ویژه نامه تمنای عارفانه (4)
الگوی تمنا
حضرت ابراهیم (علیهالسلام) دومین پیامبر اولوالعزم خداست است. زندگی آن حضرت پر از شگفتیها و درسهای آموزنده است و خداوند او را به عنوان الگوی جاویدان خداپرستان آخرتگرا معرفی نموده و میفرماید: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ…؛[1] براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند…»
از شگفتیهای زندگی ایشان پدر شدنشان در حدود صد سالگی است. فرشتگان الهی ابراهیم (علیهالسلام) را به تولد فرزندی دانا بشارت دادند، درحالیکه همسرش پیرزنی نازا بود.
مأموریت عجیبتر
دوران حمل هاجر به پایان رسید و زندگی آنان با تولد اسماعیل (علیهالسلام) نشاطی وصفناشدنی یافت؛ اما ناگهان فرمان الهی صادر شد که ابراهیم (علیهالسلام) هاجر و طفل شیرخوارش را از کنعان به مکه یعنی سرزمین خشک و سوزانی که نشانی از زندگی در آن نیست ببرد. ابراهیم تسلیم فرمان پروردگار بار سفر به سوی مکه بست و به سوی مکه حرکت کرد. ایشان در آن سرزمین در سه مرحله دست به دعا بلند کرد و از محضر قاضی الحاجات درخواستهایی داشت که بهاختصار بیان میشود.
خواستههای مرحله اول
هنگامی که ایشان وارد سرزمین مکه شدند چنین دست به دعا برداشتند: «…رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً…؛[2] پروردگارا! این سرزمین را شهر امنى قرار ده!» اولا اینجا شهر شود، ثانیا شهر امن و امان باشد. بخش اول دعا یعنی شهر شدن مکه خیلی زود اجابت شد و شاید قبل از آنکه ابراهیم (علیهالسلام) به کنعان برسد بنای آن نهاده شد. زمزم جاری شد و سکونت قبیله جرهم در کنار آن مقدمات شهر شدن آن فراهم کرد و بخش دوم نیز با قوانین و مقرراتی که برای این شهر وضع نمود تأمین کرد، آن هم امنیتی همهجانبه که حتی حشرات و پرندگان هم از آن بهرهمند هستند: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أمنَا…؛[3] هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم!»
در فراز دوم آن حضرت وسعت رزق برای اهل ایمان آن شهر درخواست کرد: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ…؛[4] و اهل آن را- آنها که به خدا و روز بازپسین، ایمان آوردهاند- از ثمرات (گوناگون)، روزى ده!…» ولی خداوند که ارحم الراحمین است و در دنیا همه از رحمت عام او برخوردارند یک قید به دعای ابراهیم (علیهالسلام) میزند و آن اینکه کافران نیز بهره محدودی از نعمت دنیا میبرند ولی پس از آن گرفتار عذاب و سرنوشت بد میشوند.
امنیت ضروریترین نیاز
امنیت گواراترین نعمت و ضروریترین نیاز اجتماعی است و اینکه ابراهیم (علیهالسلام) در مرحله نخست دعای خود برای اهل مکه امنیت طلب میکند نشانه اهمیت امنیت و اولویت آن نسبت به سایر نعمتها است. اگر امنیت حاکم نباشد همه چیز تحتالشعاع قرار میگیرد و فعالیتهای علمی، اقتصادی و غیر آن مختل میشود. قرآن کریم و روایات اسلامی توجه ویژهای به امنیت داشتهاند. خداوند وقتی میخواهد یک آرمانشهر را معرفی کند به امنیت آن اشاره میکند: «وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً…؛[5] خداوند (براى آنان که کفران نعمت مىکنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود…) امام صادق (علیه السلام) در تفسیر «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیمِ»[6] فرمودند: آن نعمتی که خدا از آن سوال میکند نعمت امنیت است.[7]
امنیت نعمت مجهولی است که مورد غفلت است و اگر سلب شد انسان متوجه اهمیت آن میشود و این هم در زندگی فردی و هم در زندگی اجتماعی و ملی چنین است: «دو نعمت ناشناختهاند: سلامت و امنیت.»[8] علی (علیهالسلام) امنیت را گواراترین نعمت دانسته است[9] که رفاه و آسایش زندگی به آن وابسته است.[10] از نظر ایشان بدترین شهرها شهری است که امنیت نداشته باشد.[11]
امام خامنهای هم میفرماید: «در همه شؤون زندگی امنیت یک ضرورت برای انسان است. در دوران عبادت، در دوران سازندگی، در دوران تجارت هر فعالیتی که انسان بخواهد بکند، محتاج امنیت است.»[12]
همه اینها بیانگر آن است که چرا امنیت با تأکید و تکرار سرلوحه خواستههای ابراهیم (علیهالسلام) برای مکه به عنوان یک پایگاه معنوی برای جهان است، زیرا آن حضرت دو بار بحث امنیت را خواهان شد. یک بار عرض کرد: «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»[13] و بار دیگر عرض کرد: «ُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ؛[14] «پروردگارا! این شهر [مکّه] را شهر امنى قرار ده! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!»
امنیت اولاً دارای ابعاد مختلفی است مانند امنیت فردی، اجتماعی، ملی و بینالمللی ثانیاً تحقق آن به ویژه در بعد اجتماعی، ملی و جهانی الزاماتی مانند وحدت و تکیه بر توانمندیهای داخلی دارد.
سلامت اندیشه
همه انبیاء رسالت اصلاحی خود را از اصلاحات در حوزه اندیشه آغاز نمودند و در گام اول جامعه را به پرستش خدای یگانه دعوت نمودند. ابراهیم (علیهالسلام) سیزده سال زندگی مخفی داشت، بعد که به جامعه وارد شد بلافاصله برای اصلاح عقاید جامعه اقدام کرد و آنان را از پذیرش بتها بر حذر داشت و بر بت پرستان به خاطر کارشان نهیب زد: «أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ؛[15]اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستید! آیا اندیشه نمىکنید؟» ابراهیم آشکارا از بتها بیزاری جست و در نهایت آنها را در بتخانه شکست. سرانجام او را به آتش بینظیر نمرود انداختند، ولی آتش بهفرمان خدا بر او سرد و سلامت شد.
انبیای دیگر نیز خطاب به قومشان میگفتند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ؛[16]اى مردم! پروردگار خود را پرستش کنید آن کس که شما را آفرید.»
دومین خواسته ابراهیم
اکنون که ابراهیم وارد سرزمینی شده است که بنا است مرکز جهانی توحید باشد، به سلامت اندیشه توجه کرده میفرماید: «…وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ؛[17] … و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار!» بت پرستی کج راهه است، تو ما را از این کج رویها بازدار. آن حضرت در ادامه سخنان خود به خداوند یک درس دیگری هم به ما میدهد و آن شیوه رفتاری با مخالفان است: «… ِ فَمَنْ تَبِعَنی فَإِنَّهُ مِنِّی وَ مَنْ عَصانی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛[18] هر کس از من پیروى کند از من است و هر کس نافرمانى من کند، تو بخشنده و مهربانى!» البته مخالفان دو دسته هستند. عدهای متکبرانه از پذیرش حق سر باز میزنند که خود حضرت قاطعانه با آنها برخورد میکند، اما گروه دیگری هستند که از سر جهل و نادانی از پذیرش دعوت توحید امتناع میکنند و حضرت برای این گروه به خداوند عرض میکند: «َإِنَّکَ غَفُورٌ رَحیمٌ»
دغدغهها برای فرزندان
ابراهیم (علیهالسلام) گرچه در مقام دعا از خداوند سلامت اندیشه و عقاید خود و فرزندان را خواست، اما به آن اکتفا نکرد و به علت دغدغههایی که داشت فرزندان را جمع کرد و به عنوان یک پدر دلسوز به آنان سفارش کرد که هرگز از راه دین خدا خارج نشوند: «وَ وَصَّى بِها إِبْراهیمُ بَنیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ؛[19]و ابراهیم و یعقوب (در واپسین لحظات عمر)، فرزندان خود را به این آیین، وصیت کردند (و هر کدام به فرزندان خویش گفتند): «فرزندان من! خداوند این آیین پاک را براى شما برگزیده است و شما، جز به آیین اسلام [تسلیم در برابر فرمان خدا] از دنیا نروید!»
لقمان حکیم نیز به این مسئله توجه نموده و به فرزندش سفارش کرد: «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظیمٌ؛[20]پسرم! چیزى را همتاى خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگى است.»
در واقع آنچه رکن خواستههای ابراهیم است امنیت توأم با سلامت در اعتقاد است که پایه همه خوبیها و خیرها در عالم است.
پینوشت:
[1]. ممتحنه،6.
[2]. بقره،126.
[3]. بقره،125.
[4]. بقره،126.
[5] . نحل،112.
[6] . تکاثر،8.
[7]. مجمع البیان، ج10، ص583.
[8]. کافی، ج8،ص116.
[9] . غررالحکم، ص793.
[10]. همان، ص389.
[11]. همان، ص409.
[12]. دیدار با پرسنل نیروی انتظامی، 1376.
[13] . بقره، 126.
[14]. ابراهیم،35.
[15] . انبیاء،67.
[16]. بقره، 21.
[17]. ابراهیم، 35.
[18]. ابراهیم، 36.
[19]. بقره، 132.
[20]. لقمان، 13.