پاسخی به شبهات وقایع بعد ازشهادت رسول خدا(14)
شبهه ای تاریخی برای انکار یک واقعیت تاریخی
ثمره ازدواج حضرت علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) علاوه بر حسنین(علیهماالسلام) و حضرت محسن که سقط شد دو دختر نیز به نام های حضرت زینب و ام کلثوم(علیهماالسلام) بود که به زینبین معروفند. تا بیش از حادثه جانگذار کربلا، از این دو دختر اطلاعات زیادی در دست نیست، اما بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) از آنجا که حضرت زینب(علیها السلام) در کوفه و شام نقش زیادی ایفا کرده و با سخنرانی های کوبنده به مبارزه با ابن زیاد و یزید پرداخته و به نوعی رهبری اسرا را نیز بر عهده داشتند از معروفیت بیشتری نسبت به ام کلثوم برخوردار شدند؛ لذا اطلاعات بیشتری در تاریخ از ایشان وجود دارد. ایشان با پسر عموی خود عبدالله بن جعفر ازدواج کرد. اما از ام کلثوم نسبت به حضرت ایشان اطلاعات کمتری در منابع دیده می شود. این کمی اطلاعات باعث شده تا در مورد شوهر و فرزندان نحوه زندگی ایشان اختلاف هایی وجود داشته باشد.
از جمله برخی عمربن خطاب را به عنوان شوهر ایشان مطرح کرده اند و چنین عنوان کرده اند که چون شوهرش عمربن خطاب بوده شیعیان او را در گمنامی گذاشته اند. آن ها اثبات این مدعا خود به حدیثی از قول خلیفه دوم پناه برده اند که بر مبنای آن پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود«در قیامت همه خویشاوندی ها قطع می شود چه سبی و چه نسبی، به جز خویشاوندی نسبی و سببی با من»(1) و خلیفه دوم نیز علت این ازدواج را این روایت عنوان می کند. گویا گویندگان این مطلب اطلاع نداشته اند که خلیفه دوم پیش از این رابطه سببی با پیامبر(صلی الله علیه و آله) داشته، چرا که دخترش حفصه همسر حضرت است.
به هر حال این سوال را مطرح می کنند که اگر شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و اختلاف حضرت علی(علیه السلام) با خلیفه دوم حقیقت دارد چگونه این دختر با قاتل مادر خود ازدواج کرده و چرا حضرت علی(علیه السلام) چنین اجازه ای داده اند؟
ازدواج عمر و ام کلثوم نظر علمای شیعه
ر میان علمای شیعه سه نظریه در مورد این ادعای تاریخی وجود دارد که عبارتند از:
عدم قبول ازدواج:
تعدادی از علمای شیعه که از فحول شیعه هستند به کلی منکر این ازدواج هستند که شیخ مفید از این جمله است، او می فرماید این ازدواج غیر ثابت است و از طریق زبیر بن بکار روایت شده که در نقل مطالب موثق نیست و در آنچه بیان می کند متهم است، او با حضرت علی(علیه السلام) دشمن بود و آنچه در مورد بنی هاشم ادعا می کند قابل اعتماد نیست.(2)
ابن شهر آشوب به نقل از ابومحمد نوبختی بیان می کندکه ام کلثوم در هنگام خواندن خطبه کودک بود و قبل از ازدواج، عمر درگذشت(3) کتاب های بسیاری در رد این ازدواج نوشته شده است که بیان همه آن ها باعث اطاله کلام خواهد شد.
ازدواجی اجباری یا مصلحتی
گروهی دیگر از علمای شیعه اصل ازدواج را پذیرفته اما آن را ازدواجی عاطفی و از روی علاقه نمی دانند؛ بلکه ازدواجی اجباری یا مصلحتی عنوان می کنند. از شیخ مفید در مسائل العکبریه سوالی شد که چرا حضرت علی(علیه السلام) دخترش را به عقد عمر بن خطاب در آورد، شیخ در اینجا نظر شخصی خود که در مسائل السرویه آورده بود بیان نکرده بلکه می فرماید نظر شیعه این است که: حضرت خود پاسخ مثبت نداد بلکه این امر را به عمویش عباس واگذار کرد. ایشان در چند سطر بعد از قول برخی از شیعیان این امر را از باب اضطرار دانسته است و بیان می کند این امر را به عباس واگذار کرد و خودش به نفسه اقدام نکرد نشان از اضطرار در این امر است و مسئله ای که در حال اختیار مانع از انجامش وجود دارد در حال اضطرار مباح می شود.(4) سید مرتضی نیز این ازدواج را از روی اختیار و ایثار ندانسته بلکه می فرماید بعد از مراجعه های پی درپی و امکان درگیری حاصل شد، زیرا پس از آنکه حضرت علی(علیه السلام) پاسخ منفی به درخواست خلیفه دوم داد، وی نزد عباس بن عبدالمطلب رفته گفت به خدا در چاه زمزم ادرار می کنم و تمام مناقب بنی هاشم را از بین می برم و اتهام دزدی به آنها می زنم و بر آن شهود اقامه می کنم و حکم به قطع دستشان می نمایم.(5) گزارش تهدید به همین صورت در کافی نیز نقل شده است(6)
برخی با غوغاسالاری و عوام فریبی هنگامیکه به این گزارش ها می رسند داد سخن برآورده که مگر می شود فتاح خیبر، کشنده مرحب و عمرو بن عبدود، اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب را به چنین امری مجبور کرد؟ در جواب این افراد باید گفت: اگر مصلحت اسلام اقتضاء کند بله، مکرر در قرآن آمده، هنگامیکه قوم لوط به قصد انجام کار نامشروع به سراغ مهمانان حضرت لوط آمدند ایشان فرمود«قالَ هؤُلاءِ بَناتی إِنْ کُنْتُمْ فاعِلینَ (71)» این دختران من هستند اگر اصرار بر این عمل قبیح دارید. شبیه به همین مطلب در سوره هود آیه 78 نیز تکرار شده است، بنابراین آیات در حال اضطرار حضرت لوط حاضر شد دخترانش را به عقد یک عده انسان فحشاطلب درآورد. حال اگر مصلحت اسلام اقتضاء کند حضرت علی(علیه السلام) چنین کاری نخواهد کرد؟! همان مصلحتی که به دلیل آن با غاصبان خلافت وارد جنگ نشد و حتی به انتقام از خون حضرت زهرا(سلام الله علیها) برنخواست.
کدام ام کلثوم؟
سومین گروه از علای شیعه به یک اشتباه تاریخی اشاره کرده اند؛ آن ها منشاء این اشتباه را اشتراک در اسم می دانند. آنها میگویند ام کلثومی که به عقد عمر بن خطاب در آمده است ام کلثوم دختر ابوبکر بوده که در خانه حضرت علی (علیه السلام) و تحت کفالت ایشان بزرگ شد. او دختر اسماء بنت عمیس و ابوبکر یعنی خواهر تنی محمد بن ابوبکر بود. مادرش اسماء بعد از ابوبکر به عقد حضرت علی(علیه السلام) در آمد و فرزندان خود را نیز به خانه حضرت آورد. عمر با این ام کلثوم ازدواج کرد برخی تصور کردند که با ام کلثوم دختر حضرت علی(علیه السلام) ازدواج کرده است.(7) یکی از علمای اهل سنت به نام نووی که شارح صحیح بخاری است نیز این نظریه را پذیرفته است.(8)
تصریحات تاریخی بر اختلاف بین امام علی(علیه السلام) و شیخین
هر کدام از وجوه فوق، مورد قبول واقع شود، ادعای شبهه کنندگان را ثابت نمی کند؛ زیرا کسانی که این سوال را مطرح می کنند به نوعی به دنبال زیر سوال بردن شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) و گل و بلبل نشان داده رابطه حضرت علی (علیه السلام) با شیخین هستند. نگارنده در مورد اثبات شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) این نوشتار به تفصیل سخن رانده است لذا به قسمت دوم یعنی رابطه حضرت علی(علیه السلام) و شیخین پرداخته و سپس شبهه ازوداج را بررسی می کند.
تصریحات فراوانی در منابع فریقین نسبت به چگونگی رابطه حضرت با آن دو نفر وجود دارد. در معتبرترین کتاب ها از نظر اهل سنت یعنی صحیح بخاری و صحیح مسلم در مورد این رابطه گزراش هایی نقل شده که به برخی از آن ها اشاره می شود.
در صحیح مسلم از قول خلیفه دوم خطاب به حضرت علی(علیه السلام) و عباس عموی ایشان آمده که شما(دو نفر) او(ابوبکر) را دروغگو ، گناه کار، فریبکار و خائن می دیدید و حال آنکه خدا می داد که ابوبکر صادق، رشید و تابع حق بود. پس از مرگ ابوبکر من جانشین شدم. دوباره شما دو نفر مرا دروغگو ، گناه کار، فریبکار و خائن می دیدید. سپس خلیفه دوم از آنان اقرار گرفت که آیا دست می گویم آنان سخنان وی را تایید کردند.(9)
این اختلاف با خلیفه دوم بیشتر بود زیرا به نقل از صحیح بخاری حضرت علی(علیه السلام) کسی را به دنبال ابوبکر می فرستاد و می فرماید تنها بیا کسی با خودت نیاور، چرا که از همنشینی با خلیفه دوم تنفر داشت.(10)
اختلاف حضرت با شیخین تا جایی بود که در شورای عمر هنگامی که عبدالرحمان بن عوف از ایشان خواست تا به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) و سیره شیخین عمل کند فرمود:« إن کتاب الله و سنة نبیه لا یحتاج معهما إلى أجیری أحد»(11) همانا با کتاب خدا و روش پیامبرش نیازى بروش هیچ کس نیست. این درحالیکه بود حضرت می توانست یک کلمه «قبول دارم» خلافت را پس از خلیفه دوم بگیرد اما حاضر به امضای سیره شیخین نشد و خلافت را به عثمان واگذار کرد. حضرت حتی در زمان خلافت خودشان وقتی شخصی دست بیعت با ایشان دراز کرد به شرطی که به کتاب خدا و سنت پیمبر خدا و بر سنت ابو بکر و عمر» عمل کند حضرت فرمود: «واى بر تو، اگر ابو بکر و عمر جز به کتاب خدا و سنت پیمبر خدا عمل کردند بر حق نبودند.»(12)
مطالب فوق از منابع اهل سنت بود که به صراحت از اختلاف عمیق بین حضرت علی(علیه السلام) و شیخین حکایت می کرد. این اختلاف عمیق در منابع شیعی به وفور دیده می شود لذا به برخی از آن ها اشاره می شود.
حضرت علی(علیه السلام) در خطبه 210 نهج البلاغه گروهی را ائمه ضلالت و گمراهی معرفی می کنند. از نگاه حضرت، ائمه کفر کسانی هستند بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) به منافقین مسئولیت دادند و کارها را به آن ها سپردند.(13) با کمی دقت به بیان حضرت به خوبی روشن می شد که منظرو از ائمه کفر و ضلالت چه کسانی هستند. نیز در جای دیگر می فرمایند: هنگامی که خداوند رسولش را قبض روح کرد قومی به گذشته خود باز گشتند و با طی کردن راه های مختلف به ضلالت و گمراهی رفتند و به دوستانی رسیدند و مسئله ای که به دوستی آن امر شده بودند کنار گذاشتند و بنا را از ریشه کندند و در جای دیگر نهادند(14) مرجع ضمیر این جملات چه کسی است؟ یا در جای دیگر می فرمایند: خداوندا! من از تو بر علیه قریش و آنان که قریش را یاری می کنند کمک می طلبم، زیرا آنان پیوند خوشاوندی را قطع کردند و جایگاه رفیعم را شکستند و جمع شده و در کاری که از من بود با من به مخاصمه پرداختند (15) چه کسانی حق حضرت را غصب کرده بودند؟ چه کسانی جایگاه ایشان را نادیده گرفته بودند؟ قضاوت را به خوانندگان محترم واگذار می کنیم.
این همه روایت و گزارش به صورت آشکار در منابع فریقین آمده و از رابطه بین حضرت علی (علیه السلام) و شیخین حکایت می کند و به خوبی با اندک تأملی حقیقت را به تصویر می کشد حال چگونه با یک ازدواج احتمالی که در وقوعش تردیدهای جدی است می توان این همه تصریحات را زمین گیر کرد؟! ازدواج مذکور بر فرض تحققش مؤید است. مؤید در جایی ارزش دارد که به تصریح دسترسی نباشد با وجود این تصریحات مؤید نمی تواند آن ها را خدشه دار کند.
سخن پایانی:
بنابرآنچه بیان شد، سه احتمال در مورد این ازدواج مطرح است، گروهی اساس ازدواج را ساختگی می دانند، عده ای اصل ازدواج را پذیرفته ولی آن را از روی اکراه و اجبار دانسته و برخی قائل ازدواج ام کلثوم دختر ابوبکر هستند که پس از ازدواج مادرش اسماء بنت عمیس حضرت علی(علیه السلام) تحت تکفل حضرت در آمده و عمر با این دختر ازدواج کرد.
در هر صورت هر کدام از وجوه فوق مورد قبول واقع شود، رابطه خوب حضرت علی(علیه السلام) با خلیفه دوم اثبات نمی شود. حتی اگر قول اول دوم را مبنا قرار دهیم و ازدواج را بپذیرم اگر چه تردیدهای جدی برای قبولش وجود دارد باز نمی توان، رابطه بدون کش و قوس حضرت علی(علیه السلام) با خلفا را اثبات کرد. بنابراین با وجود گزارش های متعدد در کتب فریقین بر عدم رابطه خوب بین حضرت علی (علیه السلام) و خلیفه دوم، حمل یک ازدواج احتمالی بر رابطه خوب آن دو از عجایب روزگار است تا چه رسد به اینکه بخواهند با این ازدواج احتمالی هجوم به خانه وحی و شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را انکار کنند.
پینوشت:
8. بیهقی، سنن الکبری، ج7، ص64
2. شیخ مفید، المسائل السرویه، ص87-88
3. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب(علیهم السلام)، ج3، ص304
4. شیخ مفید، المسائل العکبریه، ص62-63
5. سید مرتضی، رسائل، ج3، ص149-150
6. مرحوم کلینی، کافی ، ج5، ص346
7. شوشتری، قاضی نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج2، ص490.
8. نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، ج2، ص630
9. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم،، ج3،ص1378، کتاب الجهاد و السیر،باب حکم الفیء، ح1756،ج1،ص840
10. بخاری، صحیح بخاری، ج5،ص83ح3913
11. یعقوبی، تاریخ، ج2، ص162
12. طبری، تاریخ، ج5، ص77
13. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص326
14. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص209
15. ثقفی کوفی، الغارات، ج1، ص308؛ نهج البلاغه، صبحی صاللح، ص247