برای اینکه به موقعیت اجتماعی امام حسادت می ورزید و احساس خطر می کرد، با اینکه امام هیچ در مقام قیام نبود، واقعاً کوچکترین اقدامی نکرده بود برای آنکه انقلابی بپا کند (انقلاب ظاهری) اما آنها تشخیص می دادند که اینها انقلاب معنوی و انقلاب عقیدتی بپا کرده اند. وقتی که هارون تصمیم می گیرد که ولایتعهدی را برای پسرش امین تثبیت کند، و بعد از او برای پسر دیگرش مأمون، و بعد از او برای پسر دیگرش مؤتمن، علما و برجستگان شهرها را دعوت می کند که همه امسال بیایند مکه که خلیفه می خواهد بیاید مکه و آنجا یک کنگرة عظیم تشکیل بدهد و از همه بیعت بگیرد؛ فکر می کند مانع این کار کیست؟ موسی بن جعفر، آن کسی که اگر باشد و چشمها به او بیفتد این فکر برای افراد پیدا می شود که آن که لیاقت برای خلافت دارد اوست، برای همین وقتی که می آید مدینه، دستور می دهد امام را دستگیر کنند.مجموعه آثار شهید مطهری ج18ـ سیری در سیره ائمه اطهار(ع).