راجع به عید فطر چه میدانید؟
عید فطر، عید حقیقی
دین مبین اسلام و احکام و دستورات آن چند ویژگی دارد. یکی آنکه دستوراتش مطابق فطرت بشر است؛ به عبارت دیگر، تشریع اسلام عین تکوین است «تکوین» یعنی خلقت و «تشریع» یعنی آیین زندگی. پس آیین زندگی باید مطابق خلقت باشد و چنین نیز هست؛ لذا اگر فرموده شراب منوشید، گوشت خوک مخورید، به این معناست که گوشت خوک برای جسم و روح شما مناسب نیست. رسالهها را باز کنید و این مسأله را ببینید که نوشتهاند: «آنچه برای بدن ضرر قابل توجه دارد، حرام میباشد.»
امتیاز انسان نسبت به سایر موجودات این است که میتوان او را مورد امر و نهی قرار داد و او نیز با ارادة خود آن کارها را یا انجام دهد و یا ندهد؛ مثلاً میتوان به او گفت سیگار برایت بد است و نباید آن را استعمال کنی. یا خدا دستور داده از صبح تا شب چیزی نخوری و نیاشامی و او باید بتواند این چنین باشد. امتیاز انسان از سایر جنبندگان این است که اراده دارد، یعنی میتواند با هوای نفس و خواست درونیاش مبارزه کند و کاری را انجام دهد و یا انجام ندهد.
ویژگیدیگر احکام و دستورات اسلامی آن است که مطابق با مصالح و مفاسد نفسالامری هستند؛ به این معنا که احکام اسلامی مطابق مصالح و مفاسد، جعل شدهاند. اگر خداوند فرموده نماز واجب است، به این معناست که در نماز مصلحتی لازم بوده که برای انسان واجب شده است. خداوند از یک سو به خاطر علمی که دارد و از سوی دیگر به جهت تأمین سعادت بشر، قانونی را جعل میکند که انجامش به مصلحت بشر است و میتواند او را در تأمین سعادت کمک کند. واضح است که فقط خداوند میتواند این کار را انجام دهد، چون او عالم علیالاطلاق و خالق انسان است. بشر چگونه میتواند برای خود قانون وضع کند، در حالی که آشنایی کامل به وجود و ساخت خودش ندارد و موارد جهلش نیز روز به روز بیشتر میشود؟
ویژگی سوم احکام اسلامی جامعالاطراف بودن آن است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) دینی آوردند که به همة امور زندگی بشر نظارت دارد؛ یعنی هیچ کار و عمل و فکر و اندیشه و حالتی از انسان وجود ندارد مگر اینکه در این دین برایش برنامه و حکم وجود داشته باشد. این دین با چنین احکامی، دین جامع است.
فقه ما پنجاه و دو کتاب دارد، تقریباً هفت کتاب و فصلش مربوط به عبادات است و مابقی آن مربوط به دنیا و روابط انسانها با یکدیگر است. کتابهایی که مربوط به عبادات است عبارتند از: طهارت، نماز، روزه، زکات، خمس، جهاد، حج. باقی کتب فقهی مربوط به این است که چگونه ازدواج کنیم؟ چگونه طلاق دهیم؟ ارث را چگونه تقسیم کنیم؟چگونه مضاربه، مساقات، مزارعه، اجاره، مبایعه و… داشته باشیم؟ به هر حال در امور فقهی و حقوقی مطلبی نیست که در این کتب نیامده باشد. وسائلالشیعه کتابی است که در آن بیش از ۳۶هزار روایت جمعآوری شده و مربوط به جزئیترین وظایف عبادی و غیر عبادی است.
گمان نکنید که دستورات اسلام فقط برای قبر و بعد از قبر مفید است، بلکه این دستورات و احکام چون جامعالاطراف است، برای دنیا و آخرت انسان مفید است. این دستورات بیشتر به درد دنیای ما میخورد تا آخرت ما! با این اوصاف، اسلام عزیز برای ما تکلیف نیست، بلکه نعمت است و نسخهای بالاتر و بهتر از این دین الهی وجود ندارد تا بتوانیم به وسیلة آن جان و بدن و عقل و اجتماع خود را حفظ کنیم.
اسرار روزه
یکی از احکام و دستورات خداوند روزهگرفتن است. هدف و غایت و مصلحتی که خدا برای روزه بیان میکند، اخص از آن چیزی است که در روایات آمده و متفاوت است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، روزه بر شما واجب شد همانگونه که بر پیشینیان شما واجب شد، شاید پرهیزگار شوید.» (بقره،۱۸۳) قرآن هدف و سرّ روزهداری را متقیشدن دانسته است: لعلکم تتقون. سؤال این است که روزهداری با تقوا چه ارتباطی دارد؟
برای جواب به این سؤال، مقدمهای عرض میکنم. انسان به سه طریق ممکن است گناهی مرتکب نشود: راه اول آن است که اصلاً به مرکز و محل گناه قدم نگذارد. خیلی از اوقات انسان میداند که فلانجا مرکز گناه و جایی است که فعل حرام در آن انجام میشود، چون در آنجا قدم نمیگذارد و وارد نمیشود، پس گناهی هم مرتکب نمیشود.
راه دوم آن است که انسان وسیلة ارتکاب فعل حرام را نداشته باشد؛ مثلاً کسی که ناشنواست، از شنیدن صدای موسیقی حرام عاجز است، پس مرتکب این گناه نمیشود. کسی که لال است، چون قدرت تکلم ندارد فعل حرامی مثل غیبت را مرتکب نمیشود.
راه سوم آن است که انسان به محیط یا مرکز گناه برود، اما با اراده و قدرت به گونهای خود را مجهز کرده باشد که بتواند آن را از خودش دفع کند. این شخص به کسی میماند که خود را در مقابل میکربها واکسینه کرده، لذا با این کار میتواند به مرکز آلودگی نیز وارد شود. این عده با نیرویی که در خودشان به وجود آوردهاند، میتوانند در مراکز گناه حاضر شوند اما پایشان نلغزد.
انسانی که در وجودش چنین قدرتی به وجود آمده، به واقع در او دافعهای نسبت به گناه ایجاد شده، یعنی نسبت به گناه، صیانت نفس پیدا کرده و در وجودش دستگاه کنترل ایجاد شده است. در دوراهیها که قرار میگیرد و میتواند دروغ بگوید، دروغ نمیگوید؛ اگر میتواند مال حرام بخورد، نمیخورد؛ اگر میتواند نگاه حرام نماید، خود را مهار میکند و نگاه نمیکند. یکی از راههایی که به انسان در به وجود آمدن دستگاه مهار نفس کمک میکند، «روزه» است.
با روزه سیروز تمرین ترک عادتها میکنید. شما به خوردن غذا در وقت خاص و انجام خیلی از کارها عادت داشتهاید، در انجام خیلی از کارها آزاد بودهاید که با روزه گرفتن تمام اینها را ترک میکنید. انسان مؤمن با قدرت و اراده خودش این کارها را ترک میکند. همین کار، اراده را قوی میکند و نیرویی به وجود میآورد که با آن میتوانید نفس را مهار نمایید. این صیانت و ضبطنفس و ارادة قوی، «تقوا» نام دارد. تقوا، نیرویی است که انسان به وسیلة آن از گناه اجتناب میکند.
خداوند هدف و سرّ روزه را به وجودآمدن تقوا در انسان میداند. پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آخرین جمعة ماه شعبان خطبهای ایراد کردند و در ضمن آن فرمودند: «قد اقبل الیکم شهرالله: همانا ماه خدا به شما رو آورده است.» چرا رمضان ماه خداست؟ توجیه من این است که این ماه، ماهی است که انسان میتواند خدایی شود. چون فقط انسان است که میتواند علیه خود و نفسانیاتش کودتا کند؛ حیوان نمیتواند. با این تعبیر، آنهایی که بدون هیچ عذر شرعی و در عین صحت مزاج، مطابق هوای نفس عمل میکنند و مرتکب گناه بزرگ روزهخواری میشوند، همانند حیوان دستگاه کنترل ندارند و فرقی با آن نمیکنند. در واقع مخالفت با هوای نفس نتیجة قوّت عقل انسان است و عقل هم منشأ اختلاف انسان با حیوان است. پس انسانی که هوای نفس را کنترل نمیکند، بعد عقلانیاش ضعیف است و در این جنبه به حیوان نزدیک است.
پس اگر این ماه را ماه انسان خدایی بنامیم، حرف گزافی نگفتهایم؛ چون این ماه، ماه اتصال به ملکوت و عالم غیب است. ماهی است که انسان به خدا و روحانیت نزدیک میشود و میتواند به پایة فرشتگان برسد و انسانی در لباس ملائکه باشد. اما این مقام برای انسان به آسانی به دست نمیآید. اگر روزه میگیریم، باید طبق فرموده امام صادق(علیه السلام)، گوش و چشم و همة اعضای بدن روزه باشند تا نتیجه مطلوب که تقوا و اراده و مهار نفس است، حاصل شود. نمیشود انسان روزه بگیرد، اما حجابش درست نباشد، نماز نخواند، به نامحرم نگاه کند، موسیقی حرام گوش کند، غیبت کند، تهمت بزند، سوءظن داشته باشد و… این کارها با غایت و هدف روزهداری منافات دارد و انسان را عقب میاندازد. پس این ماه، ماه خدا نامیده شده، چون ماهی است که انسان در آن میتواند به کمال برسد و خداگونه شود.
یکی دیگر از فلسفههای روزه، بعد اجتماعی آن است. خداوند از این طریق اراده فرموده که متموّلان و آنهایی که وضعیت مالی خوبی دارند، در این ایام با درک گرسنگی، همسان و مساوی فقرا قرار گیرند تا بتوانند وضعیت آنها را درک نمایند تا از این طریق روح مساوات در میان مسلمانان پیدا شود. پولدارها باید متوجه شوند که بیپولها چه احساسی دارند، و کسی که بیش از دو ماه است که گوشت نخورده، در چه وضعی به سر میبرد. پس یکی از حکمتهای روزه آن است که اغنیا همسان فقرا قرار گیرند تا ضمن اینکه بتوانند حال ایشان را درک کنند، این انگیزه در آنها ایجاد شود که از اموال خود به آنها نیز کمک نمایند.
عید حقیقی یا اعتباری؟
امور عالم دوگونه است: برخی از آنها طبیعی و تکوینی و برخی دیگر قراردادی و اعتباری است؛ مثلاً اگر میگوییم آب از دو عنصر اکسیژن و هیدروژن تشکیل شده، این از ناحیه قرارداد و یا قطعنامه یا لایحه تصویبی بین انسانها نیست، بلکه به صورت تکوینی و طبیعی، آب از این دو عنصر تشکیل میشود و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، این عناصر در آب موجود است.
اما برخی امور هستند که اینگونه نیستند: یک روز ارزش دارد و روز دیگری بیارزش است؛ اهمیت صدر مجلس یا فلان اسکناس، توسط قرارداد و اعتباری است که بین انسانها ایجاد شده و امکان تغییر در آن وجود دارد. این امور را قراردادی و اعتباری مینامیم. بهعنوان مثال در بین عموم مردم کلاه از سر برداشتن، علامت احترام به طرف مقابل است؛ اما در میان روحانیون برای احترام به طرف مقابل، عمامه بر سر میگذارند. پس قرارداد میان مردم این است که اگر کلاه بر سر دارید و میخواهید کسی را احترام نمایید، آن را از سر بردارید، اما در میان علما و روحانیون قرارداد آن است که اگر کسی آمد و خواستید به او احترام بگذارید، عمامه بر سر بگذارید.
آیا عید فطر است یا عید قربان که اسلام این روزها را به عنوان عید معرفی کرده، از نوع امور قراردادی است یا طبیعی؟ شما که روز ولادت خود را جشن میگیرید، در آن روز به صورت تکوینی و طبیعی حادثهای رخ نداده، چون حادثهای که رخ داده سالها قبل بوده و سالیانی از آن میگذرد. اگر امسال در سالروز تولدتان به شادی مینشینید، به خاطر تجدید خاطره است.
تجدید خاطره هم یک امر قراردادی و اعتباری است. بله، اگر روزی را که فارغالتحصیل میشوید و مدرک تحصیلی خود را میگیرید یا روزی که ازدواج میکنید یا روزی را که خدا به شما فرزندی عطا میکند، عید مینامید و شادی میکنید، به خاطر امر خارجی است که در آن روز اتفاق افتاده و این یک جشن حقیقی و طبیعی است. چون بالاخره روزی که شما کمال علمی پیدا کردهاید، عید حقیقی و واقعی تلقی میگردد.
عید فطر روزی است که مؤمنان واقعاً شادند و این شادی به خاطر کمالی است که در آن روز پیدا میکنند. این کمال، کمالی عملی است. مؤمنان در یک کلاس تربیتی که سی روز به طول انجامیده است، اراده خود را تقویت کردهاند. در این سی روز آنها تمرین اراده داشته و با آزادی خودشان در هر سمت و سو به مبارزه برخاستهاند. آنها در این مدت، تمایلات خود را سرکوب کرده و از بردگی هوای نفس خارج شدهاند. در این مدت آنها توانستهاند آقا و سرور خود باشند. حالا که واقعاً چنین اتفاقی افتاده، پس اول ماه شوال عید است. این روز، عید تقوا پیدا کردن است، همانگونه که قرآن غایت روزهداری را «لعلکم تتّقون» دانسته است.
هدف از روزه، خروج از حیوانیت و رسیدن به مقام آدمیت و انسانیت است. روز عید قربان هم چنین عیدی است، این روز برای کسی که در مِنی گوسفند خود را سر بریده و سر خود را تراشیده و یا مویش را کوتاه کرده، عید است؛ چون معنای سربریدن گوسفند، سربریدن نفس أمّاره و حیوانی خود است. اگر او گوسفند قربانی کند، کنایه از این است که بُعد حیوانی خود را که مبدأ شهوات و افعال ناشایست است، سربریده و سرکوب کردهام. حاجی با این کار، شیطان را از خودش دور کرده است.
او موی خود را تراشیده و با این کار، زخارف و زیباییهای دنیا را دور ریخته است. آیا برای حاجی که این کارها را میکند و از نظر روحی تعالی و ترقی به دست میآورد، عید واقعی نیست؟ این روز برای همه کسانی که چنین پیشرفتی داشتهاند، عید است. به همین علت است که در نماز این روز میخوانید:«الذی جعلتهُ للمسلمینَ عیدا». آیا این روز برای حاجی که گناهانش پاک شده و مثل روزی است که از مادر متولد شده، عید نیست؟ پس عید قربان یک عید حقیقی و واقعی است.
نماز عید فطر
در روز عید فطر، مؤمنان به شکرانه توفیقی که خداوند به آنها در عبادت داده، به نماز میایستند. این نماز در سال دوم هجری در مدینه تشریع شده است. عظمت و بزرگی اسلام را در این نماز میتوان دید. نماز عید فطر یکی از بزرگترین اجتماعات اسلامی است. اسلام برای این اجتماعات اهمیت فراوانی قائل است. ثواب نمازی که در این اجتماعات خوانده میشود، به هیچ عنوان قابل مقایسه با نماز فرادی در منزل نیست. این اجتماعات فیوضات و برکاتی دارد که اگر از آنها خبر داشتیم، هیچ وقت نماز را در منزل نمیخواندیم.
اجتماع موجود یکی از برکاتش این است که دعای انسان را به اجابت نزدیک میکند. بالاخره در میان هزاران نفری که حضور دارند، یک نفر مستجابالدعوه وجود دارد که ممکن است خداوند به برکت دعای او، دعای ما را نیز مستجاب نماید. در روایات نسبت به حضور در این اجتماعها تأکید زیادی شده تا جایی که فرمودهاند: «یدالله مع الجماعه: دست خدا با جماعت است»؛ لذا خانههای خدا و مساجد را خالی مگذارید و در این مراسم شرکت کنید.
یکی دیگر از ویژگیهای این اجتماعها، الغای خصوصیات شغلی و طبقاتی است. در صف نماز جماعت که نگاه میکنید، مهندس را در کنار کارگر میبینید، مدیرکل را در کنار کارمندش، غنی را در کنار فقیر، رئیس جمهور را در کنار مردم، مرجع تقلید را در کنار عموم مردم و… این معنای الغای خصوصیات شغلی و طبقاتی است. چنین اجتماعهای عظیمی در کدام قسمت دنیا برقرار است؟ در مسجد، همه در کنار یکدیگر نشستهاید و این چیزی جز اخوت و برادری در جامعه اسلامی نیست.
این جمعیت وقتی در یک مکان حاضر میشوند از اوضاع و احوال یکدیگر نیز باخبر میشوند. امروزه گرفتاریها زیاد است، لذا مؤمنان باید به یکدیگر رسیدگی نمایند. همه نسبت به برادرانشان مسئولیت دارند، لذا تا آنجا که در توان دارید، به یاری یکدیگر بشتابید و هر نوع مساعدت و کمکی که از دستتان برمیآید برای دیگری انجام دهید.
تزکیه نفس
نماز عید فطر دو رکعت است که در رکعت اول بعد از حمد، سوره اعلی و در رکعت دوم سوره شمس خوانده میشود. تأکید هر دو سوره بر تزکیه نفس است. در سوره اعلی میخوانیم: «قد افلح من تزکّی. و ذَکرَ اسم ربه فصلّی: به تحقیق هر کس که تزکیه و تصفیه باطن نماید، رستگار میشود.» در سوره اعلی، خداوند پایه را تزکیه نفس قرار میدهد.
علت اینکه در نماز عید این سوره انتخاب شده، همین است. شما که یک ماه روزه گرفتهاید، قاعدتاً باید تزکیه و تصفیه باطن کرده باشید و از حسد، کینه، ریا، نفاق، بدبینیها، رذایل و صفات حیوانی خود را آزاد کرده باشید. اگر چنین کرده باشید، خداوند به شما نوید رستگاری و فلاح میدهد.
در سوره شمس خداوند به هفت پدیده طبیعی قسم میخورد: قسم به خورشید و تابش نور آن، قسم به ماه هنگامی که به دنبال خورشید میآید، قسم به روز هنگامی که جهان را روشن میکند، قسم به شب وقتی که دنیا را تاریک میکند، قسم به آسمان و آن کسی که این کاخ عظیم را بنا کرد، قسم به زمین و آن کسی که آن را گسترانید.
بعد از این هفت قسم، خداوند قسم دیگری میخورد: «و نفس وما سوّاها: قسم به جان انسان و آن کسی که آن را ساخته است. فالهمها فجورها و تقواها: آنگاه شرّ و خیر را به او الهام کرد.» این حرف خیلی معنا دارد، خداوند به ما وجدان اخلاقی داده که ما به وسیله آن بتوانیم خیر و شر، زشت و زیبا را متوجه شویم. من میدانم دروغ بد است و راستگفتن خوب است، همه اینها الهامی از سوی خداست.
بعد از همه این قسمها، مطلب اصلی را میفرماید: «قد افلح من زکّاها. و قد خاب من دسّاها: هر که نفس خود را از بدیها پاک کرد، رستگار شد و هر که آن را آلود، بدبخت شد.» در این آیه، خداوند معیار انسان خوشبخت و بدبخت را معین میکند: انسانی که خود را تزکیه کند و نفس را از آلودگیها نجات دهد، رستگار میشود و انسانی که خود را اسیر تمایلات نفسانی نماید، بدبخت میشود.
به این ترتیب روز بعد از ماه مبارک رمضان، عید حقیقی و تکوینی و واقعی است، چون مؤمنان از این کلاس عملی سرافراز و سربلند خارج شدهاند. شما یک ماه در کلاس تربیت الهی شرکت کردهاید، روز به روز که روزه گرفتهاید، اراده شما قویتر شده است، لذا در این روز از خداوند متعال، مدرک تربیتی خود را دریافت میکنید. بعد از رمضان، این توانایی را دارید که برخی دیگر از عادات ناپسند خود مثل سیگارکشیدن یا انواع اعتیادها را ترک کنید. پس واقعاً امروز عید است.
همه شما یک ماه سر سفره خدا بودهاید و نفْس خود را تزکیه و پاک نمودهاید. با این نفس پاک و زبان طاهر، دعاهای شما مستجاب خواهد شد. با همین حال خوش به نماز عید میایستید و در هر رکعت بارها دست به قنوت بلند میکنید و خداوند را به بزرگی و عظمت و جودش یاد میکنید و سپس از او تقاضاهای بسیار ارزشمندی دارید.
در ابتدا خداوند را به بزرگی یاد میکنید و او را به جود و بخشش و والایی میستایید و بعد شروع میکنید به درخواست کردن: «اسئلک بحق هذا الیوم، الذی جعلته للمسلمین عیدا». شما این روز را که عید بسیار بزرگی است و به علت یک ماه عبادت و اجتماع میلیونی مؤمنان، ارزش ویژهای پیدا کرده، در نزد خداوند واسطه قرار میدهید و او را به آن قسم میدهید. همچنین این روز، روزی است که برای پیامبر بزرگ اسلام(صلی الله علیه و آله) ذخیره و شرف و کرامت و مزید ثواب است؛ چون ایشان این اجتماع را به دستور خداوند ایجاد کرده، پس اجر و ثوابش نیز برای آن حضرت است.
آنگاه میگویید: خدایا! به این روز عزیز تو را قسم میدهم که درود و سلام خودت را بر پیامبر و خاندان بزرگوارش برسانی و به دنبال آن، در هر خیر و خوبی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) و خاندانش را وارد کردهای، مرا نیز داخل کن و توفیق انجام آن کارها را نیز به من بده و نیز از هر بدی و کار ناشایستی که ایشان را از آن دورکردهای، مرا نیز دور نما.
این دعاها وقتی ثواب دارد که به معنایش توجه داشته باشیم و تلاش کنیم که مضامین آنها را در خود پیاده کنیم. آن خیری که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در آن داخل شده و شما نیز آن را از خدا میخواهید، کمک به مردم، اقامه نماز، احقاق حقوق، اطاعت خدا و… است؛ و آن بدی که خدا ایشان را از آن دور کرده، غیبت، دروغ، مال حرام، کلاهگذاشتن بر سر مردم و… است. با این دعا در واقع از خداوند میخواهید که توفیق انجام کارهای خوب را به شما بدهد. معلوم است که این توفیق با لفظ حاصل نمیشود، بلکه باید آمادگی و قابلیت را در خودتان ایجاد کنید و در این راه قدم بردارید تا به شما توفیق داده شود.
در ادامه میخوانید: «خدایا، من همان چیزی را از تو میخواهم که بندگان صالحت میخواهند». بندگان صالح چه میخواهند؟ آنها ایمان کامل و سعادت و عاقبت به خیری و آخرت خوب و جنات نعیم را میخواهند. «و از آنچه بندگان صالح تو به آن پناه میبرند، من نیز پناه میبرم». دعا خواندن خیلی خوب است، اما باید با عمل همراه باشد. باید از دل برخیزد و در مقام عمل نیز به آن توجه داشته باشد. دعا بدون عمل، مثل نسخه پزشک است که گرفتهاید و داخل جیب گذاشتهاید. آیا این نسخه موجب بهبود میشود؟ نسخه پزشک وقتی سبب بهبود است که به مفاد آن توجه و عمل شود.
منبع: سایت عصر شیعه