عیب جویی از دیگران سبب غفلت از عیوب خود
نکوهش عیب جویی از دیگران
عیب جویی کاری ناشایست است که از رذایل اخلاقی نشات می گیرد و خود آن نیز از جمله رذایل اخلاقی است که در آموزه های دینی از آن نهی شده و مورد نکوهش قرار گرفته است.
قرآن کریم از تجسّس در کار دیگران نهی کرده است: “یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ”، “ای کسانی که ایمان آوردهاید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (هرگز!) بلکه شما از این امر کراهت دارید؛ و تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبهپذیر و مهربان است”.[1]
شخصی که از مردم عیب جویی می کند، از عیوب خود غافل می شود، بلکه غفلت او از عیوب خودش باعث عیب جویی از دیگران می گردد، حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “مَن أبصَرَ عَیبَ نَفسِهِ شُغِلَ عَن عَیبِ غَیرِه”، “کسى که عیب خود را ببیند، از پرداختن به عیب دیگران باز ایستد”.[2] اگر انسان بیشترین توجه را به افکار، اعمال و رفتار خویش داشته باشد فرصتی برای توجه به عیوب دیگران نمی یابد، زیرا اولاً عیب جویی از دیگران خودش عیب است که باید برطرف شود و ثانیاً عیب جویی از دیگران عینِ غفلت از عیب های خود است.
هنگامی که انسان مشغول به امر مهمی شود، توجه او از امور دیگر کاسته می شود مخصوصاً از آنچه ضد آن امر است. عیب یابی از خود، کاری است که انسان را از عیب جویی از دیگران بازمی دارد. بین این دو رابطه ای وجود دارد که در صورت اشتغال واقعی به یکی، نسبت به دیگری غفلت ایجاد می شود.
چشم پوشی از عیوب خود!
معمولاً انسان عیب های خود را به سبب حبّ نفس نمی تواند ببیند یا نمی خواهد ببیند و از آنها چشم پوشی می کند، چنانکه اگر انسان شخصی را دوست داشته باشد عیب های او را نمی بیند و اگر ببیند توجیه می کند، چون محبت مانع از دیدن عیب ها می شود. حضرت امام علی (علیه السلام) می فرمایند: “عَیْنُ الْمُحِبِّ عَمِیَّةٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِئِهِ”، “چشم دوست از عیب های محبوب نابیناست و گوش او از زشتی های او کر است”.[3]
براساس حبّ نفس عیب خود شخص اگرچه به اندازه کوه بزرگ باشد آن را نمی بیند و نسبت به آن غافل است و عیب دیگران اگرچه مانند کاه کوچک باشد، آن را می بیند. لذا اگر انسان خودش نتواند مستقیماً عیب های خود را ببیند، در آینه عیب های دیگران آنها را آسان تر می تواند ببیند، زیرا:
۱. وقتی عیب را در خود می بیند، نسبت به خود ملاحظه می کند و عیب خود را عیب محسوب نمی کند، چون حاضر به اصلاح خود نیست و وقتی خودش را نخواهد اصلاح کند، به عیب های خود توجه نمی کند و خیال می کند که عیب و اشکال خاصی در او وجود ندارد یا توهم می کند که اگر عیب و ایرادی در او وجود داشته باشد، ضرری به او نمی رساند.
۲. از آنجا که هر عیبی زشت و مورد تنفر انسان است، وقتی انسان مشابه عیب خود را در دیگران می بیند، از عیب آنها احساس انزجار می کند و زشتی عیب را درک می کند. اگر او در پی جستجو عیب های خود باشد، این فرصت ارزشمندی برای درک زشتی آن عیبی است که در خود او نیز وجود دارد.
۳. این مطلب تعجب برانگیز است که اگر عیب را در خود ببیند، نادیده گرفته توجهی به آن نمی کند تا در صدد برطرف کردن آن برآید، اما اگر عین همان عیب را در دیگران مشاهده کند، به اعتراض برمی خیزد، اگرچه اعتراض در قلب او نسبت به آن عیب باشد. این اعتراض حاکی از آن است که آن عیب در نظر او بد و زشت است، اما خودخواهی و هواپرستی مانع از اعتراض به عیب خود می شود. مثلاً اگر انسان همیشه توجه به سخنان خود داشته باشد و زبان خود را کنترل کند تا زیاد سخن نگوید، دیگر به عیب جویی از مردم نمی پردازد که فلانی زیاد حرف می زند. البته ممکن است زیاد سخن گفتن آن شخص واقعاً عیب باشد و او نباید پرحرفی کند، اما شخصی که برای اصلاح خود و تهذیب نفس می کوشد همین پرحرفی او را از منظر دیگری می نگرد.
اصلاح دیگران با قصد خیرخواهی
انسان خیرخواه و دلسوز وقتی با عیب های دیگران مواجه می شود، عیب جویی نمی کند بلکه عیب زدایی می کند. او در صورت وجود شرایط لازم و احساس نیاز، با حفظ ادب و احترام و رعایت ابعاد مختلف کرامت انسانی و ارزش های اخلاقی، به شخص مقابل که عیب را در او مشاهده کرده است، براساس دلسوزی به منظور اصلاح او و حفاظت از شخصیت او به وی تذکر می دهد تا او آن عیب را ترک کند و شان و کرامت خود را حفظ نماید.
مرحوم شهید مطهری می نویسد: “توجه به عیب مردم که مذموم است از این نظر است که مقصود انسان فقط عیّابی و همز و لمز و تنقیص دیگران باشد، و اما توجه به عیب مردم از آن جهت که جزء اجتماع می باشند به منظور اصلاح اجتماع مذموم نیست بلکه ممدوح بلکه واجب و لازم است و بلکه این قسم توجه به عیب از نوع توجه به عیب خود است نه از نوع توجه به غیر، یعنی از نظر وحدت است نه از نظر کثرت. این نوع توجه به عیب دیگران، هم از لحاظ ماهیت با آن نوع مغایر است و هم از لحاظ مبادی و علل و هم از لحاظ آثار و نتایج. این یکی از مسائل مورد اشتباه و مغالطه است که گویندگان اخلاقی غالباً فرق نمی گذارند و اشتباه می کنند”.
شخصی که اعمال مختلف خود را با دقت نظر انجام می دهد، او عیب جویی را نسبت به خود انجام می دهد و در صورت لزوم برای دیگران عیب زدایی می کند نه عیب جویی، یعنی چنین شخصی نسبت به دیگران بجای عیب جویی عیب زدایی می کند. به تعبیر دیگر عیب جویی مانند مچ گیری است و عیب زدایی مثل دست گیری است، وقتی شخص فهمید که دوست او دارای عیبی است، برای عیب زدایی او عیب او را به او می گوید تا از وی دست گیری کند، اما در کار دیگران ذره بین نمی گذارد و عیب جویی نمی کند، زیرا این کار به نوعی مچ گیری است.