اعتراضات زیاد مى شد و یک چنین بحرانى پیش مى آمد دولت مستعفى مى گردید و رجالى مانند مؤتمن الملک و مستوفى الممالک مصدر کار مى شدند و چون مردم به آنها اعتماد داشتند و مى دانستند که این اشخاص خدمتگزار مردم هستند آرام مى گرفتند و با خیال راحت به سرکار خود مى رفتند.لازم است که در این موقع حساس هم دولت مستعفى گشته کسى سرکار بیاید که مورد نظر مردم باشد و دولت آینده هم از روحانیت دلجوئى نماید.
«آقاى وارسته اضافه کرد که: آقاى عبد الله انتظام هم ضمن تایید مطالب من اظهاراتى نمود و گفت مقتضى نبود که اعلیحضرت به قم رفته، در میدان آن شهر اظهاراتى علیه روحانیت بنمایند.این سخنرانى اعلیحضرت موجب کدورت روحانیت شده است، لازم است ترتیبى داده شود که از روحانیت رفع کدورت شود.گویا پس از خاتمه جلسه سپهبد یزدان پناه یا یکى دیگر از حاضرین شرفیاب شده و اظهار نموده که اعلی حضرتا چه نشسته اید که در منزل خودتان علیه شما گفتگو مى نمایند و دولت تعیین مى کنند و شما اطلاعى ندارید.اعلیحضرت پس از اطلاع از این جریان اظهار نموده بودند که این رجال را باید در توالت انداخته و سیفون را کشید! …بعدها مرحوم علاء از وزارت دربار معزول گردید.همچنین انتظام از شرکت نفت کنار گذاشته شد و من و سایرین هم مورد غضب بودیم تا به حال… .
«نخست وزیر اخرین نفر بود که وارد اطاق شد.رئیس تشریفات حضور اعضاء را به عرض اعلیحضرت رسانید.چند لحظه بعد شاهنشاه وارد جلسه شدند و بعد از دادن اجازه نشستن به حاضرین شروع به صحبت کرده مطالبى فرمودند که خلاصه آن به شرح زیر مى باشد:
«آقایان در جریان هستند که دولت برابر قانون اساسى تشکیل شده و رئیس دولت از قانون اساسى پشتیبانى مى نماید.به ارتش هم دستور داده ایم که از دولت پشتیبانى کند.برابر قانون اساسى لازم بود که شوراى سلطنت تشکیل شود تا در مدت مسافرت ما برابر قانون وظایفش را انجام بدهد.امیدواریم به این ترتیب دولت موفق شود به اعتصابات و اغتشاشات خاتمه داده و آرامش را در کشور برقرار نماید» .
بعد رو به رؤساى مجلسین سنا و شورا کرده فرمودند: فکر نمى کنم اشکالى در راى اعتماد مجلسین به دولت باشد. آقاى دکتر محمد سجادى رئیس مجلس سنا اظهار داشت: با توجه به نظر کلى اکثریت مجلس سنا فکر مى کنم فردا راى اعتماد به دولت داده شود.آقاى دکتر جواد سعید رئیس مجلس شوراى ملى هم اظهار نمود: با توجه به بحران و اوضاع و احوال کشور اشکالى به نظر نمى رسد.پس فردا نمایندگان به دولت راى خواهند داد.
سپس نخست وزیر قدرى در کلیات صحبت کرد و اطمینان داد که بزودى به اغتشاشات و اعتصابات خاتمه داده خواهد شد و استدعا نمود که مسافرت اعلیحضرت بعد از راى اعتماد مجلسین صورت گیرد. شاهنشاه نظر اعضاى شوراى سلطنت را خواستند. همگى تایید کردیم که بهتر است بعد از راى اعتماد مجلسین به دولت، اعلیحضرت به مسافرت تشریف ببرند.بدین ترتیب پیش بینى شد که روز دوشنبه 25 دیماه مجلس سنا و روز سه شنبه 26 دیماه مجلس شوراى ملى به دولت راى خواهند داد.بنابراین مسافرت اعلیحضرت نیز به روز چهارشنبه 27 دیماه 1357، بعد از راى اعتماد مجلسین به دولت موکول گردد.اعلیحضرت این پیشنهاد را تصویب فرمودند..» . اعترافات ژنرال…صفحات 174- 171.
با وجود این تصمیم، شاه که در آن روزها به دلایل نامعلومى فوق العاده هراسان و شتابزده بود مسافرت خود را یک روز جلو انداخت و تصمیم گرفت روز سه شنبه بلافاصله پس از راى اعتماد مجلس شوراى ملى به دولت از کشور خارج شود.از رئیس مجلس خواسته شد بحث در برنامه دولت را کوتاه کرده و اعلام راى کند و بختیار نیز پس از اخذ راى اعتماد مستقیما از مجلس عازم فرودگاه شد تا در مراسم بدرقه شاه شرکت نماید.
شاه با حالتى پریشان، در حالیکه به زحمت جلو گریه خود را مى گرفت از کسانى که براى بدرقه او به فرودگاه آمده بودند خداحافظى کرد.از اعضاى خاندان سلطنتى فقط یک نفر، همسرش فرح با او بود، بقیه همگى در جریان انقلاب ایران را ترک گفته بودند.شاه قبل از حرکت ضمن مصاحبه کوتاهى به خبرنگاران داخلى گفت «همانطور که موقع تشکیل این دولت گفته بودم، مدتى است که احساس خستگى مى کنم و احتیاج به استراحت دارم.ضمنا گفته بودم پس از اینکه خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد به مسافرت خواهم رفت.این سفر اکنون آغاز مى شود و تهران را به سوى آسوان در مصر ترک مى کنم.امروز با راى مجلس شوراى ملى که پس از راى سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذاشته و هم در پایه گذارى آینده موفق بشود و براى این کار ما مدتى به همکارى و حس وطن پرستى به معنى اشد کلمه احتیاج داریم.اقتصاد ما باید راه بیفتد.مردم باید زندگى عادى شان شروع شود و پایه ریزى بهترى براى آینده بکنیم.
سخن دیگرى غیر از حفظ وضع مملکت و انجام وظیفه بر اساس میهن پرستى ندارم…» قره باغى درباره چگونگى عزیمت شاه مى نویسد «تشریفات نظم و ترتیب همیشگى را نداشت.برخلاف مسافرتهاى گذشته امام جمعه تهران هم حاضر نبود! اعلیحضرت بعد از خداحافظى از نخست وزیر، رؤساى مجلسین سنا و شورا، چند نفر دیگر و من، در حالى که خیلى متاثر بودند به طرف هواپیما حرکت کردند.در این موقع تعدادى از افسران و مامورین مخصوص گارد شاهنشاهى و آشیانه سلطنتى در مسیر راه اطراف اعلیحضرتین را گرفته به نشانى خداحافظى دست هاى اعلیحضرت و شهبانو را مى بوسیدند (!) و یکى از آنها نزدیک پله هواپیما قرآن در دست گرفته بود که اعلیحضرتین برحسب سنت از زیر آن عبور کرده و آنرا به رسم احترام ببوسد (!) هرچه اعلیحضرت به هواپیما نزدیکتر مى شدند از دیدن این احساسات بیشتر متاثر مى گردیدند.صحنه بسیار دلخراشى بود (!) تا اینکه بعد از بوسیدن قرآن از پله هاى هواپیما بالا رفتند…و سپس داخل هواپیما شده و در جاى خلبان قرار گرفتند…اعلیحضرت شخصا هواپیما را هدایت و خاک ایران را ترک کردند.در حال نگرانى در افق به هواپیما که در آسمان ایران از نظر دور مى شد نگاه مى کردم تا اینکه از نظر ناپدید شد.ساعت یک و ده دقیقه بعد از ظهر روز سه شنبه 26 دیماه 1357بود..» . اعترافات ژنرال…صفحات 183- 182.
ساعت دو بعد از ظهر روز سه شنبه 26 دیماه، که رادیو خبر خروج شاه را اعلام کرد، بقول پارسونز سفیر انگلیس در ایران در زمان انقلاب «ناگهان همه شهر از شادى منفجر شد» .مردم به خیابانها ریختند ومجسمه هاى شاه و پدرش در تمام میادین تهران، با برنامه اى که ظاهرا از پیش تنظیم شده بود، سرنگون گردید.به دستور بختیار سربازانى که در خیابانها و میادین شهر مستقر شده بودند در برابر تظاهرات مردم و تخریب و سرنگونى مجسمه ها عکس العملى نشان ندادند.تهران شبى پرهیجان، ولى بدون درگیرى و خونریزى را پشت سر نهاد، اما تظاهرات در شهرستانها پس از رفتن شاه بدون حادثه نبود.خونین ترین برخورد، در اهواز رخ داد که بدنبال تظاهرات مردم در اطراف سرباز خانه ها، عده اى از درجه داران و افسران با تانک به خیابانها ریخته و به طرف مردم آتش گشودند.
پیام ها و اعلامیه هاى امام خمینى از این تاریخ به بعد توجه بیشترى به نیروهاى نظامى معطوف داشته و علاوه بر اینکه نظامیان را مستقیما مخاطب قرار مى دهد ناظر بر رفتار مردم در برابر نیروهاى نظامى و انتظامى است.در اولین پیام امام پس از خروج شاه از ایران که به تاریخ 27 دیماه 1357 ارسال شده پس از تبریک به ملت ایران به مناسبت «فرار محمد رضا پهلوى که طلیعه پیروزى و سرلوحه سعادت و دست یافتن به آزادى و استقلال است » این دستورات خطاب به طبقات مختلف مردم، از جمله نیروهاى نظامى و انتظامى صادر شده است:
1- برجوانان غیور در سراسر کشور لازم است براى حفظ نظم با آن دسته از قواى انتظامى که اکنون به آغوش ملت بازگشته اند با تمام نیرو همکارى کنند و باکمال قدرت و جدیت نگذارند که بدخواهان و منحرفین آشوب و نا امنى ایجاد نمایند.
2- به تظاهرات و شعارهاى پرشور علیه رژیم سلطنتى و دولت غاصب ادامه دهند و اگر منحرفین اسلام بخواهند اخلالى بوجود آورند و نظم را بهم زنند جوانان جلوگیرى کنند.باید ملت بداند که هر انحراف برشعارى که مخالف مسیر ملت است بدست عمال شاه مخلوع و عمال اجانب تحقق مى یابد.من از جمیع اشخاصى که انحرافى داشته اند، تقاضا دارم که به آغوش اسلام که ضامن سعادت آنان است برگردند، که ما آنها را برادرانه مى پذیریم.در این موقع حساس که کشور جنگ زده ما بیش از هر زمانى به اتفاق و اتحاد احتیاج دارد باید سعى شود که از هر اختلافى احتراز شود.
3- دولت موقت براى تهیه مقدمات انتخابات مجلس مؤسسان بزودى معرفى مى شود و به کار مشغول خواهد شد.وزارتخانه ها موظفند که آنان را پذیرفته و با آنان صمیمانه همکارى کنند.اینجانب به صلاح وزراء غیر قانونى مى دانم که برکنارى خود را اعلام کنند و خود را در مسیر ملت قرار دهند.
4- به جمیع نیروهاى انتظامى و زمینى و هوائى و دریائى و صاحب منصبان و درجه داران ارتش و ژاندارمرى و غیر آنان توصیه مى کنم که دست از حمایت محمد رضا پهلوى که مخلوع است و به کشور برنمى گردد و در خارج نیز با نفرت مردم مواجه ست بردارند و به ملت بپیوندند که صلاح دنیا و دین آنان در آن است.اینجانب از همه طبقات خصوصا حضرات علماى اعلام در این موقع حساس تشکر مى کنم و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم و وحدت کلمه را براى همیشه، خصوصا تا برانداختن رژیم شاهنشاهى و استقرار حکومت جمهورى اسلامى امیدوارم. صحیفه نور، جلد چهارم – صفحات 237 و 238.
در پیام امام خمینى چند نکته شایان توجه است: بندهاى اول و چهارم پیام ناظر بر رفتار مردم با نیروهاى نظامى و انتظامى و دعوت از نیروهاى نظامى و انتظامى براى پیوستن به ملت و قطع حمایت از رژیم سلطنتى و همراهى با انقلاب است، که با انتشار متن پیام در روزنامه ها و پخش آن بین نیروهاى مسلح، بخصوص بعد از رفتن شاه تاثیر زیادى برجاى گذاشت.بند دوم هشدارى از طرف امام درباره فعالیت گروهها و مکتبهاى انحرافى است که بخصوص در ماههاى آخر انقلاب بشدت فعال شده بودند و آیت الله مطهرى که از طرف امام به ریاست شوراى انقلاب برگزیده شده بود بیش از همه در این خصوص اظهار نگرانى مى نمود.بند سوم پیام نیز، که مربوط به تشکیل دولت موقت و تهیه مقدمات انتخابات مجلس مؤسسان مى باشد، از اطمینان کامل امام به پیروزى انقلاب، در شرایطى که دولت بختیار تازه شروع به کار کرده و صحبت از احتمال کودتاى نظامى در صورت عدم موفقیت وى در میان بود، حکایت مى کند.
ژنرال هایزر در خاطرات خود به طرح یک کودتاى نظامى، بلافاصله پس از خروج شاه از ایران اشاره کرده و مى نویسد:
«…نیم ساعت پس از خروج شاه صداى هلى کوپتر تیمسار قره باغى را شنیدم که به ستاد بر مى گشت.او رنگ پریده به نظر مى آمد… او ناراحتى خود را بازگو کرد و گفت که شاه و شهبانو آشکارا گریه کردند…
«نمى دانستم چگونه کارها را انجام بدهم.آیا مى بایست به آنها شوک وارد کنم تا اندیشه رفتن شاه را از سرشان بیرون کنم یا لازم بود که همدردى خود را که واقعا احساس مى کردم به آنها نشان دهم و آنها را همراهى کنم؟ تصمیم گرفتم بگذارم هرچه در دل دارند بیرون بریزند…
آن ها هنوز به فکر این بودند که آن شب کودتاى نظامى راه بیندازند و روى آن بحث مى کردند – قرار گذاشته بودند ساعت 5/2 صبح کودتا کنند – اما بهر حال خیلى مشکل نبود که آنها را از این کار منصرف کنم. کافى بود دو سئوال درباره برنامه ریزى مى کردم: نخست وزیر چه اشکالى دارد؟ چه کسى مى خواست رهبرى کشور را به عهده گیرد؟
«آنها شروع کردند به حدس زدن درباره حرکت بعدى (امام) خمینى.این موضوع به یک بحث بسیار تند و فشرده اى تبدیل شد.آنها مطمئن بودند که او بزودى خواهد آمد.چه چیز او را باز مى دارد؟ چرا او اکنون برنمى گردد؟ بحث طورى شد که من مجبور شدم کمى تند شوم.گفتم: ما اکنون آماده ایم که قدرت خود را در حمایت از بختیار به آزمایش بگذاریم.برنامه هاى کافى براى آن کار را هم داریم.قره باغى و ربیعى هر دو باگشاده روئى از نظر من استقبال کردند.پاسخ آنها این بود: بله ژنرال، شاه به ما گفت که به شما اعتماد کنیم، گوش بدهیم و از شما اطاعت نمائیم!
«کلمه «اطاعت » براى من جدید بود.مرا تکان داد.دوباره پرسیدم چه مى گویند.همه آنها آن را تایید کردند.این کمى سنگین بود. زیرا من مطمئن بودم که دولت من نمى خواهد اینقدر پیش بروم.چندین بار به من در مورد دخالت زیاد هشدار داده بودند.از طرف دیگر واشنگتن به من فشار مى آورد که کارها را درست و به موقع انجام دهم.
«صحبت ما به مطالب معمولى کشیده شد.اما من قصد نداشتم پیش از منصرف کردن آنها از اقدام نظامى آنجا را ترک کنم… ناگهان از همه آنها پرسیدم آیا باز هم قرار است امشب دست به کودتاى نظامى احمقانه بزنیم؟ آیا کاملا متوجه هستید که ما برنامه ریزى هاى لازم را براى نیل به موفقیت نداریم؟ …به من اطمینان دادند که کارى از این نوع انجام نخواهند داد…آقاى بختیار هنوز بر سرکار بود و ما مى بایست او را حمایت مى کردیم…» ژنرال هایزر سپس گفتگوى تلفنى آن شب خود را با براون وزیر دفاع و برژینسکى مشاور امنیت ملى کارتر شرح داده و مى نویسد «وزیر دفاع در مورد احتمال کودتا از من سئوال کرد، گفتم گروه (فرماندهان نظامى) تا مرحله تعیین زمان آن پیش رفته بودند اما الان با اطمینان مى توانم بگویم که هرگز کودتائى امشب اتفاق نخواهد افتاد.گروه آماده هستند تا به بختیار فرصت بدهند…دکتر برژینسکى وارد گفتگو شد و به من تاکید کرد که شق کودتا را باز بگذارم.او به ارزش برنامه ریزى من در این مورد اشاره نمود.او گفت با این کار ما مى توانیم جناح مخالف را بترسانیم و آنها را وادار به حمایت از بختیار بکنیم.چون آنها خواهند دانست که شق دیگر غیر از بختیار ارتش است…او گفت که این کار ممکن است آیت الله را وادار کند که دوباره درباره مراجعت به ایران فکر کند» .
اما همانطور که مى دانیم این پیش بینى ها همه غلط از آب در آمد: اعتصابات و تظاهرات گسترش یافت، امام خمینى روز سى ام دیماه 1357 در پیامى خطاب به ملت ایران اعلام داشتند که بزودى به ایران مراجعت خواهند نمود، سید جلال تهرانى که به یاست شوراى سلطنت انتخاب شده بود براى ملاقات با امام به پاریس رفت، ولى امام پذیرفتن وى را موکول به استعفا از شوراى سلطنت نموده و تاکید کردند که در استعفانامه خود باید غیر قانونى بودن شوراى سلطنت را قید نماید.سید جلال به این شرط گردن نهاد و با قید این جمله در استعفانامه خود که «براى احترام به افکار عمومى با توجه به فتواى حضرت آیت الله العظمى خمینى دامه برکاته مبنى بر غیر قانونى بودن شوراى سلطنت آن را غیر قانونى دانسته کناره گیرى کردم » روز اول بهمن 1357 به حضور امام رسید. (محمود طلوعی ، صد روز آخر، ص 237)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد