اهداف سورههای قرآن
علامه طباطبایی درباره وجه تسمیه «سوره» و حکمت سوره سوره شدن آیات قرآن میگوید: باید دانست که خداوند مکرر در طی کلماتش از «سوره» نام برده است مانند «فأتوا بسورة مثله» ، «سورة أنزلناها» روی هم رفته این طور استفاده میشود که هریک از قسمتهای کلامش که آن را به صورت قطعه جداگانهای بیان فرموده است و نام سوره بر آن گزارده است، دارای یک نوع ارتباط و بهم پیوستگی است که میان دو سوره مختلف یا اجزاء آنها وجود ندارد. از آنجا که وحدت و یگانگی سخن بواسطه وحدت هدف و منظوری است که از آن در نظر گرفته شده، لذا هریک از این سورهها «قاعدتا» منظور و هدف خاصی را دنبال میکند.
این استدلال آن چنان بدیهی است که اگر کسی به درستی آن را تصور کند، بی درنگ به تصدیق آن برمیخیزد، علاوه بر آن، شکی نیست که پراکندگی و کنار هم نهادن سخنان نامرتبط از یک انسان عادی قبیح و ناپسند است چه رسد به خداوند سبحان که کلامش در اوج بلاغت و لطافت است. بنابراین نفس استعمال کلمه «سوره» بر مجموعهای از آیات نشان میدهد که:
هر سوره هدفی را دنبال میکند که با پایان یافتن هدف، سوره نیز پایان مییابد و اختلاف در عدد آیات هر سوره نیز معلول همین علت است. این اختلاف هرگز اتفاقی و بدون سبب معقول انجام نگرفته است و همین جهت است که ساختار هندسی یا وحدت سیاق هر سوره را تشکیل میدهد، یعنی میان آیات هر سوره یک رابطه معنوی و تناسب نزدیک وجود دارد. یکی دیگر از شواهد قرآنی که به وجود نظم و هماهنگی بین آیات یک سوره دلالت میکند، چگونگی توصیف قرآن از مخالفتهای مشرکان و معاندان با قرآن است. بنا بر نقل قرآن کریم، مخالفان از هیچ بهانهای برای کوبیدن قرآن و مخدوش کردن آن در نظر مردم دریغ نمیکردند. قصص حکمت آمیز آن را بافتههای پیشینیان (اساطیر الأولین) و جذابیت لفظی و آهنگین قرآن را شعر نامیده و پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم را شاعر مجنون خطاب میکردند و تأثیرگذاری شگفت انگیز آن را سحر مینامیدند.
در چنین شرایطی که دشمنان اسلام نقاط قوت قرآن را دستاویزی برای تضعیف اسلام و تحریک مردم بر علیه پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم میکردند، بی شک اگر آیات قرآن پراکنده و مفاهیم آن مبهم و گنگ بود و از مجموع یک سوره هیچ نتیجه و مقصود جامعی بدست نمیآمد، کفار زخم خورده قریش لحظهای به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم امان نمیدادند و سیل انتقادها و تمسخرها را متوجه قرآن و پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم میکردند.
بنابراین با توجه به اینکه قرآن چنین خدشه و انتقادی را از کفار نقل نکرده است، میتوان استنباط کرد که نظم آیات موجود در سورهها آنچنان بدیهی و ملموس و قابل قبول بوده است که جایی برای بهانه جویی کفار باقی نگذاشته است بلکه آنان چون با آیات روشن و منظم و هدفدار قرآن مواجه می شدند و راه فرار را بر خود مسدود میدیدند موضوع کلام را تغییر داده و ایراد بنی اسرائیلی میگرفته و میگفتند: هنگامی که آیات روشن و گویای قرآن بر آنها تلاوت میشد دیگر هیچ دلیلی برای مخالفت نداشتند جز آنکه بگویند پدران ما را زنده کنید اگر راست میگویید.
سومین دلیل قرآنی بر وجود ارتباط ناگسستنی بین آیات آن، توصیفهایی است که از این کتاب الهی در آیات قرآن ذکر شده است. برخی اوصاف و ویژگیهای قرآن بگونهای است که با گسیختگی در نظم آیات ناسازگارند و یا حداقل مرحله کمالیه آن اوصاف به وجود نظم و ارتباط مستحکم آیات وابسته است.
در کتب لغت «عزیز» را چنین معنا کردهاند: «عزیز یعنی کسی که پیروز میشود و هرگز شکست نمیخورد زیرا در آن هیچ گونه نقص و ضعفی وجود ندارد و اجزای آن کاملا بهم گره خورده و محکماند.» بنابراین کتاب عزیز یعنی کتابی که به لحاظ قوت و استحکام درونی آن، کسی نمیتواند بر آن غلبه کند یا همانند آن بیاورد. یکی از جلوههای عزت قرآن، استحکام درونی آن و وجود نظم و پیوستگی بین آیات بر اساس غرض واحد است.
[نقاط قوت قرآن]
قرآن کریم از سوی خداوند نازل شده است و شعر و کهانت نیست تا پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم آن را از خود ساخته و یا از جنها دریافت کرده باشد. تفاوت عمده قرآن با شعر و کهانت در اوج معانی و نظم درونی آن است. شاعران و کاهنان با سخنان مقفی و موزون مردم را به سوی خود جذب میکردند، اما این سخنان اولا درباره امور سطحی و پیش پا افتاده بود و ثانیا پراکنده گویی و آسمان و ریسمان کردن در آنها شدیدا به چشم میخورد و از هر دری سخنی میگفتند و به قول «بلاشر» اعراب از مقایسه عظمت متون وحی شده بر پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم با بدیهه سراییهای بدشکل و بی قواره کاهنان دچار حیرت میشدند.
بنابراین ضرورت جداسازی آیات قرآنی از اشعار شعرا و یاوه سرایی کاهنان اقتضا میکند که سورههای قرآن کریم نه تنها از نظر اوج معانی بلکه به لحاظ اسلوب بیانی نیز با آنان تفاوت ماهوی داشته و از پراکنده گویی و گسیختگی در امان باشد به ویژه که قرآن بارها تأکید کرده است که پیامبر عظیم الشأن اسلام دیوانه و مجنون نیست و از یاوه گویی و پراکنده گویی و به زبان آوردن عبارات نامربوط مبراست.
خداوند هرگونه «اعوجاجی» را از قرآن نفی کرده است. «عوج» به فتح عین در کجی چیزهای محسوس چون نیزه و چوب استعمال میشود و با کسرۂ عین در انحراف امور نادیدنی چون اعتقادات و سخن گفتن بکار میرود. با توجه به اینکه «عوج» در این آیه نکره بوده و در سیاق نفی است بنا بر این افادۂ عمومیت میکند. پس قرآن کریم در تمامی احوال و از همه جهات مستقیم و بدون اعوجاج است. لفظش فصیح و معنایش بلیغ است. از اختلاف در مضامین به دور بوده و هیچ باطلی در آن راه ندارد و در اسلوب بیانی از نقص و ضعف پراکندگی در گفتار و گسیختگی در بیان به دور است. قرآن احسن الحدیث است و همگان میدانند که نیکویی سخن و دور بودن آن از اعوجاج، بیش از گزینش واژهها به نظم عبارات و هماهنگی و انسجام درونی آن وابسته است.
منبع: ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، صص111-105، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵