از نقطه نظر تاریخى بالاخره این پرسش باقى است که با وجود آنکه یکى از علل انتخاب مکّه، داشتن فرصت مناسب براى تبلیغ دیدگاه خود بود؛ چرا در این شرایط زمانى ویژه – که اوج حضور حاجیان از سرتاسر نقاط مختلف در مکّه، عرفات و منا است و بهترین فرصت تبلیغى براى آن حضرت فراهم آمده است – نابهنگام و به صورت ناگهانى مکّه را ترک کرد؟ به طور خلاصه مى توانیم علل این تصمیم ناگهانى را چنین ذکر کنیم:
یک. احتمال خطر جانى
از برخى عبارات امام حسین(ع) – که در مقابل دیدگاه شخصیت هاى مختلفى که با بیرون رفتن آن حضرت از مکّه و حرکت به سوى کوفه مخالف بودند، ابراز شده – چنین بر مى آید که امام(ع) ماندن بیشتر در مکّه را مساوى با بروز خطر جانى براى خود مى دانست؛ چنان که در جواب ابن عباس مى فرماید: «کشته شدن در مکانى دیگر براى من دوست داشتنى تر از کشته شدن در مکّه است».ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 159.
در پاسخ عبداللَّه بن زبیر نیز فرمود: «به خداوند سوگند! اگر یک وجب خارج از مکّه کشته شوم، براى من دوست داشتنى تر است تا آنکه به اندازه یک وجب در داخل مکّه کشته شوم. به خداوند سوگند! اگر من به لانه اى از لانه جانوران پناه برم، مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه را از من مى خواهند، به دست آورند».وقعة الطف، ص 152. امام(ع) در برخورد با برادر خود محمد حنفیه، به صراحت سخن از قصد ترور یزید در محدوده حرم امن الهى نسبت به جان خود سخن به میان آورد.سید بن طاووس، لهوف، ص 82. بالاخره در بعضى از متون به صراحت سخن از این مطلب به میان آمده که یزید، عده اى را همراه با سلاح هاى فراوان براى ترور امام حسین(ع) در مکّه فرستاده بود.همان. به غلط در این متن فرمانده آنان «عمر بن سعد بن ابى وقاص» ذکر شده که در متون دیگر به عمرو بن سعید بن عاص تصحیح شده است.
دو. شکسته نشدن حرمت حَرَم
در ادامه برخى از عبارات پیش گفته، تذکّر این نکته از سوى امام حسین(ع) وجود داشت که نمى خواهد حرمت حرم امن الهى، با ریخته شدن خون او در آن شکسته شود؛ گرچه در این میان گناه بزرگ از آن قاتلان و جنایتکاران اموى باشد.
آن حضرت این مطلب را در برخورد با عبداللَّه بن زبیر و به گونه تعریض آمیز نسبت به او – که بعدها در مکّه موضع گرفته و لشکریان یزید حرمت حرم را خواهند شکست – به صراحت بیان مى دارد. ایشان در جواب ابن زبیر مى فرماید:
«ان ابى حدثنى ان لها کبشاً به تستحلّ حرمتها فما احبّ ان اکون انا ذالک الکبش» ؛ ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 2، ص 546.«پدرم (على(ع« براى من نقل کرد که در مکّه قوچى است که به وسیله آن حرمت شهر شکسته مى شود و من دوست ندارم که مصداق آن قوچ باشم».