نخست باید دانست، که اجبار گاهی به معنای تکوینی و غیراختیاری و تحمیلی است، و گاهی به معنای تشریعی و دستور سزاوار است. که درباره کمال و رشد معنوی، معنای دوم مراد می باشد.یعنی اگر ما می خواهیم زندگی پرثمری داشته باشیم و بهره کافی از زندگی ببریم سزاوار است که در مسیر رشد و کمال قدم بگذاریم در غیر این صورت پیشرفتی نخواهیم داشت؛ مانند دانشجویی که برای ساماندهی یک پروژه مجبور است زحمت بکشد، اما این اجبار اختیاری است.
چنانچه پرسیده شود، اگر رشد و کمال خوب است چرا خداوند از همان اول به همه انسانها نداد؟ در پاسخ باید گفت زیبایی نظام دنیا و امتیاز انسانها نسبت به همدیگر این است که با اختیار خود به کمال برسند لذا کمال انسان رسیدنی است نه دادنی، و ظرفیت انسان ساختنی است نه قالب زدنی. و اما درباره چگونگی به کمال رسیدن توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
محور اصلی در تحصیل کمال معنوی توجه به خداوند و درک حضور او و تلاش در قرب و نزدیکی معنوی و روحی به او است و این میل به کمال و کمال خواهی در نهاد هر انسانی قرار داده شده و فطری هر انسانی است. غفلت از خداوند به هر دلیل و با هر عاملی که باشد باعث شکوفا نشدن و عدم ظهور و بروز خواست های فطری انسان می گردد و هر چیزی که انسان را از یاد خداوند منصرف کند سد و مانعی در راه تکامل و سعادت او است. اگر انسان از فرآورده های علم و پیشرفت و فن آوری در راستای آشنایی بیشتر با فطرت خدا خوی خود و آشتی با خداوند و آشنایی عمیق تر با صفات و کمال و جمال و جلال او گردد و پیشرفت در علم همراه با پیشرفت در شناخت خداوند و انس و ارتباط با او باشد. اگر گشوده شدن افق های تازه علم و تکنیک و صنعت انسان را متوجه بی مقدار بودن علم و آگاهی اش نسبت به علم و آگاهی حاکم بر دستگاه آفرینش و هستی نماید و توفیق خود در علم و دانایی و فن آوری را از نعمت های بزرگ الهی بداند که برای پی بردن بیشتر به راز خلقت و اسرار نهفته در جهان خلقت است، آن گاه این علم و آگاهی چراغ روشنی بخش می گردد که در راه شکوفایی فطرت و حس خداجویی و خداطلبی به یاری او می شتابد و حرکت او را به سوی سعادت و تکامل و رسیدن به مقصد والای انسانی و الهی که همان قرب و نزدیکی به خداوند است تسریع می بخشد. ولی اگر علم و دانش و پیشرفت، زمینه رشد هوا و هوس و ابزاری برای تأمین خواسته های ناروا و زیاده خواهی های بی حد و حساب او گردید و مانعی بر سر راه تکامل و رشد فضایل و کمالات او گردید، در این صورت طفل فطرت پاک را در رحم انسان خفه می کند و این آغاز همه زیان ها و تباهی ها و ضلالت ها است.
این خود انسان است که باید با تعقل و درایت و کاردانی، علم و دانش و نوآوری خود را در راستای رشد فطرت و هماهنگ با آن قرار دهد و فطرت خود را محجوب و پوشیده نسازد. اگر قرار بوده پیشرفت بشر و تعالی علمی و فنی او با کمال معنوی منافاتی داشته باشد باید از وجود کمال معنوی و رشد روحی در هیچ کس اثری باقی نباشد. در روایت آمده است که در زمان ظهور مهدی آل محمد(عج) که زمان شکوفایی فطرت و به اوج رسیدن کمالات معنوی است، علم و دانش به اوج خود می رسد و آن مقدار از علم و دانش تا قبل از زمان ظهور به اندازه دو حرف از علوم و اسرار و دانش است ولی بعد از ظهور 25 حرف دیگر به آن افزوده می گردد، یعنی علم و آگاهی بشر جهش می کند و به اوج خود می رسد و این دلیل بر این مطلب است که پیشرفت علم و دانش و آگاهی های بشر، اگر در مسیر درست هدایت گردد و تحت تدبیر و حاکمیت عقل و اندیشه الهی باشد نه هواها و هوس ها و صفات زشت و ناشایست، زمینه ساز تعالی معنوی و روحی است.
در هر حال هیچ کس مجبور نیست به کمال برسد. اختیار با خود انسان است اگر بخواهد می تواند راه انحطاط را پیش گیرد ولی توصیه خداوند این است که بشر با بندگی و دوری از هوا و هوس راه کمال را پیش گیرد.
چنانچه پرسیده شود، اگر رشد و کمال خوب است چرا خداوند از همان اول به همه انسانها نداد؟ در پاسخ باید گفت زیبایی نظام دنیا و امتیاز انسانها نسبت به همدیگر این است که با اختیار خود به کمال برسند لذا کمال انسان رسیدنی است نه دادنی، و ظرفیت انسان ساختنی است نه قالب زدنی. و اما درباره چگونگی به کمال رسیدن توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
محور اصلی در تحصیل کمال معنوی توجه به خداوند و درک حضور او و تلاش در قرب و نزدیکی معنوی و روحی به او است و این میل به کمال و کمال خواهی در نهاد هر انسانی قرار داده شده و فطری هر انسانی است. غفلت از خداوند به هر دلیل و با هر عاملی که باشد باعث شکوفا نشدن و عدم ظهور و بروز خواست های فطری انسان می گردد و هر چیزی که انسان را از یاد خداوند منصرف کند سد و مانعی در راه تکامل و سعادت او است. اگر انسان از فرآورده های علم و پیشرفت و فن آوری در راستای آشنایی بیشتر با فطرت خدا خوی خود و آشتی با خداوند و آشنایی عمیق تر با صفات و کمال و جمال و جلال او گردد و پیشرفت در علم همراه با پیشرفت در شناخت خداوند و انس و ارتباط با او باشد. اگر گشوده شدن افق های تازه علم و تکنیک و صنعت انسان را متوجه بی مقدار بودن علم و آگاهی اش نسبت به علم و آگاهی حاکم بر دستگاه آفرینش و هستی نماید و توفیق خود در علم و دانایی و فن آوری را از نعمت های بزرگ الهی بداند که برای پی بردن بیشتر به راز خلقت و اسرار نهفته در جهان خلقت است، آن گاه این علم و آگاهی چراغ روشنی بخش می گردد که در راه شکوفایی فطرت و حس خداجویی و خداطلبی به یاری او می شتابد و حرکت او را به سوی سعادت و تکامل و رسیدن به مقصد والای انسانی و الهی که همان قرب و نزدیکی به خداوند است تسریع می بخشد. ولی اگر علم و دانش و پیشرفت، زمینه رشد هوا و هوس و ابزاری برای تأمین خواسته های ناروا و زیاده خواهی های بی حد و حساب او گردید و مانعی بر سر راه تکامل و رشد فضایل و کمالات او گردید، در این صورت طفل فطرت پاک را در رحم انسان خفه می کند و این آغاز همه زیان ها و تباهی ها و ضلالت ها است.
این خود انسان است که باید با تعقل و درایت و کاردانی، علم و دانش و نوآوری خود را در راستای رشد فطرت و هماهنگ با آن قرار دهد و فطرت خود را محجوب و پوشیده نسازد. اگر قرار بوده پیشرفت بشر و تعالی علمی و فنی او با کمال معنوی منافاتی داشته باشد باید از وجود کمال معنوی و رشد روحی در هیچ کس اثری باقی نباشد. در روایت آمده است که در زمان ظهور مهدی آل محمد(عج) که زمان شکوفایی فطرت و به اوج رسیدن کمالات معنوی است، علم و دانش به اوج خود می رسد و آن مقدار از علم و دانش تا قبل از زمان ظهور به اندازه دو حرف از علوم و اسرار و دانش است ولی بعد از ظهور 25 حرف دیگر به آن افزوده می گردد، یعنی علم و آگاهی بشر جهش می کند و به اوج خود می رسد و این دلیل بر این مطلب است که پیشرفت علم و دانش و آگاهی های بشر، اگر در مسیر درست هدایت گردد و تحت تدبیر و حاکمیت عقل و اندیشه الهی باشد نه هواها و هوس ها و صفات زشت و ناشایست، زمینه ساز تعالی معنوی و روحی است.
در هر حال هیچ کس مجبور نیست به کمال برسد. اختیار با خود انسان است اگر بخواهد می تواند راه انحطاط را پیش گیرد ولی توصیه خداوند این است که بشر با بندگی و دوری از هوا و هوس راه کمال را پیش گیرد.