بررسی آثار و فواید قناعت در ابعاد وجودی انسان(2)
قناعت عزتی بی بدیل
در یادداشت قبل به بررسی تعریف قناعت و آثاری وجودی آن از جمله آسایش ، توانگری و آراستگی زندگی پرداختیم ، در این یادداشت به ادامه آثار و فواید قناعت خواهیم پرداخت. آثاری که در امتداد آثار مندرج در مقاله قبل میتواند پیشبرنده زندگی به سمت آسایش و آرامش باشد.
1- میانه روی
میانهروی حالتی است مابین افراط و تفریط، یعنی حالتی میان اسراف و سختگیری در خرج کردن مال. در دین مبین اسلام در همه امور به اعتدال و میانهروی سفارش شده و در هر کاری افراط و تفریط ناپسند شمرده میشود. قناعت نیز اکتفا نمودن به ضروریات زندگی است نه به داشتن است نه به نداشتن.
امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: «غَایَةُ الِاقْتِصَادِ الْقَنَاعَةُ؛ سرانجام میانهروی، قناعت است»[1] .از طرفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) محبوبترین و بهترین خرجها را در نزد خداوند همراه با میانهروی از آن مسئله ذکر میفرمایند: «ما من نفقه أحب إلی الله من نفقه؛ قصد هیچ خرجی نزد خدا، محبوبتر از خرجی نیست که با میانهروی همراه است»[2]. در زندگی امروزی که مردم با مشکلات معیشت بسیاری هم دست و پنجه نرم میکنند عقل سلیم حکم میکند هر کس باید در زندگی میانهروی را پیشه خویش ساخته تا از مکافات عمل خویش دچار دردسر نگردد. امام صادق (علیهالسلام) در حدیثی راه مقابله با تنگدستی را میانهروی میدانند و میفرمایند:« ضَمِنتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَن لایَفتقِرَ؛ هر کس در زندگی خود میانهرو باشد، من ضمانت میکنم او هرگز تهی دست نگردد»[3] .از طرفی امام حسن عسگری (علیه السلام ) در بیان حد و حدود اعتدال میفرمایند:«اِنّ لِلِاقتصادِ مِقداراً فَاِنْ زادَ عَلَیه فَهُوَ بُخلٌ»[4] . میانهروی در مصرف هم حد و اندازهای دارد. از حد که گذشت، دیگر بُخل و تنگنظری خواهد بود. در حدیثی دیگر از امام رضا (علیه السلام) آمده است : «اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلّ کَرِهَ الاِسرافَ وَ کَرِهَ الأِقتار؛ خداوند متعال هم اسراف و ریخت و پاش و هم بخل و تنگ نظری را نهی و مذمت نموده است»[5]
2- ارجمندی
قرآن مجید به صراحت بیان میکند که عزت مخصوص خداوند، رسول خدا و مومنان است. (منافقون 7) این عزت وسرافرازی اهمیتش به قدری است که به انسان مومن اجازه داده نشده است که به هیچ وجه خود را در مقابل دیگران خوار و زبون کند.
قناعت باعث آزادگی فکری و روحی و استقلال انسانی است ، همچنانکه طمع موجب بردگی وخواری انسان است. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «مَن قَنَعَت نَفسُهُ عَزَّ مُعسِرا، مَن شَرِهَت نَفسُهُ ذَلَّ موسِرا؛ کسی که نفسش قانع باشد، در حالت سختی هم ثروتمندانه زندگی میکند و کسی که نفس خویش را حریص با آورد، با وجود داشتن دارایی فراوان هم، ذلیلانه زندگی میکند» [6] در اهمیت این موضوع میتوان به حدیث ذیل هم اشاره کرد: امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «لَا أَعَزَّ مِنْ قَانِعٍ؛ هیچ کس از شخص قانع عزیزتر نیست» [7]
بنابراین وقتی انسان به آنچه دارد قانع باشد و چشم داشتی به دیگران نداشته باشد، در تمام کارهایش خودش تصمیم میگیرد و آزادانه رفتار میکند و با کمال صراحت در هر مکانی سخن میگوید و اظهار نظر میکند. کسى که به آنچه خدا براى او مقدّر کرده، راضى نباشد، خواه ناخواه چشم طمع به مال دیگران خواهد داشت که در نتیجه، دست نیاز به سوى آنان دراز خواهد کرد و این خود موجب ذلّت و خوارى او خواهد شد.
3- بی نیازی
بینیازی از مردم از جمله فضائلی است که موجب تقرب بنده به خدای سبحان میگردد، زیرا هر که از غیر خدا قطع طمع کند و بینیازی را از خدا خواهد، خدا او را دوست دارد. طبق آیه شریفه «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ» (فاطر، آیه 15)، همه افراد بشر در برابر پروردگار بزرگ نیازمند محض و فقیر هستند اما در برابر هم نوعان، نیاز یک فرایند عادی است. انسان موجودی اجتماعی است که برای حل مسایل خود نیازمند کمک دیگر افراد خواهد بود، لیکن مراد از بینیازی از مردم اموری است که برای حیات واقعی الزام چندانی ندارد و انجام آن توسط دیگران باعث سرافکندگی و ذلت میشود و به آن طمع میگویند.
بسیاری از امور را خود فرد میتواند خودش برطرف کند تا عزت و آبرویش حفظ گردد و یا اینکه تا آنجا که میتواند بر آن نیاز صبور باشد زیرا در بسیاری از موارد، عدم انجام آن نیاز، بهتر از انجام آن و افتادن در دام سرافکندگی است.
امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «مَا اسْتَغْنَیْتَ عَنْهُ خَیْرٌ مِمَّا اسْتَغْنَیْتَ بِهِ؛ بینیازی بهتر از رفع نیاز است»[8] (لیثی واسطی، 1376:ص482) از طرفی رسول اکرم (صلیالله علیه وآله) میفرمایند: «لَیسَ الغِنى عَن کَثرَةِ العَرَضِ، وَلَکِنَّ الغِنى غِنى النَّفسِ؛ بینیازی بر فراوانی ثروت نیست، بینیازی در روحیه بینیازی است» [9] یکی از آثار و ابعاد مهم قناعت دستیابی به بینیازی از مردم است . چنانچه امیر بیان، امام علی(علیه السلام) میفرمایند: «الْقَنَاعَةُ تُغْنِی؛ انسان قانع بی نیاز میگردد» [10]
امام هادی (علیه السلام) نیز راز بینیازی را رضایت بر داشتهها میدانند و میفرمایند: «اَلغِنی قِلَّةُ تَمَنّیکَ وَ الرِّضا بِما یَکفِیک؛ بی نیازی و ثروت آن است که آرزویت کم باشد و به آنچه برایت بس است راضی باشی» [11]
4- فقرزدایی
فقر از اصلیترین مسایل و مشکلات اصلی جامعه است که موجب آسیبهای فرهنگی اجتماعی و … زیادی خواهد شد. دین مبین اسلام آموزههای بسیاری برای اقتصاد جامعه مسلمین به ویژه توزیع عادلانه ثروت و درآمدهای ناشی از تولید دارد. قناعتورزی و اعتدال و همچنین اصلاح الگوی مصرف میتواند در راه پیشبرد یک جامعه اقتصادی متوازن گامهای اساسی بردارد.
امام علی (علیه السلام) : «لَا مَالَ أَذْهَبُ لِلْفَاقَةِ مِنَ الرِّضَا بِالْقُوتِ؛ هیچ ثروتی بهتر از رضایت و قناعت نسبت به روزی رسیده در پیشگیری از فقر نیست» [12]. از بهترین راههای مبارزه با فقر در همه ابعاد قناعت، راضی بودن به امکانات فعلی است و این امر میتواند باعث جلوگیری از شیوع فقر در جامعه گردد. در حدیثی دیگر فرمودهاند:«الِاقْتِصَادُ یُنْمِی الْیَسِیرَ؛ میانهروی در مصرف موجب رشد ثروت ناچیز میگردد»[13] در جایی دیگر امام، قناعت را موجب برکت رزق و روزی میدانند:« القَناعَةُ بَرَکَةٌ؛ قناعت باعث برکت است»[14]. امام صادق (علیه السلام) نیز اعتدال در مصرف را ضامنی برای فقیر نشدن ذکر فرمودهاند : «ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصد أنْ لا یَفْتقِرَ؛ کسی که در زندگی به اندازه مصرف میکنند، ضمانت میکنم که فقیر نشود»[15]
پینوشت:
[1] لیثی واسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم و المواعظ، قم، انتشارات دارالحدیث
[2] مجلسی، محمدباقر (1339)، بحارالانوار، جلد 76، قم، انتشارات حکمت
[3] حرعاملی، محمدبن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم، انتشارات موسسه آل البیت.
[4] مجلسی، محمدباقر (1339)، بحارالانوار، جلد 17، قم، انتشارات حکمت
[5] نیشابوری، محمدبن فتال (1366)، روضه الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، جلد 2، قم، نشر دلیل ما. [5]
[6] لیثی واسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم و المواعظ، قم، انتشارات دارالحدیث
[7] تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد(1378)، تصنیف غررالحکم و دررالحکم، مترجم هاشم رسولی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
[8] لیثی واسطی، علی بن محمد (1376)، عیون الحکم و المواعظ، قم، انتشارات دارالحدیث
[9] نیشابوری، محمدبن فتال (1366)، روضه الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، جلد 2، قم، نشر دلیل ما.
[10] تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد(1378)، تصنیف غررالحکم و دررالحکم، مترجم هاشم رسولی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
[11] مجلسی، محمدباقر (1339)، بحارالانوار، جلد 75، قم، انتشارات حکمت
[12] دشتی، محمد (1389)، نهج البلاغه، قم، انتشارات اشکذر.
[13] تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد(1378)، تصنیف غررالحکم و دررالحکم، مترجم هاشم رسولی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی
[14] نوری، میرزا حسین (1360)، مستدرک الوسایل، ج 12، قم، انتشارات موسسه آل البیت.
[15] ابن بابویه، محمدبن علی (1377)، خصال شیخ صدوق، ج1، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات کتابچی.