متعادل ساختن لذتجویی
از جمله اموری که واکنش منفی در هر دو موقعیت را تعدیل میکند و واکنش مثبت را به وجود می آورد، تعدیل لذتجویی و خارج کردن لذت از محوریت زندگی است. اگر لذت، از محوریت خارج گردد، تأمین میشود؛ اما در رضامندی و نارضایتی، نقش تعیین کننده و اساسیای نخواهد داشت. وقتی لذت، محور و مبنای زندگی نباشد، نه انسان از خوشایند زندگی سرمست میشود و نه از ناخوشایند آن بدبخت؛ چون در داوری وضعیت خود، بر اساس معادله لذت عمل نمیکند. به همین جهت، اسلام بر تعدیل لذت تکیه دارد و راه کارهایی نیز برای آن بیان داشته است.
در فرهنگ اسلامی، از «یاد مرگ» به عنوان عامل تعدیل لذت یاد شده است. پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) با تأکید بر نقش یاد مرگ در تعدیل لذتجویی، به تأثیر آن در دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند اشاره میکند و میفرماید: درهم شکننده لذتها را فراوان یاد کنید؛ که هیچ کس آن را در تنگنای زندگی یاد نکرد، مگر آن که آن را بر وی گشود، و در گشایش زندگی یاد نکرد، مگر آن که وضعیت را بر وی تنگ کرد. در برخی دیگر از روایات نیز از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) چنین نقل شده است: مرگ را زیاد یاد کنید؛ که گناهان را از بین می برد، و نسبت به دنیا بی رغبت میسازد؛ که اگر در توانگری، آن را یاد کنید، آن را در هم میشکند، و اگر در فقر آن را یاد کنید، شما را نسبت به زندگیتان راضی میسازد.» در این روایات، دو نکته اساسی وجود دارد. یکی این که از یاد مرگ به عنوان «هادم اللذات» – که توصیفی برای آن است -، یاد شده است. بر اساس اصل هماهنگی میان وصف و اثر، معلوم میگردد که علت مهار موقعیت خوشایند و ناخوشایند و کنترل واکنش ها، تعدیل لذتجویی است. از همین جا بر اساس یک حرکت معکوس میتوان فهمید که یکی از دلایل واکنش منفی، لذتجویی انسان است.
نکته دوم این که از موقعیت ناخوشایند با تعبیر «فقر – ضیق» و از موقعیت خوشایند با تعبیر «غنی – سعه» یاد شده است. نخستین تعبیر در هر کدام از موقعیت ها بیانگر وضعیت عینی زندگی و تعبیر دوم، بیانگر وضعیت روانی فرد است. بر این اساس، یاد مرگ از راه تعدیل لذتجویی، تنگنای روانی دوران ناخوشایند را به گشایش روحی و روانی تبدیل میکند و انسان را نسبت به آن راضی میسازد. در دوران خوشایند نیز احساس غنا را منهدم و گشایش روانی را که موجب سرمستی و غرور میشود، تنگ میکند و موجب تعدیل میشود. در روایت دیگری از پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) علاوه بر آنچه گذشت، موارد دیگری نیز به دنبال آن اضافه شده است. ایشان میفرماید: «مرگ را زیاد یاد کنید، که اگر در تنگنا باشید، بر شما گشایش (روانی) میدهد. پس راضی میشوید و ثواب میبرید. و اگر در توانگری باشید، آن را بر شما منفور میکند. پس بخشش می کنید و مزد می گیرید.» در این روایت نیز از هر دو موقعیت با تعبیر «ضیق» و «غنی» یاد شده و فرایندی برای تأثیر یاد مرگ در هر کدام بیان شده است. بر این اساس، یاد مرگ از راه تعدیل لذتجویی، تنگنای روانی دوران ناخوشایند را به گشایش روانی تبدیل میکند و همین، به رضامندی میانجامد و در نتیجه، فرد، مستحق پاداش الهی میگردد. در بعد خوشایند نیز یاد مرگ موجب تنفر از غنا میشود و همین، موجب بخشش میشود و در نتیجه، باز فرد، مستحق پاداش میگردد. در بحث بخشندگی، این مطلب با ویژگی ممنوع (مانع الخیر) بودن انسان در ارتباط است که در قرآن کریم آمده. بر این اساس، یاد مرگ، ممنوع بودن را تبدیل به جود میکند.
چیزی که هست، آدمی تا در این نشئه زندگی میکند، که ضرورت زندگی اجتماعی ناگزیرش کرده که ملکی اعتباری برای خود درست کند و خدا هم این اعتبار را معتبر شمرده و این نیز باعث شده که رفته رفته، امر بر او مشتبه گردد و خود را مالک واقعی ملکش بپندارد. لذا خدای سبحان در آیه: (ملک امروز از آن کیست؟ از آن خداست، واحد قهار) میفرماید: به زودی اعتبار نام برده لغو خواهد شد و اشیا به حال قبل از اذن خدا برمیگردند، و روزی خواهد رسید که دیگر ملکی نماند، مگر برای خدا و بس، آن وقت است که آدمی با همه آن چیزها که ملک خود می پنداشت، به سوی خدای سبحان برمیگردد. پس معلوم میشود که ملک، دو گونه است: ملک حقیقی که دارنده آن، تنها و تنها خدای سبحان است، واحدی با او در این مالکیت شریک نیست، نه هیچ انسانی و نه هیچ موجود دیگری، و ملک اعتباری و ظاهری و صوری، مثل مالکیت انسان نسبت به خودش و فرزندش و مالش و امثال اینها، که در این چیزها مالک حقیقی خداست و مالکیت انسان، به تملیک خدای تعالی است آن هم تملیک ظاهری و مجازی.
پس اگر آدمی متوجه حقیقت ملک خدای تعالی بشود و آن ملکیت را نسبت به خود حساب کند، می بیند که خودش ملک مطلق پروردگارش است، و نیز متوجه میشود که این ملک ظاهری و اعتباری که میان انسانها دست به دست میشود و از آن جمله، ملک انسان نسبت به خودش و مالش، و فرزندانش و هر چیز دیگر، به زودی باطل خواهد شد و به سوی پروردگارش باز خواهد گشت و سرانجام متوجه میشود که خود او اصلا مالک هیچ چیز نیست، نه ملک حقیقی ونه مجازی. معلوم است که اگر کسی این معنا را باور داشته باشد، دیگر معنا ندارد که از گرفتاری هایی که برای دیگران تأثرآور است، متأثر شود؛ چون کسی متأثر میشود که چیزی از ما یملک خود را از دست داده باشد. چنین کسی هر وقت گمشدهاش پیدا شود و یا سودی به چنگش آید، خوشحال میشود و چون چیزی از دستش برود، غمناک میگردد. اما کسی که معتقد است به این که مالک هیچ چیز نیست، دیگر نه از ورود گرفتاری فقدان مایملکش اندوهناک میشود و نه از رسیدن سودی مسرور میگردد، و چگونه از رسیدن مصیبت متأثر میشود، کسی که ایمان دارد به این که مالک، تنها و تنها خداست و او حق دارد و میتواند در ملک خودش هر جور تصرفی بکند.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص194-190، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394