خانه » همه » مذهبی » اهداف قیام عاشورا از زبان امام حسین(ع)

اهداف قیام عاشورا از زبان امام حسین(ع)

اهداف قیام عاشورا از زبان امام حسین(ع)

قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع) ریشه در انحراف‏های بنیادی و اساسی در جامعه اسلامی داشت. این انحراف‏ها زائیده انحراف حکومت‏ اسلامی از مسیر اصلی خود از سقیفه به بعد بود که پس از شهادت‏ علی(ع)کلا به دست ‏سلسله سفیانی و حزب ضد اسلامی اموی افتاد.

3e9eace8 e634 4394 aab0 19a45a1aeb1b - اهداف قیام عاشورا از زبان امام حسین(ع)

هدف قیام امام حسین از زبان امام

معاویه با آنکه می‌دانست امام حسین (ع) اگر فرصتی بیابد، علیه او قیام می‌کند و با اینکه او حتی گاهی امام (ع) را تهدید نیز می‌کرد، ولی از اقدام عملی بر ضد آن حضرت پرهیز داشت. پس از مرگ معاویه شرایط تغییر کرد؛ زیرا از سویی یزید به فسق و فجور و بی‌دینی شهرت یافته بود و از انجام هیچ گناهی حتی به صورت علنی پروا نمی‌کرد. او جوانی خام و بی‌تجربه بود و هیچ سابقه‌ای در اسلام نداشت. به همین دلیل، میان صحابه و فرزندان آنان نیز دارای امتیاز و مقبولیتی نبود.

از سوی دیگر گروه زیادی از مردم کوفه برای همراهی امام حسین (ع) اعلام آمادگی کرده بودند. امام (ع) زمینه را برای افشای چهره واقعی بنی‌امیه و یاری دین خدا، فراهم دید و با هدف احیای دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد. آن حضرت در مرحله نخست در صورت امکان در پی تشکیل حکومت اسلامی بود و در غیر این صورت، با شهادت خود و یارانش به تکلیف خود عمل می‌کرد. او در کلمات گوهر بارش، انگیزه‌های قیام خود را بیان فرموده است که آنها را ذکر می‌کنیم.
 

اول: افشای چهره واقعی بنی‌امیه

«وَ عَلَی الإسلام السَّلامُ إذْ بُلِیَتِ الأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ؛ زمانی که امت اسلامی گرفتار زمامداری مثل یزید شود، باید با اسلام خداحافظی کرد».[1]

امام حسین (ع) در اینجا تصریح کرده که با وجود حکومتی که یزید در رأس آن است، دیگر امیدی به بقای دین خدا نمی‌رود. از کلام امام (ع) برداشت می‌شود که باید در برابر این خاندان فاسد قیام کرد، آن هم با افشای چهره واقعی آنها.
 

دوم: احیای سنت پیامبر(ص)

امام حسین (ع) در نامه‌ای به جمعی از بزرگان بصره، هدف از قیام بر ضد حکومت یزید را احیای سنت پیامبر (ص) بیان می‌فرماید:

«و أنا اَدْعُوکُمْ إلی کتابِ اللهِ و سُنَّةِ نَبِیِّهَِ(ص) فَإنَّ السُّنَّةَ قَدْ أمِیتَتْ؛[2] من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می‌خوانم؛ چرا که (این گروه) سنت پیامبر (ص) را از بین برده‌اند».
 

سوم: مبارزه با بدعت‌ها

امام (ع) در همان نامه‌ای که به بزرگان بصره نوشته بود، فرموده است: «وَ اِنَّ البِدْعَةَ قَدْ اُحْییَتْ؛ این گروه بدعت (در دین) را احیا کردند».

معاویه برای پیشبرد اهداف خویش و تحکیم پایه‌های مقام خود که سخت به آن علاقه داشت، در احکام اسلامی و دین هم بدعت‌هایی پدید آورد که مهم‌ترین آنها انحراف خلافت از مسیر صحیح خود و تبدیل آن به سلطنت استبدادی و موروثی به ویژه انتخاب فرزند آلوده و ناصالحش برای ولایتعهدی بود.[3]

یکی دیگر از بدعت‌ها، چگونگی مصرف بیت‌المال بود؛ زیرا در دوران معاویه، بیت المال به عنوان ثروت شخصی او و دودمانش در آمد و کسی نمی‌توانست درباره بیت المال از او بازخواست کند. بدعت دیگر، جواز ازدواج با دو خواهر در یک زمان بود و صدها بدعت دیگر که شمارش هم? آنها در این مقاله نمی‌گنجد.[4]  

چهارم: مبارزه با فساد آشکار

 

پنجم: احیای حدود الهی

 

ششم: مبارزه با اتلاف کنندگان اموال فقیران

امام حسین (ع) در مسیر کربلا، با فرزدق ملاقات می‌کند و از خلاف‌کاری‌های حاکمان شام و قیام برای نصرت دین خدا سخن می‌گوید و می‌فرماید:

«یا فَرَزْدَقُ إنَّ هوُلاءِ قومٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیطانِ، و تَرَکوُا طاعَةَ الرَّحْمانِ، و أظْهروُا الفسادَ فی الأرضِ، وَ أبْطِلُوا الحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الخُمُورَ، وَ اسْتَأثَروُا فی‌أموالِ الْفُقَراءِ و المَساکینَ، وَ أنَا أولی مَنْ قام بِنُصرَةِ دین الله، وَإعزازِ شَرعِهِ، و الجَهادِ فی‌سَبیلِهِ لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیا؛[5] ای فرزدق! اینان گروهی هستند که پیروی شیطان را پذیرفتند و اطاعت خدای رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکارا ساختند، و حدود الهی را از میان بردند، و باده‌ها نوشیدند، و دارایی‌های فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند، و من از هر کس به یاری دین خدا و سربلندی آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خدا پیروز و برتر باشد».
 

هفتم: عمل به حق و مبارزه با باطل

آن حضرت در خطبه‌ای دیگر که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حرّ ایراد کرد، فرمود:

«ألاتَرَوْنَ إلی الحَقِّ لا یُعْمَلُ به، و إلی الباطِلِ لا یُتَناهی عنه لِیَرْغَبَ المُؤمِنُ فی لِقاءِ رَبِّهِ حَقَّاً حَقّاً؛[6] آیا نمی‌بینید به حق عمل و از باطل جلوگیری نمی‌شود. در چنین شرایطی بر مؤمن لازم است که به دیدار پروردگارش راغب باشد».

امام (ع) با این کلمات هم هدف خویش را از قیام و حرکتش بیان می‌کند و هم آمادگی خویش را برای شهادت در راه مبارزه با باطل و احیای دین خدا اعلام می‌دارد.
 

هشتم: احیای حق

محدث معروف دینوری نقل کرده است: هنگامی که امام از بطن الرّمه حرکت کرد، با عبدالله بن مطیع که از عراق می‌آمد، مواجه شد. وی به امام (ع) عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو ای پسر رسول خدا! چه چیز باعث شد که تو از حرم خدا و حرم جدّت بیرون بیایی؟

امام (ع) فرمود: «إِنَّ أَهْلَ الکُوفَةِ کَتَبُوا إِلیَّ یَسْألُونَنِی أَن أقْدِمَ علیهم لما رَجَوْا مِن اِحْیاءِ مَعالِمِ الحَقِّ؛[7] مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوی آنان بروم، بدان امید که (با قیام علیه بنی‌امیه) نشانه‌های حق زنده شود».
 

نهم:  اصلاح امت پیامبر(ص)

 

دهم: بر پایی امر به معروف و نهی از منکر

شاید بتوان صریح‌ترین و رساترین تعبیر امام (ع) در تبیین انگیزه اصلی قیامش را جمله‌ای دانست که در وصیت‌نامه آن حضرت به برادرش محمد حنفیه آمده است:

«وَ إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الإِصْلاح فی أمَّةِ جَدِّی، أرِیدُ أَن آمُرَ بالمعروفِ و أنهی عن المنکر؛[8] من فقط برای اصلاح در امت جدم به پا خاستم، می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم».

حضرت سید الشهداء (ع) بعد از هلاکت معاویه، زمانی که از سوی والی مدینه به بیعت با یزید فراخوانده شد، به شدت برآشفت و آن را مردود شمرد و شبانگاه به سوی قبر پیامبر (ص) رفت و در نیایش با خداوند چنین عرضه داشت:

«اللّهُمَّ هذا قَبْرُ نَبیِّکَ محمد(ص) و أنَا ابْنُ بِنْتِ نَبیِّکَ و قَدْ حَضَرَنیِ من الأَمرِ ما قَد عَلِمْتَ، اللهم إِنی أحِبُّ المعروف و أنْکِرُ المُنْکِرَ؛[9] خداوندا! این قبر پیامبر تو محمد (ص) است و من هم فرزند دختر اویم. از آنچه برای من پیش آمده، تو آگاهی. خداوندا! من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم».

آن حضرت خطبه‌ای دیگر دارد که به گفته برخی علما، این خطبه در منا ایراد شده است. در این خطبه امام (ع) ثمره امر به معروف و نهی از منکر را چنین بیان می‌فرماید:

«فَبَدَأَ اللهُ بالأمرِ بالمعروفِ و النَّهیِ عن المنکرِ فریضةً منه لِعِلْمِهِ بأَنّها إذا أُدّیَتْ و أُقِیمَتْ استقامتٍ الفرائِضُ کُلُّها هَیَّنُها و  صَعْبُها و ذلک أنَّ الأمرَ بالمعروف و النَّهی عن المنکر دعاءٌ إلی الإسلام مع رَدِّ المظالِم و مُخالَفَةِ الظالم و قِسْمَةِ الْفَیْیءِ و الغنائم و أخْذِ الصدقاتِ من مواضِعها وَ وضْعِها فی حَقِّها؛[10] خدا از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تکلیف واجبی از سوی خود، آغاز کرده است؛ زیرا می‌دانست که اگر این دو فریضه ادا و برپا شود، همه فرایض از آسان و دشوار، برپا شوند و این از آن رو است که امر به معروف و نهی از منکر دعوت به اسلام است و توأم است با ردّ مظالم، مخالفت با ظالم، تقسیم بیت المال و غنایم، گرفتن زکات از جای خود و صرف آن در موردی که شایسته آن است».
 

یازدهم: مبارزه با کسانی که حرام خدا را حلال شمرده‌اند.

 

دوازدهم: مبارزه با پیمان شکنان

 

سیزدهم: مبارزه با ظلم و ستم

 

چهاردهم: مبارزه با مخالفان سنت پیامبر (ص)

بر اساس نقل مورخان، آن گاه که حر مانع حرکت امام شد، امام (ع) نامه‌ای به بزرگان کوفه نوشت و تمام موارد چهارگانه را در این نامه بیان فرمود:

«فَقَدْ عَلِمْتُمْ أنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) قد قال فی حَیاتِهِ، مَن رَأیَ سُلْطاناً جائراً  مُسْتَحِلَّا لِِحُرُمِ اللهِ…، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مخالفاً لِسُنَّةِ اللهِ، یَعْمَلُ فی‌عبادِ اللهِ بالإثْمِ وَ العُدْوانِ، ثُمَّ لم یُغَیِّرْ بِفِعْلٍ و لا قولٍ، کان حَقیقاً علی اللهِ أنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ؛[11] می‌دانید که پیامبر خدا (ص) در زمان حیاتش فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده و پیمان خدا را شکسته، با سنت پیامبر (ص) مخالفت ورزیده و در میان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار کرده، ولی با او به مبارزه عملی و گفتاری برنخیزد، سزاوار است که خداوند او را به جایگاه آن سلطان ستمگر (جهنم) وارد کند».

 حضرت سیدالشهداء(ع) با این سخنان ضمن یادآوری وظایف همه قشرهای مردم، خصوصاً بزرگان کوفه، عزمِ جزمِ خویش را برای اصلاح امور و مبارزه کامل با خودکامگان و ستمگران بنی‌امیه اعلام می‌دارد و این مبارزه را مشروط به حمایت آنها هم نمی‌کند.
 

پانزدهم: آشکارکردن نشانه‌های دین خدا

 

شانزدهم: مورد عمل قرار گرفتن احکام الهی

امام حسین(ع) در خطبه‌ای با صراحت هدف از تلاش و تکاپوی خویش را چنین بیان می‌کند:

«اللهم إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مِنَّا تَنافُساً فی سُلطانٍ، و لا التِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَیَ المَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، و نُظْهِرَ الإصْلاحَ فی بِلادِکَ و یَأمَنَ الْمَظْلوُمُونَ مِنْ عِبادِکَ، وَ یَعْمَلَ بِفَرائِضِِکَ و سُنَّتِکَ وَ أحْکامِکَ[12] خداوندا! تو می‌دانی که آنچه از ما (در راه بسیج مردم) سر زده است، برای رقابت در امر زمامداری و یا به چنگ آوردن ثروت و مال نبوده، بلکه هدف ما آن است که نشانه‌های دین تو را آشکار سازیم و اصلاح و درستی را در همه بلاد آشکار کنیم تا بندگان مظلومت آسوده باشند و به فرایض و سنت‌ها و احکامت عمل شود».
 

هفدهم: تشکیل حکومت اسلامی

آن حضرت در خطبه‌ای که پس از نماز عصر در جمع لشکریان حرّ خواند، فرمود:

«أَیُّهَا النَّاسُ أنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(ص) و نَحْنُ أولی بِوِلایَةِ هذِهِ الأمُورِ عَلَیْکُمْ مِنْ هؤلاء المُدَّعِینَ ما لیْسَ لَهُمْ[13] ای مردم! من فرزند دختر رسول خدایم و ما به ولایت این امور بر شما از این مدعیان دروغین سزاوارتریم».

امام(ع) همچنین در نامه‌ای که هنگام اعزام مسلم(ع) خطاب به او مرقوم می‌دارد، بار دیگر بر بسیج نیروها و آماده‌سازی مردم تأکید می‌ورزد. در این نامه می‌خوانیم:

«وَ ادْعُ النّاسَ إِلی طأعَتی، و اُخذُلْهُم عَنْ آل أبی‌سُفیانَ، فَإنْ رَأَیْتَ الناسَ مُجْتَمِعینَ عَلی بَیْعَتی فَعَجِّلْ لی بالخَبْرِ، حَتّی أعْمَلَ علی حَسَبِ ذلک إِن شاءَ اللهِ تعالی[14] (چون به کوفه رسیدی) مردم را به پیروی از من دعوت کن و آنان را از حمایت آل ابی‌سفیان بازدار. اگر مردم متّفقاً بیعت کردند، مرا با خبر ساز تا برابر آن عمل کنم».

پراکنده ساختن مردم از حمایت خاندان ابوسفیان و فراخوانی مردم به اطاعت امام و یکپارچه کردن آنان برای بیعت و همراهی، همه نشان از تهی? ساز وکارهای مناسب برای تشکیل حکومت دارد.

به هر حال، با توجه به شواهد تاریخی ـ که بخشی از آن گذشت ـ یکی از اهداف قیام سالار شهیدان، تشکیل حکومت اسلامی و در واقع بازگرداندن خلافت به جایگاه اصلی خویش بود تا در پناه، آن عدل و داد گسترش یابد و حق احیا و باطل و پلیدی نابود شود.

آنچه بیان داشتم، شاید تمام اهداف نباشد. از این رو، شایسته است که دیگر پژوهشگران هم به بررسی این موضوع بپردازند.

پی‌نوشت‌ها
[1]. بحارالأنوار، ج44، ص326؛ فتوح ابن اعثم، ج5، ص27.
[2]. تاریخ طبری، ج5، ص357؛ بحارالأنوار، ج44، ص340.
[3]. پیام امیرمؤمنان، ج3، ص250.
[4]. الغدیر، ج11، ص71 به بعد.
[5]. تذکرة الخواص، ص217، 218؛ موسوعة کلمات الامام الحسین (ع) ، ص408.
[6]. تاریخ طبری، ج5، ص404؛ بحارالأنوار، ج44، ص381.
[7]. اخبار الطوال دینوری، ص245.
[8]. فتوح ابن اعثم، ج5، ص21؛ بحارالانوار، ج44، ص329.
[9]. بحارالانوار، ج44، ص328.
[10]. فرهنگ جامع سخنان امام حسین، ص309.
[11]. بحارالأنوار، ج44، ص381؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج1، ص234.
[12]. تحف العقول، ص239؛ بحار، ج97، ص79.
[13]. فتوح ابن اعثم، ج5، ص78.
[14]. مقتل الحسین خوارزمی، ج1، ص196؛ فتوح ابن اعثم، ج5، ص31.

منبع: مرکز مطالعات شیعه

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد