خانه » همه » مذهبی » توسعه و پیشرفت جامعه با فرهنگ سازی تعطیل کارها هنگام نماز

توسعه و پیشرفت جامعه با فرهنگ سازی تعطیل کارها هنگام نماز

توسعه و پیشرفت جامعه با فرهنگ سازی تعطیل کارها هنگام نماز

شخص مغازه داری که هنگام نماز کار خود را تعطیل می کند و نماز می خواند، این کار او حکایت از این دارد که این شخص نمازگزار در رزق و روزی خود توکل بر خدا کرده است.

reward prayer first time24 compressed compressed - توسعه و پیشرفت جامعه با فرهنگ سازی تعطیل کارها هنگام نماز

تعطیلی موقت مغازه ها هنگام نماز

اقامه و برپایی نماز از دیدگاه آموزه های دینی بسیار دارای اهمیت است، در آیات زیادی به اقامه نماز تاکید شده است، از جمله: “رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّـهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ”، “مردانى که هیچ تجارت و داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات، غافل نمى‌کند. [آنان] از روزى که در آن، دل‌ها و چشم‌ها دگرگون مى‌شود، بیمناکند”.[1]

چه بسیار مغازه هایی که هنگام اذان و نماز باز است و مغازه داران نیز هیچ توجهی به اذان و نماز ندارند و مانند پیش از نماز منتظر مشتریان می نشینند. اگر مغازه داران هنگام نماز، مغازه های خود را موقتاً تعطیل کنند و برای رضای خدا به نماز بروند، چنین جامعه ای به سوی توسعه و پیشرفت گام بلند و اساسی را برداشته است، زیرا آنان می دانند که “إِنَّ اللَّـهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ”، “خداوند است آن روزى رسانِ نیرومندِ استوار”.[2]

بعضی از افراد متدین و نمازگزار پشت شیشه مغازه شان می نویسند: هنگام نماز به مدت ۲۰ دقیقه تعطیل است، این جمله زیبا دلیل بر ایمان و پایبندی به دین است. این عبارت حاکی از آن است که شخص برای نماز که دستور خالق متعال است، جایگاه و ارزش ویژه ای قائل است. زیرا نماز ستون دین است. دین او بر نماز استوار است، اگر او در نماز کوتاهی کند لطمه به دین او وارد می شود. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “اللهَ اللهَ فِی الصَّلاَةِ، فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ”، “خدا را خدا را، که نماز را برپا دارید، چرا که آن ستون دین شماست”.[3]

شخص مغازه داری که هنگام نماز کار خود را تعطیل می کند و نماز می خواند، این کار او حکایت از این دارد که این شخص نمازگزار در رزق و روزی خود توکل بر خدا کرده است نه بر کالای موجود در مغازه خود یا بر درآمد حاصل از فروش یا بر مشتریان. او می داند که خدایی که دستور به کسب و کار و سعی و تلاش برای به دست آوردن رزق حلال کرده است، او در این وقت با فراخواندن من به نماز، به نحوی مرا از کسب و کار بازداشته است، پس باید نماز را اول وقت بخوانم، زیرا حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “صَلِّ الصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا، وَلاَ تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغ، وَلاَ تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَال. وَاعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْء مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاَتِکَ”، “نماز را در وقت خودش بجاى آر، نه آنکه به خاطر بیکارى از وقت آن تعجیل کنى و نه آنکه به خاطر اشتغال آن را از وقتش به تأخیر اندازى. و بدان تمام اعمالت تابع نماز توست”.[4]

اگر نماز را آن گونه که باید و شاید و به طور کامل انجام دهى اعمال دیگرت سامان خواهد یافت و در قیامت نیز نخست به نمازت مى‌نگرند سپس به سایر اعمالت.[5]

چنین کاسبی به این درک رسیده است که خدا تا پیش از آن دوست داشت مرا در حال کار و تلاش ببیند و حالا دوست دارد مرا در حال نماز و عبادت ببیند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به جناب ابوذر فرمودند: “یا أَبا ذَرٍّ: یَقولُ اللّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ: «وَعِزَّتی وَجَلالی، لا یُؤثِرُ عَبدی هَوای عَلى هَواهُ إِلَا جَعَلتُ غِناهُ فی نَفسِهِ، وَهُمومَهُ فی آخِرَتِهِ، وَضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضِ رِزقَهُ، وَکَفَفتُ عَلَیهِ ضیقَهُ، وَکُنتُ لَهُ مِن وَراءِ تِجارَةِ کُلِّ تاجِرٍ”، “اى ابوذر! خداوند ـ که ذکرش بِشکوه باد ـ مى فرماید: به عزّت و جلالم سوگند، بنده من، خواسته مرا بر خواسته خود ترجیح نداد، مگر این که بى نیازی او را در جانش قرار دادم و همّ او را در آخرتش قرار دادم و آسمان ها و زمین را ضامن روزى او کردم و در برابر تنگ دستى اش، او را کفایت کردم و من برایش در پسِ داد و ستد هر تاجری هستم”.[6]
 

نگاه عمیق تر به امور معنوی ورای امور مادی

وقتی کاسب هنگام نماز مغازه خود را تعطیل کرده به نماز می رود، با نگاهی جامع تر و دقیق تر می نگرد که تلاش برای کسب رزق حلال عبادت خداست اما اکنون که وقت نماز شده است این نماز عبادت خداست. قبلاً که در حال عبادت بودم اینک وظیفه ام تغییر کرده است و باید نماز بخوانم.

پس اینطور نیست که اگر در وقت نماز به کسب و کار مشغول باشم، به نفع من باشد، چون نفع فقط نفع مادی و مالی نیست، بلکه باید جهات معنوی را نیز در نظر گرفت یعنی مال را باید به علاوه معنویت نگاه کرد. مالی مفید و سودمند است که دارای برکت نیز باشد و الّا صرف زیاد شدن سود نیست، بلکه ممکن است در همان زیاد بودن مال ضرر نیز باشد چون در ضرر نیز باید مال را به علاوه امور معنوی در نظر گرفت. امور معنوی هنگامی که کنار اشیای مادی قرار می گیرند، ممکن است نتیجه برعکس شود.

مثلاً شخص ثروت زیادی دارد اما بخیل است، بخل که امر معنوی است وقتی کنار ثروت قرار می گیرد، ارزش آن ثروت را کاهش می دهد، هرچقدر هم آن ثروت روز به روز افزایش یابد به ارزش آن افزوده نمی شود چون شخص دست بخشنده ندارد تا نفع آن مال به کسی برسد. حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) می فرمایند: “إیّاکَ ومُصاحَبَةَ البَخیلِ، فَإِنَّهُ یَخذُلُکَ فی مالِهِ أحوَجَ ما تَکونُ إلَیهِ”، “از همنشینى با بخیل بپرهیز؛ زیرا او تو را محروم می کند از مالش در وقتی که تو نهایت احتیاج را به او داری”.[7]

اما شخصی مال کمی دارد، ولی با همان مال کم خود از فقراء و نیازمندان دست گیری می کند، در این صورت او چه بسیار گره هایی را با همان مال کم خود می گشاید، چه مشکلاتی را برطرف می کند، چه دلهای اندوهگین را شاد می کند، این آثار و آثار دیگر آن مانند زیاد شدن رزق، محبوبیت مردمی و جایگاه اجتماعی و احساس شادمانی در قلب خود به خاطر مقدار مال به علاوه آن امر معنوی است که شخص از آن برخوردار است یعنی ویژگی سخاوت و بخشندگی. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “عَلَیکُم بِالسَّخاءِ وحُسنِ الخُلُقِ؛ فَإِنَّهُما یَزیدانِ الرِّزقَ ویوجِبانِ المَحَبَّةَ”، “بخشنده و خوش اخلاق باشید، زیرا این دو، روزى را مى افزایند و باعث محبّت مى شوند”.[8]

این مال کم او از ثروت فراوان آن شخص ثروتمند بسیار بسیار ارزشمندتر است. این شخص به خاطر این امر معنوی و سخاومندی در واقع ثروتمندتر از آن شخص پولدار بخیل است، مضاف بر اینکه شخص بخیل از بخل خود رنج می برد و در عین حال بخشندگی نمی کند، نه محبوب قلب هاست و نه دارای جایگاه اجتماعی.

بنابراین توسعه و پیشرفت فقط افزایش ابزار و تکنولوژی نیست، بلکه پیشرفت واقعی افزایش معنویت در جامعه به وسیله ایمان و اعمال صالح است و اقامه و برپایی نماز است.

پی نوشت ها:
[1] نور، آیه۳۷.
[2] ذاریات، آیه۵۸.
[3] نهج البلاغه، نامه ۴۷.
[4] نهج البلاغه، نامه ۲۷.
[5] پیام امام امیرالمومنین (ع)، مکارم شیرازی، ناصر، ج۹، ص۳۶۸.
[6] بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۴، ص۸۷.
[7] الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص۳۷۷.
[8] غرر الحکم، آمدی، ص۴۴۹، ح۱۲.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد