مصداقشناسی به چه معناست؟
مراد از مصداقها، امکانات لازم برای رسیدن به شادکامی است. سعادت، موفقیت و شادکامی انسان به معنای واقعی آن، نیازمند اموری است تا آن را تحقق بخشد. این امور، جزء نیازهای انسان به شمار میروند. واقعیت این است که شادکامی به اموری نیازمند است (نیازها) که اگر برآورده شوند، امکان تحقق آن را فراهم میآورند(امکانات). از این رو، امکاناتی را که فرد از آن برخوردار است، «داشتههای زندگی» میدانیم؛ اما نخستین نکته این است که داشتههای انسان را در چه حوزههایی باید جستجو کرد؟ و چه اموری برای انسان، «داشته» به شمار میروند؟ این از مباحث مهم در رضامندی است. برخی به این جهت، نارضایتی کاذب دارند و نمیدانند که چه چیزهایی جزء داشتههای انسان به شمار میرود و آنها از آن برخوردارند. برخی نیز به این دلیل دچار رضامندی کاذب میشوند که نمیدانند چه چیزهایی جزء داشتهها به شمار میرود و آنها از آن محروماند. اگر افراد به درستی از انواع داشتهها آگاه شوند، رضایتها و نارضایتیهای کاذب از میان میروند از این رو، بازشناسی داشتههای زندگی انسان، نقش مهمی در تحقق رضامندی صادق دارد.
درباره داشتههای زندگی، متون فراوانی وجود دارند که با واژههای مختلف وارد شدهاند. این کلیدواژه ها عبارتاند از: «نعمت»، «سعادت»، «عیش»، «راحت»، «خیر» و «غنا». بخشی از این متون را باید در روایات «النعمة» جستجو کرد. در قرآن کریم تصریح شده که هر آنچه را که از خدا خواستید، به شما داد و نعمتهای او بی شمار است و انسان، ستمکار و ناسپاس، و البته خدای او، آمرزنده و مهربان است: و هر آنچه از او خواستید به شما عطا کرد و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمیتوانید آن را به شمار در آورید. همانا انسان، ستم پیشه ناسپاس است . و اگر نعمت خدا را شماره کنید، نمیتوانید آن را به شمار در آورید. همانا خداوند، آمرزنده مهربان است؟. به همین جهت، امام على (علیه السلام) خداوندی را سپاس میگوید که سخنوران، در ستودنش درمانده میشوند و شمارندگان ، در شمردن نعمتهایش ناتوان. ایشان به کمیل بن زیاد تصریح میکند که: تو هیچ گاه از لطف خدا خالی نبودهای. پس هماره او را سپاس و ستایش کن.
خداوند متعال در قرآن کریم، از نعمت آشکار و پنهان صحبت کرده است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) به از «اسلام»، «آفرینش نیکو و هماهنگ انسان» و همچنین از «روزی» به عنوان نعمتهای آشکار، و از «پوشاندن عیوب و رسوا نکردن در میان مردم» به عنوان نعمت پنهان، یاد کرده است. امام باقر(علیه السلام)، نعمت آشکار را توحید و خداشناسی، و نعمت پنهان را ولایت اهل بیت (علیهم السلام) دانسته و امام کاظم (علیه السلام)، نعمت آشکار را امام حاضر و نعمت پنهان را امام غائب دانسته است.امام على (علیه السلام) از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و خوش اخلاقی و پرهیز از گناه و الفت میان مردم، به عنوان نعمت یاد کرده است و در روایتی دیگر، در یک ترتیب صعودی، از «مال» و «سلامتی» و سپس «تقوای قلب» به عنوان نعمت یاد کرده است. امام صادق (علیه السلام) نیز از توحید در محبت به خدا به عنوان نعمت یاد کرده است. در برخی دیگر از روایات، سلامتی، فراغت و امنیت، نعمتهای فراموش شده نامیده شدهاند. در روایتی از امام على (علیه السلام) علاوه بر آنچه خدا عطا میکند و اشتباهاتی که میپوشاند، از بلاهایی که پیش از ورود بر میگرداند نیز به عنوان نعمت یاد شده است.
بخش مهمی از نعمتها در دعاهای معصومان (علیهم السلام) است. در دعای کمیل از پوشاندن گناهان، برگرداندن بلاهای سخت، نگه داشتن از لغزش، برطرف کردن گرفتاریها و نشر خوش نامی به عنوان نعمتهای خداوند متعال یاد شده است: ای خدا ای مولای من چه بسیار کارهای زشتم مستور کردی، و چه بسیار بلاهای سخت از من بگردانیدی و چه بسیار از لغزشها که مرا نگاه داشتی، و چه بسیار ناپسندها که از من دور کردی و چه بسیار ثنای نیکو که من لایق آن نبودم و تو از من بر زبانها منتشر ساختی. دعای جوشن صغیر، دعایی است که از امام کاظم (علیه السلام) در موضوع شکرگزاری، روایت شده است. این دعا قطعههای متعددی دارد که در هر کدام، امام علی(علیه السلام) ، نخست نعمتی از نعمتهای الهی را بر میشمرد و در پایان، این جمله را بیان میفرماید: پس حمد برای توست ای پروردگارم! از آن جهت که تو آن توانایی هستی که مغلوب نمیشوی و بردباری که هرگز شتاب نمیکند. درود فرست بر محمد و آل او و مرا از شکرگزاران نعمتت و یادکنندگان احسانت قرار ده. در قسمت اول تا سوم، به دشمنان شمشیر به دست و حیله گران لبخند بر لب و حسودان کینه توز اشاره میکند که خداوند، شر همهشان را به خودشان باز گردانده است. در قسمت، چهارم به گرفتاریهایی اشاره میکند که همچون باران باریدند و خداوند، آنان را بر طرف ساخت و لباس عافیت پوشاند. در قسمت پنجم، به تحقق حسن ظن ما به خدا و لطفهای بی پایان او اشاره میکند، هر چند ما نسبت به او عصیان کردیم.
سپس وضع خود را با دیگران مقایسه میکند. در قسمت ششم و هفتم، خود را با کسانی مقایسه میکند که شبانه روز در آستانه مرگ یا در رنج بیماریاند و او در عافیت و سلامتی. هشتم تا دوازدهم، خود را با کسانی مقایسه میکند که شبانه روز از شر دشمن، یا در حال تبعیدند و یا در حال ترس و نگرانی و یا در حال کارزار و نبرد، و یا شبانه روز، گرفتار توفان دریا و زلزله و آتش سوزی و ویرانیاند و یا در بیابانها گرفتار حیوانات وحشی و سرما و گرمای طاقت فرسایند، و او در حال امن و آسایش. در قسمت سیزدهم، خود را با کسانی مقایسه میکند که شب و روزش با فقر و عیالمندی و بینوایی میگذرد و یا غلام و برده دیگران است، و او در رفاه و آقایی به سر می برد. در قسمت چهاردهم، خود را با کسانی مقایسه میکند که علیل و زمین گیرند، و او به لطف خدا از این دردها به دور است. در قسمت پانزدهم، خود را با کسانی مقایسه میکند که در حال احتضارند و سود و زیانشان در اختیار آنها نیست، و او به لطف خداوند در آسایش است. در قسمت شانزدهم، خود را با زندانیان در بند مقایسه میکند که رنج و ذلت حبس و شکنجه را تحمل میکنند، در حالی که او از این گرفتاری، به دور است. در قسمت هفدهم، خود را با اسیران در بند دشمن مقایسه میکند که به دور از دوستان و خانواده، او را در غل و زنجیر به هر سو می کشند. سپس در پایان از خداوند میخواهد که از گناهانش درگذرد و حاجاتش را برآورده سازد.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص269-265، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394