تمرینهایی برای افزایش خشنودی
شرکت کنندگانی که از وب سایت کتاب شادکامی اصیل سلیمن بازدید میکردند، دعوت می شدند تا برای آزمودن تمرینهای تازهای که جهت شادکامی تدوین شده، شرکت کنند. زمان بررسی اثربخشی تمرینها، یک هفته، یک ماه، سه ماه و شش ماه بعد از اجرا بود (این مطالعه، دارای گروه دارونما نیز بود). محققان برای تضمین تکمیل آزمون ها در مراحل مختلف تحقیق، به شرکت کنندگان یادآوری کردند که پس از تکمیل آزمونهای مرحله پایانی پیگیری شش ماه بعد، میتوانند در یک مسابقه با جوایز نقدی شرکت کنند که در آن، یک جایزه پانصد دلاری و سه جایزه صد دلاری بود. با توجه به تمهیدات به کار رفته توسط محققان، سرانجام، شش تمرین (یک تمرین دارونما و پنج تمرین آموزشی) از طریق آموزش مجازی از راه اینترنت اجرا شد.
تمرین گروه گواه دارونما: از شرکت کنندگان درخواست میشود تا به مدت یک هفته، هر شب خاطرات خود را بنویسند. دیدار تشکر: از شرکت کنندگان خواسته شد تا در طی یک هفته، به کسی که به آنها مهربانی خاصی کرده و برایشان کار خاصی انجام داده، ولی آنها هرگز نتوانسته اند به شکلی مناسب از او تشکر نمایند، نامه ای بنویسند و سپس آن را تحویل وی دهند یا برایش بخوانند.
به یاد آورن سه اتفاق خوب در زندگی: از شرکت کنندگان خواسته شد تا به مدت یک هفته، هر شب سه حادثه خوب را که برایشان در طی روز اتفاق افتاده، به همراه علل آن بنویسند. به علاوه از آنها درخواست شد تا برای امر مثبت، یک تبیین على فراهم آورند.
بهترین حالت ممکن: از شرکت کنندگان خواسته شد تا در باره زمانی که در بهترین حالت ممکن خود بوده اند، مطلبی بنویسند و سپس در قالب یک داستان، آن توانمندی هایی را که در چنین حالتی داشته اند، بیاورند. به شرکت کنندگان گفته شد به مدت یک هفته، هر روز داستانهای خود را مرور کنند و در باره توانمندی هایشان بیندیشند.
استفاده از توانمندی های ذاتی به شکلی تازه: از شرکت کنندگان درخواست شد تا پرسشنامه توانمندیهای ذاتی (منشی) را – که در وبگاه مربوط وجود دارد ، تکمیل کنند و به این ترتیب، پنج توانمندی برتر خود را بشناسند. سپس از افراد خواسته شد تا به مدت یک هفته، هر روز یکی از این توانمندی های برتر را انتخاب کنند و به شکلی تازه و متفاوت با قبل، آن را به کار برند.
شناسایی توانمندی های ذاتی: این تمرین همچون تمرین پیشین است با این تفاوت که در آن فقط توانمندیها شناسایی میشوند و از انجام دادن آنها و استفاده از آنها به شکل تازه خبری نیست. در حقیقت، از شرکت کنندگان درخواست میشود تا با تکمیل پرسشنامه اینترنتی، توانمندیهای ذاتی پنج توانمندی خود را بشناسند و در هفته آتی، از آنها بیشتر استفاده کنند.
محققان سپس آزمودنی ها را در هر یک از گروههای یاد شده قرار دادند (در حقیقت، به ازای هر تمرین، عده ای از شرکت کنندگان آموزش های آن تمرین را از طریق اینترنت دریافت میکردند. از شرکت کنندگان درخواست شده بود تا با چاپ آموزش ها، تمرین را در زمانهای مورد نظر اجرا کنند. ضمن آن که پرسشنامههای مربوطه را نیز – که عبارت بودند از: مقیاس مرکز مطالعات همه گیر شناسی افسردگی ، آزمون افسردگی بک و شاخص شادکامی استین (SHI) تکمیل کنند. مقیاس اخیر، مقیاسی برای سنجش سه نوع زندگی خوب است که توسط استین تدوین شد و دارای بیست ماده بود که اعتباریابی آن در گروههای دیگر، حاکی از اعتبار مناسب آن بود. نتایج این مطالعه نشان داد که در هفته اول پس از آزمون، شرکت کنندگان گروه دیدار تشکر شادمان تر بودند و افسردگی کمتری در مقایسه با دیگر گروه ها داشتند. به گزارش سلیگمن و همکارانش در حقیقت، شرکت کنندگان این گروه، بیشترین تغییرات مثبت را در کل مطالعه داشتند. این وضعیت، در پیگیری یک هفته و یک ماه بعد هم ادامه داشت؛ اما در پیگیری سه ماهه (یعنی سه ماه بعد از اجرای تمرین ها)، شرکت کنندگان گروه یادشده، در مقایسه با نمرات شادمانی و افسردگی خط پایه خود، شادمان تر نبودند و افسردگی کمتری هم نداشتند.
در حقیقت میتوان نتیجه گرفت که دیدار تشکر آمیز در کوتاه مدت، افراد را شادمان تر و افسردگی آنها را کمتر میکند. شاید از همین روست که در آموزههای دینی بر شکر مدام تأکید میشود؛ نکته ای که نیازمند تحقیق است. بر اساس گزارش محققان، شرکت کنندگانی که در گروه سه مسئله خوب حضور داشتند، در ماه اول پس از آزمون، اثرات ثمربخش اجرای تمرین را گزارش دادند. این عده در پیگیری یک ماه بعد، هم شادمان تر بودند و هم افسردگی کمتری در مقایسه با زمان خط پایه خود داشتند. ضمن آن که این شرایط در پیگیری سه ماهه و شش ماهه همچنان پایدار بود. همچنین در باره در تمرین آموزشی دیگر یعنی استفاده از توانمندیها به روش نو و شناسایی توانمندی ها با بررسی یافتهها، نتیجه گرفتهاند که استفاده از توانمندی ها به روشی نو، هر چند اثرات آنی کمتری در زمینه شادمانی در مقایسه با گروه سه امر خوب داشت، ولی شرکت کنندگان در این گروه هم در مرحله پس از آزمون (اجرای تمرین)، نسبت به خط پایه، شادمان تر شدند و کمتر افسرده بودند. شناسایی توانمندیها نیز در مرحله بلافاصله پس از اجرای تمرین، اثربخش بود.
اما محققان در مورد تمرین آخر (بهترین حالت فردی)، نتیجه گیری کردهاند که این فن، چندان اثربخشی نداشته. بنابراین، آن را از بسته آموزشی، حذف کردند. داک ورث و همکاران، در نتیجه گیری از این مطالعه گسترده، به یافته جالبی رسیدهاند. آنان مینویسند: «در مرحله آنی پس از آزمون، حتى اعضای گروه گواه هم شادتر بودند و افسردگی کمتری را گزارش دادند. این واقعیت، اهمیت اجرای طرح های دارای گروه گواه کنترل شده و دارونما را نشان میدهد»؛ اما این نویسندگان در این مورد که چرا بلافاصله پس از اجرای تمرین ها همه افراد (حتی افراد گروه کنترل)، شادمان تر بودند و افسردگی کمتری داشتند، چنین استدلال کردهاند که شاید عمل کردن به کاری که توسط یک متخصص حرفه ای، تدوین و تهیه شده، کافی باشد تا در کوتاه مدت روحیه افراد در زندگی بالا برود و آنها شادمان تر شوند».آزمودنیها آموزشها را از طریق اینترنت فرا می گرفتند و سنجش ها را هم از همین طریق اجرا میکردند. بنابراین نیاز بود تا اولا تحقیقی با طرح مناسب تر و به طور زنده اجرا شود و ثانیا در آن، نمونه های بالینی هم حضور داشته باشند.
لازم به یادآوری است که بر اساس گزارش داک ورث و همکارانش، تا پیش از اجرای این قبیل پژوهشها، تنها تحقیقی که مداخله های روانشناسی مثبتگرا را بر روی یک نمونه بالینی بررسی کرد، مطالعه گرانت، سالسدو، هینان، فریچ و پوستر بود. در این مطالعه، گرانت و همکاران، بر مبنای آموزههای کیفیت زندگی درمانی فریچ، شانزده بیمار افسرده را در یک طرح کنترل شده مناسب، مورد مطالعه قرار دادند. آزمودنیها در آزمون بک، دارای نمره بیست یا بالاتر و در مقیاس درجه بندی افسردگی هامیلتون هم نمره چهارده یا بالاتر داشتند.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص574-572، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394