بر حسب لغت اگرچه عدل و قسط مترادف نیستند، هرکجا یکی از این دو واژه به تنهایی در گفتاری باشد به مطلق عدل و عدل مطلق و ابعاد متعدد آن دلالت دارد. اگرچه به نص علمای ادب، استعمال هر یک از این دو کلمه به جای یکدیگر، خصوصاً کاربرد لفظ قسط به جای کلمة عدل، مجاز بوده و حقیقت نمی باشد امّا دلالت این دو لفظ بر مطلق عدل و قسط وقتی به تنهایی در کلامی باشند قابل انکار نیست مگر اینکه قرینه ای بر ارادة معنای خاصی وجود داشته باشد که در این صورت به قرینه آن معنی اخذ می شود (نظیر استعمال تلفظ عام در معنی خاص) . ظلم و جور نیز اگر منفرداً در کلامی بیایند و قرینه ای نباشد هرکدام بر مطلق وضع شی در غیر موضع دلالت می نمایند که: تصرف در ملک غیر بدون رضایت او، تجاوز از حد، ظلم حاکم، ظلم به نفس و عدم استقامت، از مصادیق آن می باشند. هرچند ظلم در مطلق وضع شئ در غیر موضع خود و تمام آن که از جمله ظلم حاکم است ظاهر شود. امّا «جور» در خصوص معنی جور حاکم شاید ظاهرتر باشد و بدون قرینه ای که دلالت بر اراده مطلق ظلم کند نمی توان آن را به کجروی و انحراف از حق و معانی دیگر تفسیر کرد. امّا اگر عدل با قسط و ظلم با جور، در کلام آمده باشند، قرینه است بر این که از هر کدام معنایی دیگر اراده شده است و احتمال تأکید در عطف قسط به عدل یا عدل به قسط و نیز عطف یکی از دو کلمه ظلم و جور به یکدیگر صحیح نیست.امامت و مهدویت ج 2- عقیده نجات بخش،آیةالله لطف الله صافی گلپایگانی