طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تأثیر فقه در ارکان تربیت

تأثیر فقه در ارکان تربیت

تأثیر فقه در ارکان تربیت

مراد از متربی هر نیروی انسانی است که تحت تأثیر تربیتی عامل انسانی دیگر باشد. از این رو، با آنکه کودکان مصداق بارز متربی اند و با توجه به اثرپذیری بیشتر، جنبه متربی بودن آنان برجسته‌تر است

z0004 compressed - تأثیر فقه در ارکان تربیت

مربی، متربی و محتوای تربیت سه رکن فرایند تربیت اند که بدون آنها تربیت تحقق نمی یابد. به اختصار هر یک از اینها را بررسی می کنیم:
 

الف – مربی

مربی عبارت است از عامل انسانی که در تحقق فعالیت تربیتی اثرگذار است و تنها اختصاص به مربی پرورشی یا معلم آموزشگاه در نظام آموزش و پرورش رسمی ندارد، بلکه هر نیروی انسانی اثرگذار در فرایند تربیت، اعم از مربیان پرورشی، معلمان، والدین و مانند اینها را دربر می گیرد.
 
در فقه از عوامل انسانی متعددی که به نحوی در فرایند تربیت اثرگذارند، از جمله والدین، سخن به میان آمده است. همه احکام ناظر به دوران پیش از تولد کودک تا پیش از سن مدرسه، به نحوی متوجه والدین است و در واقع حقوقی است که فرزندان در برابر والدین دارند. این احکام از زمان انعقاد نطفه و بلکه پیش از آن تا پایان حیات والدین، حتی پس از دوره بلوغ فرزندان ادامه دارد. به اختصار اعمالی همچون مسافرتی رفتن به جبهه و جهاد، اعتکاف و روزه و حج مستحبی، نذر کردن و رفتن به مسجد مشروط به اجازه والدین است.
 
عامل اثرگذار دیگر، معلم و مربی است. مراد از این عامل هر نیروی انسانی است که در تعلیم و تربیت رسمی نقش دارد و به نوعی به انسان آموزش می دهد؛ خواه محتوای مواد درسی دینی و اخلاقی باشد و خواه جز اینها. در فقه به ویژگی ها و مسئولیت معلم و نقش آموزشی و تربیتی او توجه شده و احکامی درباره آن بیان شده است. تأکید بر مسلمان و امانتدار و مؤمن بودن معلم و متصدیان امر تعلیم و تربیت، مسئول بودن معلم و مربی در برابر وقت دانش آموزان، جایز بودن یا نبودن تنبیه دانش آموز توسط معلم، ” و لزوم منع دانش آموز از دست زدن بدون وضو به خط قرآن نمونه هایی از این احکام است.
 
عامل تربیتی دیگر در قلمرو فقه، حاکم شرع است. ولایت و نقش حاکم شرع، در صورت نبود پدر و جد پدری کودک است. به این بیان که هرگاه پدر یا جد پدری از دنیا بروند و قیمی برای سرپرستی کودک تعیین نکنند، ولایت کودک با حاکم شرع، یعنی مجتهد عادل است. حاکم شرع سرپرستی و اداره امور کودک را به عهده دارد و ولایت او، تنها به تصرف در اموال و رعایت مصالح کودک در این زمینه محدود نمی شود، بلکه در برابر مسائل شرعی کودک نیز مسئول خواهد بود. برای نمونه، پرداخت زکات غلات کودک و نیز مسئولیت احرام او در حج بر عهده حاکم شرع است. آنچه بیان شد، در محدوده ولایت کودک بدون سرپرست و درباره حاکم شرع یا مجتهد جامع الشرایطی بود که عنوان ولایت فقیه و حاکمیت نظام اسلامی را نداشته باشد، اما در صورتی که حکومت اسلامی تشکیل شده باشد و مجتهد جامع الشرایط نقش رهبری و حاکمیت اسلامی را ایفا کند، قلمرو اختیارات و میزان اثرگذاری او در مقام یک مربی تربیتی بسیار گسترده تر و چشمگیرتر خواهد بود. حاکم اسلامی و ولی فقیه در نظام اسلامی نه تنها نقش یک مجتهد جامع الشرایط را ایفا می کند و در صورت فقدان ولی شرعی، ولایت بر کودک را به عهده می گیرد، بلکه در سطحی کلان و گسترده و در کل جامعه اسلامی اثرگذار است و حتی دیگر انواع مربیان را تحت تأثیر قرار میدهد. حاکم اسلامی و ولی فقیه با اختیارات شرعی و مسئولیت حکومتی که دارد جامعه را بر اساس احکام و دستورهای شرعی هدایت می کند و محیطی امن و سازنده برای افراد جامعه فراهم می آورد که در پرتو آن افراد می توانند به اهداف تربیتی خویش دست یابند.
 
عامل اثرگذار دیگر، مؤمنان عادل است. هرگاه کودکی ولی شرعی اعم از پدر، جد پدری یا قیم نداشته باشد و مجتهد جامع الشرایط نیز در دسترس نباشد، مؤمنان عادل ولایت بر کودک را به عهده می گیرند و در اموری که تصرفشان در آنها جایز است، دخالت می کنند. البته می توان به عوامل دیگری همچون قیم و وصی، جد پدری و … نیز اشاره کرد که بررسی تفصیلی هر یک مجال دیگری می طلبد.
 

ب – متربی

مراد از متربی هر نیروی انسانی است که تحت تأثیر تربیتی عامل انسانی دیگر باشد. از این رو، با آنکه کودکان مصداق بارز متربی اند و با توجه به اثرپذیری بیشتر، جنبه متربی بودن آنان برجسته تر است، اما عنوان متربی به آنها محدود نمی شود، بلکه انسان پس از بلوغ نیز می تواند متربی باشد. از سوی دیگر، متربی به متربی رسمی در نظام آموزش و پرورش محدود نیست، بلکه شامل فرزند، نوزاد، کودک، دانش آموز و دانشجو نیز می شود.
 
در دیدگاه مشهور فقهی، فقه از احکام مکلفان بحث می کند و در نتیجه محور مباحث فقهی رفتارهای افراد بالغ است؛ با این حال، در فقه احکام متعددی با عنوان احکام الصبی» در مورد نابالغین آمده و در کتابهای فقهی مباحث متعددی به این امر اختصاص یافته است، به گونه ای که گردآوری آنها در یک مجموعه به چند جلد کتاب می رسد. وجود این همه احکام، فلسفه تربیتی دارد و آن اینکه ورود کودکان به مرحله جدیدی که به یک باره همه احکام الزامی، اعم از واجبات و محرمات، درباره آنان حتمیت می یابد، مستلزم پارهای دشواری ها در مورد آنان است و همین امر چه بسا سبب تکلیف گریزی و سهل انگاری آنان در احکام شرعی گردد، از این رو برای پیشگیری از این وضعیت، در فقه احکامی برای کودکان وضع شده است و بدون آنکه الزام و اجباری بر کودکان باشد، آنان به انجام دادن این تکالیف تشویق می شوند تا نوعی تمرین و آماده سازی برای آنان به حساب آید و در پرتو این تمرین با تکلیف آشنا شوند و رفته رفته به آنها عادت کنند و هنگام بلوغ به آسانی به احکام الزامی و وظایف شرعی خود تن دهند.
 
برای مثال، علامه حلی در فلسفه روزه گرفتن کودک می گوید: «روزه نوعی تمرین است و سبب می شود کودک پس از بلوغ انگیزه بیشتری به انجام دادن طاعت داشته باشد و نیز باعث می شود نفس انسان ملکه پذیرش واجبات را پیدا کند و از اخلاق ناپسند دور باشد». همچنین شهید ثانی در این زمینه می گوید: «کودک، اعم از دختر و پسر، به روزه گرفتن تمرین داده می شود تا به آن عادت کند و هنگام بلوغ بر او سنگین نباشد».
 

ج – محتوا

محتوای تربیت جایگاه ویژه ای در فرایند تربیت دارد و بدون آن، تربیت محقق نمی شود. مراد از محتوا مجموعه فعالیت ها و آموزه هایی است که مربی برای اثرگذاری بر متربی و انتقال آنها به او به کار می گیرد. به طور کلی می توان گفت محتوا از دو بخش فعالیت ها و رفتارهای تربیتی، و آموزه ها و مواد آموزشی شکل می گیرد.
 
با اندکی تأمل در محتوا و ماهیت فقه آشکار می شود که تأثیر تربیتی فقه در محتوای تربیت به دو شکل قابل بررسی است: نخست آنکه کل فقه بخشی از محتوای تربیت در جامعه اسلامی به شمار آید؛ یعنی آموزش احکام فقهی و کیفیت عمل به آنها، از جمله محتوا و مواد آموزشی است، چه در نظام تعلیم و تربیت رسمی و چه جز آن. برای نمونه، در کتاب های دینی مقاطع مختلف تحصیلی بخشی به بیان احکام شرعی اختصاص یافته است. شکل دیگر که اهمیت بیشتری دارد، اظهار نظر فقه درباره فعالیت ها و آموزه های تربیتی است.
 
گویی همانند دو عنصر مربی و متربی، در فقه به محتوای تربیت توجه ویژه ای شده و بخش مهمی از باید و نبایدهای آن به این امر اختصاص یافته است. برای نمونه، می توان به وجوب آموزش احکام شرعی و آموزش علوم و فنون مورد نیاز جامعه و نیز پرهیز از تعلیم شعبده بازی، آموزش موسیقی مطرب، آموزش سحر، مطالعه کتابهای گمراه کننده، شرکت در مجالس لهو و لعب، پیروی از سنت بیگانگان و… که در رساله های عملیه و استفتائات مراجع تقلید توضیح داده شده اند، اشاره کرد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد