خانه » همه » مذهبی » مراحل امر به معروف و نهی از منکر

مراحل امر به معروف و نهی از منکر

مراحل امر به معروف و نهی از منکر

تمام افراد جامعه، پیر و جوان، بزرگ و کوچک، زن و مرد، همه و همه مسئول و موظفند و باید امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهند.

2507 - مراحل امر به معروف و نهی از منکر

برای چگونگی امر به معروف و نهی از منکر مراتب و مراحلی را ذکر کرده اند که با امکان داشتن هر مرتبه‌ای، نوبت به مرتبه بعد می رسد.
 
یکی از مراحل امر به معروف و نهی از منکر ، مربوط به حکومت اسلامی و مسئولان دستگاه قضایی و انتظامی است که باید خود اقدام کنند، زیرا بر عهده آنان گذارده شده است؛ مانند تعزیرات و اجرای حدود که درباره آنها بحث خواهیم کرد. و دیگری، مربوط به همه مردم و مسلمانان است. در این مرحله تمام افراد جامعه، پیر و جوان، بزرگ و کوچک، زن و مرد، همه و همه مسئول و موظفند و باید آن را انجام دهند.
 
این مرتبه را نیز می توان به دو مرحله تقسیم کرد؛ مرحله اول که از همه ساخته است و شاید کسی عذری برای ترک آن نداشته باشد، عبارت است از تنفر و انزجار قلبی از منکر و معصیت. در روایات این را از مراحل امر به معروف و نهی از منکر شمرده اند. هر مسلمانی که ایمان به خدا دارد و حدود خدا را ارج می نهد، در صورت انجام گرفتن منکر باید قلب از آن ناراحت گردد و اظهار تنفر نماید؛ چنان که انسان از ضرر به خود یا خانواده اش، – جانی باشد یا مالی – غصه دار می شود، به طوری که غصه اش از چهره اش پدیدار میگردد. چون این لازمه اسلام و تعهد اسلامی است.
 

 إنکار المنکر

مگر می شود مسلمان در برابر شکسته شدن حرمت الهی و روی آوردن مردم به گناه بی توجه باشد؟ قطعا چنین فردی مسلمان نیست. مسلمان اگر نتواند با زبان جلوی گناه را بگیرد، دست کم باید در قلبش متنفر باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: من ترک إنکار المنکر بقلبه و لسانه (و یده) فهو میت بین الأحیاء؛ کسی که نهی از منکر را با قلب و نیز زبان و دستش ترک کند – نه چیزی بگوید و نه حرکت و برخوردی از خود نشان دهد بلکه بی اعتنا باشد – او فقط مرده ای در میان زندگان است. چنین فردی از لحاظ اسلام و مسلمانی مرده، زیرا بی توجه است. به هر روی، مسئولیت همگان این است که هر کس گناه و منکری را دید، غضبناک شود، که چرا این گناه در جامعه رخ داده است و اثر ناراحتی اش نیز در اعمال و چهره اش نمایان شود؛ مثلا صورتش را در برابر گنه کار درهم بکشد، قهر کند، خوب حرف نزند و از او کناره گیری کند. چنین برخورد منفی هیچ مشکلی ندارد و هر کسی می تواند این کارها را به آسانی انجام دهد.
 
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: أمرنا رسول الله  صلی الله علیه وآله وسلم أن نلقى أهل المعاصی بوجود مکفهرة  پیغمبر به ما امر فرمود: با اهل معصیت با چهره درهم کشیده و عبوس برخورد کنیم. چنین نباشد که وقتی کسانی مرتکب معصیت می شوند، بی توجه باشید و مانند سایرین با آنها برخورد کنید، بلکه چهره خود را درهم بکشید تا مشخص شود که غضب دارید. گاهی هم می توانید قهر بکنید و… این رفتار شیوه ای برای جلوگیری از منکر است، راهی بسیار ساده. حتی با زبان هم لازم نیست چیزی گفته شود و هر کس هم می تواند این را انجام دهد. اگر همین عمل ساده را همه انجام می دادند، جلوی بسیاری از گناهان گرفته می شد و این مسئولیتی به گردن ماست. فرض کنید اگر قرار بود همه مسلمانان با مردم تارک الصلاة برخوردی چنین داشته باشند، و وقتی می بینند کسی نماز نمی خواند، ناراحت بودن خود را به او نشان می دادند، یا با او حرف نمی زدند و چهره را درهم می کشیدند، می دیدید نتیجه اش چه میشد! یا مثلا اگر با ظالمی با چهره عبوس برخورد می کردند و جز این کار دیگری هم انجام نمی دادند، وقتی ظالم میدید برخورد همه کسانی که با او زندگی می کنند و معاشر هستند – از زن و فرزند و بستگانش گرفته تا دیگر افراد جامعه – تند است و به محض دیدن او، قیافه خود را درهم می کشند و به او بی اعتنایند، زندگی برایش بسیار دشوار می شد.
 
اگر همه با کسی که مثلا رشوه می گیرد، یا کم کار است، یا به خانواده اش ظلم می کند، یا نماز نمی خواند، یا مرتکب معصیت دیگری می شود، همان برخورد منفی ساده را انجام می دادند، نتیجه بسیار خوبی می داد. به نظر می رسد اگر همین امر ساده را انجام میدادیم، گناهان ترک می شد. اصلا به دادگاه هم نمی رسید، و نیازی به حرف زدن و بگو مگو هم نبود، زیرا انسان میل دارد با دیگر افراد گرم بگیرد و دیگران با او گرم بگیرند، صحبت کنند و از زندگی و گفت وگوی با این و آن لذت ببرد و دلگرم باشد. وقتی ببیند همه از عمل او ناراحتند – هر که باشد – کار زشت و گناه را ترک می کند. اگر مرد در خانه بی نماز باشد اما همسرش اهل نماز باشد و با او اندکی نامهربانی کند . البته نمی تواند ترکش کند، زیرا چنین تکلیفی ندارد . ولی اگر با برخوردش به او بفهماند که من از نماز نخواندت ناراحتم، تأثیرش فراوان خواهد بود. یا اگر زن یا فرزند در خانه نماز نخواند، و اهل منزل به آنها رفتار نامهربانانه نشان دهند، نتیجه بسیار مطلوبی خواهد داد. همین امر خیلی ساده که هیچ مایه ای ندارد و این مسئولیتی که اسلام بر عهده مسلمانان گذاشته، به سبب نتیجه مثبت آن است.
 
در روایتی است که: خداوند متعال به شعیب پیغمبر وحی کرد: میخواهم صد هزار نفر از امت تو را عذاب کنم؛ چهل هزار نفر از بدها را و شصت هزار تن از خوبهایشان را! شعیب با تعجب گفت: پروردگارا، تو عادلی! عذاب بدها جا دارد، اما خوبان را چرا؟ – آنها که نماز می خوانند، روزه می گیرند، حج میروند، دروغ نمی گویند و غیبت هم نمی کنند! خطاب رسید: چون با اهل معصیت سازش و رفاقت کردند، و هرگز در اندیشه معصیت کردن آنان و جلوگیری از آن نبودند. دیگر این که اینها برای غضب من غضبناک نشدند، لذا آنها را هم عذاب میکنم.
 
وقتی در مجلسی معصیت خدا انجام می گیرد، مگر حاضران می توانند در گوشه ای نشسته و بگویند ما که اهل گناه و دروغ و غیبت نیستیم و عبادت خدا راهم که انجام می دهیم، دیگر به این افراد کاری نداریم و گناهشان به گردن خودشان است! این سخن پسندیده نیست، باید عکس العمل نشان دهیم. اگر نمی توانیم جلوی معصیت را بگیریم، لااقل از مجلس گناه برخاسته و بیرون برویم.
 
یکی از علمای نجف آباد نقل می کرد: امام راحل رحمه الله هنگام تحصیل در مدرسه، شبهای جمعه یا پنج شنبه جلسه ای ترتیب می داد و دوستانش را دعوت می کرد. کمی آجیل هم تهیه می کرد می خوردند و جلسه ای را برگزار می نمودند، ولی حاضران از هفت یا هشت نفر دوستان خود امام تجاوز نمی کرد. ایشان می فرمود: همیشه ما را به این مجلس دعوت می کرد، ولی مقید بود که معصیت انجام نگیرد. مخصوصا غیبت نشود و اگر کسی در این مجلس به مناسبتی غیبت می کرد، امام هفته بعد او را دعوت نمی کرد.
 
اکنون باید گفت: اگر در مجالس ما گناه صورت پذیرد، باید واکنش نشان دهیم. اگر مجلس عروسی با گناه همراه شد، چند نفر از شرکت کنندگان مؤدبانه به صاحب مجلس بگویند: «این کارها حرام است، عروسی ات را در ابتدای زندگی چنین به حرام آلوده نکن.» اگر اثر کرد بسیار خوب، وگرنه برخیزند و از مجلس عروسی بیرون روند. به ویژه اگر از افراد آبرومند باشند، به این دلیل که در مجلس معصیت می شود بلند شوند، آن گاه صاحب مجلس ناچار بساط معصیتش را جمع می کند.
 
در صدر اسلام مسلمانان مقید بودند که عصیان و ترک واجب انجام نگیرد. مناسب است به یک حادثه و اثر آن که در قرآن نیز آمده، اشاره کنیم. غزوہ تبوک برای مسلمانان جنگ سختی بود. خیلی مشکلات داشت. پیغمبر اسلام دستور عمومی صادر نمودند و همه غیر از سه نفر به جنگ رفتند. البته آنان نیز مسلمان بودند، و شرکت نکردنشان برای انکار اسلام یا از روی نفاق نبود، بلکه به دلیل سختی های پیکار بود. بدین جهت عذر می آوردند که می خواهیم میوه هایمان را بچینیم، یا خانواده ما تنها هستند و امثال اینها.
 
وقتی مسلمانان با پیغمبر از جنگ تبوک برگشتند، آنها شرمسار، به حضور پیغمبر آمدند و عرض کردند: یا رسول الله! عذر می خواهیم، ولی پیغمبر با آنها سخن نگفت. به اصحاب هم فرمود: با اینها صحبت نکنید. اصحاب نیز فرمان بردند. آنها بیرون رفتند و همه اهل مدینه خبردار شدند.
 
هیچ کس با آنان صحبت نکرد، حتی بچه ها و کودکان! خانواده آنها آمدند خدمت پیغمبر گفتند: یا رسول الله! اجازه بدهید ما از همسرانمان جدا شویم. فرمود: نه، جدا نشوید. در خانه بمانید اما نگذارید با شما ارتباط داشته باشند. آن سه نفر وضع خیلی نگران کننده ای پیدا کردند! دیگر کسی با آنها رابطه نداشت و صحبت نمی کرد.
 
مدتی گذشت و فهمیدند نمی توانند با این وضع زندگی کنند، پس به سوی بیابان های اطراف مدینه رفتند. آن جا غذای اندکی می خوردند و با هم گفت وگو می کردند. برخی بستگانشان غذا برایشان می آوردند و می گذاشتند جلویشان ولی سخنی با آنها نمی گفتند و می رفتند. پس از مدتی خودشان خسته شدند. یکی به دیگری گفت: گویا ما بد آدم هایی هستیم، چون کسی با ما صحبت نمی کند. اگر ما این قدر بدیم، چرا خودمان با خودمان حرف بزنیم؟ بهتر است از هم جدا شویم. گفتند: بسیارخوب. هر کدامشان به گوشه ای رفتند و مشغول گریه و ناله و توبه شدند. در این هنگام آیه نازل گردید و توبه آنان قبول شد. سپس به دستور پیغمبر آنها را به مدینه آوردند. این درس عبرتی برای دیگران شد. اگر ما نیز چنین کارهایی می کردیم، بسیاری از مشکلاتمان حل می شد! اما با کمال تأسف این مسئله مهم در میان جامعه اسلامی مورد بی اعتنایی واقع شده است.
 
منبع: مهم ترین واجب فراموش شده: امر به معروف و نهی از منکر، آیة الله ابراهیم امینی،صص103-97، مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)،قم، چاپ دوم، ۱۳۹۲

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد