ارمغان دین براى بشر شادى، بهجت و سرور به معناى واقعى و عمیق آن مى باشد. دین هم بشر را با شادى واقعى آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهره مندى کامل از آن را پیش روى او نهاده است. خواندن دعایى با شور و حال و نمازى با حضور قلب، نجوایى شبانه و زمزمه اى عاشقانه، کمک به انسانى افتاده، نوازش یتیمى غمگین، سیر کردن گرسنه اى بینوا، زیارت بارگاه انسانى پاک، دیدار وابستگان و گفت وگو با دوستى صمیمى که همگى از سفارش هاى دین و تعالیم پرمحتواى آن است، همان سرور و نشاطى را به دنبال دارد که دیدن بهار طرب انگیز و صبح پرلطافت و قطره اى شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جویبار و وزش نسیم روح فزا.
هر دو نوع شادى برگرفته از یک حقیقت و هر دو جلوه اى از زیبایى وعظمت و کمال خداوند بزرگ و کریم است. نگاهى گذرا به تعالیم دینى نشان مى دهد، شادى و سرزندگى از آثار ایمان مذهبى است؛ چرا که مذهب بر زمینه هاى پیدایش شادى سفارش کرده و نشانه هایش را ستوده است. نداشتن نگرانى و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبى اساس هر نوع شادى است و این ممکن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقى که سرچشمه همه نیکى ها است. حدیث مهر، سالنماى تحصیلى جوان 82-1381. به همین دلیل، عمیق ترین و عالى ترین شادى ها و سرورها از آنِ مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است. در حدیثى از پیامبر(ص) مى خوانیم: «رکعتان فى جوف اللیل أحب الىّ من الدنیا و مافیها؛ دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده تر و دوست داشتنى تر است.»V }علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 2، ص 363.
حضرت صادق(ع) مى فرماید: اگر مردم از فضیلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره هاى مادى که خداوند به دشمنانش بخشیده نمى دوختند و دنیاى آن ها در نظرشان از چیزى که زیر پالگد مى کنند، بى ارزش تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت مى بردند که گویا پیوسته در باغ هاى بهشت با دوستان خدا، همنشین و همراهند. میزان الحکمة، ج 6، ص 155، ح 11937.
در دین اسلام دستورهاى فراوانى که زمینه ساز شادى و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده رویى و دیدار برادران ایمانى با روى گشاده و چهره شکفته و تلاش براى شادى کردن مؤمنان؛ چنان که در روایت آمده است:
«الق اخاک بوجه منبسط؛ با رویى گشاده با برادران ملاقات کن.» همان، ج 1، ص 418، ح 1707. ؛ «ایما مسلم لقى مسلماً فسره، سرّه الله عزوجل؛ هر مسلمانى که مسلمانى را ببیند و او را مسرور کند، خداوند را شاد کرده است.» همان، ج 3، ص 439، ح 8466.
در بهشت خانه اى است به نام خانه شادى، تنها کسى که یتیمان و بچه ها را خوشحال کند به آن داخل مى شود. همان، ج 3، ص 438، ح 8461و8460.
بوى خوش عامل مهم شادمانى است و متقابلاً بوى بد عامل ناامیدى و افسردگى؛ در روایات اسلامى توجه ویژه اى به استفاده از عطریات و بوى خوش شده است و خوشبو بودن از ویژگى هاى پیامبر اسلام – صلى الله علیه و آله – و از سنت هاى آن حضرت شمرده شده است؛ حضرت صادق – علیه السلام – مى فرماید: رسول خدا – صلى الله علیه و آله – براى بوى خوش بیش تر از خوراک خرج مى کرد.همان، ج 5، ص 574، ح 11021.
رنگ روشن شادى آفرین است؛ در دین نیز به پوشیدن لباس هاى روشن و به ویژه سفید، توجه زیادى شده است؛ در حال نماز بر پوشیدن لباس سفید تأکید شده و پوشیدن لباس سیاه در این حال مکروه شمرده شده است؛ در حدیثى از پیامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است: «لبسوا البیاض فأنهما اطیب و اطهر و کفنوا فیها موتاکم؛ لباس هاى سفید بپوشید، چون بهتر و پاک تر است و مردگان خود را در آن ها کفن کنید.» سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ج 1، ص 291.
در اسلام آراستگى ظاهرى امتیازى براى فرد و یکى از نشانه هاى ایمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمنى از کودکى با حدیث «النظافة من الایمان» آشنا است؛ نقش آراستگى ظاهر در آرامش و نشاط روحى و ایجاد شادى و انبساط فردى و اجتماعى انکارناپذیر است.
کار جوهر آدمى و نشانه حیات او است، انسان تنبل، بهره اش از زندگى اندک و سلامتى اش در معرض خطر و شادابى اش برباد است. کار و تلاش از انحرافات و لغزش ها جلوگیرى مى کند؛ زمینه بسیارى از مفاسد اخلاقى و اجتماعى را از بین مى برد و بر سرزندگى و نشاط مى افزاید. در روایات اسلامى به حدى بر اهمیت کار وتلاش در راه کسب روزى حلال و تأمین هزینه هاى زندگى تأکید شده که انسان غرق در شگفتى و حیرت مى شود. حضرت صادق(ع) در روایتى مى فرماید: فرد زحمتکش که براى رفاه خانواده اش مى کوشد، همانند مجاهد در راه خدا است. میزان الحکمة، ج 4، ص 119، ح 7203.
سیر و سفر در شهرها وسرزمین هاى مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره هاى زیبا و آشنایى با آداب و رسوم ملت ها، گذشته از فایده هاى فراوان مادى و معنوى، آدمى را از افسردگى مى رهاند و به سلامتى جسم و روان و ایجاد شادابى کمک شایانى مى کند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش کرده است و تعبیر «سیروا فى الارض» را در آیات متعددى از قرآن مى توان یافت. مثل نحل(16):36، نمل(27):69 و انعام(6):11.
توصیه به شرکت در مجالس شادى مثل مجالس عروسى و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخرید خانه و برگشت از حج و زیارت سفینه البحار، شیخ عباس قمى، ج 4، ص 763. که هدف از از آن ها ایجاد انس و الفت و صفا بین مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن ها است، گواه اهمیت دادن دین مبین به مقوله شادى وسرور است. سفارش به پوشیدن لباس هاى نیکو و زیبا و زینت کردن و معطر بودن و شادى کردن و شاد ساختن یکدیگر در اعیاد اسلامى، به ویژه عید سعید غدیر و تأکید بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زیارت آن ها و تبسم کردن به روى آن ها و هدیه دادن به آن ها، شاهد دیگرى بر توجه اسلام به این امر است.
باید دانست شادمانى تنها در لذت هاى مادى گذرا خلاصه نمى شود. شادمانى واقعى در نزدیک شدن به هدف والاى آفرینش و آراسته شدن به خصلت ها و خوى هاى انسانى و الاهى است. به گفته ارسطو: «شادمانى عبارت است از پروراندن عالى ترین صفات و خصایص انسانى.» حدیث مهر، سالنامه تحصیلى جوان 82-1381. بنابراین، لذت و خوشى تنها با عوامل مادى به دست نمى آید. عوامل معنوى نیز در ایجاد شادى مؤثرند. گاهى انجام کارهایى که عادتاً باید لذتبخش باشند، نه تنها لذتى به انسان نمى بخشد، بلکه عذاب وجدان و تشویش روحى نیز مى آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نیستند. یک غذاى لذیذ یا رابطه جنسى و یا خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع و غیر معقول باشد، براى انسان سالم و طبیعى تلخ و ناگوار است.
پرهیز از گناه در بیش تر مواقع، پرهیز از لذت هاى مادى سطحى است؛ ولى در عین حال شادى آور است؛ زیرا روح آدمى به گونه اى است که گاه از پرهیز و ریاضت معقول سرخوش مى شود. ارضاى تمایلات به هر صورت و در هر شرایط شادى آور نیست. گاه پرهیز از لذت، لذت بخش تر از نیل به لذت است. همان.
اگر مادرى برخلاف میل فرزند دلبندش او را از خوردن غذایى زیانبار بازداشت، آیا مانع شادمانى او شده است؟
اگر پزشکى براى راحت ساختن بیمارى که غده اى در مغز دارد، با چاقوى تیز جراحى جمجمه اش را شکافت، آن غده دردآور را بیرون آورد و او را از غم و درد جانکاه رهانید، به او شادى نبخشیده است؟ آیا درست است بگوییم این پزشک با شکافتن استخوان این بیمار او را آزرده ساخته و شادمانى را از او گرفته است؟
آیا منع بیمار از بعضى غذاها و کارها، محروم کردن او از سرور و شادمانى است؟
آیا منع از شراب خوارى که ارزنده ترین گوهر وجود آدمى یعنى عقل را محجوب و پوشیده مى سازد و بزرگ ترین جنایت ها و زشت ترین کارها را آسان و زیبا جلوه مى دهد، بازداشتن انسان از شادى و شادمانى است؟
آیا سفارش به دورى از تهمت و غیبت و دروغ و ریا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم که زمینه ساز هزاران آسیب فردى و اجتماعى و بستر همه ناهنجارى هاى روانى و اجتماعى است، دور کردن انسان از شادى است؟
آیا سفارش به ارتباط با کانون عظمت و کمال یعنى خداوند متعال و رسیدن به سکون و اطمینان قلب در پرتو این ارتباط که محور اصلى آموزه هاى دینى و مذهبى است، شادى بخش نیست؟
آیا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهى دستان و گذشت و بزرگوارى و کمک به برادران دینى و پیشى گرفتن در نیکى و خوبى و تقوا و پاکدامنى و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تکبر نورزیدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى و سیاسى دیگر، زمینه ساز شادى حقیقى و راستین بشر در دنیا و آخرت نیست؟
ستودن اعمالى چون گریه از خوف خداوند و عظمت و کبریاى او و گریستن بر خطاها و گناهان و نیز گریه و سوگوارى در عزادارى اولیاى الاهى و انسان هاى برجسته و ممتاز و سفارش به آن ها، به هیچ وجه با سرزندگى و نشاط ناسازگار نیست. گریه اى که از سر عشق به خداوند و یادآورى عظمت او باشد، پیوند با دریاى بى کران همه نیکى ها و زیبایى ها و سرچشمه همه شادى ها و بهجت ها است. گریستن بر مظلومیت اولیاى الاهى و جفایى که بر آنان رفته است، در واقع گریستن بر پنهان شدن خورشیدهاى تابان و زندگى بخش و چیرگى ظلمت و تیرگى بر آسمان انسانیت است؛ چنین گریه اى نه تنها به افسردگى نمى انجامد بلکه به گواهى تاریخ و تجربه، هماره نیروى معنوى و قدرت روحى و سرزندگى را افزایش مى دهد و پویایى و تحرک جامعه انسانى را رونق مى بخشد.
هر دو نوع شادى برگرفته از یک حقیقت و هر دو جلوه اى از زیبایى وعظمت و کمال خداوند بزرگ و کریم است. نگاهى گذرا به تعالیم دینى نشان مى دهد، شادى و سرزندگى از آثار ایمان مذهبى است؛ چرا که مذهب بر زمینه هاى پیدایش شادى سفارش کرده و نشانه هایش را ستوده است. نداشتن نگرانى و اضطراب و غم و اندوه و رسیدن به اطمینان قلبى اساس هر نوع شادى است و این ممکن نیست مگر با ایمان به قدرت مطلقى که سرچشمه همه نیکى ها است. حدیث مهر، سالنماى تحصیلى جوان 82-1381. به همین دلیل، عمیق ترین و عالى ترین شادى ها و سرورها از آنِ مردان پاک سیرت و آشنا با خداوند است. در حدیثى از پیامبر(ص) مى خوانیم: «رکعتان فى جوف اللیل أحب الىّ من الدنیا و مافیها؛ دو رکعت نماز در دل شب نزد من از دنیا و آنچه در آن است، ارزنده تر و دوست داشتنى تر است.»V }علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 2، ص 363.
حضرت صادق(ع) مى فرماید: اگر مردم از فضیلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره هاى مادى که خداوند به دشمنانش بخشیده نمى دوختند و دنیاى آن ها در نظرشان از چیزى که زیر پالگد مى کنند، بى ارزش تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت مى بردند که گویا پیوسته در باغ هاى بهشت با دوستان خدا، همنشین و همراهند. میزان الحکمة، ج 6، ص 155، ح 11937.
در دین اسلام دستورهاى فراوانى که زمینه ساز شادى و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده رویى و دیدار برادران ایمانى با روى گشاده و چهره شکفته و تلاش براى شادى کردن مؤمنان؛ چنان که در روایت آمده است:
«الق اخاک بوجه منبسط؛ با رویى گشاده با برادران ملاقات کن.» همان، ج 1، ص 418، ح 1707. ؛ «ایما مسلم لقى مسلماً فسره، سرّه الله عزوجل؛ هر مسلمانى که مسلمانى را ببیند و او را مسرور کند، خداوند را شاد کرده است.» همان، ج 3، ص 439، ح 8466.
در بهشت خانه اى است به نام خانه شادى، تنها کسى که یتیمان و بچه ها را خوشحال کند به آن داخل مى شود. همان، ج 3، ص 438، ح 8461و8460.
بوى خوش عامل مهم شادمانى است و متقابلاً بوى بد عامل ناامیدى و افسردگى؛ در روایات اسلامى توجه ویژه اى به استفاده از عطریات و بوى خوش شده است و خوشبو بودن از ویژگى هاى پیامبر اسلام – صلى الله علیه و آله – و از سنت هاى آن حضرت شمرده شده است؛ حضرت صادق – علیه السلام – مى فرماید: رسول خدا – صلى الله علیه و آله – براى بوى خوش بیش تر از خوراک خرج مى کرد.همان، ج 5، ص 574، ح 11021.
رنگ روشن شادى آفرین است؛ در دین نیز به پوشیدن لباس هاى روشن و به ویژه سفید، توجه زیادى شده است؛ در حال نماز بر پوشیدن لباس سفید تأکید شده و پوشیدن لباس سیاه در این حال مکروه شمرده شده است؛ در حدیثى از پیامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است: «لبسوا البیاض فأنهما اطیب و اطهر و کفنوا فیها موتاکم؛ لباس هاى سفید بپوشید، چون بهتر و پاک تر است و مردگان خود را در آن ها کفن کنید.» سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ج 1، ص 291.
در اسلام آراستگى ظاهرى امتیازى براى فرد و یکى از نشانه هاى ایمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمنى از کودکى با حدیث «النظافة من الایمان» آشنا است؛ نقش آراستگى ظاهر در آرامش و نشاط روحى و ایجاد شادى و انبساط فردى و اجتماعى انکارناپذیر است.
کار جوهر آدمى و نشانه حیات او است، انسان تنبل، بهره اش از زندگى اندک و سلامتى اش در معرض خطر و شادابى اش برباد است. کار و تلاش از انحرافات و لغزش ها جلوگیرى مى کند؛ زمینه بسیارى از مفاسد اخلاقى و اجتماعى را از بین مى برد و بر سرزندگى و نشاط مى افزاید. در روایات اسلامى به حدى بر اهمیت کار وتلاش در راه کسب روزى حلال و تأمین هزینه هاى زندگى تأکید شده که انسان غرق در شگفتى و حیرت مى شود. حضرت صادق(ع) در روایتى مى فرماید: فرد زحمتکش که براى رفاه خانواده اش مى کوشد، همانند مجاهد در راه خدا است. میزان الحکمة، ج 4، ص 119، ح 7203.
سیر و سفر در شهرها وسرزمین هاى مختلف و گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره هاى زیبا و آشنایى با آداب و رسوم ملت ها، گذشته از فایده هاى فراوان مادى و معنوى، آدمى را از افسردگى مى رهاند و به سلامتى جسم و روان و ایجاد شادابى کمک شایانى مى کند. از این رو، دین مقدس اسلام مردم را بسیار بدان سفارش کرده است و تعبیر «سیروا فى الارض» را در آیات متعددى از قرآن مى توان یافت. مثل نحل(16):36، نمل(27):69 و انعام(6):11.
توصیه به شرکت در مجالس شادى مثل مجالس عروسى و ولیمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخرید خانه و برگشت از حج و زیارت سفینه البحار، شیخ عباس قمى، ج 4، ص 763. که هدف از از آن ها ایجاد انس و الفت و صفا بین مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن ها است، گواه اهمیت دادن دین مبین به مقوله شادى وسرور است. سفارش به پوشیدن لباس هاى نیکو و زیبا و زینت کردن و معطر بودن و شادى کردن و شاد ساختن یکدیگر در اعیاد اسلامى، به ویژه عید سعید غدیر و تأکید بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زیارت آن ها و تبسم کردن به روى آن ها و هدیه دادن به آن ها، شاهد دیگرى بر توجه اسلام به این امر است.
باید دانست شادمانى تنها در لذت هاى مادى گذرا خلاصه نمى شود. شادمانى واقعى در نزدیک شدن به هدف والاى آفرینش و آراسته شدن به خصلت ها و خوى هاى انسانى و الاهى است. به گفته ارسطو: «شادمانى عبارت است از پروراندن عالى ترین صفات و خصایص انسانى.» حدیث مهر، سالنامه تحصیلى جوان 82-1381. بنابراین، لذت و خوشى تنها با عوامل مادى به دست نمى آید. عوامل معنوى نیز در ایجاد شادى مؤثرند. گاهى انجام کارهایى که عادتاً باید لذتبخش باشند، نه تنها لذتى به انسان نمى بخشد، بلکه عذاب وجدان و تشویش روحى نیز مى آورد؛ چرا که روح و وجدان آماده لذت بردن نیستند. یک غذاى لذیذ یا رابطه جنسى و یا خانه بسیار زیبا، اگر حرام و نامشروع و غیر معقول باشد، براى انسان سالم و طبیعى تلخ و ناگوار است.
پرهیز از گناه در بیش تر مواقع، پرهیز از لذت هاى مادى سطحى است؛ ولى در عین حال شادى آور است؛ زیرا روح آدمى به گونه اى است که گاه از پرهیز و ریاضت معقول سرخوش مى شود. ارضاى تمایلات به هر صورت و در هر شرایط شادى آور نیست. گاه پرهیز از لذت، لذت بخش تر از نیل به لذت است. همان.
اگر مادرى برخلاف میل فرزند دلبندش او را از خوردن غذایى زیانبار بازداشت، آیا مانع شادمانى او شده است؟
اگر پزشکى براى راحت ساختن بیمارى که غده اى در مغز دارد، با چاقوى تیز جراحى جمجمه اش را شکافت، آن غده دردآور را بیرون آورد و او را از غم و درد جانکاه رهانید، به او شادى نبخشیده است؟ آیا درست است بگوییم این پزشک با شکافتن استخوان این بیمار او را آزرده ساخته و شادمانى را از او گرفته است؟
آیا منع بیمار از بعضى غذاها و کارها، محروم کردن او از سرور و شادمانى است؟
آیا منع از شراب خوارى که ارزنده ترین گوهر وجود آدمى یعنى عقل را محجوب و پوشیده مى سازد و بزرگ ترین جنایت ها و زشت ترین کارها را آسان و زیبا جلوه مى دهد، بازداشتن انسان از شادى و شادمانى است؟
آیا سفارش به دورى از تهمت و غیبت و دروغ و ریا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم که زمینه ساز هزاران آسیب فردى و اجتماعى و بستر همه ناهنجارى هاى روانى و اجتماعى است، دور کردن انسان از شادى است؟
آیا سفارش به ارتباط با کانون عظمت و کمال یعنى خداوند متعال و رسیدن به سکون و اطمینان قلب در پرتو این ارتباط که محور اصلى آموزه هاى دینى و مذهبى است، شادى بخش نیست؟
آیا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهى دستان و گذشت و بزرگوارى و کمک به برادران دینى و پیشى گرفتن در نیکى و خوبى و تقوا و پاکدامنى و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تکبر نورزیدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردى و اجتماعى و اخلاقى و اقتصادى و سیاسى دیگر، زمینه ساز شادى حقیقى و راستین بشر در دنیا و آخرت نیست؟
ستودن اعمالى چون گریه از خوف خداوند و عظمت و کبریاى او و گریستن بر خطاها و گناهان و نیز گریه و سوگوارى در عزادارى اولیاى الاهى و انسان هاى برجسته و ممتاز و سفارش به آن ها، به هیچ وجه با سرزندگى و نشاط ناسازگار نیست. گریه اى که از سر عشق به خداوند و یادآورى عظمت او باشد، پیوند با دریاى بى کران همه نیکى ها و زیبایى ها و سرچشمه همه شادى ها و بهجت ها است. گریستن بر مظلومیت اولیاى الاهى و جفایى که بر آنان رفته است، در واقع گریستن بر پنهان شدن خورشیدهاى تابان و زندگى بخش و چیرگى ظلمت و تیرگى بر آسمان انسانیت است؛ چنین گریه اى نه تنها به افسردگى نمى انجامد بلکه به گواهى تاریخ و تجربه، هماره نیروى معنوى و قدرت روحى و سرزندگى را افزایش مى دهد و پویایى و تحرک جامعه انسانى را رونق مى بخشد.