نظریه شادکامی پایدار
پر استفادهترین و متقنترین نظریه در بین نظریههای جدید در باره شادکامی، نظریه اشادکامی پایدار سونیا لوبومیرسکی است. بر اساس بررسیهای براتی در الگوی شادکامی پایدار لوبومیرسکی، عوامل تعیین کننده سطح شادکامی یا عوامل على مؤثر بر شادکامی افراد، به سه دسته، طبقه بندی میشوند که در ادامه، آنها را بیان خواهیم کرد.
یکم. عوامل وضعی یا عوامل تثبیت شده: عوامل وضعی شادکامی، امور ثابت ژنتیکیای هستند که سبب میشوند تا بعضی از افراد، شادمانتر از دیگران به دنیا بیایند. بر اساس مطالعات انجام شده، این عوامل، بیشترین سهم (پنجاه درصد) را در تعیین شادکامی افراد به خود اختصاص دادهاند.
دوم، عوامل مرتبط با شرایط زندگی: شرایط محیطی، به عوامل جمعیت شناختی همچون: سن، وضعیت تأهل أتجرد، وضعیت شغلی، سطح درآمد فرد و همچنین به عوامل جغرافیایی و متغیرهای زمینه ای (بافتی) نظیر خانه و منطقه محل سکونت، نحوه پر کردن اوقات فراغت و دارایی ها و مایملک فرد اطلاق میشوند که همگی در یک چیز مشترک اند و آن این که تقریبا ایستا و ثابت اند. بر اساس این نظریه، افراد خیلی سریع با تغییرات محیطی مثبت، به دلیل ویژگی ثابتی که دارند، سازگار میشوند. برای نمونه، اگر چه هر کسی بعد از افزایش دستمزد. پول باد آورده، یا برد در قمار، احساس خوش حالی بیشتری میکند، ولی به زودی به آن عادت میکند و تأثیر آن به سرعت از بین میرود. سازگاری سریع با افزایش دستمزد، به این معناست که این روش، فقط زمانی مؤثر است که مرتب انجام شود که در آن صورت، بسیار هزینه بر است. به این حالت در نظریههای شادکامی و لذت های مثبت، «سازگاری لذت گرایانه» یا تردمیل لذت گرایی میگویند. برخلاف آن که این عوامله شرایطی بسیار پر سر و صدا دارند و بخش عمده ای از توجه مردم و رسانه ها را به خود جلب میکنند، تنها حدود ده درصد شادکامی را تبیین میکنند.
سوم. عوامل مرتبط با فعالیت های ارادی (قصدمند): مراد از عوامل ارادی/ اختیاری – که لوبومیرسکی و شلدون از آنها به عنوان امیدبخش ترین ابزارها برای تغییر دادن سطح شادکامی افراده یاد میکنند، واعمال اختیاری و مستلزم تلاش و کوشش هستند که فرد درگیر آنها میشود. چنین اعمالی میتوانند شناختی (نگرش های مثبت یا خوش بینانه و پذیرش آنها)، رفتاری (مهربانی کردن نسبت به دیگران به طور مرتب یا ورزش کردن به طور مرتب) یا ارادی و قصدمند (تعیین و پیگیری اهداف مهم و معنادار شخصی) باشند. وجه مشترک همه اینها تلاش و تعهد ارادی (آگاهانه) است.
بر اساس بررسی ها، این عوامل، چهل درصد باقی مانده شادکامی پایدار را تأمین میکنند. بناب این، بخش اعظم شادکامی پایدار آدمی، به فعالیت هایی بستگی دارند که افراد، آنها را انتخاب میکنند و هدفمندانه به انجام دادن آنها مبادرت میورزند و چون این اعمال، ویژگی ارادی و انتخابی دارند، در برابر سازگاری، مقاوم تر از عوامل شرایطی اند. بنابراین، در نظریه لوبومیرسکی نیز شادکامی، سه جزء متفاوت دیگر دارد. اجزای سه گانه شادکامی در نظر وی عبارتاند از: عوامل وضعی، شرایط محیطی و فعالیتهای ارادی. لوبو میرسکی و همکاران طی مطالعات مختلف، بعضی از عوامل ارادی و تحت اختیار افراد را که میتوانند به شادکامی پایدار منجر شوند یا این شادیها را ماندگارتر سازند، ذکر کردهاند. تک و لوبومیرسکی، در مطالعه ای راهبردهای افزایش شادی را که مطابق با نظریه یاد شده هستند، در هشت طبقه، دسته بندی کردهاند. این طبقه بندی هشت گانه عبارتاند از:
امور اجتماعی (مثل کمک به دیگران، غرقه وری در کار، حس شوخ طبعی، کار و فعالیت های مبتنی بر مهارتهای اجتماعی و…). مهمانی و باشگاه رفتن و فعالیتهای مشابه (مثل دیدار دوستان، رفتن به باشگاه های ورزشی تفریحی، ماندن در خانه و استراحت کردن و…). امور مرتبط با کنترل روانی (ذهنی) نظیر فکر نکردن به ناخوشایندیها، نگاه به وجوه مثبت امور، تفکر این نیز بگذرد، تنها به سینما رفتن،. پیگیری اهداف ابزاری (مثل پیگیری اهداف شغلی، انجام دادن کارهای معوقه، نظم بخشیدن به زندگی و سروسامان دادن به آن، مطالعه عملی کردن و…). انجام دادن اعمال و شعایر دینی و مذهبی (مثل حمایت جویی از ایمان، دعا کردن، ذکر گفتن و…). تلاشهای مستقیم (مثل خود را شاد کردن، تصمیم به شاد بودن، ارتقای مهارتهای اجتماعی، نقاشی کردن، خاطره نویسی و…). فراغت های انفعالی (مثل نگاه کردن به تلویزیون یا دیدن ویدئو، وب گردی و جستجو در اینترنت، با دوستان سینما رفتن، خرید کردن، خوابیدن، خواندن کتاب، آواز خواندن با گوش دادن به موسیقی، تنها بودن و خلوت کردن و…). فراغت های فعال مثل ورزش کردن، کارهای ذوقی و سرگرمی انجام دادن، پایین آوردن سطح فشار، انجام دادن کارهایی که مطابق با استعدادهای فردی و..
علاوه بر این فعالیت ها، اقدامات دیگری را هم به عنوان فعالیت های ارادی منجر به شادکامی ذکر کردهاند که از آن جمله میتوان به مطالعات فوردایس اشاره کرد. مطابق آنچه سلیگمن و همکاران بیان داشته اند، نخستین برنامه ها برای افزایش شادی، در سال ۱۹۷۷ میلادی و توسط فوردایس تدوین شد. مطابق نظر کامپتون، برنامه آموزشی مایکل فوردایس، یکی از گسترده ترین تلاش ها برای آموزش شادکامی بود. فوردایس سال ها بر ایجاد شیوه ای جهت آموزش مردم برای شادتر شدن معطوف شد و با بازنگری منابع مربوط به بهزیستی روانی و ترکیب آن با دانش مربوط به مشاوره و درمان شناختی – رفتاری، یک بسته آموزشی تدوین کرد که آن را اصول یا مبانی چهارده گانه شادکامی نامید. این مبانی چهارده گانه، عبارتاند از:
1.فعال تر باشید. ۲. زمان بیشتری را صرف اجتماعی شدن کنید. ٣. در کاری بامعنا به بهره وری برسید (محصولی داشته باشید). ۴. نظم داشته باشید. ۵. نگرانی را کنار بگذارید. ۶. انتظارات و آرزوهای دور و دراز خود را کم کنید. ۷. خوشبینانه فکر کنید. ۸. در زمان حال زندگی کنید. ۰۹ به بررسی یک شخصیت سالم بپردازید (اسوه گیری کنید).۱۰. یک شخصیت اجتماعی و خونگرم داشته باشید (یا ایجاد کنید). ۱۱. خودتان باشید. 12. روابط صمیمانه را ایجاد و تقویت کنید؛ چرا که این روابط منبع دست اول (یا نمره اول) شادکامی هستند. ۱۳. احساسات منفی را حذف (رفع کنید). ۱۴. برای شادکامی، ارزش قائل شوید (اولویت اول را در زندگی به آن بدهید). فوردایس در پژوهش های مختلف به بررسی ویژگیهای افراد شاد پرداخت و بویژه بر عادت هایی که افراد یاد شده در کوتاه مدت از آن استفاده میکنند تا شادمان شوند، معطوف شد. داک ورث و همکارانش مینویسند: «نقش فوردایس در این حوزه، بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که او نشان داد امکان شادمان تر کردن مردم وجود دارد».
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص584-580، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394