مهارت تصرف مسئولانه در پدیدههای طبیعی
در بستر بینش مهارت تصرف مسئولانه نسبت به طبیعت و با تسلطی که از طریق دانش نسبت به پدیده های آن فراهم می آید، تصرف در آنها چون هدفی از تعلیم و تربیت نگریسته می شود. غلبه بر فقر و ایجاد غنا و قدت، در نهایت با تأمین مهارت تصرف در پدیده های طبیعی میسر می گردد. بر این اساس، قابلیت های فنی و حرفه ای جهت فراهم آوردن این قدرت تصرف در طبیعت، از جمله اهداف واسطی تعلیم و تربیت خواهد بود. در آیات قرآن به این هدف تعلیم و تربیت اشارات مختلفی صورت پذیرفته است. به طور مثال، هنگامی که خداوند زره سازی را به داوود نبی می آموزد، هدف از این آموزش را مصون ماندن افراد از صدمات جنگی ذکر می کند: «و به [داوود] فن زره سازی را آموختیم تا شما را از خطرات جنگتان حفظ کند…».
نظیر همین مورد، درباره ذوالقرنین ذکر شده است. خداوند دانش و مهارتهای دقیقی را به وی آموخته بود تا وی از آنها برای تأمین حوایج مردم استفاده کند: «از آن پس، ذوالقرنین دستاویزی دیگر به خدمت گرفت و راهی مشرق گشت. تا چون به آخرین نقطه از مشرق رسید، چنان یافت که در آن مرز و بوم، خورشید بر ملتی می دمد که جامه دیگری جز تابش خورشید بر اندامشان نیا راسته ایم. به همین صورت که گفتیم لخت و عور بودند. ذوالقرنین تعلیمات و خدماتی در اختیار آن مردم نهاد که بی شک ما به امکانات او احاطه کامل داشتیم».
در ادامه همین آیات اشاره شده است که وی برای مصون داشتن قومی از حمله اقوام وحشی، با استفاده از آهن و مس گداخته، سدی عظیم در تنگه ای که محل نفوذ دشمن بود برپا ساخت: «باز راهی را دنبال نمود. تا وقتی به میان دو سد رسید، در برابر آن دو اسد طایفه ای را یافت که نمی توانستند هیچ زبانی را جز به اشاره بفهمند. گفتند: «ای ذوالقرنین، یأجوج و مأجوج سخت در زمین فساد می کنند، آیا ممکن است مالی در اختیار تو قرار دهیم تا میان ما و آنان سدی قرار دهی؟» گفت: «آنچه پروردگارم به من در آن تمکن داده [از کمک مالی شما بهتر است. مرا با نیرویی [انسانی یاری کنید [تا] میان شما و آنها سدی استوار قرار دهم. برای من قطعات آهن بیاورید». تا آنگاه که میان دو کوه برابر شد، گفت: «بد مید» تا وقتی که آن قطعات را آتش گردانید، گفت: «مس گداخته برایم بیاورید تا روی آن بریزم». درنتیجه، اقوام وحشی نتوانستند از آن (مانع) بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ کنند. گفت: «این رحمتی از جانب پروردگار من است…».
چنانکه در تعبیر ذوالقرنین آمده، وی نتیجه نفوذ و تصرف خود در طبیعت را رحمتی از جانب رب خویش می داند. این ناظر به آن است که وی، دانش و فن آوری را در بستر بینشی الهی نسبت به جهان و طبیعت درنظر گرفته است. از همین روست که فن آوری وی با تعهد و مسئولیت همراه است، چنانکه وی از آن برای تسهیل زندگی مردم و یا دفع اقوام وحشی و مفسد استفاده نموده است.
هدف اندیشه ورزی و کسب بینش و دانش نسبت به پدیدههای انسانی این هدف واسطی نیز در عرصه اعمال جمعی، اما با نظر به تأمین عفت و عدالت و رأفت در نظر گرفته شده است. چنان که عنوان های این هدف و هدف بعدی نشان می دهد، در زمینه پدیده های انسانی نیز ایجاد تغییر و دگرگونی، مستلزم آن است که مهارت های اجتماعی و نیز دانش اجتماعی، در بستر بینشی معین استقرار یابد.
در دیدگاه اسلام، هنگامی که در عرصه مواجهه با طبیعت، بینش ابزارانگاری صرف، به دیدۂ قبول نگریسته نمی شود، در عرصه اجتماعی و بشری، به طریق اولی، چنین بینشی مردود شناخته خواهد شد. انواع مختلف رویکرد مهندسی اجتماعی در ایجاد اصلاحات و دگرگونی در جامعه بشری به سبب آنکه مبتنی بر نگرشی مکانیکی نسبت به پدیده های انسانی است، با بینش مورد نظر در دیدگاه اسلام هماهنگ نیست. بحث بیشتر در مورد رویکرد مهندسی اجتماعی را به فصل آخر کتاب واگذار میکنیم.
همچون مورد طبیعت، بینشی که اسلام در مورد پدیده های انسانی فراهم می آورد نیز از ملاحظههای هستی شناختی و انسان شناختی ویژه ای سرچشمه می گیرد. انسان نیز نشانه و آیتی از خداوند است و بلکه نشانه ای چشمگیرتر و برجسته تر است زیرا امانتی الهی را بر دوش کشیده که حمل آن فراتر از ظرفیت و توان آسمانها، زمین و کوهها بوده است.
کرامت وجودی انسان، قدرت انتخاب وی، تأثیر شگرف باورهای وی در نحوه زندگی اش، تعامل پیچیده و چند گونه اجتماعی او، همه اموری است که بینشی ویژه و غیر مکانیکی از انسان و پدیده های اجتماعی زندگی وی فراهم می آورد. در عین حال که قانونمندی هایی در مورد انسان و رفتارهای او صادق است، اما تصور ابزاری یا مکانیکی نسبت به پدیده های انسانی، نه رواست و نه کارساز تعلیم و تربیت با فراهم آوردن چنین بینشی نسبت به پدیده های انسانی، باید افراد را به اندیشه ورزی و کسب دانش نسبت به پدیده های انسانی و اجتماعی یاری رساند. تأمین این امر یکی از اهداف واسطی تعلیم و تربیت محسوب می شود.
در نمونه ای که در زیر نقل میکنیم، حضرت امیر (علیه السلام) در مقام تعلیم به مردم، در بستر بینش مذکور راجع به حقوق مردم و نیز زمینهها و عوامل بروز تحولات مطلوب و نامطلوب اجتماعی، در نتیجه نقض حقوق مذکور سخن گفته است: «هنگامی که درباره حق گفت وگو می شود، حق گسترده ترین چیزهاست و به هنگام انصاف خواهی از یکدیگر، حق دقیق ترین و تنگ میدان ترین امور است. آن سان که کسی را بر دیگری حقی است، آن دیگر را نیز بر او حقی خواهد بود… بزرگترین حقی که خداوند تعالی از آن حقوق (حقوقی که بر مردم واجب نموده واجب گردانیده، حق والی است بر رعیت و حق رعیت است بر والی. این فریضه ای است که خدا ادای آن را بر هریک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندی دین ایشان قرار داده است.
پس رعیت صلاح نپذیرد مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستی و درستی رعیت. زمانی که رعیت، حق خود را نسبت به والی بگزارد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه های دینشان استواری گیرد و نشانه های عدالت برپا گردد و سنتهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پی آن، روزگار به صلاح آید و امید به بقای دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند. و اگر رعیت بر والی خود چیره گردد یا والی بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانه های جور پدیدار آید و تباهکاری در دین بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماری های مردم افزون شود و کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمی به دل راه ندهد. در این هنگام، نیکان به خواری افتند و بدان عزت یابند و بازخواست های خداوند از بندگان بسیار گردد. پس بر شماست که در چنین زمانی، به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یاری دهید.».
در این جا بر تعامل ژرفی میان اعمال والی و اعمال رعیت اشاره و بیان شده است که چگونه هنگامی که این تعامل بر مدار نفی و نقض طرف مقابل استوار باشد، هوسرانی حاکم می گردد و ظلم رواج می یابد و اینکه در چنین شرایطی اگر امیدی باشد، به سعی دوجانبه و همدلانه برای اصلاح یکدیگر است.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد أول، خسرو باقری، صص140-137، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ دوم، 1389