پژوهشي در باب اسباب نزول(1)
پژوهشي در باب اسباب نزول(1)
چكيده :
«اسباب نزول» از علوم قرآني است كه در بيشتر كتابهاي مربوط به قرآن ، از آن سخن گفته اند. نويسنده در اين مقاله ، ابتداي معناي اصطلاح «اسباب نزول» را بر اساس لغت ، قرآن و حديث، بيان مي كند و سپس به نزول دفعي و اجمالي قرآن مي پردازد و بحث اسباب نزول را از طريق دانشمندان علوم قرآني ، پي مي گيرد. نويسنده ، پس از بحث انواع اسباب نزول و منابع آن، به تفصيل ، به اقسام اسباب نزول خاص مي پردازد .وي پس از آن ، فوائد و نتايج دانستن اسباب نزول را بر مي شمارد. راههاي دستيابي به اسباب نزول و محدوديتهاي آن ، شيوه تشخيص سبب نزول راستين و ميدان تأثير اسباب نزول خاص ، پايان بخش اين گفتار است.
كليد واژه : اسباب نزول / علوم قرآن / تاريخ قرآن / رابطه قرآن و حديث.
مقدمه
مبحث «اسباب نزول» يكي از موضوعات مهم علوم قرآني است كه اغلب نويسندگان اين رشته ، بخشي از كتاب خود را بدان اختصاص داده ؛ بلكه برخي از ايشان در اين باره ، كتاب مستقلي نگاشته اند. عموم مفسّران نيز در كتب تفسيري ، از اسباب نزول ياد كرده ، در فهم مقاصد آيات از آن بهره جسته اند.
اين گفتار را با مختصري درباره معاني لغوي واژه هاي «اسباب» و «نزول» و نيز كاربرد آنها در قرآن و حديث آغاز مي كنيم.
1. معاني لغوي كلمات «اسباب» و «نزول»
اسباب جمع سبب است كه در لغت نامه هاي زبان عرب ، آن را چنين معنا كرده اند:
1-1) خليل: السَبَبُ : الحَبلُ . وَ السَبَبُ كُلُّ ما تَسَبَّبتَ بِه مِن رَحِمٍ أويَدٍ أو دينٍ … وَ السَبَبُ سببُ الأمرِ الَّذي يوصَلُ بِه ، وَ كُلُّ فَصلٍ يوصَلُ بِشَيءٍ فَهُوَ سَبَبُه. وَ السَبَبُ الطَريقُ ، لأنُّكَ تَصِلُ بِه إلَي ما تُريد.(36:ج7 ،ص203ـ 204)
1-2)السَبَبُ : الحَبلُ. وَ السَبَبُ أيضاً كُلُّ شَيءٍ يُتَوَصَّلُ بِه إلَي غَيرِه. وَ السَبَبُ : اعتِلاقُ قَرابَهٍ.(11:ج1 ،ص145)
پس واژه ي «سبب» حامل يك مفهوم كلي است:«آنچه وسيله پيوستن با رسيدن چيزي به چيزي باشد» و به معاني : راه مسير ، ريسمان و دستاويز ، بهانه و انگيزه ، واسطه ي پيدايي ، و رابطه ي خويشاوندي آمده است.
اما مصدر ثلاثيِ «نزول» ، از ريشه «ن ز ل» ساخته شده و فرهنگهاي تازي آن را به مفهومِ «از بلندي به زيرآمدن» ، دانسته اند؛ خواه اين فرود، مادي باشد يا معنوي.
1-3) نَزَلَ ـ يُقالُ: نَزَلتُ بِمَوضِعِ كَذا وَ كَذا نُزولاً ، فَهُوَ مَنزِلٌ لي… وَ لا يَكونُ النُزولُ إلّا مِن ارتِفاعٍ إلَي هُبوطٍ ، وَ إنَّما قالوا: نَزَلتُ في مَوضِعِ كَذا
و كَذا، يَنزِلُ عَن دابَّهٍ أو يَتَجاوَزُ مَنزِلَهً إلَي مَنزِلهٍ أُخرَي. وَ أنزَلَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الكِتابَ إنزالاً ، وَ نَزَّلَه تَنزيلاً : شَيئأ بَعدَ شَيءٍ.(2:ج2 ، ص827)
1-4. ابن فارس : نَزَلَ…كلِمَهٌ صَحيحَهٌ تَدُلُّ عَلي هُبوطِ شَيءٍ وَ وُقوعِه… نَزَلنا:أتَينا مِنًي.(3:ج5 ، ص417)
با عنايت به مدارك ياد شده ، مي توان گفت كه معناي لفظي تعبير«اسباب نزول» در مورد آيات قرآن ، «پديده ها و زمينه هايي است كه فراهم آمدن آنها، به فرو فرستادن آن كلمات آسماني انجاميده است.»
2. اصطلاح «اسباب نزول » در قرآن و حديث
2-1) واژه ي«سبب» در كتاب خدا ، به صورت مفرد: پنج بار(1)، و به صورت جمع: چهاربار(2) به كار رفته كه در تمامي اين موارد ، همان معانيِ لغوي قصد شده و ارتباطي به موضوع «اسباب نزول» نداشته است.
امّا واژه ي مصدري«نزول» در قرآن نيامده؛ بلكه به شكل فعل ماضي و مضارع ثلاثي:«نَزَلَ ـ يَنزِلُ» در شش موضع(3) به كار رفته كه سه مورد آن به موضوع نزول قرآن اشاره دارد.
در مجموع ، اصطلاح «سبب نزول» در قرآن ، استعمال نشده است.
2-2) در عرصه ي حديث ، پس از جستجوي بسيار ، در جوامع روايي شيعه و سنّي ، تنها يك حديث نبوي يافت شد كه در آن از تعبير«سبب نزول» استفاده شده است:
مَعاشِرَ الناسِ ، ما قَصَّرتُ في تَبليغِ ما أنزَلَ اللهُ تَعالَي إلَيَّ ، وَ أنَا مُبَيِّنٌ لَكُم سَبَبَ نُزولِ هذِهِ الآيَهِ…(31:ج1،ص142)(4)
در ميان احاديث امامان معصوم (عليه السلام) نيز تنها در يكي از تفاسير كهن شيعه ، آن هم فقط از حضرت امام صادق(عليه السلام) چند روايت تفسيري ديده مي شود كه اصطلاح «سبب نزول» در آنها به كار رفته است.(39:ج2،ص56 ،309، 355،445، 451 )
يك مورد ديگر نيز در كلمات منسوب به همين بزرگوار ، به نقل از تفسير كهن ديگري يافت شد كه در آن به «أسباب التنزيل» تعبير كرده و آگاهي از آن را ، يكي از ويژگيهاي دانشوران قرآن شناس بيان فرموده اند.(42 :ج93 ،ص4، به نقل از تفسير نعماني)
از آنجا كه اين كاربرد اندك و انگشت شمار ، مي تواند به «نقل از معنا» ، از طرف راويان احاديث ، حمل شود ، اين احتمال بعيد به نظر نمي رسد كه شايد اصطلاح مورد بحث ، نه در صدر اسلام كه در قرون بعدي وضع شده و سپس ميان مسلمانان رواج يافته است.
3. نزول قرآن
خداي بزرگ با اعطاي قرآن ، منتي بزرگ بر انسان نهاد. كلام پروردگار ، از اين اعطاء با واژه هاي گوناگوني نظير«وحي» ، «القاء» ، «ايتاء» و «تعليم» ياد فرموده كه بيش از همه ، تعبير«نزول» و مشتقات آن است.
دانشمندان از آيات كتاب خدا و روايات معصومين ـ سلام الله عليهم أجمعين ـ چنين برداشت كرده اند كه براي قرآن كريم، دو گونه نزول ، از ساخت قدس رباني بوده؛ كه هر يك را حكمتهايي است:
نزول دفعي اجمالي : مقصود از اين نزول ، فرود آمدن يكباره و يكپارچه حقايق نوراني و آسماني قرآن مجيد ، به اجمال ، در شب قدر ماه مبارك رمضان ، است در آيات زير دقت كنيد:
شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن هدي للناس.(بقره(2)/158)
حم. و الكتاب المبين . إنّا أنزلناه في ليله مباركه .(دخان(24)/2-3)
إنّا أنزلناه في ليله القدر.(قدر(97)/1، 4 ،5)
از اين آيات ، بر مي آيد كه فروغ جاودان قرآن ، در يك شب بسيار مبارك ، از ماه رمضان ـ كه «ليله القدر» لقب گرفته ـ از آستان عظمت حقّ متعال ، نازل شده است.احاديث متعدّدي نيز به مناسبتهاي متنوّع ، به اين نكته آگاهي مي دهد(5). اينك ، دو نمونه از روايات فريقين:
1.حفص بن غياث ، عن أبي عبدالله(عليه السلام) قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ : “شهر رمضان الذي أنزل فيه القرآن” و إنّما أنزل في عشيرين سنه بين أوّله و آخره ؟ فقال أبوعبدالله(عليه السلام): نزل القرآن جمله واحده في شهر رمضان إلي البيت المعمور ثمّ نزل في طول عشيرين سنه…(40:ج2،ص628)
2. سعيد بن جبير ، عن ابن عبّاس ـ رضي الله عنهما ـ قال: نزل القرآن في اليله القدر من السماء العليا إلي السماء الدنيا جمله واحده ثمّ فرق في السنين…(13:ج2 ، ص530)
يكي از حكمتهاي نزول دفعي را از آيه ي شريفه ي زير مي توان دريافت:
…و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للناس ما نزّل إليهم…(نحل (16)/44)
بر پايه اين آيه ، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با دريافت اجمالي حقايق قرآني ـ كه در شب قدر ، بر گنجينه ي ملكوتي «بيت المعمور» فرود مي آيد ـ دانش و بينشي پيدا مي كند كه به سبب آن مي تواند ، آيات كتاب خدا را كه در كسوت الفاظ ، تفصيل يافته و به تدريج ، نازل مي شود ، براي مردم توضيح دهد و تبيين كند.
3-2) نزول تدريجي : از آغاز بعثت پيامبر ، آيات قرآن ، به مناسبتهاي مختلف ، در زمانها و مكانهاي متفاوت ، به مرور و تدريج ، نازل مي شد. اين گونه نزول ، تا رحلت حضرتش ادامه داشت . به بيان قرآن در اين باره ـ كه اشاره اي به حكمت اين تدرّج نيز دارد ـ دقت كنيد:
و قرآناً فرقناه لتقرأه علي الناس علي مكث و نزّلناه تنزيلاً.(اسراء (6)/106)
پس ، نخستين حكمت نزول تدريجي ، آشنا ساختن آرام آرام مردم با معارف ، اخلاق و قوانين قرآني است . ديگر حكمتهاي تدرّج نزول ، مانند : دلگرمي و هدايت و بشارت مسلمانان ، تقويت قلب پيامبر ، كشف نقشه ها و دفع توطئه هاي كافران ، ترس و هراس و بي آبرويي منافقان را در آيات زير بيابيد:
قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ ليثبّت الذين آمنوا و هدًي و بشري للمسلمين.(نحل(16)/102)
و قال الذين كفروا لولا نزّل عليه القرآن جملهً واحدهً كذلك لنثبّت به فؤادك و رتّلناه ترتيلاً. و لا يأتونك بمثل إلّا جئناك بالحقّ و أحسن تفسيراً.(فرقان(25)/32-33)
يحذر المنافقون أن تنزّل عليهم سوره تنبّئهم بما في قلوبهم قل استهزؤا إنّ الله مخرج ما تحذرون.(توبه(9)/64)
4. معناي اصطلاحي «اسباب نزول»
4-1) سور و آيات قرآن ، از جهت نزول ، ارتباط كامل با حوادث و وقايع و نيازمنديهاي گوناگون دارد كه در خلال مدت دعوت پيغمبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) تحقق يافته و به وقوع پيوسته است… اين زمينه ها را ـ كه موجب نزول سوره يا آيه مربوطه شده اند ـ اسباب نزول مي گويند.(30:ص167 و172)
4-2) سبب النزول هو ما نزلت الأيه أو الآيات متحدّثهً عنه أو مبيّنهً لحكمه أيّام وقوعه. و المعني أنّه حادثه وقعت في زمن النبيّ(صلي الله عليه و آله و سلم)أو سؤال وجّه إليه ، نزلت الآيه أو الآيات من الله تعالي ببيان ما يتّصل بتلك الحادثه أو بجواب هذا السؤال .(20:ج1 ، ص99)
سبب نزول آن چيزي است كه به هنگام رخ دادنش ، يك يا چند آيه ، فرود آمده ؛
بازگو كننده ي آن پيش آمد ، يا روشنگر قانون مربوط به آن باشد . مقصود آنكه ، سبب نزول رويدادي بود كه در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پديد مي آمد يا پرسشي بود كه از ايشان مي شد؛ پس يك يا چند آيه ، از سوي خداي بزرگ ، براي پاسخ اين پرسش ، يا بيان آنچه بدان رخداد وابسته بود ، فرود مي آمد.
4-3) مفسّران شيعه، اغلب از تعبير «شأن نزول» ، به جاي اصطلاح «سبب نزول» استفاده مي كنند . شايد از آن جهت كه از مفهوم سبب ، تصور الزام و علّيّت پيش نيايد.
4-4) به هرحال ، معناي دقيق اسباب نزول را مي توان چنين دانست :«جهات و جوانب حادثه يا مسئله اي كه زمينه مقدّمه ي نزول آيه يا آياتي بوده است .» به بيان ديگر ،«ابعاد زماني ، مكاني ، موضوعي ، وضعيّتي و شخصيّتي فضاي نزول» به عنوان«سبب نزول» مورد بررسي قرار مي گيرد.
5. انواع سبب نزول
از آنجا كه عالمان علوم قرآني ، براي تمامي آيات قرآن ، سبب نزول نيافته اند و فرود بسياري از آيات و سور را بدون حادثه و مسئله پيش آمده پنداشته اند ، براي كتاب خدا ، دو نوع سبب نزول برشمرده اند:
5-1) سبب نزول خاصّ : اين دسته از اسباب نزول ، همان حوادث يا مسائل ويژه اي اند كه زمينه ساز يا مقدّمه ي نزول يك يا چند آيه معيّن بوده و فضاي زماني ، مكاني ، انساني و موضوعي فرود آمدن آن آيه يا آيات را تشكيل داده اند. از اين رو ، به آنها «سبب نزول خاصّ» گفته مي شود.
در علوم قرآني ، مبحث «اسباب نزول»، اغلب ، درباره اهمّيّت ، فايده ، ابعاد قابل شناخت ، راههاي تشخيص سبب حقيقي و ارزشيابي روايات اسباب نزول خاص، به گفت وگو مي پردازد.
5-2) سبب نزول عامّ: مقاصد و اهدافي كه نزول تمامي قرآن يا بخش عمده اي
از آن را در بر مي گيرد و به آيه يا آيات خاصّي ارتباط ندارد ، از ديد اين دانشمندان ، «سبب عامّ» شناخته مي شود. اينكه چند نمونه از آنها را با استناد به آيات قرآن مي آوريم:
يك ) روشنگري نسبت به همه چيز ، هدايت ، رحمت ، بشارت:
… ونزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شيء و هدًي و رحمهً و بشري للمسلمين .(نحل (16)/89)
دو) اندرزگويي ، شفا بخشي ، رهنمايي ، مهرورزي:
يا أيّها الناس قد جاءتكم موعظه من ربّكم و شفاء لما في الصدور…(يونس (10) /57)
سه) هدايت به راه سلامت و استقامت ، نجات از ظلمت و ورود در نور:
… قد جاءكم من الله نور و كتاب مبين. يهدي به الله من اتّبع رضوانه سبل السلام و يخرجهم من الظلمات إلي النور بأذنه و يهديهم إلي صراط مستقيم .(مائده (5)/15-16)
چهار) حلّ اختلاف و رفع كشمكش:
و ما أنزلنا عليك الكتاب إلّا لتبيّن لهم الذي اختلفوا فيه…(نحل(16)/64)
پنج) ثبات دل و جان ، بيان حقايق ، پندو اندرز ،هشدار دهي و يادآوري:
و كلّاً نقصُّ عليك من أنباء الرسل ما نثبِّت به فؤادك و جاءك في هذا الحقُّ و موعظه و ذكري للمؤمنين.(هود(11)/120)
6. منابع و كتب درباره ي اسباب نزول خاصّ
6-1) گذشته از تفاسير ـ كه ضمن گفتگو از آيات ، از اسباب نزول وارده ، سخن به ميان مي آورند ـ كتابهاي علوم قرآني نيز اغلب ، فصلي را به موضوع اسباب نزول اختصاص مي دهند. نمونه هاي زير مي تواند براي مراجعه پژوهشگران مفيد باشد:
البرهان في علوم القرآن از : بدرالدين محمد الزركشيّ(21:ج1،ص45)
الإتقان في علوم القرآن از: جلال الدين عبدالرحمن السيوطيّ(24:ج1،ص92)
مناهل العرفان في علوم القرآن از : محمد عبدالعظيم الزرقاني (20:ج1، ص99)
مباحث في علوم القرآن از : صُبحي الصالح(29:ص127)
في رحاب القرآن الكريم از : محمد سالم مُحَيسِن(45:ج2،ص14)
لمحات من تاريخ القرآن از : محمد عليّ يوسف الأشيقر(5:ص393)
تاريخ قرآن از : دكتر محمود راميار(18:ص625)
6-2)برخي از دانشمندان و قرآن شناسان مسلمان در اين زمينه ، كتابهايي ويژه نگاشته اند . بنابر مشهور ، قديمي ترين اين آثار ، اسباب النزول ، از عالم سنّي : ابوالحسن عليّ بن عبدالله سعدي مديني بصري(234 ق) استاد محمدبن اسماعيل بخاري صاحب كتاب «الصحيح» است. از بزرگان شيعه در روزگار پيشين نيز ، در اين باب ، آثاري گزارش شده است.(10:ج2، ص12) مانند : اسباب النزول از : قطب الدين سعيد بن هبه الله الراوندي (573ق) و كتاب اسباب النزول علي مذهب آل الرسول (صلي الله عليه و آله و سلم) از : رشيدالدين بن شهر آشوب مازندراني (588ق) كه مع الأسف ، سه كتاب اخير در دسترس محققان نيست. از ميان كتابهاي موجود كه مختصّ مبحث حاضر نگاشته شده و علاقه مندان را به كار مي آيد مي توان موارد زير را نام برد:
أسباب النزول از : علي بن أحمد واحديّ النيشابوري(48)
لباب النقول في أسباب النزول از : جلال الدين عبدالرحمن السيوطي (27)
أسباب النزول عن الصحابه و المفسّرين از : عبدالفتاح القاضي(38)
أسباب النزول القرآني از : غازي عنايه(35)
شأن نزول آيات قرآن از: صدرالدين محلاتي شيرازي(44)
نمونه بيّنات در شأن نزول آيات از : دكتر محمد باقر محققّ(43)
أسباب النزول از : دكتر سيد محمد باقر حجّتي (14)
أسباب النزول في ضوء روايات أهل البيت از : السيد مجيب الرفيعي (19)
7. اقسام اسباب نزول خاص
7-1) اسباب نزول خاصّ ، بنا به تعريف ، دو بخش عمده دارد: حوادث و وقايع ، مسائل و مشكلات.
7-1-1) حوادث و وقايع : رويدادها و پيشامدهاي گوناگون دوران وحي ، نخستين و بيشترين سببهاي آمدن آيات اند كه خود از دو ديدگاه تفكيك پذيرند:
الف) از جهت ظهور و خفاء : كه به دو گروه : حوادث آشكار و حوادث پنهان ، تقسيم مي شوند.
يك : وقايع آشكار: دسته اي از حوادث اند كه در معرض ديد عموم رخ داده و فرود آيه يا آياتي را سبب شده اند . نمونه جالبي از اين وقايع آشكار ، داستان بخشش انگشتري قيمتي ، به فقير ناشكيبا ، در حال ركوع نماز است كه حضرت امير(عليه السلام) در مسجد النبيّ ، مقابل ديدگان حاضران ، انجام داد و اين آيت نازل شد:
(إنّما وليّكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاه و هم راكعون.)(مائده (5)/55)
فريقين اتفاق نظر دارند كه سبب نزول آيه ي بالا ، واقعه فوق است . به عنوان نمونه جلال الدين سيوطي (25:ج3،ص104-106) و محمد بن علي شوكاني (28:ج2،ص51-53) از مفسران اهل سنت و شيخ الطائفه ابوجعفر طوسي (33:ج3 ،ص558-564) و علامه سيد هاشم بحراني (7:ج1 ، ص479-485) از مفسران شيعي ، از گروه فراواني از صحابه پيامبر ، نظير عمّار ياسر و ابوذر غفاري و ابن عبّاس و ابورافع و عبدالله بن سلام و انس بن مالك آيه فوق را در شأن امام عليّ بن ابي طالب (عليه السلام) روايت كرده اند. علامه بزرگوار عبدالحسين اميني در كتاب كبير الغدير(6:ج2 ، ص53،52 ،58) پس از ذكر مصادر مهمّ اين سبب نزول در متون اهل سنّت ، اشعار زير را به استناد بعضي همان مآخذ ، از حسّان بن ثابت مي آورد كه به دنبال همين حادثه ، به امر پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) خطاب به اميرالمؤمنين (عليه السلام) سروده است:
فأنت الذي أعطيت إذا أنت راكع
فدتك نفوس القوم يا خير راكع
بخاتمك الميمون يا خير سيد
و يا خير شارٍ ثمّ يا خير بايع
فأنزل فيك الله خير ولايهٍ
و بيّنها في محكمات الشرايع
تو همان كسي هستي كه در حال ركوع ، بخشش كردي / جان مردمان فدايت باد ؛ اي بهترين ركوع كننده.
انگشتري خجسته خود را بخشيدي؛ اي نيكوترين آقا/ و اين بهترين فروشنده؛ آن گاه اي نيكوترين خريدار.
پس خداي ، در شأن تو، بهترين سرپرستي را فرو فرستاد/ و آن را در آيينهاي پا برجاي خويش ، روشن ساخت.
دو : وقايع پنهان : دسته اي از حوادث اند كه مخفيانه از مردم ، رخ داده و با نزول وحي ، علني شده اند؛ مانند همدستي و همياري دو تن از همسران رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) عائشه بنت ابي بكر و حفصه بنت عمر ، براي آزار حضرتش ، به انگيزه حسادت نسبت به همسر ديگر ايشان ، ام ابراهيم ، كه سبب شد آيات شريفه سوره تحريم نازل گردد. در اينجا قسمتهايي از آن آيات را مي آوريم و برخي منابع معتبر فريقين را در صحّت انتساب فوق يادآور مي شويم:
(و إذا أسرّ النبيّ إلي بعض أزواجه حديثاً فلمّا نبّأت به و أظهره الله عليه عرّف بعضه و أعرض عن بعضٍ فلمّا نبّأه ابه قالت من أنبأك هذا؟ قال نبّأني العليم الخبير. إن تتوبا إلي الله فقد صغت قلوبكما و إن تظاهرا عليه فإنّ الله هو مولاه و جبريل و صالح المؤمنين و الملائكه بعد ذلك ظهير. عسي ربّه إن طلّقكنّ أن يبدله أزواجاً خيراً منكنّ مسلماتٍ مؤمناتٍ قانتاتٍ تائباتٍ عابداتٍ سائحاتٍ ثيّباتٍ و أبكاراً.(تحريم (66)/3-5)
همان گونه كه از متن آيات شريفه بر مي آيد ، پيامبر رازي پنهاني را به همسرش حفضه دختر عمربن الخطاب مي سپارد و چون حفضه ، به نافرماني و ستيزه جويي ، آن را به عائشه دختر ابوبكر ، بازگو مي كند و با يكديگر بر آزار و رنجاندن پيامبر
پشتيبان و همداستان مي شوند خداي دانا ، رسول گرامي اش را آگاه مي سازد ؛ به گونه اي كه حفصه ، شگفت زده ، مي پرسد : چه كسي تو را خبر داد؟ و پاسخ مي شنود كه : پروردگار هميشه داناي همواره آگاه.
نزول اين آيات كريمه، براي همه مسلمانان ، از اين واقعه نهاني ، پرده بر مي دارد و رفتار ناهنجار اين دو بانو را به شدت ، مي نكوهد و گناه دروني و انحراف قلبي آنان را آشكار مي سازد و تهديد مي كند كه اگر به همدستي و همداستاني خود بر آزار و دشمني پيامبر ادامه دهند، به پشتيباني خدا و فرشتگان و شايستگان از اهل ايمان ، دسيسه هايشان بي اثر گشته و خود به طلاق و جدايي ، محكوم خواهند بود و خداي بزرگ ، همسراني نيكوتر و شايسته تر نصيب رسولش خواهد ساخت.
در معتبرترين متون اهل سنّت ، نظير صحيح محمّدبن اسمعيل بخاري (8:ج6،ص69-71) و صحيح مسلم بن حجاج نيشابوري (47:ج10 ، ص85-94)و تفسير الدرّالمنثور سيوطي (25:ج8،ص215-222) و تفسير فتح القدير شوكاني(28:ج5 ، ص252-253) و نيز در متون مستند شيعي ، نظير تفسير علي بن ابراهيم قمي(39:ج2، ص375-378) و تفسير مجمع البيان طبرسي (32:ج5، ص314-316) شرح اين داستان ، با تفاوتهايي ـ كه خود جاي بسي تحقيق دارد ـ آمده است و نشان مي دهد كه برخورد ناشايست اين دو بانو با همسر بزرگوارشان ، چنان در پيشگاه پروردگار ناپسند بوده كه تا پايان سوره ، اين هشدار ، با مقايسه ميان همسران نوح و لوط ، به عنوان نمونه هاي منفي و آسيه و مريم به عنوان نمونه هاي مثبت ، ادامه يافته است.
ب) از جهت تلقي قرآن : كه به دو گروه : وقايع مذموم و وقايع ممدوح قابل تقسيم اند.
يك : حوادث مذموم : به آن دسته از رويدادها گفته مي شود كه آيات نازله ، نسبت به نفس حادثه و پديد آورندگانش ، لحن عتاب و توبيخ و سرزنش دارند؛ مانند داستان وفد بني تميم كه به محضر پيغمبر آمدند و ضمن مراسمي اعلام اسلام
كردند؛ امّا پيش از آنكه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)به رسم معمول ، سرپرستي از ميانشان براي آنها تعيين فرمايد، ابوبكر گفت: قعقاع بن معبد را بر آنان امير گردان ؛ و عمر گفت : اقرع بن حابس را به امارت آنان بگمار ؛ آن گاه ، بر يكديگر برآشفتند و به بانگ بلند ، تندي و پرخاش كردند تا اينكه وحي عتاب آميز و شماتت بار الاهي در رسيد.
(يا أيّها الذين آمنوا لا تقدّموا بين يدي الله و رسوله و اتّقوا الله إنّ الله سميع عليم. يا أيّها الذين آمنوا لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النبي و لا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض أن تحبط أعمالكم و أنتم لا تشعرون.)(حجرات (49/ 1-2)
به خوبي ، پيداست كه در اين آيات ، پيشي گرفتن بر خدا و پيامبر ، در آنچه ايشان را سزاست ، نوعي بي تقوايي به شمار آمده و بانگ برداشتن در محضر پيغمبر و آواي خويش از آواي او فراتر ساختن ، مايه نابودي اعمال نيك و نشانه فقدان درك و شعور اعلام شده است. محمدبن اسمعيل بخاري(8:ج6 ، ص46-47) و ابوعيسي ترمذي (9:ج5، ص361) و جلال الدين سيوطي (25:ج7،ص546 و548) و بسياري ديگر از محدثان و مفسران ، سبب نزول آيات فوق را واقعه ياد شده روايت كرده اند.
دو : حوادث ممدوح: دسته اي از رويدادها هستند كه قرآن با تحسين و ستايش ، از آنها و عاملينشان گفتگو مي كند و مي خواهد تا رفتار ايشان سرمشق مسلمانان باشد ؛ همچون داستان ايثار و بزرگمنشي اهل بيت پيامبر ـ صلوه الله عليهم أجمعين ـ كه خلاصه آن سرگذشتِ سراسر بخشش و گذشت ، چنين است:
دو فرزند عزيز زهراي مرضيه ،حسنين (عليه السلام) بيمار بودند . همه اهل خانه ، حضرت امير ، فاطمه زهرا ، دو كودك بيمار و حتي فضّه خادمه ، به سفارش پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم)نذر كردند كه در صورت شفاي آن دو بيمار ، سه روز پياپي روزه بگيرند. دو كودك بهبودي يافتند و آنان به روزه ، آغاز كردند. در خانه براي افطارشان چيزي نداشتند . اميرمؤمنان ، به ناچار ، نزد مردي يهودي رفت . قرار گذاشت مقداري پشم بريسند و در عوض به عنوان دستمزد، سه
صاع ـ حدود شش كيلوو ـ دانه جو دريافت كرد. آنها را به خانه آورد. حضرت صدّيقه ثلث پشمها را رشته ساخت و آن گاه ،يك صاع از جوها را آرد كرده ، نان پخت و همراه آب و نمك بر سر سفره افطار نهاد كه نگاه مسكيني گرسنه ، به در خانه آمد و غذا خواست . اهل خانه ، همگي ، نان خويش به مسكين بخشيدند و با آب و نمك ، افطار كردند . فرداي آن شب نيز يتيمي دلشكسته ، بر در آن خانه ي اميد كوبيد و سرانجام ، در سومين شب ، اسيري بال و پربسته ، بدان درگاه پناه آورد و اين دو شب نيز همان شد كه در نخستين شب شده بود.
بامدادان ، اين آيات فرود آمد و مسلمانان را از اين ايثار نهاني و بخشش پنهاني،آگاه ساخت ودرس زندگي انساني آموخت:
(إنّ الأبرار يشربون من كأسٍ كان مزاجها كافوراً . … . يوفون بالنذر و يخافون يوماً كان شرّه مستطيراً . و يطعمون الطعام علي حبّه مسكيناً و يتيماً و أسيراً . إنما نطعمكم لوجه الله لانريد منكم جزاءً و لا شكوراً. … و جزاهم بما صبروا جنّهً و حريراً. … . إنّ هذا كان لكم جزاءً و كان سعيكم مشكوراً.(انسان (76)/5 تا22)
علاوه بر تمامي متون حديثي و تفسيري شيعه ي اماميّه ، علّامه اميني دركتاب گرانقدر الغدير (6:ج3 ، ص106-111) بيش از سي تن از مفسران و محدثان اهل سنت را نام مي برد كه در آثار خويش به نزول اين آيات ، به مناسبت فوق ، شهادت داده اند. در اينجا به چهار مورد اشاره مي كنيم :
حافظ عبيدالله بن عبدالله الحاكم الحسكاني(12:ج2 ، ص393 -415)
حافظأحمدبن حجرالعسقلانيّ(34:ج4 ، ص376)
حافظ جلال الدين عبدالرحمن السيوطيّ(25:ج8 ، ص371)
شيخ محمد بن علي الشوكانيّ(28:ج5 ، ص349)
7-1-2) مسائل و مشكلات : دسته ي دوم سببهاي نزول ، پرسشهاي علمي حقوقي و عقيدتي است كه از سوي مسلمانان ، منافقان ، اهل كتاب يا مشركان مطرح
مي شد و هر گروه ، به هدف و منظور خاصّ خود ، از آن سود مي جست . به قصد: دانستن فرمان خدا، يا آزردن پيغمبر و مؤمنان ، يا كاوش و پژوهش در اسلام ، يا ريشه كن كردن دين و دينداران ، و پيامبر پاسخ آنها را به نزول وحي ، موكول مي فرمود. به چند نمونه از اين سؤالات و مشكلات ـ كه زمينه ساز آمدن آياتي شده اند ـ توجه كنيد:
الف ) پرسشهاي اعتقادي : يكي از اصول مهم اعتقادي اسلام ـ كه از ضوابط مسلماني به شمار مي رود ـ اصل معاد است كه در قرآن كريم از آن ، بسيار سخن به ميان آمده است . زمان وقوع«ساعه» از مسائلي است كه مكرر مطرح كرده اند . علي بن ابراهيم قمي (39:ج1 ، ص249) مي نويسد كه قريشيان ، عاص بن وائل ، عقبه بن ابي معيط و نضربن حارث را نزد يهود فرستادند تا پرسشهاي دشواري را از آنان فراگيرند و براي كوبيدن پيامبر، آنها را به كار برند. يهوديان گفتند : از او درباره هنگام برپايي«ساعه» بپرسيد؛ اگر زماني را بيان كرد ، بدانيد دروغگو است ؛ زيرا هيچ يك از رسولان و فرشتگان بدان آگاهي ندارند. چون قريشيان ، از پيامبر پرسيدند ، اين آيت فرود آمد:
يسألونك عن الساعه أيّان مرسيها ، قل إنّما علمها عند ربّي ،لا يجلّيها لوقتها إلّا هو ، ثقلت في السموات و الأرض، لاتأتيكم إلّا بغتهً يسألونك كأنّك حفيّ عنها…(اعراف (7)/187)
در برخي تفاسير فريقين ، از حسن بصري و قَتادَه بن دعامه نيز شبيه اين سخن نقل شده است ؛ اما همين مصادر ، از ابن عبّاس روايت كرده اند كه :پرسندگان ، گروهي از يهود بودند.(32:ج2 ، ص505-506؛ 17:ج15 ، ص84؛ 25:ج3 ، ص619)
در دو جاي ديگر قرآن ، نظير همين سوال و جواب آمده است كه شايد اختلاف نظر فوق ، از اشتباه ميان اين موارد ، ناشي شده باشد.(احزاب (33)/63؛ نازعات (79) /42)
تنها در يك مورد از اين گونه پرسشهاي اعتقادي ، به جاي تعبير «يسألونك» ، خداي متعال ، «يستنبئونك» فرموده كه اين مورد نيز بنا به ظاهر آيات ، درباره معاد و عذاب روز قيامت است و باطن آن ، بنا به روايات ، (15:ج2 ، ص306) درباره ي وصايت و امامت حضرت امير مي باشد:
و يستنبئونك أحقٌّ هو ؟ قل اي و ربّي ، انّه لحقٌّ…(يونس (10)/53)
ب) مسائل علمي و تاريخي : بخشي از اين پرسشها درباره ي نكات دشوار تاريخي و علمي است؛ نظير سرگذشت ذوالقرنين كه در ميان اقوام عرب ، حتّي اعراب يهودي و نصراني ، ناشناخته بود و براي به زانو در آوردن پيغمبر ،مشركان به تحريك يهود ، آن را مطرح ساختند.(25:ج5 ، ص435؛ 33:ج7 ، ص76) پس اين آيه وآيات بعد از آن فرود آمد:
و يسألونك عن ذي القرنين ، قل سأتلو عليكم منه ذكراً.(كهف (18)/83)
همين گونه است سؤال از حكمت تغيير حالت كره ي ماه از هلال به بدر و بالعكس، و اينكه چرا همه شبها بدر تمام نباشد؟(32:ج1 ، ص283) كه اين آيت نازل گرديد:
يسألونك عن الأهله ، قل هي مواقيت للناس و الحجّ.(بقره (2)/189)
ج) سؤالات فقهي و حقوقي : اين دسته از پرسشها ـ كه بيشتر ، از سوي مسلمانان مطرح مي شده ـ براي فهم دقيق تر و شناخت روشن تر از زواياي احكام الاهي بوده است؛ نظير :
يسألونك ماذا ينفقون قل ما أنفقتم من خيرٍ فللوالدين و الأقربين و اليتامي و المساكين وابن السبيل … يسألونك عن الشهر الحرام قتالٍ فيه ، قل قتالٌ فيه كبير و صدٌّ عن سبيل الله و كفرُ به … يسألونك عن الخمر و الميسر ، قل فيهما إثمٌ كبيرٌ و منافع للناس و أثمهما اكبر من نفعها … و يسألونك عن اليتامي ، قل إصلاحٌ لهم خيرٌ … و يسألونك عن المحيض ، قل هو أذًي فاعتزلوا النساء في المحيض…(بقره(2)/215تا222)
گاهي در اين گونه موارد ، به جاي واژه «سؤال» ، تعبير «استفتاء» به كار رفته است مانند:
و يستفتونك في النساء ، قل الله يفتيكم فيهنّ…(نساء(4)/127)
يستفتونك ، قل الله يفتيكم في الكلاله…(نساء (4)/176)
مفسران فريقين در سبب نزول آيه اخير ، از جابربن عبدالله انصاري ، اين مضمون را آورده اند:
سخت بيمار شده ، از هوش رفته بودم . پيامبر به بالينم آمده ، وضو گرفت و از آب وضويش به رخسارم پاشيد ، به حال آمدم . چون چند خواهر در خانه داشتم و نگران بودم كه از اين بيماري ، زنده نمانم. از حضرتش درباره ميراث خواهران پرسيدم . پاسخ دقيقي نفرمود و بيرون رفت. ساعتي ديگر باز آمد و فرمود:«تواز اين بيماري ، نخواهي مرد؛ اما جواب پرسش تو فرود آمد.» آري ، اين آيه در پاسخ من نازل شده است.(32:ص149 ؛28 :ج1 ، ص544)
در كتب حديث و تفسير اهل سنت،(6)ذيل آيه ي اخير ، رواياتي در مورد خليفه دوم نقل شده كه مرور مضامين بعض آنها، براي آگاهي بر ميزان درك و درايت ايشان ، خالي از لطف نيست:
يك : چون آيه ي «كلاله» فرود آمد ، عمر معنايش را نفهميد . پس به دخترش حفصه گفت : هر وقت پيغمبر سرحال و با نشاط بود ، از او بپرس. روزي كه چنين بود ، حفصه پرسيد : پيامبر فرمود : پدرت از تو خواسته است؟ فكر نمي كنم پدرت از اين مطلب دانا شود.
دو : نوبتي ديگر ، عمر به حفصه دستور داد كه درباره ي كلاله از پيغمبر بپرسد او پرسيد . رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ داد و او بر كتف شتري بنوشت . پيامبر فرمود : چه كسي تو را به اين كار واداشت ؟ عمر ؟! باورم نمي شود كه اين را بفهمد و به كار بندد. مگر آيه اي كه تابستان نازل شد ، او را كافي نبود؟
سه : عمر خليفه شد. روزي بر منبر سخن مي گفت. وي را از كلاله پرسيدند . گفت : كلاله !كلاله! كلاله! آن گاه ريشش را در مشتش گرفت و ادامه داد : سوگند به خدا كه اگر اين را مي دانستم ، بهتر بود از اين كه همه زمين مال من مي شد. در گذشته از پيغمبر پرسيدم ، فرمود: مگر آن آيه را كه تابستان آمد ، نشنيدي؟
چهار: به روايت ابن سيرين ، آيه ي «كلاله» هنگامي نازل شد كه پيامبر ، با حذيفه بن اليمان ، در حال راه رفتن بود و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)آن را به حذيفه فرمود و حذيفه آن را بر عمر ـ كه از پشت سر مي آمد ـ خواند. چون عمر خليفه شد ، درباره آن آيه از حذيفه پرسيد ، بدان اميد كه تفسيرش نزد او باشد. حذيفه او را گفت : به خدا سوگند كه تو بساير عاجز و ناتواني ، اگر پنداشته اي كه رياست تو،مرا وادار مي كند بيش از آنچه روز نزول آيه به تو گفتم ، اينك بگويم . عمر گفت : خدايت رحمت كند! نه چنين توقعي نداشتم…
پنج: عمر هرگاه كه در انتهاي آيه «كلاله» ، به اين عبارت مي رسيد كه : يبين الله لكم أن تضلّوا : خدا براي اينكه گمراه نشويد ، اين حكم را براي شما روشن مي سازد؛ مي گفت : خدايا ، بر هر كس معناي كلاله را روشن ساختي ، خوشا به حالش ، بر من كه تاكنون روشن نشده است !(7)
8-فوايد و نتايج دانستن اسباب نزول
آگاهي از سبب نزول آيات قرآن مجيد ، چندين اثر و ثمر گوناگون به بار مي آورد كه هر يك به تنهايي ، براي ايجاد انگيزه چنين پژوهشي كافي است. خطاي بزرگي است اگر پنداشته شود علم اسباب نزول ، نوعي باستان شناسي درباره آياتي است كه هرگز كهنه و باستاني نمي شوند. اكنون به چند فايده از فوايد دانستن اسباب نزول اشاره مي كنيم:
پي نوشت :
*دکتراي علوم قرآن و حديث ،مدرس دانشکده ي اصول الدين تهران.
1- كهف (18)/92،89،85،84حج(22) /15.
2ـ بقره (2) /166؛ص(38)/10 ؛غافر(40)/37،36
3ـ به شكل نَزَلَ : اسراء(17)/105؛ شعراء(26)/193؛صافات (37)/177؛ حديد(57)/16. به شكل يَنزِلُ : سبأ(34)/2؛ حديد(57)/4.
4ـ بخشي از خطبة غديريّه كه درآن ، به مقدمات نزول آية تبليغ :مائده (5)/67) اشاره فرموده اند.
5ـ به كتابهاي تفسيرِ اثري نظير: البرهان يا الدّرالمنثور ، ذيل آيات فوق ، ونيز جوامع حديثي مانند: بحارالانوار يا كنزالعمّال رجوع كنيد.
6ـ تفصيل اين منابع را در الغدير ، ببينيد.(6:ج6،ص127 تا 130).
7ـ همة اين موارد در تفسير الدُرّ المنثور سيوطي آمده است.(25:ج2 ص753 تا 759) .
منبع: فصلنامه تخصصي مطالعات قرآن و حديث سفينه،شماره 21
/س